EN fa

نشست، نقد و بررسی کتاب «علوم اعصاب و رسانه‌ها؛ بازنمایی‌ها و برداشت‌های نوین» برگزار شد

 | تاریخ ارسال: 1403/7/25 | 
به گزارش روابط عمومی ‌پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی، نشست نقد و بررسی کتاب «علوم اعصاب و رسانه‌ها؛ بازنمایی‌ها و برداشت‌های نوین» سه‌شنبه ۱۷ مهرماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ تا ۱۸ با حضور محمدرضا وفایی، مترجم کتاب و تسهیلگر علوم اعصاب فرهنگی و انسیه پولادزاده؛ پژوهشگر حوزه مدیریت رسانه و ارتباطات به عنوان ناقد برگزار شد. 
 

در پیشگفتار کتاب حاضر آمده است: «علوم اعصاب و رسانه‌ها؛ بازنمایی‌ها و برداشت‌های نوین به پیشرفت‌ها و دستاوردهای حوزه‌های علوم اعصاب و روانشناسی شناختی و تأثیرات آن بر مطالعه رسانه می‌پردازد. شیوه‌های نوین ﭘژﻭﻫش‌های علوم اعصـــابی و رسانه، به شناخت بهتر از چگونگی ادارک و تفکر و احساس انسان‌ها در ظرف محیط‌های رسانه‌ای می‌انجامد. مؤلفان این کتاب دارای سوابق گوناگونی  در حوزه‌هایی همچون پزشکی، علوم اعصاب، مردم‌شناسی، سینما پژوهی، رسانه و ارتباطات هستند، اما وجه مشترک همگی آنها این است که سعی دارند با بهره‌گیری از مطالعات میان رشته‌ای به سؤالات مطرح درباره «نحوه عملکرد مغز در مواجه با رسانه‌ها» پاسخ دهند. همان گونه که پیشرفت‌های به دست آمده دانش مغز، پرتوی جدید را بر مطالعات رسانه افکنده است، نظریه‌های شناختی رسانه نیز می‌توانند متن‌های دشوار و سرشار از اصطلاحات مبهم و سنگین مربوط به رشد، عملکرد مغز و ساختار مغز را واضح‌تر بیان کنند و امروزه پیشرفت‌های چشمگیری ار عملکرد مغز در برابر محتوا و ماهیت رسانه ها حاصل شده است، اما بکارگیری علوم اعصاب به عنوان راه حلی آرمانی برای رفع مشکلات فرهنگی، چالش های نوینی را به همراه داشته است. این کتاب با رویکردی انتقادی به بررسی تاثیر علوم ارتباطات و رسانه بر شکل‌گیری استعاره ها و مفاهیم مرتبط با مغز پرداخته است.» 

ساختار متفاوت مغز در عصر دیجیتال 
دبیرعلمی ‌نشست گیتا جاودانی در ابتدای نشست ضمن معرفی میهمانان از مترجم کتاب خواست تا درخصوص چرایی و انگیزه ترجمه کتاب توضیح دهد. محمدرضا وفایی، درپاسخ به این سؤال گفت: کتاب «علوم اعصاب و رسانه‌ها؛ بازنمایی‌ها و برداشت نوین» را در سال ۹۸ ترجمه کردم و ۱۴۰۲ چاپ شد. این کتاب که مجموعه مقالات است مبنایی شد برای بقیه کارها و اقداماتم در حوزه علوم اعصاب فرهنگی. علت اصلی اینکه دوباره شروع کردم به ویرایش ترجمه آن فصل دوم و سوم کتاب است که بنیان عصر دیجیتال است. ساختار مغزی ما که همه چیزمان دیجیتال شده است و مسیر عصبی که فعال می‌شود در مواجه با زندگی روزمره با پیشینانمان متفاوت است. در این سال‌ها من درخصوص عملکرد شناختی روی زندگی روزمره هم کار کردم. ادراک، توجه و حافظه و تصمیم‌گیری اینها اساسی‌ترین اتفاقات روزمره ما را شکل می‌دهند. 
درادامه انسیه پولادزاده مترجم ضمن تشکر از برپایی این نشست در اهمیت این کتاب بیان داشت: کتاب مرا با یک سری مفاهیم جدید آشنا کرد. و من برای فهم بهتر آنها مجبور به مطالعه و بررسی بیشتر شدم. از ویژگی‌های این مجموعه مقالات این است از چند صاحب‌نظر درخصوص یک موضوع مقاله دارد و به ما کمک می‌کند یک سری مفاهیم جدید را در حوزه ارتباطات و شناخت کشف کنیم که تازه است. مهمترین فایده کتاب برای من  این بود که یک مسیر مطالعاتی جدید برای خودم تعریف کردم.
این کتاب یک شروعی دارد که سرویراستار آن در فصل اول کتاب موضوع رسانه‌ای شدن عصبی را مطرح می‌کند. با ظهور مک لوهان رسانه نیز مانند پیام مهم شد. شاگردش پست من نظریه مک لوهان را توسعه داد. در ۲۵۰۰ سال قبل در یونان باستان در نگاه ارسطو در تئاتر به عنوان رسانه انسان است که همه‌کار می‌کند؛ درام و تراژدی خلق می‌کند و یا آن را روی صحنه می‌آورد و انسان است که با تماشای تئاتر تحت تاثیر قرار می‌گیرد. این ماجرای انسان و رسانه می‌تواند اساس تفکری باشد که مک لوهان و پست من به جهان جدید ارائه کردند. سرویراستار کتاب به زیبایی آمده  و آن را در یک بوم‌شناسی قرار داده است. یعنی گفته ما نمی‌توانیم بگوییم که اگر قرار است که موضوعات رسانه‌ای را بررسی کنیم؛ رسانه یا پیام و یا گیرنده و یا فرستنده بلکه ما باید بوم‌شناسی کنیم و اکولوژی آن را بررسی کنیم و در این بررسی اکولوژی مغز خودش می‌تواند رسانه باشد در این صورت مغز می‌تواند توسعه پیدا کند. بزرگترین هدیه این کتاب به من مقاله اول آن بود که باعث شد من خیلی چیزهای دیگر را دنبال کنم. ای کاش این کتاب با ویراستاری بهتری چاپ می‌شد. تک تک عناوین مقالات جای کار دارد و می‌شود آن را در کشور، به صورت بومی‌شده  بررسی کرد و درباره آن به پژوهش پرداخت.
در ادامه مترجم کتاب گفت: اصلی‌ترین جایگاه رسانه خلق تخیل اجتماعی است به این معنا که من امروز در یک برنامه تلویزیونی چیزی می‌گویم و گره‌ای در مخاطب ایجاد می‌شود و مخاطب می‌رود در روند  زندگی خودش مواجه می‌شود و بعد نظام تداعی به او می‌گوید که حالا باید چه کرد. اصل ماجرای ترویج شناخت و رسانه به این معناست که ما یک نودهایی در مغزشان ایجاد کنیم تا آنها مهارت پیش بینی پیدا کنند.
ترجمه مقدمه‌ای برای ایجاد یک زبان مشترک
مترجم که در پاسخ به این سؤال که با توجه این که ترجمه محصولی است که از خارج وارد می‌شود چه کمکی به ما می‌تواند بکند؟ گفت: ترجمه یک دست گرمی‌است که ما بتوانیم یک ذهنیتی ایجاد کنیم خودمان به آن برسیم. ترجمه مقدمه‌ای است برای ایجاد یک زبان مشترک بین آدم‌هایی که در آن حوزه کار می‌کنند. یک زبان مشترک بین متخصصین و یک فهم مشترک بین مخاطبین که هر دو برای ایجاد دانش کاربردی است.
 انسیه پولادزاده ناقد این کتاب هم در پاسخ این پرسش افزود: ترجمه گشایش یک پنجره جدید است به افق جدید. اما اینکه ما از ترجمه چگونه استفاده کنیم مهم است. ما در حوزه علم و تخصصی یک زبان جهانی و یک چارچوب مشترک داریم. اما متاسفانه وضع ترجمه در این حوزه مناسب نیست. ترجمه‌های دم دستی مرز علمی‌بودن و تخصصی بودن با عمومی‌بودن از بین می‌برد لذا نمی‌تواند خیلی کمک کند به خواننده تخصصی. البته در کل سنت ترجمه بسیار خوب است 
وی در خصوص ترجمه این کتاب و هم چنین فصول و مقالات کتاب گفت: خیلی جاها من احساس کردم مترجم مجبور شده عنوان بسازد چراکه قبلا در فارسی نبود و این کار خیلی سخت و پیچیده‌ای است. درباره ترجمه کتاب من خیلی نقدی ندارم اما ویراستاری کتاب نیاز به بازنگری دارد.
وفایی مترجم کتاب درباره لحن و زبان مختلف فصل‌های کتاب گفت: این کتاب جزو اولین کارهای من بوده است و امید داشتم در ویرایش ضعف‌های ترجمه برطرف شود اما نشد. ان شا الله در ویراست جدید به مسئله توجه خواهد شد. در خصوص زبان و لحن متفاوت می‌توان گفت هر مقاله را یک نفر نوشته است و به طور طبیعی ادبیاتش متفاوت است. من سعی کردم همان را بیاورم البته الان دیدگاهم متفاوت است و بر اساس سهل‌الوصول بوذن برای خواننده عمل می‌کنم. در ترجمه این کتاب به دنبال تغییر پارادایم ذهنی دست‌اندرکاران رسانه‌ای بودم که بشود کار رسانه‌ای را با پژوهش آغاز کرد.


آینده ترسناک
در ادامه جاودانی دبیر نشست گفت: ما در عصر ترسناکی هستیم ما با نسل بومیان عصر دیجیتال طرف هستیم و هنوز ما نمی‌دانیم رسانه‌ها چه تاثیری در رشد تکاملی مغزشان دارد. از طرفی هم داستان پروپاگاندا و سیاست‌هایی که رسانه ها دارند. آیا آینده ترسناک است؟
پولازاده؛ پژوهشگر حوزه مدیریت رسانه و ارتباطات در این خصوص گفت: هر چند سال که تغییرات اساسی شکل می‌گیرد برای نوع بشر آینده ترسناک می‌شود  و البته این تغییرات خیلی سرعت پیدا کرده است. به نظر می‌رسد ما باید بارها و بارها موضوعاتی که پست من مطرح کرده است در این زمینه را باید مرور کنیم. قطعا آینده ترسناک است برای این سه نسلی که از تلویزیون و ماهواره رسیده به اینترنت و این اتفاق خیلی پرشناب افتاده است اما یک نکته‌ای وجود دارد ما همیشه باید این را بپذیریم که تکنوکرات‌ها و کسانی که دارند همه تلاش‌شان را می‌کنند تا تکنولوژی بر فرهنگ برتری پیدا کند و معتقدند که پلتفرم دارد مردم را اداره می‌کند آنها هستند که از این ترس بهره می‌برند. مردم عادی خیلی درگیر این ترس نیستند. این ترس هست و به حق هم هست و بشر همیشه درگیر این ترس خواهد بود.
وفایی در این باره افزود:. شناخت مردم و مخاطب خودمان خیلی مهم است. یعنی بفهیم این ساختار چه می‌کند و چه تاثیری روی مردم می‌گذارد. خیلی مهم است. تا بتوانیم اقدام موثری انجام دهیم. اینکه ما ساختار شناخت را کاملا بومی‌ جلو ببریم یعنی از رفتار مصرف کننده، رفتار خرید، مطالعه و پوشش و... باید بتوانیم استخراج کنیم. ما هم عصر با ماجرا باید جلو برویم. رویکرد ما باید به رفتاری که شکل می‌گیرد و رفتار مصرف کننده باشد. درست است کشور دارای اقلیمی‌های متفاوتی است و پارادایم ذهنی افراد متناسب با اقلیم متفاوت خواهد بود. نوع تفکر و نگاه‌ها متفاوت است. هوشمندانه و با استفاده از علوم اعصاب و شناخت در عرصه رسانه می‌توان با نمایش اختلافات، یک کانون مشترک ایجاد کرد و به مخاطبان مختلف یاد داد که این اختلاف‌ها نشان از فرهنگ‌های متفاوت است و نه نقطه ضعف یک قوم و گروه. این اقوام گوناگون در ایران می‌تواند تبدیل به فرصت برای ایجاد قدرت ملی شود.
در ادامه نشست حاضران ضمن بحث و گفتگو، سؤالات خود را مطرح کردند.




CAPTCHA
دفعات مشاهده: 375 بار   |   دفعات چاپ: 39 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 0 بار   |   0 نظر