نخستین کنفرانس فرهنگ، پژوهش و فناوری در آموزش عالی، به همت موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی با همکاری معاونت فرهنگی و اجتماعی، معاونت پژوهشی، معاونت آموزشی و سازمان امور دانشجویان وزارت علوم، تحقیقات و فناوری از ۷ تا ۹ آبان ماه ۱۴۰۱ در محل تالار ابونصر محمد فارابی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار میشود. در این کنفرانس سهروزه اعضای هیئتعلمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در سه محور فرهنگ و دانشگاه، پژوهش و دانشگاه و زنان، دانشجویان و دانشگاه به ارائه پژوهشهای خود پرداختند.
دکتر حسین ابراهیمآبادی اولین سخنران دومین روز این کنفرانس طی سخنانی با اشاره به وضعیت ما از لحاظ زیرساخت، کاربری و مهارت در دانش دیجیتال گفت: اکنون رتبه ما ۷۸ هست و در دولت الکترونیک هم تقریباً بین ۷۸ تا ۸۰ قرار داریم. ما در شاخصهای دیجیتال اساساً وضعیت خوبی نداریم. حالا وقتی میخواهیم درباره همگرایی و ناهمگرایی دانشگاه در فضای مجازی سخن بگوییم باید این شاخصها را در نظر داشته باشیم. به همین دلیل بوده که از سال گذشته اصرار بر حضوری کردن دانشگاه زیاد بوده چون ظرفیتهای ما در حوزه دیجیتال مناسب نیست.
او بیان کرد: آمادگی ذهنی و نگرشی افراد برای استفاده از فضای دیجیتال؛ سطح توسعهیافتگی جامعه؛ گسترش ظرفیتهای نظام آموزشی؛ داشتن چشمانداز در این زمینه و درک نیازهای نسل جدید ازجمله عواملی است که در همگرایی و ناهمگرایی دانشگاه در استفاده از فضای دیجیتال تأثیرگذار است.
دکتر رضا مهدی بهعنوان یکی از سخنرانان این کنفرانس، بحثش را با موضوع «نوآوری در پژوهش و فناوری در دانشگاههای سطح یک» آغاز کرد و گفت: قصه دانشگاه همان قصه معروف شناختن فیل در تاریکی است که هر کسی ممکن است تعریفی داشته باشد. هم میتوان دانشگاه را سالن مد دانست و هم میشود آن را عبادتگاه فرض کرد. حتی میتوان دانشگاهها را محلی برای تنفس دولت دانست؛ اما با این حال تعاریف، متفاوت است.
وی افزود: ممکن است دانشگاه را تنبلکده بدانند برای افرادی که حتی در ایام تعطیلات نیز به خانه خود نمیروند. برای بسیاری، دانشگاه تنها یک محل استراحت است و شاید فرار کردن از کارهایی که احتمالاً در خانه دارند. با این حال کارکرد اصلی دانشگاه نباید فراموش شود. کارکرد آموزش و انتقال دانش، یادگیری و خلق و پژوهش جزو کارکردهای ارادی دانشگاه است که اگر به آن بیتوجهی کنیم فلسفه وجودی دانشگاه زیر سؤال میرود.
معاون سابق فرهنگی و دانشجویی دانشگاه فنی و حرفهای بیان کرد: از آنجایی که دانشگاه بهعنوان محل تجمع انسانها نیز دیده میشود؛ ناگزیر اتفاقهایی میافتد. اکثر ایدئالها و هنجارهای دانشگاه بیشتر ریشه بیرونی دارد تا درونی. داخل رشد میکند و تحریک میشود اما عمده جریانات بیرونی هستند.
وی به رتبهبندی ما در بحث نوآوری اشاره کرد و گفت: ما در جذب دانش در دنیا رتبه ۱۱۷ و در خلق دانش رتبه ۱۴ را داریم. در تأثیر دانش مقام ۸۵ و در نشر دانش رتبه ۱۱۹ را در جهان داریم.
دکتر مهدی به چارچوب راهنما و مدل مفهومی پژوهش اشاره کرد و افزود: این چارچوبها حول محورهایی است که از آن جمله میتوانیم به نوآوری در زمینه، نوآوری در دروندادها، نوآوری در فرآیندها، نوآوری در بروندادها و نوآوری در پیامدها اشاره کنیم.
وی بیان کرد: موضوع زمینه نیز یکی از موضوعاتی است که باید به آن اشاره کنیم. زمینه، نشاندهنده کم و کیف ایجاد آمادگی و ساز و کار پاسخگویی هر دانشگاه به اهداف و نیازهای پژوهش، فناوری و تبادل دانش است. به دو بخش میتوان این را تقسیمبندی کرد؛ اول اهداف، سیاستها، برنامهها و اولویتهای پژوهش، فناوری و تبادل دانش؛ و دوم ظرفیت ایجادشده در پژوهش، فناوری و تبادل دانش است.
دکتر مهدی تأکید کرد: برخلاف ایستایی در فرآیندهای آموزشی، در حوزه پژوهش و فناوری تغییرات و تحولات محسوس و مستمر است. به دلیل دولتی بودن و ضرورت تبعیت از قوانین و ضوابط دولت و حاکمیت، امکان تغییرات بنیادی در فرآیندها و ساختارها وجود ندارد. ضعف عمده دانشگاهها، تلاش برای یادگیری از یکدیگر و مشابه شدن همه انواع تغییرات ساختاری و فرآیندی عمدتاً بهصورت مشابه و همسو، تعقیب میشود.
وی افزود: ضعف دیگر غلبه رویکرد رشتهای و تخصصی بر فعالیتها و در حاشیه بودن نگاه میانرشتهای و بینبخشی است. همچنین موضوع دیگر، کمتوجهی به فرآیندها و ساختارهای ترویج و عمومیسازی علم و عدم اهتمام به شفافیت در تهیه نشر و دادهها و اطلاعات درست و قابل اعتماد است.
دکتر مهدی بیان کرد: تلاشهای دانشگاهها، در راستای یادگیری از یکدیگر یا از دانشگاههای برتر جهان بوده و متأسفانه تحول و نوآوری ویژهای که قابل اعتنا باشد وجود ندارد. نکته دیگر این است که با توجه به رسالت، توانایی و ظرفیت هر دانشگاه، همچنان ضعف در عدم تمرکز بر یک یا چند حوزه و نیاز و مسئله کشور وجود دارد. یکی از دلایل اصلی این شباهت و یکدستی هدایت مرکزی از سوی حاکمیت است.
دکتر مهدی به فرآیندها اشاره کرد و گفت: در بحث فرآیندها تغییرات محسوس است. یک ضعف در اینجا این است که چون دانشگاهها دولتی هستند معمولاً باید از قوانین حاکمیت اطاعت کنند و برای همین به دنبال تحولات عمیق و ساختار شکنانه نیستند. معمولاً خودشان را تطبیق میدهند. نقطه ضعف دیگر این است که دانشگاهها خیلی سعی میکنند شبیه یکدیگر باشند. چه دانشگاههای بزرگ و چه دانشگاههای کوچک، همگی یک ایدئالی دارند و میخواهند به آن برسند.
وی گفت: اکثر دانشگاههای بزرگ ما در رتبهبندیهای جهانی وجود دارند. همچنین تعداد پژوهشهای بیرونی قابل توجهی نیز داشتهاند. تعدد طرحهای پژوهشی بیرونی و عایدات این طرحها، گواه تحول و نوآوری دانشگاهها در پاسخ به نیازهای جامعه، صنعت و کارفرمایان است. فقط در سال ۱۳۹۹، ۱۱۴۰ طرح با ارزشی بالغ بر ۷۳۶ میلیارد تومان صورت گرفتهاند.
این عضو هیئت علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی با بیان اینکه موضوع ثبت اختراع نیز بسیار مهم است که متأسفانه در رتبهبندی ثبت اختراع دانشگاههای ما خیلی نتوانستهاند حضور داشته باشند در حالیکه آسیاییها رتبههای خوبی در این بخش دارند عنوان کرد: موضوع مهم در ثبت اختراع، تنها ثبت کردن نیست بلکه بهرهبرداری از اختراع، درآمد و ارجاع به آن، از مهمترین فاکتورهای امتیازبندی در این بخش است.
به گفته وی، علم و دانش در نهایت باید وارد کسبوکارها شود. تا اکوسیستم نوآوری و کارآفرینی و خلاقیت و کسبوکار درست کار نکند، هر کاری هم در عرصه دانش بکنیم، اگر تقاضا نباشد بخشی از منابع را هدر میدهیم. امیدوارم دانشگاهها ما محلی برای توسعه باشند.
دیگر سخنران این کنفرانس، دکتر صدرا خسروی بود که یافتههایش را با موضوع «آزادی بیان دانشگاهی در آموزش برخط: پرسش، چالش و انتقاد دانشجویان» ارائه کرد و افزود: در حین انجام این تحقیق، پرسش من این بود که آیا دانشجوها احساس آزادی بیان دارند یا خیر. اگر دارند چگونه در قالب بیان آزادانه مطرح میکنند و اگر ندارند بدانیم که موانع چه هست. مطالعه موردی من در دانشگاه تبریز انجام شد.
دکتر خسروی گفت: من سه میدان را برای بررسی موارد مختلف در نظر گرفتم. اول میدان کلاسهای برخط بود که مربوط به کلاسها بود و صحبتهایی که دانشجویان انجام میدادند. بیشتر مشارکت به صورت بله و خیر یا استیکر دست انجام میشد. در بحثها مشارکت چندانی شکل نمیگرفت و نوعی موقعیت اضطراب، اجتناب، ابهام، احترام و گاهی احتراز دیده میشد. نقدی به استاد وارد نمیشد و موضوعات مطرح شده به چالش کشیده نمیشد. معمولاً هم تشکرهای حشو گونه از استاد وجود داشت.
وی اضافه کرد: میدان بعدیای که در آن وارد شدم گروههای غیررسمی بود که عمده رویکردهایی که در آن وجود داشت مربوط به خاموشسازی، اخلاقیسازی، هوچی بازی، به حاشیهرانی، ممیزی، تهدید، تطمیع، قلدری، استهزاء و بیاعتنایی میشد.
به گفته دکتر خسروی درباره اینکه پلیس در این گروهها چه کسی است این پرسش مطرح میشود که پلیس، استاد است یا دانشجو یا دیگری؟ باید گفت که ذات پلیس نه سرکوب، نه حتی نظارت؛ بلکه شیوه معینی از تقسیم امر محسوس است. پلیس و فرآیندهای پلیسی همواره میکوشند تا سلطه را طبیعی و بازتولید کنند. این موضوع امری فراگیر است که هر سوژهای، نقش و موقعیت خاصی در آن دارد و برای هر کسی هویتی فراهم است.
وی به سیاست اشاره کرد که در مقابل پلیس قرار میگیرد و تأکید کرد: سیاست، امری است که نابرابری، چه دیدنی و نادیدنی چه شنیدنی و ناشنیدنی را به چالش میکشد. فرآیند بازپیکربندی شیوههایی است که در آنها سوژهها، دیده و شنیده میشوند. کنشی است که ولو با بیان، میکوشد تقسیمبندیهای تحمیلی پلیس را خنثی کند. همچنین با نشان دادن عدم توافق و آشنازدایی از نابرابری، نظم پلیس را آشفته میکند.
دکتر محمدحسین بادامچی عضو هیئتعلمی گروه مطالعات علم و فناوری موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت عتف، دیگر سخنران این کنفرانس، با موضوع «مطالعات اجتماعی تکنولوژی از منظر اندرو فینبرگ» مطالبش را ارائه کرد. وی گفت: این ارائه یک میانپرده در طرح پژوهشی ۵ ساله من بوده است. تلاش من این بوده که دانشگاه را ذیل مقولات علم و دانش و پژوهش مورد بررسی قرار دهم؛ اما من دانشگاه را یک نهاد تکنیکی که بخشی از دستگاه دولت است صورتبندی کردهام. تکنولوژی را باید در نسبت با دولت و سیاست بازخوانی کرد. نسبت تکنولوژی و سیاست در جامعه ما روشن نیست. در فضای دانشگاهی ایران، تصور ما از تکنولوژی متفاوت است برای همین من به سراغ فینبرگ رفتم.
دکتر بادامچی با بیان اینکه ما همچنان در فضای جنگ جهانی دوم سیر میکنیم عنوان کرد: ذهنیت علوم اجتماعی و سیاست ما نیز همین است. ما با ذهنیت آلوده نمیتوانیم تکنوکراسی را نقد کنیم. مراد از تکنوکراسی عقیده به رابطه عقلانی، خطی، غیراجتماعی و یکسویه میان علم، تکنولوژی و پیشرفت است. تکنوکراسی دارای دو جنبه نظری و عملی است. جنبه نظری آن گفتمانی است در شناخت و سیاستگذاری و آموزش علم و تکنولوژی؛ و جنبه عملی آن بهصورت یک سازه تکنیکی داخل در ساختار قدرت دولت و کارخانه عمل میکند.
وی موضوع پیشاتاریخ مطالعات علم و تکنولوژی را مطرح کرد و گفت: دهه ۱۹۶۰ میلادی در این پژوهش به دو جهت اهمیت اساسی دارد؛ اول از جهت انقلاب معرفتشناختی و دیگر از جهت سیاسی و عبور تفکر انتقادی از الگوی سوسیالیسم دولتی. تا پیش از این تحولات معرفتشناختی و به ویژه انتشار کتاب ساختار انقلابهای علمی توماس کوهن، فلسفه علم و جامعهشناسی معرفت، علم را یکسره عقلانی، ناب، عینی و بیرون از مداخله جامعه تصور میکردند.
دکتر محمد حسینی مقدم عضو هیئتعلمی گروه مطالعات آیندهنگر موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت عتف هم با موضوع «هوش مصنوعی و تحول در پیشرفت علم و پژوهش» به ارائه مطالبش پرداخت و گفت: همانگونه که الکتریسیته جهان را بهطور ناگهانی و انقلابی تغییر نداد، هوش مصنوعی نیز بهتدریج جهان را متحول خواهد ساخت. وی به عوامل مختلف پیشرفت علم از جمله عوامل اقتصادی، تکنولوژیک و زیستمحیطی اشاره کرد و سپس درباره نقشه ذهنی تاثیرگذاری AI مطالبی را مطرح کرد.
دکتر اباذر اشتری در ابتدای پنل چهارم در روز دوم این کنفرانس با بیان اینکه ما در کشور چیزی به نام استارت آپ نداریم و بیشتر کپی آپ و فیک آپ داریم گفت: نظام استارت آپ زاییده فضای آمریکاست و باید دید چرا آنجا این فضا مستعد شکلگیری بوده است.
او ادامه داد: اولین بار سال ۲۰۰۲ تعریفی از پارک علم و فناوری ارائه شد و اتحادیه اروپا هشت سال بعد تعریف دیگری ارائه داد. نکته جالبی که من جایی ندیدم کلمه پارک است یعنی فضایی که افراد بهصورت بلند مدت قرار نیست در آن حضور داشته باشند. این پارکها بنابراین مکانهای موقتی برای شرکتهای دانشبنیان است.
او با بیان اینکه ما انواع پارکهای علم و فناوری داریم که ۶۰ سال از قدمت آن میگذرد و هرکدام اهداف خاص خود را دارد عنوان کرد: اولین پارک علم و فناوری استنفورد بود که به دنبال افزایش درآمد دانشگاه استنفورد تأسیس شد. در دهه ۷۰ انواعی از پارکها را در کشورهای مختلف داریم و در ژاپن، فرانسه...پارکهای علمی و فناوری مختلفی تأسیس میشود. در روسیه هم نخستین شهر علم و فناوری تأسیس میشود. چین هم برای انتهای دهه ۸۰ تا ۹۰، برای این حوزه ۲۴ هزار میلیارد دلار سرمایهگذاری میکند.
دکتر اشتری با اشاره به اینکه در ایران نیز در ۱۳۹۷ سه سیاست توسعه علم و فناوری در ایران مطرحشده است افزود: در سه دهه اخیر سه سیاست توسعه برای این حوزه در نظر گرفتهشده و سال ۸۱ اولین شهرک صنعتی در اصفهان در نظر گرفته میشود.
او با تأکید بر اینکه یکی از تفاوتها و تناقضهای ما در نظام نوآوری این است که به جای اینکه از پایین شروع شود مرکز پژوهشی در کشور را به علم و فناوری تبدیل کردیم گفت: ما ۴۹ تا پارک داریم که دو پارک هم تا پایان سال مجوز میگیرد.
به گفته این استاد دانشگاه، ما همچنین نزدیک به ۹ مرکز رشد داریم که نمادی از استارت آپ ها در آن دیده میشود. تعداد شرکتهای دانشبنیان ما ۷ هزار رسیده و در این حوزه مؤسسات مختلفی فعالیت میکنند. با وجود ۴۹ پارک، بیش از ۱۰۰ هزار استارت آپ و مراکز رشد و ... اینها هیچ نقشی در حل مسائل ما نداشتند. این در حالی است که در سنگاپور به تعداد انگشتان دست موسسه داریم اما واقعاً در حل مسائل کشورشان مؤثر هستند.
این استاد دانشگاه درباره پروژه خود نیز توضیح داد: روش تحقیق ما دانشپژوهشی بوده و تلاش کردیم تا وضعیت موجود و مطلوب را بررسی کنیم.
دکتر اشتری گفت: در این پروژه ارزیابی پارکها در بعد سازمانی، قانونی، سیاستگذاری، فرهنگی، اقتصادی، زیرساختهای سخت و نرم پارکها و بازار را در این پژوهش بررسی کردیم.
دکتر حسین زاده در این پنل درباره اجتماعات علمی علوم پزشکی در دانشگاههای دولتی کشور سخن گفت و افزود: من در پژوهشم اجتماعات علمی علوم پزشکی در دانشگاههای دولتی کشور را مد نظر قرار دادم. تصور میشود ما در جامعه علمی زندگی میکنیم که توسعه علمی کشور جدی است و چون اجتماعات علمی ضعیف هستند توسعه علمی کشور کمتر است و اگر اجتماعات علمی تقویت شود توسعه علمی نیز قدرت مییابد.
او ادامه داد: اجتماعات علمی واسطه بین دانشگاه و جامعه است و از یکسو دادههای دانشگاهها را به جامعه میرساند و از سوی دیگر نیازهای جامعه را به دانشگاه میشناساند.
او افزود: در تحقیقم سؤال روشن من این بوده که آیا اجتماعات علمی علوم پزشکی شکلگرفته و نحوه عملکرد و عوامل ظهور و تضعیف فعالیتهای علمی اجتماعات علوم پزشکی چگونه بوده است؟
او با اشاره به چهارچوب نظری کار بیان کرد: ما با رویکرد مردم نگارانه سراغ میدان پژوهش رفتیم و نمونههای خود را انتخاب کردیم و از وبگاه دبیرخانه علمی وزارت بهداشت برای این کار استفاده کردیم. تا تابستان امسال حدود ۲۱۰ انجمن علوم پزشکی و بهداشتی به ثبت رسیده ولی علوم انسانی ۷۲۰ انجمن دارد. این میزان در نسبت دانشجویان این رشته عدد کمی نیست. از سوی دیگر باید توجه داشت که انجمن علمی از اجتماعات علمی جدیدتر و مدرنتر است و از گذشته ما اجتماعات علمی داشتیم اما انجمن امری مدرنتر و جدیدتر است.
این استاد دانشگاه گفت: زیست علوم پزشکیها با دانشجویان علوم انسانی متفاوت است و بنابراین پاسخهای به تحقیقات من متفاوت بود. در رشتههای علوم انسانی ما بارها تا پای مصاحبه رفتیم اما نشد ولی برای رشتههای پزشکی کار با نظم بهتری جلو میرفت.
او افزود: بخش زیادی از پژوهش من به عامل ضعف انجمنهای علمی اختصاص یافت؛ اما بهصورت کلی در انجمنهای علمی علوم انسانی در پاسخها، جواب سلبی بیشتر میچربید اما در علوم پزشکی اینکه انجمنهای علمی وجود دارد و در حال رشد است بیشتر شنیده میشد.
او گفت: در سؤالهای بعدی عوامل درونی و بیرونی تقویت انجمنهای علمی مطرح شد وبر تصمیمات ساختاری تأکید شد. در عوامل ضعف هم به مواردی چون تمرکزگرایی انجمنهای علمی در پایتخت و ... اشاره شد.
دکتر حسین زاده با بیان اینکه اجتماعات علمی علوم پزشکی وضعیت قابل قبولی در کشور دارند و نگاه کج گرایانه و قبیله گرایانه در این حوزه کمتر دیده میشود و در رشتههای علوم پایه و ... روند توسعهطلبانه علم بیشتر است و کمتر دعواهای قبیلهای و شخصی مطرح است گفت: در انجمنهای علوم انسانی مسائل مالی بیشتر مطرح است اما در اجتماعات علمی علوم پزشکی کمتر موارد مالی مد نظر است.
دکتر حامد طاهری کیا نیز در ادامه این نشست مقاله خود با موضوع وضعیت دیجیتالی برای مردمیشدن علوم اجتماعی به واسطه صفحات شبکههای اجتماعی ارائه کرد و گفت: نگارش یک تکنولوژی است و یک خودکاری میخواهد و سیستمی دارد و به ظهور صنعت چاپ منجر شد. با به وجود آمدن چاپ و نوشتن این امکان به وجود آمد که نوشتهها قابل انتقال شود. از سوی دیگر نوشتار در قرن ۱۹ با عکاسی برای ثبت جهان همراه شد.
او ادامه داد: از سوی دیگر از قرن ۱۵ به این سو به بعد دغدغه اصلی بشر با وقوع بشر مقایسه جهان به شیوه استقرایی و قیاسی بود؛ بنابراین محاسبه جهان نتیجه تکنلوگوس شد و این امر شفاهی نبود و با نوشتن ترکیب شد و نوشتن امکان ثبت فلسفه و علم را به وجود آورد و امکان تولید متنهای علمی شکل گرفت.
دکتر طاهری کیا با بیان اینکه در قرن ۱۹ با شکلگیری علوم اجتماعی و جامعه مدرن برای نخستین بار دانشمندان علوم اجتماعی درباره زندگی اجتماعی آغاز به نوشتن کردند که متنهای علمی بودند و اعتبار علمی داشتند توضیح داد: اینجا نوشتن و تکنولوگوس و علم اجتماعی با هم ترکیب میشوند تا دانشمند بتواند علم اجتماعی تولید کند.
او گفت: آیا میتوانیم شیوه جدید از نوشتن به واسطه تکنولوژی ایجاد کنیم که بتوانیم در ساختارهای علوم اجتماعی تغییر ایجاد کنیم. در دوره چاپ دانشمند علوم اجتماعی اگر میخواست متنی را تولید کند یا کتاب بوده یا ترجمه بوده یا ستون نویسی برای مجلات بوده است. در هر سه بخش مشتری اینها معمولاً دانشجویان است کتابهای ترجمه هم همین فضا را دارد اما در نهایت در مجلهها فضای خاصتری وجود دارد. در هر سه این فضا نوشتار از زمان تولید تا توزیع یک تأخیری دارد برای اینکه متن به دست مخاطب برسد.
به گفته دکتر طاهری کیا، وقتی به دوره دیجیتال میرسد قضیه فرق میکند. نویسنده توزیعکننده هم هست و میانجی از بین میرود و دریافتکننده همزمان مخاطب میشود و فاصله بین نوشتن و انتشار بسیار کم شده است.
او با اشاره به اینکه از دهه ۸۰ به بعد ما میتوانیم ردپای افرادی چون فراستخواه، فاضلی و خانیکی ببینیم که در غالب وبلاگ مطالبی را منتشر میکردند گفت: بعدها ما به شبکههای اجتماعی جدیدتری رسیدیم. حالا در شرایط فعلی دانشمند علوم اجتماعی در شبکههای اجتماعی مینویسد. این نوشتن ویژگیهایی دارد. من یکسری دنبال کننده دارم که من به مفهوم نوشتار سریع رسیدم یعنی بهمحض اینکه من متنی را مینویسم میتوانم منتشر کنم.
این محقق با بیان اینکه دانشمند علوم اجتماعی همزمان با زیست روزمره خود با نوشتار سریع امکان انتقال تحلیل و پیامهای خود را دارد عنوان کرد: در این شبکههای اجتماعی درگیری احساسی و روشنگرانه در نوشتار سریع وجود دارد.
من در این فضا میتوانم بهمحض اینکه تصمیم بگیریم بنویسم آن را منتشر کنم این نوع از نوشتار به من یک زیستن گرم میدهد که معاصریت دارد.
دکتر کریم زاده نیز در ادامه این کنفرانس با اشاره به موضوع سخنرانی خود درباره فرهنگهای دیجیتال و موقعیت مسئله مند دانش در آموزش عالی ایران با بیان اینکه فرهنگهای دیجیتال تظاهر به شیوههای دموکراتیک میکنند و مناسبات جدید قدرت، انقیاد و ... تولید میکنند عنوان کرد: من در پروژه خودم میخواهم نشان دهم این فرهنگها با چه سازوکاری عمل میکنند و چگونه شکل جدیدی از بی قدرتی را شکل دادهاند. در این فضا گفتمانهایی داریم که تولیدکننده دانش و بیدانشی، قدرت و بی قدرتی و ... هستند.
او ادامه داد: من در این پروژه کار میدانی نکردم و روایتها را بیان کردم. من میخواستم بدانم گفتمانهای دانش در پرتو فرهنگ دیجیتال چه تغییری یافتند. واژه فرهنگهای دیجیتال برای این پژوهش کارآمدتر بود و جامعتر محسوب میشد. از سوی دیگر فرهنگهای دیجیتال برساخته و برسازنده هستند؛ یعنی پشت این فرهنگهای دیجیتال نیروهای محلی و بیرونی وجود دارند و باید دید این نیروها چگونه روی ساختارهای فرهنگ دیجیتال تأثیرگذار هستند.
به گفته او، این فرهنگها کنشهای مکانی و زمانی ما را تغییر دادند و باعث شده شیوههای تولید و توزیع دانش متفاوت شود این فرهنگها حافظه دانشی را تولید کرده و کاری کرده همه تولیدکننده حافظه دانشی باشند.
او با اشاره به اینکه از دو قطبیسازی دوری کرده افزود: فرهنگهای دیجیتال چرخش و شکاف معرفتی ایجاد کرده و شکلی از دانش را بنا نهاده که به جای سوژه نقاد سوژه منقاد را شاهد هستیم و با کمک گرفتن سخن مالکوم گفتم فرهنگهای دیجیتال ذهنیت منقاد به جای ذهنیتهای رهاییبخش ایجاد کردند و تنها توهم ذهنیتهای رهاییبخش را به افراد دادند.
دکتر کریم زاده بیان کرد: من از نظریهپردازان متعددی در کارم استفاده کردم. یکی از یافتههای این پژوهش بر اساس نظریههای موجود این است که فرهنگهای دیجیتال موقعیت کارناوالی ایجاد میکنند و هر کسی میتواند در تولید و توزیع دانش سهیم باشد. این فرهنگهای دیجیتال از نظام دانش تمرکززدایی کردند و اینفولئنسرها مرجعهای جدیدی در این فضا هستند و مرزهای دانش را از دانشگاه خارج کرده و موقعیتهایی را در اختیار همگان قرار دادند که فضا را از دست سلطه گران دربیاورند.
او یادآور شد: بسیاری از اینفلوئنسرها بعضاً سواد ندارند اما نیازهای اطلاعاتی مخاطبان را برآورده میکنند. در دانشگاهها هم اینفلوئنسرها وجود دارند و از طریق پادکستها و شبکههای اجتماعی تولید دانش میکنند و تولید دانش را از انحصار دانشگاه خارج کردند.
دکتر کریم زاده گفت: باید از دیدگاههای موافق و مخالف درباره فرهنگهای دیجیتال استفاده کرد تا بتوان تحلیلی درست از این پدیده داشت.
این استاد دانشگاه در پایان تأکید کرد: فرهنگهای دیجیتال ازنظر دانش موقعیت جدیدی را ایجاد کردند و حافظه سازی را که پیشازاین در اختیار دانشگاه بود از انحصار آن خارج کردند.
دکتر بیانی سخنرانی پایان این نشست بود. او درباره امپریالیسم علمی، نامینالیسم و فربهی گفتمان فردمحور؛ تأملی جامعهشناختی گفت: من به دنبال این هستم که یکسری موضوعات، قضایا و ...که در لایههای زیرین معرفت هستند را بررسی کنم.
او ادامه داد: ماهیت امر اجتماعی باعث میشود مباحث میانرشتهای و چند رشتهای مطرح شود اما آنچه باعث میشود این غیرطبیعی باشد این است که در فضای دانش گاهی صنفی از معرفت میکوشد بر صنف دیگری از معرفت غلبه بیابد که به آن امپریالیسم علمی میگوییم.
او با اشاره به اینکه ما در علوم انسانی امپریالیسم علمی داریم و با امپریالیسم فردمحور علیه گفتمان اجتماعی شاهد هستیم عنوان کرد: امپریالیسم اصناف فردگراها هم در برخی از رشتهها مانند روانشناسی خود را نشان داده است. پس سؤال من این است که مصادیق امپریالیسم علمی چیست و چه سازوکاری برای برخورد با آن هست؟ من با استفاده از منابع کتابخانهای و با شیوه تبارشناسی فوکویی به دنبال پیدا کردن روابط قدرت در امپریالیسم علمی هستم.
به گفته او، امپریالیسم علمی بدین معنی است که یک معرفت علمی به دنبال سلطه بر سایر معرفتهای علمی باشد مانند داروینیسم علمی که میکوشد همه پدیدهها را بر اساس تکامل تحلیل کند.
او افزود: در امپریالیسم علمی روانشناسی علیه جامعهشناسی، فیلسوفان علم میکوشند به طریق عالمان طبیعی با علوم انسانی مواجه شوند. در این چرخش معرفتی روانشناسی حرف اول و آخر میزند و معتقد است شناخت امر اجتماعی باید از طریق روانشناسی باشد.
او گفت: وقتی یک صنفی بر صنف دیگر سلطه مییابد اولاً نمیشود آن را بهدرستی نقد کرد چون مفروضات یک صنف وارد صنف دیگری شده است از سوی دیگر این پدیده باعث استعلایی شدن مفاهیم میشود. از سوی دیگر آن صنفی که به آن غلبه شده در مسیر پیشرفت خودش با مشکل مواجه میشود.
او در بخشهای دیگری از سخنانش درباره امپریالیسم علمی اقتصاد علیه جامعهشناسی سخن گفت.
دکتر کشاورز به عنوان اولین سخنران روز سوم این کنفرانس، به برنامه پژوهشی خود اشاره کرد با عنوان جنسیت و دانشگاه و بیان کرد: تلاش دارم توضیح شفافی درباره کارهای امسال داشته باشم. همانطور که میدانیم یکی از واقعیتهایی که در سطح جهانی بارز هست این است که توزیع جنسیتی رشتههای دانشگاهی متفاوت هست و در واقع برخی از رشتهها مورد علاقه دختران هستند و برخی از رشتهها نیز مورد اقبال پسران. آمار و گزارشهای جهانی، نشان میدهد که حضور دختران در رشتههای علوم پایه و مهندسی از سایر رشتهها کمتر است؛ و حضورشان در رشتههای پزشکی و علوم انسانی بارز است. این نابرابری که دختران در رشتههای علوم پایه و مهندسی دارند آنقدر اهمیت دارد که یکی از ابعاد عدالت جنسیتی در تحصیل در گزارش جهانی و شکاف جنسیتی روی همین تأکید میکند.
وی اضافه کرد: ما میبینیم که در کشورمان از دوران دبیرستان و انتخاب رشته و گسیل شدن بچهها به رشتههای مختلف، این شکاف جنسیتی وجود دارد. یک جدولی هست که به داوطلبان کنکور سال ۱۴۰۱ میپردازد. اگر اینجا نگاه کنیم میبینیم که حتی در داوطلبان کنکور هم این تفاوت و شکاف وجود دارد. مثلاً میبینیم که در رشته ریاضی ۳۶ درصد داوطلبان کنکور دختر هستند درحالیکه ۶۴ درصد پسر هستند. در رشتههای دیگر، سهم زنان خیلی بیشتر است. مثلاً علوم تجربی ۶۵ درصد دختر هستند. در رشتههای انسانی و هنر و زبانهای خارجی هم همینطور است.
دکتر کشاورز بیان کرد: یک نکتهای که میخواهم به آن اشاره کنم این است که در مجموع رشته ریاضی در سالهای اخیر مورد اقبال کمی قرار گرفته است. ما اگر آمارها را نگاه کرده باشیم، در سالیان نه چندان دور، داوطلبان کنکور رشته ریاضی اکثریت را داشتند. در حال حاضر این اقبال بسیار کم شده. در گزارش سال ۹۹، حدود ۱۳ درصد بود و در گزارش امسال ۱۰ درصد. این خودش نشان میدهد که اتفاقات در جامعه چقدر در تمایل دانشآموزان به انتخاب رشته تأثیر دارد. یک زمانی که اقتصاد وضع بهتری داشت رشتههای مهندسی روی بورس بودند و اقبال به ریاضی هم بسیار بالا بود. در حال حاضر روز به روز این اقبال کمتر میشود.
وی افزود: در حال حاضر میانگین بچههای ایران در ریاضی و علوم از میانگین جهانی پایینتر آمده است و این نگرانکننده است. حتی دیدهام که برخی از کارشناسان هشدار هم میدهند که چقدر این میتواند نگرانکننده باشد. اقبال به رشتههای تجربی و انسانی در سالهای اخیر بیشتر شده است. اقبال به رشته تجربی هم بیشتر به این دلیل است که رشتههای ممتاز تجربی مانند رشتههای پزشکی و دندانپزشکی پردرآمد و پرمنزلت هستند. بازار کار نیز برایشان پررنگتر از سایر رشتههاست.
دکتر کشاورز توضیح داد: یک اتفاقی که افتاده این است که در کشورهای دنیا، حضور زنان در رشتههای علوم پایه و علوم دقیقه و ریاضی و فیزیک و شیمی بسیار پایین است و کمپینهای مختلفی در آن کشورها تشکیل میشود برای اینکه بتوانند دختران را به این رشتهها تشویق کنند. در کشور ما حضور دختران در رشتههای مهندسی محدود است و پایینتر از آمارهای کشورهای غربی است. من سعی کردم مکانیزمهایی که انتخاب رشته را تحت تأثیر قرار میدهد را جمعآوری کنم.
وی عنوان کرد: من در تحقیقاتم بیشتر به دنبال مکانیزمهای تبعیض رفتم. مثلاً درباره رشته کامپیوتر تا دهه ۸۰ میلادی، زنان در این رشته بسیار مهم بودند؛ اما بعد از دهه ۸۰ با اهمیت یافتن این رشته و شرکتهای بزرگی که تأسیس شدند، تحولی رخ داد و رشته کامپیوتر بیش از هر وقت دیگر مورد توجه قرار گرفت و در عین حال، بیشتر و بیشتر مردانه شد.
دکتر اسدی، دیگر سخنران این نشست بود. وی بیان کرد: موضوع من الگوی دانشگاه اسلامی پس از انقلاب اسلامی ایران است. منظور از دانشگاه اسلامی یک الگوی دانشگاهی و تعدادی مصادیق دانشگاهی هست که بعد از انقلاب اسلامی ایران در نتیجه تحولاتی که به لحاظ اجتماعی سیاسی و بهصورت بنیادی در کشور ایران به وقوع پیوست یک مدلی تشخیص داده شد برای اینکه در فضای آموزش عالی ایران نقشآفرین باشد.
وی افزود: این مفهوم مختص دوران پس از انقلاب اسلامی ایران و کشور ایران نیست بلکه یک مفهوم عام است که در دوره قبل از انقلاب و در دوره پهلوی هم در کشور ایران به آن پرداخته شده و تلاشهایی در راستای اجرایش صورت گرفته است. در طول این پژوهش، نکاتی را در این باره میگویم. همچنین یک پدیده عمومی جهان اسلامی هم هست یعنی هر جا که حکومت دینی برقرار شده یا اینکه دین نقشی در جامعه داشته تلاش برای دینی کردن هم وجود داشته است.
دکتر اسدی گفت: همه نهادها مشمول این تلاش بودهاند و دانشگاه هم از این نهاد بوده که در هرکجا که دین حضور اجتماعی سیاسی داشته تلاش برای دینی کردن این نهاد هم صورت گرفته. نمونههای این را در کشورهای اسلامی مخصوصاً مصر داریم که دانشگاه اسلامی یا دانشگاه دینی تأسیس شده و مخاطبان خودش را داشته است. اهدافی هم که داشته را نیز میتوان بررسی کرد که چه موفقیتهایی حاصل شده است.
وی افزود: پس از انقلاب اسلامی این عنوان دانشگاهی میشود گفت که ماحصل یک همآیندی هست که در اتفاقات اوایل انقلاب اسلامی ایران میبینیم. ما اتفاقی تحت عنوان انقلاب فرهنگی داشتیم که هدف اصلیش تحول در فضای آموزش عالی و دانشگاه در ایران بوده است. همزمان با آن، یا در نتیجه آن، تلاشهایی صورت گرفت برای اینکه این هدف محقق شود و دانشگاه متحول شود. یکی از مهمترینشان بحث کلان اسلامیسازی است؛ که بحثی عمومی و کلان هست که شامل کلیت آموزش عالی است. به این معنا که آموزش عالی موجود متناسب و سازگار با وضعیت پس از انقلاب شناخته نمیشد باید تلاش میشد که یک سری ویژگیها داشته باشد تا بتواند در خدمت اهداف انقلاب اسلامی و نظام سیاسی شکلگرفته ناشی از آن باشد.
دکتر اسدی بیان کرد: این یک فرآیند عام هست و طولانی مدت است و زمان بر است و مشکلات خاص خودش را دارد و مقاومتهای شدیدی هم در برابرش صورت میگیرد. در کنار این اتفاق کلان، ما شاهد هستیم که برخی الگوهای دانشگاهی مطلوب، همعرض آنها تلاش میشود که ایجاد شوند که آنها را در قالب دانشگاه اسلامی میدانیم.
وی عنوان کرد: این ویژگیها را بر اساس تاریخ مدرسه سپهسالار در خود دانشگاههای ایران نیز میبینیم. مدرسه سپهسالار، طبق برخی از پژوهشها یک اثر میرزاحسینخانی تعبیر شده که در کنار میرزاتقیخانی بودن دارالفنون معنا پیدا کرده است. اسلامیسازی مربوط به فضای کلی آموزش عالی و دانشگاه بود، اما دانشگاه اسلامی مصادیق محدودی را شامل میشد. در عین اینکه دانشگاهها با دولت فاصلهای را حفظ کرده بودند اما در یک پرده دیگر، بستگی شدیدی به دولت و حاکمیت داشتند. افرادی که این دانشگاهها را به وجود آوردند، اینها اتفاقاً از انقلابیون و افراد مؤثر و ذینفوذ در اتفاقات بعد از انقلاب اسلامی بودند. خودشان عین دولت بودند و حضور مؤثر داشتند و تأثیرگذار بودند. درعینحال مؤسس فضاهای آموزش عالی تحت عنوان دانشگاه اسلامی بودند.
دکتر اسدی گفت: ما برای ترکیب علم و دین در قالب دانشگاه پذیرش ساختار دانشگاه را در دوره پس از انقلاب اسلامی داشتهایم؛ یعنی ساختار دانشگاه پذیرفته شد. ساختار آموزش، یا میتواند دانشگاه باشد یا میتواند حوزه علمیه باشد. بین این ما چهار حالت را میتوانیم تصور کنیم که همه در قالب دانشگاه معنا دارد. دانشگاه دینی دانشگاهی هست که در عین پذیرش مبانی دانش، خود را دینی کرده است؛ مانند دانشگاه معارف اسلامی قم که اگرچه ساختار دانشگاه دارد اما تنها به علوم و معارف دینی میپردازد.
دکتر صدیقیان دیگر سخنران این همایش، صحبتهای خود را درباره نسبت شادی و تابآوری اجتماعی آغاز کرد. وی بیان کرد: کاری که من ارائه میدهم نتیجه تحقیق من در یک سال گذشته است که روی احساس شادمانی در بین دانشجویان کار کردهام. این پروژه برای سال دوم ادامه پیدا کرد. در سال اول من مرور نظاممندی در این موضوع داشتم. تحقیقاتی که به زبان فارسی انجام شده بود با نمونههای دانشجویان بررسی شده بود. طبق این تحقیقات بررسی شد که دانشجویان از چه میزان شادی برخوردارند. چه عواملی مؤثر است بر شادیهایشان. از چه نظریههایی استفاده شده و چه جاهایی نیاز به بررسی بیشتر هست.
دکتر صدیقیان عنوان کرد: در کاری که انجام شد من به این نتیجه رسیدم که قبل از سال ۸۸، ما در ایران تحقیقی که متمرکز روی موضوعی با کلیدواژههای مشابه شادمانی و نشاط و شادکامی باشد، نداشتهایم. از این زمان هم کارهایی شروع شد، پروژههای پایاننامههای ارشدی که انجام شدند را مرور کردم. دیدم که خیلی کارهای تکراری و فرمالیتهای هستند. در برخی از طرحهای بزرگ کشور تعداد یکی دو سؤال اختصاص داده شده به این موضوع. البته حالا، مفهوم رضایت از زندگی بیشتر بررسی میشود.
وی افزود: در آن تحقیق به این نتیجه رسیدم که این موضوع شادمانی باید حتماً مورد بررسی قرار بگیرد و جوانبش بررسی شود. یک موضوع دیگر هم این بود که من در یک میز پژوهشی بیش از سه سال درباره مسائل اجتماعی زندگی دانشجویی کار میکردم. اینقدر این مسائل پیچیده و زیاد و شدید بود که برای من ناراحت کننده شده بود. برای همین تصمیم گرفتم تغییری در موضوع انتخابی داشته باشم از این جهت که روحیه خودم اذیت نشود. از طرفی به دلیل تجربههایی که در حوزه شناخت مسائل دانشجویان داشتم، تصمیم گرفتم ادغامی میان این تحقیقات با تحقیقات جدیدم حول موضوع شادمانی داشته باشم.
دکتر صدیقیان گفت: من میز مسائل اجتماعی را داشتم که تلاشم این بود که موضوعات و مسائلی که آسیبزا هست را بررسی کنم. در طول برنامه سه سالهای که داشتم پژوهشهای زیادی انجام دادم. هم روی خود دانشجویان و هم جمعیت غیر دانشجویی. کار پیمایشی انجام دادم. مسائل و جمعیت دانشجویان را مورد بررسی قرار دادم. همچنین در دو پژوهش راهکارهای دانشگاههای جهان را نیز بررسی کردم.
وی توضیح داد: روی مرور نظاممندی که انجام شد متوجه شدم که هم با فقدان این موضوع در جامعه مواجهیم هم با فقدان تحقیقات متناسب با این موضوع. در نتیجه واقعاً مسئله است و قابلیت بررسی دارد و باید روی آن کار کرد. آمارهای جهانی هم که داده میشود ایران به لحاظ رتبهای که در سنجهها میآورد، رتبه پایینی دارد. مثلاً در بین ۱۵۶ کشور، رتبه ۱۰۶ را به دست آورده است که رتبه پایینی است.
دکتر صدیقیان گفت: موضوع دیگری که باید به آن بپردازیم، روابط و گروههای اثرگذار بر شادی است. اینها به تجربه انسانی و روابط انتزاعی دانشجویان اشاره دارد. در روابط تجربیشان، دریافت حمایت و پاسخ به نیاز عاطفی و حلقه شادی نزدیکان است که باعث ایجاد شادی میشود. در روابط انتزاعی نیز یک رابطه جدی که گفته میشود خیلی روی آن کار میشود، شادی دینی است. رابطه شادی دینی و شادی معمولی، شادی فردی و شادی جمعی نیز مورد بررسی قرار میگیرد.
در پایان پنل جمعبندی و ارزیابی نخستین کنفرانس فرهنگ، پژوهش و نوآوری در آموزش عالی انجام شد و هر کدام از متخصصان حاضر، نکاتی را ارائه نمودند.