دکتر عباس وریج کاظمی، عضو هیئت علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی با بیان این که دانشگاه پساکرونا با مسائلی مثل انزوای اجتماعی مواجه خواهد بود تاکید کرد که مهمترین هدف فعالیتهای فرهنگی دانشگاهها در این دوره باید مقابله با انزوای اجتماعی دانشجویان باشد.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم؛ دکتر عباس وریج کاظمی که با عنوان« کرونا و فعالیتهای بدیل فرهنگی و اجتماعی دانشجویان» در همایش «آموزش عالی در دوران کرونا و پساکرونا» سخن میگفت، اظهار داشت: پرسش جذاب و هیجانانگیزی که میتوان این روزها مطرح کرد این است که دانشگاه پس از کرونا چه شکلی خواهد بود؟ در اغلب گزارشها و مقالاتی که در زمینه آموزش عالی نوشته میشود، سعی میکنند گمانهزنیهای خودشان را راجع به اشکالی که دانشگاهها پس از کرونا به خود میگیرند ارائه کنند؛ اما کمتر به این سؤال پرداخته میشود که چه دانشگاههایی پس از کرونا نخواهند بود؟ در واقع همزمان با دگردیسی دانشگاه پس از کرونا باید به ناپدید شدن و مرگ برخی از دانشگاهها هم فکر کرد خصوصاً در جامعه دانشگاهی ما که با احتساب تکتک واحدهای دانشگاه آزاد، بالغ بر دو هزار و ۸۰۰ واحد دانشگاهی در سراسر ایران داریم و از این لحاظ جزو کشورهایی هستیم که بیشترین دانشگاهها را دارند.
وی خاطرنشان کرد: اتفاقاتی که کرونا برای ما رقم میزند هم منجر به دگردیسی در اشکالی از دانشگاههای بزرگ میشود و هم باعث ناپدید شدن برخی دانشگاههای کوچک و کمتر کارآمد میشود. پس باید به این نکته هم توجه بکنیم که کرونا احتمالا مرگ بسیاری از دانشگاههایی را که به دلیل عدم اقبال دانشجویان در دهه اخیر در آستانه تعطیلی بودند تسریع خواهد کرد. پدیده ناپدید شدن دانشگاهها یعنی وقتی شما کلاسها را مجازی میکنید دانشجویانی میآیند که اساساً فضای دانشگاه، استادان و کارمندها و کارشناسان فرهنگی را نمیبینند و فارغالتحصیل میشوند. الان دانشجویان فوقلیسانس ما که در آستانه پاندمی کرونا وارد دانشگاه شده بودند، تقریباً رو به فارغالتحصیلی هستند و دانشجویان لیسانس ما باید سال سوم باشند و اگر همچنان دانشگاه باز نشود سال بعد فارغالتحصیل میشوند.
کاظمی با طرح این سوال که نسلی که دانشگاه را ندید و فارغالتحصیل شد با چه پیامدهایی مواجه خواهد شد و چه تأثیری بر روی نسلهای بعدی و بر روی خود دانشگاه خواهد داشت، گفت: یکی از پیامدهای این وضعیت، همین دگردیسیای است که در دانشگاهها رخ خواهد داد از جمله این که ضرورت آمدن به دانشگاه دیگر کمرنگ میشود چون طی مطالعهای که سال ۹۵-۹۴ انجام داده بودیم مشخص شده بود که در بخش قابل توجهی از دانشگاههای بزرگ ما، غیر از دانشگاههای مادر، کلاسهای درس دانشگاهی، دیگر کارکرد اطلاعرسانی چندانی ندارند و همان موقع ایده «مرگ دانشگاه» را مطرح کردم.
وی خاطرنشان کرد: اساس این ایده مبتنی بر این بود که دانشگاهها از لحاظ کلاس درس، مرکزیت خود را از دست میدهند. چیزی که دانشگاهها را در سالهای ۱۳۹۵ و ۹۶ نگه میداشت، محیط دانشگاه یعنی فضا و اتمسفر دانشگاه بود. حالا ما این را هم نداریم. در واقع بیشتر از کلاس درس، آن جو خاص دانشگاه که دانشجویان در تعامل با یکدیگر قرار میگرفتند و از هم چیزی یاد میگرفتند، فعالیتهای فرهنگی یا فوق برنامه که دانشجویان برگزار میکردند، شکل تعاملات، رفتارها، روابط و خود آن اتمسفر بود که دانشجویان را تربیت میکرد. حالا فکر کنید که ما همه آن چیزهایی را که ارزشمند و دارای کارکردهای مهم بودند حذف کنیم و آن چیزی که کارکرد نداشت یا کارکرد خیلی کمی داشت نگهداریم. آن هم به شکل بسیار مبتذلش یعنی کلاسهای آنلاین. چون ما در واقع یک جور کلاس مجازی نداریم بلکه کلاس آنلاین داریم. خیلی از استادها، فایل صوتی ضبط شده کلاسشان را میگذارند و میروند به سوالها پاسخ نمیدهند و آنهایی هم که میآیند به خیلی از سؤالها پاسخ نمیدهند و کلاس جنبه یکسویه دارد.
عضو هیئت علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی تصریح کرد: در مطالعهای که سال پیش انجام دادیم به این نتیجه رسیدیم که این ساختار سامانههای دانشگاهی در ایران ساختار افراطگرایانه، سرکوبگر و از بالاست و شیوه تعامل در خود ندارد. در چنین وضعیتی، محیط دانشگاه یعنی چیزی که قلب دانشگاه بود را حذف کردهایم و چیزی رل که بسیار در آن ضعف داشتیم یعنی کلاسهای دانشگاهی را نگه داشتیم. آن هم به شکل آنلاین و تقریباً بیکیفیت. درست است که استادهای ما در این یکی، دو سال تجربه اندوختند و روشهای آموزش و نرمافزارها هم ارتقا پیدا کردند، اما ما داریم راجع به هویت دانشگاه صحبت میکنیم. مساله دیگری که به ویژه در دانشگاههای بزرگ رخ داد، بحث عدم تمایل به بازگشت به کلاسهای درس چه در بین استادان و چه در بین دانشجویان است. این مساله احتمالاً در بین کارمندان که باز وارد دانشگاه میشوند و ناچارند که در دانشگاه حضور پیدا کنند هم وجود دارد و بین استادان شاید بیشتر از این هم باشد.
کاظمی گفت: باید رغبتی برای آمدن سر کلاس درس در استادان و دانشجویان باشد، اما اغلب وقتی پای عمل میرسد حس عدم تمایل وجود دارد و مسائل عمده دیگری هم به لحاظ روانشناختی و جامعهشناختی وجود دارد که از این به بعد خودش را در دانشگاه نشان میدهد. روانشناسها باید به مسائلی چون افسردگی و انزوا توجه کنند. در مرکز توجه ما جامعهشناسان هم همان انزوای اجتماعی است. دانشجویان به نحو فزایندهای در ارتباط با تعاملات بین خودشان دچار یک نوع انزوا میشوند.
وی خاطرنشان کرد: ممکن است یک سری دانشجویان از طریق شبکههای اجتماعی دانشجویان فعال باشند ولی با بسیاری از دانشجویان که صحبت میکردم در گروههای مجازی دانشگاه چندان فعالیت ندارند یعنی دانشگاه نتوانسته کانکشن را برقرار کند. واحدهای فرهنگی دانشگاه، معاونتها و کارشناسهای فرهنگی دانشگاهها اساساً چنین دغدغهای نداشتند و دغدغهشان بحث آموزش بوده است. این دغدغه را نداشتهاند که چطوری اینها با هم وارد تعامل بشوند، چطوری رابطه بین استاد و دانشجو شکل بگیرد. چگونه تعامل میان دانشجویان شکل بگیرد.
کاظمی با بیان این که بسیاری از اتفاقات مثبتی که در دانشگاه میافتاد سرِ همین پیوندهای دانشجویی بود، گفت: این پیوندها بود که بسیاری اشکال اجتماعی را که دانشگاه مولد آنها رقم میزد و البته با حذف محیط دانشگاهی دیگر چنین اتفاقی نمیافتد. پیوندهای اجتماعی پدیده بسیار بسیار مهمی برای ما جامعهشناسان است که از بعد فرهنگی باید به آن توجه بشود و دو تحول عمده در گروههای مرجع و فرم فعالیتهای فرهنگی باید مورد توجه قرار بگیرد، بحثی که فکر میکنم یک یا دو سال پیش مطرح کردم و اینجا میخواهم به آن اشارهای بکنم.
وی خاطرنشان کرد: گروههای مرجع یعنی گروههای پرنفوذی که در فضای دانشجویی تأثیرگذار بودند امروزه متحول شدهاند. استادانی که تأثیر میگذاشتند، دیگر نیستند که تأثیر بگذارند. استاد-سلبریتیها در این دو سال خیلی اوج گرفتهاند. استادانی که توانستهاند در فضای مجازی خودشان را بالا بکشند، فالوئر جمع کنند و فالوئرهایشان فراتر از محیط دانشگاه و کلاس درس برود. به جامعه متصل بشوند. استادانی که چنین شرایطی ندارند گویی مردهاند! به قول حافظ «هر که در این حلقه نیست، فارغ از این ماجراست» استادانی که در شبکههای اجتماعی فعال نیستند صدایشان هم شنیده نمیشود البته من دانشجو – سلبریتیها را هم سال پیش مطرح کردم که نقش بسیار مهمی در فرهنگسازی محیط دانشگاهی و فعالیتهای فرهنگی دانشگاهی دارند و باید به آنها توجه شود و به کارشناسان فرهنگی لینک شوند و یا آنها را به مثابه کارشناسهای فرهنگی جدید حساب کنیم.
عضو هیئت علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی تصریح کرد: اشکال فعالیتهای فرهنگی هم دچار تحول شده و الگوها و نشستهایی که پیش از این غالب بودند، احتمالا غالب نخواهند و فرمهای نوپدیدی که بر پایه شبکههای اجتماعی و شبکههای مجازی هستند، غالب خواهند شد. فقط کافی است فقط به تعداد رادیوپادکستها و رادیوهای مجازی که توسط دانشجویان و فارغالتحصیلان در محیط دانشگاه شکل گرفته توجه کنیم که چقدر تأثیر میگذارند. البته شاید بگوییم که کرونا باعث شده که حیطه تأثیرگذاری دانشگاهیان، دانشجویان فعال و استادان فعال بسیار وسیع شده، به سطح جامعه رسیده است. اینها جنبههای مثبتی بوده که برای ما رقم خورده است.
کاظمی خاطرنشان کرد: فعالیتهای بدیلی که وجود دارد و من پیش از این هم آنها را مطرح کردم، سلبریتی محور، سرگرمی(Fun) محور و مبتنی بر شبکههای اجتماعی هستند. در واقع سرگرمی میتواند میانجی خوبی برای انتقال فرهنگی باشد. همچنان که در بسیاری از جوامع هست ولی ما در ایران متأسفانه فان را به دلایل مختلفی که عمدتاً ایدئولوژیک است در مقابل امر فرهنگی قرار داده و کنار گذاشتهایم و برای امر فرهنگی، مقام خاصی قائل شدهایم. همان طور که من در مقدمه عرض کردم، ارتباط و پیوند باید اولویت اول ما در محیطهای دانشگاهی و فعالیتهای فرهنگی دانشگاهی باشد. ایدههایی که در باب فرهیخته سالاری و شخصیتسازی و امثالهم مطرح میشود، چیزهای خوبی است اما ارتباط و پیوند و کمک به فاصله گرفتن از انزوای اجتماعی باید هدف اول فعالیتهای فرهنگی باشد.
وی تصریح کرد: در همه جهان فعالیتهای فرهنگی در برابر انزوای اجتماعی قرار میگیرد، نه با هدف فرهیختهسازی و شخصیتپردازی و اینها. هدف باید این باشد که دانشجوها با هم پیوند برقرار بکنند و از بسیاری از آسیبهای اجتماعی و فرهنگی که به دلیل مهاجرت، سکونت در خوابگاه، فشار درسی و … آنها را تهدید میکند، نجات پیدا کنند.
عضو هیئت علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی با اشاره به این که در آستانه رفتن به دنیای متاورس و زندگی دوم هستیم، اظهار داشت: امروزه از تکنولوژیای صحبت میکنند که با یک عینک ما را به زندگی دوم میبرد و همه اتفاقات در دنیای متاورس و داخل گوشیهای ما رخ خواهد داد. باید نگاه کنیم که چگونه میتوان زیرساختهای فرهنگی و کارشناسهای فرهنگی دانشگاه را آماده کرد که با این دنیای جدید آشنا بشوند. آن چیزی که ما امروز میبینیم تازه شروع آن است و پایانش نیست. خودش نیست. هنوز آن دنیایی که باید بیاید و ما را شگفتزده کند نیامده است. بسیار بسیار باید نسبت به دنیای second life حساس باشیم. عرصههای فرهنگی در این دنیا دیگر در اختیار دولتها و دانشگاهها نیستند.
کاظمی خاطرنشان کرد: از همین امروز به نظر من باید توجهمان روی کارگزاران فرهنگی جدید، دانشجویان و استادان فعالی که در این عرصه هستند باشد. باید با آنها لینک بشویم و سعی کنیم که به بازآموزی کارشناسهای فرهنگی کنم کنیم. کارشناسهای فرهنگی دیگر نمیتوانند نیروی آپاراتوس دستگاه سیاسی باشند. کارشناسهای فرهنگی همانطور که تونی بنت گفت باید حلقه وصل جامعه دانشگاهی و ساختارهای اداری دانشگاه باشند.
وی در جمعبندی نظرات خود گفت: اگر اعتقاد داریم که نقش کارشناسهای فرهنگی در فعالیتهای فرهنگی بسیار مهم است باید حداقل در زمینه سه نوع سواد بازآموزی شوند. سواد رسانهای، سواد فرهنگی و سواد تعاملی. سواد رسانهای یعنی آشنا شدن با دنیای پرتحول و سیال فضای مجازی که سکونی ندارد. به ادعای من چیزی که امروز یاد گرفتی، فردا به دردت نمیخورد. این بازآموزی در زمینه سواد رسانهای باید مستمر صورت بگیرد. دوم سواد فرهنگی. سواد فرهنگی به کمک جامعهشناسان فرهنگی و انسانشناسهای فرهنگی حاصل میشود یعنی تحول در محتوای فرهنگی و فضای فرهنگی که در محیط دانشگاه و در جامعه رخ میدهد باید به کارشناسهای فرهنگی منتقل شود و سواد تعامل که از پیش هم بوده و نقطه ضعف کارشناسهای فرهنگی ما است که شیوه تعامل و انطبقاق با نسل جدید را که بسیار با نسلهای گذشته متفاوت است نمیدانند. بسیاری از قوانین و ضوابط پیشین دیگر به کار نمیآید و شیوه مواجهه و شیوه ارتباط با نسل جدید دانشجو متناسب با آن و از طریق شناخت نسل جدید ممکن میشود.
همایش « آموزش عالی در دوران کرونا و پساکرونا» بههمت موسسۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی و با همکاری معاونت فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دوشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۰ به صورت برخط برگزار شد.