در بیستمین نشست «از آموزش عالی کلاسیک به آموزش عالی الکترونیکی» مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی که صبح چهارشنبه، هشتم بهمن ماه برگزار شد، معاون فرهنگی و اجتماعی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی پیرامون فعالیتهای فرهنگی در آموزش عالی الکترونیکی سخنرانی کرد. به گزارش روابط عمومی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در این نشست برخط (آنلاین) که با همکاری معاونت فرهنگی و اجتماعی وزارت عتف و مرکز نشر دانشگاهی برگزار شد، دکتر عبدالله صلواتی، دانشیار و معاون فرهنگی و اجتماعی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی با عنوان «فعالیتهای فرهنگی؛ دگردیسی قالبی یا بنیادین؟» سخنرانی کرد. دکتر رضا ماحوزی، معاون پژوهشی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی و دبیر این سلسله نشستها اظهار داشت: نشستهای «از آموزش عالی کلاسیک به آموزش عالی الکترونیکی» به همت مؤسسه و با همکاری معاونتهای آموزشی، پژوهشی و فناوری، بین الملل و اداری مالی وزارت عتف برگزار شد و از میانه راه، مرکز نشر دانشگاهی هم با ما همراه شدند. مجموعه مطالب ارائه شده در این نشستها قرار است در قالب یک کتاب تحلیل و منتشر شود. وی خاطرنشان کرد: در این جلسه که آخرین نشست از این مجموعه نشستهاست نیز قصد داریم ببینیم فعالیت دانشگاهیان در فضای الکترونیکی چه اقتضائاتی دارد و آیا شرایط آموزش عالی ما با این گستردگی با تحولات جهانی مثل هوش مصنوعی، کلان دادهها و … همراهی دارد یا نه؟ دکتر صلواتی در ابتدای سخنان خود با بیان این که مطالبی را که در این نشست ارائه میکند، حاصل طرح پژوهشی “تحولات معرفت شناختی در فضای مجازی”- که قرار است در قالب کتابی توسط انتشارات سمت منتشر شود- و طرح پژوهشی دیگری با عنوان “باور در عصر کلیک” است که در آن نشان دادهام که چگونه بنیانهای فلسفی در فضای وب، ما را دچار دگرگونی میکند. وی تصریح کرد: مباحثی مثل فرهنگ و آموزش را اگرچه روی کاغذ از هم جدا میکنیم، ولی در واقع این مفاهیم بدون یکدیگر بیمعنا هستند؛ یعنی خواسته یا ناخواسته، همه جا درگیر بحث فرهنگ هستیم. پرسشهایی که میخواهم در ابتدای بحث مطرح کنم این است که “کلیت فرهنگی- نه مشکلات و محصولات و مسائل فرهنگی– در چه افق استعلایی ظهور میکنند؟” و “وب و فضای مجازی آیا تغییری ساده در سبک زندگی ما ایجاد میکنند یا شیوه هستی ما را دگرگون میکنند؟” هر پاسخی که به این سؤالها بدهیم، مسیر ما را در حوزه آموزش و پژوهش و فرهنگ و … در دنیای جدید روشنتر میکند. دکتر صلواتی خاطر نشان کرد: در دوره کنونی هم کرونا باعث شده که برخی مسائل را برجستهتر ببینیم و در برخی مسائل که به آنها التفات نداشتهایم، بازنگری کنیم تا با چینشی جدید و اثربخش تر با آنها مواجه شویم. علی القاعده در این فضای جدید، کلیت فرهنگی را مطرح کردهام که فراتر از امور و فعالیتهای فرهنگی است. وی در عین حال با تأکید بر این که امر فرهنگی باید پیشاپیش امور اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در اولویت توجهات قرار داشته باشد تا فرهنگ از حاشیه به مرکز برنامهریزیها، هدایت شود، خاطرنشان کرد: ادعای من این است که فرهنگ، خانه در ذهن و ذهنیت ما دارد و با تغییر ذهن، فرهنگ هم دستخوش تغییر می شود. اگر تغییر صورت گرفته در ذهن، قالبی باشد، تغییر فرهنگی هم قالبی خواهد بود ولی اگر بنیادی باشد، تغییر در فرهنگ هم بنیادی خواهد بود. در شرایط جدید که مجبور شده ایم به فضای الکترونیکی بیاییم نگاه عرفی و اولیه این را مطرح میکند که وب صرفاً یک سری ابزار و قالبهای کار است که تغییری صوری و قالبی در نحوه حضور مخاطبان صورت داده است ولی با واکاوی بیشتر درمییابیم که در جریان فعالیت در فضای مجازی، تغییراتی هم در ما ایجاد میشود. دکتر صلواتی تصریح کرد: در واقع با کار در فضای مجازی، صرفاً پلتفرم و محل بازی تغییر نمیکند بلکه نوع نگاه و زاویه دید ما در قبال مسائل هم تغییر میکند؛ بهگونهای که گویی قبل از ورود به این فضا، نیاز داشتهایم که تغییراتی در تنظیمات ذهنی ما ایجاد شود. دانشیار دانشگاه تربیت دبیر شهید رجائی خاطرنشان کرد: در فضای مجازی، ابزارها و برنامه ها، متوجه دو تغییر هستند. تغییر اولیه که این گرایش را در ما ایجاد میکند که به سمت این فضا برویم و خواستهها و نیازهای فرهنگی و آموزشی خود را با این فضا محقق کنیم که علی القاعده این تغییر اولیه در ذهن ما رخ میدهد و بعد از آن به فعالیت در فضای مجازی گرایش پیدا میکنیم. در گذشته در فعالیتهای فرهنگی و آموزشی، احساس نیاز چندانی به ورود به این فضا نداشتیم. وی افزود: تغییر ثانویهای هم که رخ میدهد این است که طی تعاملاتی که در وب داریم، تنظیمات و طرحوارههای ذهنی و زندگی ما دستخوش تغییر میشوند و ادعا این است که همه تغییراتی که بزرگان در حوزه جامعه شناسی، روان شناسی و … مطرح میکنند با تعاملاتی که ما با وب داریم، مرتبط هستند. مقدم بر همه اینها، تغییر هستی شناسیای را احساس میکنیم که بنیان همه این تغییرات است؛ یعنی، وب یا فضای مجازی مقدم بر هر چیز، شیوه هستی شناسی انسان معاصر را تغییر میدهد و مسائل فرهنگی خود را طوری پدیدار میکنند که گویی پیشاپیش نیازمند راه حلهای مجازی هستیم و بدین گونه جهان و فرهنگ و آموزش و … را قاب بندی میکنیم. دکتر صلواتی در تبیین این که آیا تغییر و تحولات ایجاد شده در حوزه فرهنگ، تغییر در پلت فرم و قالب یا تغییری بنیادی است، گفت: برای پاسخ به این سوال، ناچاریم نگرش خود را نسبت به مسائل در ارتباط با وب و فرهنگ، یک بار دیگر بازنگری کنیم تا ببینیم مساله از چه قرار است. دیوید بل در مقدمه کتاب “درآمدی بر فرهنگهای سایبری” مطرح کرده که به مدد شبکه جهانی وب و فضای مجازی، جهانی موازی پدیدار شده که در آن متغیرهای جهان پیشادیجیتال، دستخوش دگردیسی شده است. وی خاطرنشان کرد: پستمن هم در کتاب “تکنوپولی” ادعا میکند که فرهنگ، تسلیم فناوری شده و فناوری، قدرتمندانه واژههایی را که با آنها زندگی میکنیم، اداره و تدبیر میکند. حقیقت، تاریخ، آزادی، عدالت و … همه در این دوره جدید نیازمند بازتعریف هستند. عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی تصریح کرد که ویلیامز هم در کتاب خود به عنوان مثال، بحث کما را مطرح میکند که در فضای مجازی دگردیس، معنایی متفاوت با آنچه در فضای پیشادیجیتال داشته، پیدا کرده است. در عصر وب اگر کسی تا مدتی خاص پستی در فضای مجازی نداشته یا مطالب ارسالی را نبیند اصطلاحاً میگویند آن کاربر به کما رفته و اگر این کما مدت زیادی طول بکشد از مرگ او یاد میکنند. در واقع حضور در فضای مجازی و seen کردن پستها در شبکههای اجتماعی، معیاری برای حضور و غیاب کاربران و اطمینان از سلامت آنها شده مثلاً همه ما این اصطلاح را شنیده ایم که می گویند فلانی دو روزه آنلاین نشده یا مطالب را seen نکرده و از این بابت در مورد سلامت او ابراز نگرانی میکنند! به این مثالها می توان انبوهی از عبارتهای دیگر مثل انسان، هویت، خدا، طبیعت، ذهن و … را هم اضافه کرد و بدین ترتیب می توانیم دنیای دیگری را ترسیم کنیم که فرهنگ کاملا متفاوتی دارد. وی خاطرنشان کرد: فضای وب، فرهنگ و کاربر با هم برهمکنش دارند و به یکدیگر تقوم می بخشند؛ لذا هم قبل از این که با وب سروکار داشته باشیم، نیاز به یک سری تغییرات بنیادی در ذهن و انگاره های خود داریم و هم وقتی با این تغییرات سراغ فضای وب می رویم در حین این تعاملات تغییراتی در ذهن ما رخ میدهد که اتفاقا تغییراتی کاملاً بنیادی است. خیلی از مفاهیم و اصطلاحات هم در وب دچار تغییرات بنیادی میشوند. حتی واژه “میدانم” که در معرفت شناسی معادل “معرفت” است و با اصطلاحاتی مثل “میپندارم”، “ظن دارم” و … متفاوت است در فضای جدید و ارتباطی که بین وب، فرهنگ، ذهن و کاربر شکل میگیرد، دستخوش تغییر شود. دکتر صلواتی تصریح کرد: گلدمن در همین خصوص برای بحث “میدانم” چهار معنای “باور”، “باور نهادی”، “باور صادق” و “باور صادق موجه” را فهرست کرده است. وی بعد از طرح این بحث در کتابش اشاره میکند که معانی اول و دوم “میدانم”، معنای سستی از معرفت و معانی سوم و چهارم، معنای درست و عمیق “میدانم” هستند. در واقع با این دستهبندی نشان میدهد که در فضای مجازی، فرهنگ یا آموزش به صورت انضمامی تدریجاً این امکان را مییابند که از آن معنای سوم و چهارم به معنای اول و یکم کوچ کنند و این خودش یک دگردیسی در مفهوم معرفت است. علی القاعده وقتی بنیادی ترین مفاهیم در این حوزه دستخوش تغییر می شوند، فرهنگ هم دستخوش تغییرات بنیادینی میشود. دکتر صلواتی در ادامه در خصوص تحولی که در پرتو ارتباط تنگاتنگ بین ذهن، فرهنگ و مسائل در فضای وب رخ میدهد، گفت: فرهنگ قاعدتاً ارتباط وثیقی با ذهن دارد و ذهنیت ما قبل از فرهنگ و بعد از فرهنگ دستخوش تغییراتی میشود. در واقع فرهنگ مسبوق به یک سری تغییرات ذهنی و سوار بر ذهنیتهایی درباره عالم، سلامت، امنیت، سیاست و … است که ما را به سوی فرهنگی خاص رهنمون می شود. یکی از عوامل مؤثر در تفاوتهای فرهنگی به ذهنیت ما برمیگردد. از طرف دیگر، ذهنیت مردم میتواند در پرتو بصیرتها و رویکردهای جدید، تغییرات فرهنگی پیدا کند و به جای این که سیاست و اقتصاد، مبنای کار باشند، فرهنگ است که هسته مرکزی ذهن را پر می کند و آنجاست که با مسئله فرهنگی مواجهیم که بیش از ساختارهای اقتصادی و سیاسی و … اهمیت دارند. وی با بیان این که بسط این مسئله را میتوان در آثار دکتر نعمت الله فاضلی، مردم شناس برجسته هم پی گرفت، خاطرنشان کرد: علی القاعده همین بصیرتها و رویکردها میتواند فرهنگ را از حاشیه به مرکز بیاورد و بالعکس، ذهنیت مردم یا حاکمیت می تواند فرهنگ را از حالت شهرنشینی به روستانشینی – یعنی حاشیه – سوق دهد. اگر ما با شناخت غلط مسئله به جای کلیت فرهنگ به مشکلات و امور فرهنگی و محصولات فرهنگی حصر نظر کنیم، حاکمیت میتواند به سادگی، فرهنگ را به حاشیه ببرد و به جای آن سیاست، امر اجتماعی، اقتصاد و … را بنشاند. دکتر صلواتی تصریح کرد: فرهنگها هستند که ذهنیتها را شکل میدهند و از طرف دیگر، ذهنیتها هم فرهنگ را تحت تأثیر قرار میدهند مثلاً مردمانی که در جنگ و قحطی و بحرانهای دیگر زندگی کردهاند، انگارهها و تلقیها و ایماژهایشان درباره سرنوشت، انسان، طبیعت، رفاه و … ایماژهایی کاملاً متفاوت است. در واقع، فرهنگ آنها کشتزاری است که در آن ذهنها با پلتفرمهای خاصی رویش پیدا میکنند. اما این، تمام ماجرا نیست. از آنجا که ذهن، منفعل نیست، ذهن سرخورده میتواند انتخاب کتد که این فرهنگ زمینه را حفظ کند و تنها متأثر از این دادهها و ساختارها به حیات خود ادامه دهد یا میتواند مسیر دیگری را پیش بگیرد که این است که با آن حالت فعال و سرشاری که دارد بر فرهنگ تاثیر بگذارد و آن را از حاشیه نشینی نجات دهد. وی خاطرنشان کرد: کلارک و محققانی دیگر دغدغه این را داشتند که ببینند تعاملاتی که با رایانه داریم چه تغییراتی را در ذهن ما ایجاد میکنند. کلارک از مفهوم سایبورگ کمک گرفت. او مثال گربه سایبورگ را مطرح کرد که تراشه ای در بدن آن نصب شده تا محل هایی را که میرود قابل ردیابی باشد و اگر هم گم شد قابل پیدا کردن باشد و تصریح کرد که همه انسانیهایی که با وب سروکار دارند بدون این که تراشهای در آنها کار گذاشته شده باشد، تبدیل به سایبورگ شدهاند. دکتر صلواتی با بیان این که این دگرگونی عمیق، تحولات شناختی بنیادینی را در ما ایجاد میکند، گفت: کلارک معتقد است با پیوستن به وب، ذهن ما امتداد و در عین حال تغییر یافته است و وقتی در چنین بستری وارد فرهنگ می شویم، هرگونه تغییری در ذهن باعث تغییر در فرهنگ میشود. حضور در اینترنت هم صرفاً یک حضور ساده نیست؛ بلکه در کنار همه اینها فکر و تحلیل و نظریهپردازی میکنیم یعنی با فضایی پیچیده مواجهیم که هم اثربخش است و هم با ذهن ما برهم کنش دارد. فضای مجازی، امکانات و افقهای جدیدی را پیش روی ما باز میکند که قابل صرفنظر نیست و در عین حال تهدیدهایی هم دارد که از جمبه آنها “فقدان حضور تنانه” است. تجربه زیستهای که در یک نشست الکترونیکی داریم طبعاً بسیار متفاوت با شرکت در یک جلسه حضوری است که در محیطی فیزیکی و با استفاده از تمام حواسمان آن را تجربه میکنیم. صرف نظر از آن، این تلقی هم وجود دارد که با توجه به دیجیتال شدن ذهن ما، سالنهای همایش و کلاسهای درس هم در واقع دیجیتال هستند. البته امکانات و پلتفرمهایی برای شبیه سازی هست که آنها هم هیچ وقت تجربههای زیسته پیشادیجیتال را ندارند. وی با بیان این که میتوان با یک سری واکاویهای پدیدارشناسانه برخی دردها و مسائل ناشی از فقدان حضور تنانه را تسکین داد اظهار داشت: ساختارهای بیگانهکننده، تکنوپول و تفکر گشتلی سبب میشود که رویکردی نهیلیستیک را در وب شاهد باشیم. تجربههای زیسته من هم بهعنوان کمترین مسئول فرهنگی در دانشگاه نشان میدهد آن معناداری و معنابخشی که در تجربههای زیسته فرهنگی قبل از کرونا و فضای دیجیتال وجود داشته در دوره فعلی احساس نمیشود و حتی به نظر میرسد برخی ساختارها و رویکردها، بیگانهکننده هستند. همچنین یک ساختار گشتلی و فارغ از معنا حاکم شده است. وقتی زندگی، معناداری لحظهای خود را از دست میدهد، فرهنگ هم سرش بیکلاه میماند و در غیاب زندگی اثربخش، معنادار و معنابخش، رمقی برای آن نمیماند.