دومین همایش ملی «مطالعات روش تحقیق در علوم اجتماعی ایران» به همت موسسۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری برگزار شد.
دریافت فایل صوتی سخنرانیهای همایش
به گزارش روابط عمومی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، دومین همایش «مطالعات روش تحقیق در علوم اجتماعی ایران» به منظور آسیبشناسی وضعیت روشهای تحقیق در عرصه علوم اجتماعی کشور شنبه ۲۰ آذرماه ۱۴۰۰ توسط مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی و با همکاری پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، انجمن جامعه شناسی ایران، انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، و فصلنامه روش شناسی علوم انسانی برگزار شد.
در ابتدای این همایش، دکتر رضا ماحوزی، معاون آموزشی و پژوهشی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی که مدیریت پنل نخست همایش را برعهده داشت ضمن خیرمقدم به سخنرانان همایش، اساتید، محققان و دیگر شرکت کنندگان در این گردهمایی علمی برخط (آنلاین) اظهار داشت: روش در تحقیقات اجتماعی در واقع نه یک فرع بر اصل، بلکه خود اصل و متن است؛ هرچند اختلاف نظر در خصوص روش صحیح و درست، موضوعی آشکار است؛ اما، هرگونه ضعف در اعمال روشهای مرسوم ممکن است، سیاستگذاران را به خطا و اتخاذ تصمیمات نادرست سوق دهد.
وی خاطرنشان کرد: مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به عنوان مرکز تخصصی مطالعات اجتماعی و فرهنگی آموزش عالی، علم و فن آوری در دو سطح بر خود لازم دیده که موضوع روش در تحقیقات اجتماعی ایران را بررسی کند. نخست به عنوان یکی از بزرگترین اجتماعات علوم انسانی در ایران – با احتساب همکاران داخلی و خارجی و محققان شرکت کننده در جشنواره فارابی و داوران این جشنواره- و دوم به عنوان مرکز تخصصی علم پژوهی ایران که بررسی فرآیند تحقیق در علوم اجتماعی را بهعنوان یکی از رشتههای دانشگاهی در دستور کار خود دارد. اگر وجه سوم، یعنی به رسمیت رسیدن فضای سایبر به عنوان عرصه جدید زیست کنشگران دانشگاهی را هم به آن بیفزاییم، گروه مطالعات ارتباطات و فضای مجازی موسسه نیز مأموریتی مضاعف جهت مطالعه این میدان وسیع خواهد داشت.
ماحوزی تصریح کرد: دومین همایش مطالعات روش تحقیق در علوم اجتماعی ایران در قالب پنج پنل در صبح و بعد از ظهر شنبه ۲۰ آذرماه برگزار میشود: در پنل اول پس از استماع سخنان دکتر حسین میرزائی، دبیر علمی همایش، اساتید ارجمند این حوزه، خانم دکتر زهره بیات ریزی، استاد مقصود فراستخواه، دکتر محمدسعید ذکایی، دکتر محمدتقی ایمان و دکتر نعمتالله فاضلی سخنرانی می کنند.
بعد از ظهر هم چهار پنل تخصصی در دو اتاق موازی با ارائه مقالات و گفت و شنود صاحبنظران و محققان این حوزه برگزار خواهد شد.
دکتر حسین میرزائی، رئیس مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی و دبیر علمی دومین همایش مطالعات روش تحقیق در علوم اجتماعی در سخنرانی خود ضمن خیرمقدم به اساتید و حاضران در همایش و تقدیر از اعضای کمیته علمی و دبیران اجرایی همایش اظهار داشت: نخستین همایش ملی روش تحقیق حدود ۱۰ سال پیش تحت عنوان همایش «روششناسی مطالعات فرهنگی» توسط مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی (پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وقت) و جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران برگزار شد که بیش از ۳۰ صاحب نظر در آن سخنرانی داشتند و حاصل آن کتاب «درآمدی بر روششناسی مطالعات فرهنگی» بود.
وی افزود: پس از گذشت یک دهه به این دلیل که حوزه روش تحقیق همچنان حوزهای است که کمتر مورد توجه بوده تصمیم گرفتیم همایش دیگری را در این زمینه برگزار کنیم که البته محدود به مطالعات فرهنگی نشد و حوزه عام علوم اجتماعی را در برگرفت.
میرزائی با ابراز امیدواری نسبت به اینکه این تأمل و بازبینی در باب روش تحقیق در علوم اجتماعی بتواند به توسعه و ارتقای این حوزه در کشور کمک کند، اظهار داشت: مسائل اجتماعی به دلیل جذابیتها و ضرورتها بارها در دستور کار همایشها قرار گرفتهاند اما به روش پژوهی و خصوصاً آموزش روش کمتر توجه شده است.
رئیس مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی که با عنوان «تأملی در آموزش روش تحقیق در ایران» سخن میگفت، خاطرنشان کرد: آموزش علوم اجتماعی در ایران در قالب دروس و تک درسها بیش از ۸۰ سال در کشور ما قدمت دارد؛ البته اگر آغاز رسمی آموزش علوم اجتماعی در ایران را تأسیس موسسه مطالعات و تحقیقات علوم اجتماعی دانشگاه تهران بدانیم به صورت دقیق ۶۳ سال از آن میگذرد. مؤسسه در فاصله سالهای ۱۳۳۷ تا ۵۱ فعالیتهای درخشانی در این حوزه داشت طوری که در روزگار خود به عنوان یکی از مؤسسات بسیار فعال و اثرگذار در حیات اجتماعی ایران از آن نام برده میشد. مثلاً همایشی که در سال ۱۳۴۱ در زمینه مسائل شهری توسط آن مؤسسه برگزار شد بعد از شش دهه همچنان مثال زدنی و نشان دهنده تاریخ باشکوه علوم اجتماعی در جامعه ایران است.
رییس مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم درباره مواد درسی روش تحقیق در رشتههای علوم اجتماعی گفت: آموزش روش تحقیق در دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ در قالب دروسی با عنوان روشهای تحقیق عملی، روشهای تحقیق نظری، ریاضیات برای علوم اجتماعی، آمار در علوم اجتماعی، روشهای نمونه گیری و روش بررسی و افکار عمومی ارائه میشد. قبل از انقلاب در دانشکده ارتباطات که بعداً زیرمجموعه دانشگاه علامهطباطبایی قرار گرفت هم این آموزشها ارائه میشد.
وی خاطرنشان کرد: در دهه ۱۳۶۰ آموزش روش تحقیق در قالب روش تحقیق نظری و روش تحقیق عملی دنبال شد و از سال ۱۳۶۶ درس کاربرد کامپیوتر را هم داشتیم که بعداً به عنوان نرم افزار SPSS نامگذاری شد.
میرزائی با بیان این که در دهههای اخیر به ویژه در مقطع کارشناسی، ارتباط ارگانیکی بین حوزههای آموزشی و پژوهشی- مثلاً بین دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی- وجود ندارد گفت: در این حوزه، سیطره کمیتگرایی محسوس است. در حالی که در ابتدای شکل گیری آموزش علوم اجتماعی در ایران تناسب و تعادلی بین کمیت گرایی و کیفیت گرایی وجود داشت و حضور جدی در میدان اهمیت بالایی داشت. از خاطراتی که از آن مقطع نقل شده این است که زمانی که نخست وزیر وقت از مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران بازدید میکرد و از دیدن فعالیتها به شوق آمده بود محققان در پاسخ به سوال نخست وزیر که چه امکاناتی نیاز دارید مهمترین آرزو و درخواستشان تحویل یک دستگاه جیپ به مؤسسه بود یعنی نگاهی که در آن زمان وجود داشت کاملاً حضور در میدان بود و آموزشهای همراه با پژوهش در آن مقطع هم از همین جنس بود.
دانشیار جامعهشناسی دانشگاه تهران اظهار داشت: مشکل ما از زمانی شروع شد که دانشکدهها و پژوهشکدهها را محل کار خود تصور کردیم در حالی که دانشکده و پژوهشکده صرفاً محل کنار هم قرار گرفتن محققان علوم اجتماعی برای تبادل تجارب میدانی و غیرمیدانی در باب مسائل اجتماعی است و پژوهش جامعه شناسی باید در میدان جامعه صورت بگیرد.
وی با تأکید بر اینکه روش هم طریقیت و هم مدخلیت دارد، اظهار داشت: کلیگرایی در عناوین دروس روش تحقیق دیده میشود و این باعث شده نتوانیم در این حوزه کار جدی عملی انجام دهیم. درس روش تحقیق عملی که تا دهه ۷۰ بود به درسهای روش ۱ و ۲ و ۳ تبدیل شده- البته در رشته جامعه شناسی دانشگاه تهران اخیراً اتفاق خوبی افتاده که بعداً به آن میپردازم- و به هر حال اگر صرفاً به طریقیت روش هم قائل باشیم باز جای کار زیادی داریم.
میرزائی افزود: همه قائلیم به این که روش، تابع بینش است و تئوری حتماً مهم است و میتواند در به کارگیری روش بسیار اهمیت داشته باشد؛ اما یکی از مشکلات ما در این حوزه این است که عمده کسانی که روش تحقیق کار میکنند، کمتر به نظریهها کار دارند و برعکس این قضیه هم صادق است؛ در حالی که نظریه و روش هر دو در کنار هم اهمیت دارند و باید به عنوان دو بال در مسیر تحقیقات استفاده شوند.
متأسفانه ما خیلی جاها روش را به تکنیک تقلیل داده ایم و حق آن را هم به درستی ادا نکردهایم.
رئیس مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، حذف پایان نامه در مقطع کارشناسی را یکی دیگر از خطاهای صورت گرفته در آموزش تحقیق عنوان کرد و گفت: پایان نامه کارشناسی کمک میکرد که دانشجویان از مقطع کارشناسی روش تحقیق را بیاموزند نه اینکه تازه در دوره کوتاه کارشناسی ارشد بخواهند روش تحقیق را بیاموزند. البته پس از این که سالها واحدهای پایان نامه کارشناسی حذف شده بود خوشبختانه مدتی است که به صورت اختیاری به دانشجویان ارائه میشود ولی به نظر میرسد که در رشتههای علوم اجتماعی و علوم رفتاری نباید به هیچ وجه از ضرورت پایان نامه غفلت کرد، چون هر چه در سطوح پایه به آموزش روش تحقیق توجه کنیم در دورههای تکمیلی تحقیقات اصیلتری خواهیم داشت.
دانشیار دانشگاه تهران در عین حال از سیاستگذاریهایی که در چند سال اخیر در این دانشگاه در راستای توجه به دوره کارشناسی شده، ابراز خرسندی کرد و گفت: در راستای این سیاستها یکی از شروط استاد تمامی در دانشگاه تدریس در مقطع کارشناسی است.
وی در ادامه با اشاره به این که در برنامه درسی جامعه شناسی دانشگاه تهران، روش تحقیق به چهار درس روش تحقیق کمی نظری، کمی عملی، کیفی نظری و کیفی عملی تفکیک شده است اظهار داشت: این که همه روشها را ذیل چهار درس بگنجانیم غیر ممکن است ولی اینکه به هر حال این روش ها به کمی و کیفی و نظری عملی تفکیک شده فتح بابی جدید است. شاید لازم باشد که در کنار آنها واحدهای اختیاری هم در این زمینه گنجانده شود.
میرزائی خاطرنشان کرد: اگر قرار باشد مفهومسازی در علوم اجتماعی ایران شکل بگیرد چاره ای نداریم که به
«گراندد تئوری» (نظریه داده بنیاد) بیش از روشهای دیگر توجه شود. یکی از مشکلاتی که هم در ساخت نظر و هم در ساحت روش داریم این است که بسیاری از مباحث که باید در قالب یک درس مستقل ارائه شوند با هم در حد یک درس ارائه می شوند. به هر حال باید این امکان برای دانشجویان علاقمند باشد که مثلا از تسهیلاتی مشابه آنچه که برای دانشجویان دانشگاه تهران در نظر گرفته شده بهره مند باشند یعنی بتوانند با حضور در سایر گروهها و دانشکدههای مرتبط مباحثی را که به صورت درس مستقل در برنامه آنها گنجانده شده به عنوان واحد اختیاری بگذرانند.
وی افزود: مباحثی مثل روش اقدام پژوهی، مطالعه موردی، گراندد تئوری و … باید هر یک حداقل به عنوان دو واحد درسی ارائه شوند نه اینکه ۱۰، ۱۵ روش مختلف در قالب یک درس در یک ترم داشته باشیم. البته شاید در نظریه هم باید این اتفاق بیافتد.
رئیس مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی تصریح کرد: به هر حال شرایطی که در آن هستیم میراث هشت دهه حضور علوم اجتماعی در ایران است و غفلت از دوره کارشناسی ضربه خود را زده و خواهد زد. برای اینکه محققان قوی در کشور داشته باشیم باید آموزش را خصوصاً در دوره کارشناسی بیش از پیش جدی بگیریم.
وی با بیان این که این مشکلات در حوزه علوم اجتماعی در شرایطی است که در این رشته ها، روش تحقیق جزو برنامه اصلی گنجانده شده گفت: وقتی این چالشها در علوم اجتماعی وجود دارد در سایر رشتهها مثل تاریخ و علوم سیاسی و … اگر مشکلات بیشتر نباشد کمتر نیست.
میرزائی، سخنرانی خود را با تأکید بر این مهم به پایان برد که مقوله «آموزشگری» فراتر از «دانایی روش» است و لذا در دنیا مجموعههای پداگوژیک و آموزش علوم انسانی، مهندسی و … خود به عنوان یک توانایی مجزا مورد توجه هستند. بر این اساس لازم است که در کشور ما هم به آموزش روش تحقیق از جمله در علوم اجتماعی و خصوصاً در دوره کارشناسی به طور ویژه توجه شود.
در ادامه، دکتر زهره بیات ریزی، استاد دانشگاه آلبرتا کانادا در سخنرانیای با عنوان «اخلاق در تحقیق: رابطه قدرت بین پژوهشگر و جمعیت مورد مطالعه» اظهار داشت: تا جایی که اطلاع دارم در ایران لااقل در حوزه علوم انسانی، مقوله «اخلاق در تحقیق» چندان مطرح نیست و آنچه داریم در حیطه «درستکاری علمی» است. اتفاقاً درستکاری علمی هم به نوبه خود مسأله بسیار مهمی است ولی «اخلاق تحقیق» یعنی مقررات مشخصی که توسط نهادهای ملی در کشورهای مختلف وضع میشود تا اجرای مسئولانه تحقیقات و مسئولیت پذیر کردن محققان را محقق کند، مقولهای کاملاً متفاوت است.
وی با اشاره به اهمیت و تأکید فوق العادهای که در کشورهایی مثل کانادا بر رعایت دقیق اخلاق تحقیق وجود دارد اظهار داشت: در کانادا تحقیقاتی که با بودجه دولتی انجام میشوند باید فرایندی طولانی را برای اخذ تعهد و اطمینان از رعایت ضوابط اخلاق تحقیق میکنند و در مورد بودجههای خصوصی هم ضوابط خاصی
وضع این مقررات با هدف پیشگیری از آسیبهای روانی، حیثیتی، شغلی و … احتمالی به جامعه مورد مطالعه صورت میگیرد و مواردی مثل مسئولیت پذیری محقق در مقابل تضاد منافع، جلب رضایت آگاهانه شرکت کنندگان در مطالعه و … را دنبال میکند.
بیات ریزی خاطرنشان کرد: هر یک از حوزههای علمی مثل علوم انسانی، علوم طبیعی و پزشکی و مهندسی اخلاق تحقیق خاص خود را دارند که البته منحصر به رعایت اخلاق در مورد انسانها نیست و حیوانات را هم شامل میشود. مواردی مثل مسئولیت پذیری نسبت به نگهداری مناسب حیوان، خودداری از اعمال درد و آسیب زدن بیمورد به حیوان.
وی در ادامه درباره ضرورت وجود اخلاق تحقیق گفت: اخلاق تحقیق میتواند از جنایات علمی نظیر تحقیقاتی که نازیها در اردوگاههای کار اجباری انجام می دادند یا تحقیقات دارویی در جهان سوم یا تحقیقات بر روی زندانیان جلوگیری کند.
بیات ریزی با بیان این که بیاخلاقیها منحصر به تحقیقات پزشکی، دارویی و موارد مشابه نیست و حوزههای علوم اجتماعی را هم شامل میشود اظهار داشت: روشهای تحقیق کیفی در بطن روابط استعماری ظهور پیدا کرده و البته در مورد روشهای کمی هم این مسأله را میبینیم. مثلاً در دورههایی صاحبان صنایع موضوعاتی را برای تحقیق روی کارگران انتخاب میکردند که اساساً مسأله و درد کارگران نبود.
وی خاطرنشان کرد: حتی امروز هم محقق یک قدرت فرادستی در مطالعه خود دارد به طور مثال محقق در انتخاب موضوع، روش و فرایند مطالعه، تحلیل نتایج، انتقال و نشر نتایج، اعمال نتایج و … قدرتی دارد که افراد مورد مطالعه ندارند. زمانی که این رابطه نامتوازن قدرت، شکل غیراخلاقی هم میگیرد وضع به مراتب بدتر میشود.
استاد دانشگاه آلبرتا در ادامه به برخی بی اخلاقیها در تحقیق اشاره کرد و گفت: نیرنگ و پنهان کاری، استفاده از افراد آسیب پذیر، عدم انتشار نتایج تحقیق، ضبط مخفیانه صوت و تصویر، نقض حریم خصوصی با بیدقتی در نگهداری دادههای تحقیق، پرسیدن سئوالات آسیبزا که افراد را در معرض آسیب شغلی و حیثیتی قرار میدهد.
وی استفاده مالی و تضاد منافع را از جمله مهمترین موارد نقض اخلاق تحقیق خواند که در ایران به شدت از آن غفلت شده و گفت: در کانادا محققان مستقیماً پولی بابت تحقیق نمیگیرند و ارتباط مالی با متقاضی تحقیق ندارند بلکه پول مستقیما به دانشگاه داده میشود چون این که محقق بخواهد حقالزحمه مستقیمی بابت تحقیق بگیرد تضاد منافع جدی است.
بیات ریزی با اشاره به مقررات سفت و سختی که در زمینه چاپ مقالات پزشکی و رشته های مشابه اعمال میشود و محققان را ملزم به گرفتن کد اخلاق میکنند اظهار داشت: شاید به دلیل همین الزام است که در کشور ما در رشته های علوم پزشکی بر خلاف سایر حوزهها، کمیته های اخلاق شکل گرفته و با توجه به اهمیت روزافزونی که در دنیا برای رعایت اخلاق تحقیق در سایر حوزه ها قائل هستند دیر یا زود همین الزام در مورد مقالات علوم انسانی و دیگر رشتهها هم ایجاد خواهد شد، لذا بهتر است هر چه زودتر در ایران هم بحث کمیته اخلاق در تحقیقات علوم اجتماعی را جدی بگیریم.
وی پیشنهاد کرد که در این راستا نسبت به بررسی و بومی سازی کدهای اخلاقی که در زمینه تحقیقات علوم اجتماعی در کشورهای مختلف وجود دارد اقدام شود.
بیات ریزی، شناسایی فعالیتهای غیراخلاقی و خلأهای موجود در اخلاق تحقیق در کشور را در طراحی کدهای بومی اخلاق تحقیق ضروری عنوان و تصریح کرد: باید ضمن ملزم کردن محققان به اخذ کد اخلاق برای چاپ مقالات، مرجعی هم برای رسیدگی به تخلفات اخلاقی مشخص کرد
وی با بیان این که ساختار توزیع بودجههای تحقیقاتی در ایران بسیار بیمارگونه و همراه با فساد است، اظهار داشت: در ایران بعضی افراد بودجههای کلانی بابت تحقیق میگیرند و بخشی را هم به صورت زیرمیزی پس میدهند که همان مسأله حق الزحمه و کاسبی در تحقیقات است. چندی قبل برای داوری یک جلسه دفاع در ایران دعوت شده بودم که بعد از جلسه با کمال تعجب از من درخواست شماره حساب برای واریز حق الزحمه کردند در حالی که در کانادا این قبیل فعالیتها جزو وظایف روتین اساتید است.
بیات ریزی در پایان با تأکید بر ضرورت تمایز قائل شدن بین تحقیقات دانشگاهی و پولی اظهار داشت: انتشار نتایج تحقیقات باید اجباری شود که انجمنهای علمی خیلی میتوانند در این زمینه و ترویج سایر اصول اخلاق تحقیق مؤثر باشند.
در ادامه پنل نخست همایش مطالعات روش تحقیق در علوم اجتماعی، دکتر مقصود فراستخواه سخنرانی خود را با عنوان «استنتاج امکانی؛ تأمل در فرصت پژوهی برای مسئله ایران» ارائه کرد.
وی گفت: ایران یک مسأله است. اکنون، سرمشق امکان در برابر سرمشق فقدان به ما میگوید میتوان در ایران زیست و آن را آباد کرد و به توسعه ایران اندیشید. میتوان درباره مسأله ایران اندیشید و با مخاطرات آن رو به رو شد. در روشنی چراغی که با دانش موثق فراهم میآوریم میتوانیم فرصتهایی برای ساختن ایران به وجود بیاوریم.
فراستخواه خاطرنشان کرد: از این منظر، علم یعنی کشف حیطه امکانهای ما و تحقیق علمی به این معنا یک امکان برای مواجهه با مخاطرات در چنین موقعیتی و تقلیل محنتهای مردمان سرزمین ماست. پس، تحقیق قابل فروکاسته شدن به تکنیک نیست، امر یک سره فنی نیست. بسیاری از استادان و محققان ایرانی از جمله دکتر فاضلی در این باره کارهای بسیار ارزشمندی کردهاند. تحقیق یعنی طرحی از تفکر هدفمند جدی. تفکر یعنی سلوک فهمیدن!
وی ادامه داد: علم یعنی عمل رهایی. وجه تفکری پژوهش آن را از تقلیل یافتن به یک روش تنها- به معنای ابزاری- باز میدارد. در این میان، روش تحقیق، چیزی فراتر از درک کلاسیک متعارف و ابزاری است. روش تحقیق همان طریقه عمل تحقیق است. بدین معنی که اجرائیت علم است که یک محقق آن را شهود و تجربه و زیست میکند و ذره ذره آن را میآزماید. دلهره علم ورزی، کشف حیطه امکانهای ما برای فهم خودمان و جهان برای ارتقاء زندگی بشری و کاهش رنج ماست.
فراستخواه با بیان این که سرمشق امکانی، فلسفهای برای امیدهای لرزان در کشاکش با ناامیدی است، اظهار داشت: ضرورتها و موجبیتها و ساختارها برای ما ناامیدی ایجاد میکنند ولی عاملیتها برای ما امید میسازد: ساختارهای عینی و قابلیتهای ذهنی؛ دو سویه یک واقعیتاند که بینشان یک نسبت دیالکتیکی برقرار است.
فراستخواه ادامه داد: قابلیتهای شناختی و عاملیتهای ما از جمله کنش علمی ما به ویژه پژوهش و به خصوص روش تحقیق ما، بخشی از واقعیت عینیتی است که با آن رو به رو میشویم، پس وقتی که از عینیت صحبت میکنیم، ما و دانش ورزی ما هم بخشی از این عینیت است. ما و دانش و روش ما هم بخشی از جهان است.
وی تصریح کرد: محقق در متن ساختارهای علمی، ملکات و منشی به دست میآورد که میداند چگونه با این عینیت بیرونی درگیر شود، در یک موقعیت عینی تحقیق کند و در یک موقعیت انضمامی، راهبرد علمی در پیش بگیرد. بوردیو با تمام محدودیتهایش، رهیافت انتقادی خود در علم ورزی را با سرمشق امکان دنبال کرده و از این طریق با سیاست و میدان قدرت، نابرابری، سلطه، نابرابری در نظام آکادمیک، مسأله نسل ها، مهاجرت کار، جهانی شدن و … رو به رو شده است.
فراستخواه گفت: بحث من به طور خاص یک سرمشق امکانی دیگر از طریق اجراییات تحقیق است که استنتاج امکانی است. پیرس، آغاز کننده این حوزه بود و بعد از آن ملاحظات مختلفی در این باره مطرح شده است. او آن را «استنتاج بهترین تبیین» نامیده و نه قیاس از پیش آماده. در او، خصیصه طاق زدن معمارگونه است. اگر محقق طاق زدن را بلد باشد به جای گرفتار شدن در تصلب یک فرمالیسم روشی که ما در آن گرفتار شدهایم از آن میگذرد و تحقیق را با ترکیبی خلاق از ظرافت ها پیش میبرد.
وی خاطرنشان کرد که مراد از استنتاج امکانی، پی جویی بهترین تبیین ممکن در مواجهه با موقعیتهای انضمامی است. محقق در اینجا گزینههای فرضیهای بدیل خود از یک موقعیت را به حکم شواهدی که میبیند و به لطف خیال و حدس خلاق پی در پی در یک زمینه خاص میسنجد و به بهترین قیاس محتمل قوی میریزد تا این قیاس بهتر از دیگر گزارههای فرضیهای رقیب، این واقعیت را توضیح دهد.
فراستخواه تصریح کرد: استنتاج امکانی، پی جویی فرصتها در دل محدودیتها و مخاطرات است و برای ایران خیلی میتواند به کار آید. در این نوع تحقیق، خصیصه کشف المحجوب و حل المشکل با هم جمع میشود.
این استاد جامعه شناسی با تأکید بر این که در طریقه عمل ما باید ردپاهای بین الاذهانی باشد تا نشان دهد دعاوی ما بدون دلیل نیست و ترجیح بدون مرجح نکردهایم، اظهار داشت: این رهیافت امکانی از تحقیق، یک راهبرد مولد و پروداکتیو است. ابن سینا همیشه حس را با حدس مطرح میکند و معتقد است مشاهده بدون حدس خلاق، اساساً کاری نمیکند.
وی خاطرنشان کرد: در این مملکت اجماع نخبگانی نداریم ناپایداری است، ساختارهای متفاوت بدنی تبدیل میشود به ساختارهای نابرابر اجتماعی، آموزش بی.ثمر است و … در این شرایط، بهترین طریقه عمل و استنتاج امکانی، یک پلتفرم گفتوگویی بر بالین مسأله است. ما با مسأله- به عنوان امری بیرونی که با آن نسبتی داریم- گفتوگو می کنیم و در نهایت به یک توضیح محتمل ممکن میرسیم که از همه بهتر است. ادراک از امری، منوط به نوعی از حضور آن در ذهن است. محقق با تحقیق، نوعی تماس نزدیک لازم و حتی سطحی از وحدت دارد و نسبتی با آن برقرار می کند. تحقیق یک وصف حال است.
وی در پایان به کاربردهای استنتاج امکانی در فرصت پژوهی پرداخت و گفت: ما در سرمشق امکان باید دنبال فرصتها هم باشیم. محقق ضمن نقد رادیکال و پرسشهای جدی از ساختارها و واقعیتها، چراغ خود را هم بر میافروزد و وارد جریان سوم معرفت میشود.
دکتر محمد سعید ذکائی، استاد جامعهشناسی و مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی هم در سخنرانی خود با عنوان «آموزش بازاندیشانه روشهای تحقیق در ایران: چالشها، آثار، تجویزها» با اشاره به ضعف جدیای که در زمینه مسألهیابی و مسألهمندی در حوزه روش تحقیق داریم، اظهار داشت: چرخشهای متعددی در مسألهمندسازی ما رخ داده اما به لحاظ منطق مسألهمندی بسیار عقب هستیم. مفروضات ما بدیهی است و شیوههای جدید برای اندیشیدن وجود ندارد. به همین نسبت، ضعف در طراحی پرسشگری داریم.
وی افزود: ما به روش اصالت میدهیم و آن را جادویی میدانیم در حالی که روش این گونه نیست چون روش باید در انتهای اندیشیدن دربیاید. از طرف دیگر با نوعی استانداردسازی افراطی در روش مواجهیم به طوری که تأکید زیادی روی دستورالعمل میکنیم و راههای خلاقیت را در این حوزه میبندیم؛ در حالی که باید به صورتی منعطف با این ابزارها برخورد کنیم.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به ضعف در نگارش به عنوان یکی دیگر از مشکلات ما در این حوزه گفت: نوشتن به معنای تفکر و نوعی لمس فردی است. پژوهش همان نوشتن است و نوشتن، جوهره تحقیق است و ضعف نگارش از جمله مشکلاتی است که در روش تحقیق داریم.
ذکائی با بیان اینکه در کشور، نوعی نگاه فانتزی به روش تحقیق وجود دارد، گفت: بحث روش را با روش شناسی خلط میکنیم، این در حالی است که باید معیارهای درست در روش شناسی را به کار بگیریم. از طرف دیگر، همواره سعی میکنیم با جریان غالب آکادمی همسویی داشته باشیم که این جریان گاهی کمی است و گاهی مثل امروز، کیفی. اهل ریسک کردن نیستیم که این باعث شده چرخشهای معرفتشناسی برای ما فرعی تلقی شود و حتی گاهی در برابر آن مقاومت میکنیم.
ذکائی گفت: گاهی باید تذکر داد که مثلاً این پروپوزال روح و هویت رشتهای که از آن آمده را نمایندگی نمیکند. حلقه مفقوده میتواند تا حد زیادی بازاندیشی باشد. بازاندیشی، آشکار کردن دستورکارها و نیتهای نیمه پنهان ماست. البته بازاندیشی سطوح فردی (دروننگری)، کارکردی و رشتهای دارد که باید در آنها عمل کنیم.
بهعقیده وی، فعالیت حرفهای منقطع از مسألهیابی امکانی برای بازاندیشی به ما نمیدهد. چون گاهی ما سؤالاتمان با روش یا تحقیق نمیخواند.
این استاد جامعهشناسی در پایان شیوههایی را برای بازاندیشی در روش تحقیق در حوزه نظر و عمل پیشنهاد کرد و گفت: باید حساسیت و اندیشه انتقادی را به دانشجویان بیاموزیم تا پوستاندازی و بازاندیشیای شکل بگیرد.
در ادامه، دکتر محمد تقی ایمان، استاد جامعهشناسی دانشگاه شیراز در سخنرانی خود به «تأملی بر مسأله تحقیق و مسأله اجتماعی در ایران» پرداخت.
وی گفت: بحث عمده تحقیق و تولید علم در کشور، دغدغه طولانی مدت مراکز علمی و حتی دستگاه های اجرایی است که جای تأمل دارد. به نظر من، بحث اصلی به خود علم برمی گردد. چون دانش علمی مسوولیت دارد روش تحقیق، بستر تولید علم به شمار میآید.
ایمان با اشاره به تفاوت های عمده علم با دانشهای دیگر مثل فلسفه و عرفان که آن را گرهگشای زندگی اجتماعی مردم کرده است، گفت: اگر در جامعه امروز با بحران های فراوانی مواجهیم باید انگشت اتهام را به سمت دانش گرفت. باید قرابت دانش موجود در جامعه ایران با دانش علمی را بررسی کرد.
وی با بیان این که تنها دانشی که روش شناسنده است، علم است، گفت: باید دید که دانش علمی و نخبگانی، جامعه ایران را اداره میکند یا دانش عامیانه و باید دید مدیریت دانش در ایران به کدام سو است.
استاد دانشگاه شیراز با بیان این که در پژوهش سه عنصر اساسی فعالیت، سؤال و ذهن درگیر هستند و لذا تحقیق جزئی از زندگی اجتماعی ماست، اظهار داشت: پژوهش میتواند به صورت عام توسط خود مردم انجام شود یا براساس دانش علمی؛ یعنی مردم معطل دانشمندان نمیمانند و با هستی شناسی خلاقانه خود به حل مسأله میپردازند. در واقع، دانش عامه، رقیب دانش علمی است.
دکتر ایمان گفت: اکثر کارشناسان در کشور ما در حال مواجهه با مشکلات هستند نه مسائل؛ چون نظریهای وجود ندارد که مشکلات جامعه ایران را به مسأله تبدیل کند.
وی خاطرنشان کرد: هر نظام اجتماعی، سه لایه اساسی دارد. لایه بنیادین، اهداف، روابط و کنشها، لایه میانی، سطح نظریه و لایه بالا، سطح فرهنگ نظام اجتماعی است. جامعه ایران چون نظریه و عقلانیت روشنی ندارد، سعی کرده از اهداف و ارزشها به سمت فرهنگ و کنترلهای این چنینی حرکت کند. هرچه سطحهای فرهنگی قویتر باشد، بسترهای نظام اجتماعی ضعیفتر میشود و چنین جامعهای به شکل تحول خواه، نابه سامان یا شبه آنارشی میتواند به فعالیت ادامه دهد.
به گفته این استاد دانشگاه، چنین جامعهای که مبانی نظری خود را از جایی میآورد که دچار ضعف است، طبعاً ناکارآمدی ساختار را هم تجربه میکند؛ بدین ترتیب جامعه ایران آنقدر که دچار مسأله اجتماعی است دچار مسأله تحقیق نیست.
آخرین سخنران پنل نخست دومین همایش ملی مطالعات روش تحقیق در علوم اجتماعی ایران هم دکتر نعمتالله فاضلی، استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود که در سخنرانی خود به «صورتبندی مسأله روش تحقیق در ایران امروز» پرداخت.
وی با اشاره به بحث هایی که سال ۱۳۹۱ به دعوت انجمن جامعهشناسی در قالب مناظره در دانشگاه تربیت مدرس داشته گفت: در آن مناظره در خصوص هژمونی روش صحبت کردم که بهعنوان عامل کسب امتیازات مادی و جست و جوی هدفهای سیاسی و ایدئولوژیک و تکنوکراتیک به کار گرفته شده و تنها چیزی که انجام نمیدهد این است که ابزار و طریقه عمل باشد. روش در فضای آکادمی علوم اجتماعی ایران آن طور که رهایی بخش باشد و بتواند از مسایل جامعه صورت بندی کند و مرزهای دانش را پیش ببرد، نیست.
فاضلی با اشاره به «پارادایم پژوهشکش» که سالها پیش توسط دکتر سعید زیباکلام مطرح شده و مقالهای که سالها پیش دکتر قانعی راد در خصوص خلاقیت کشی روش نوشته، اظهار داشت: تلاش من این است که در سخنرانی خودم بازاندیشیای درباره هژمونی روش داشته باشم. بازاندیشی درباره کلیت روش ضروری است. آیا تصویری که از روش داریم واقعی است یا خیر؟ در صحبتهای همکارانم و همچنین مباحثی که از سال ۱۳۹۰ تاکنون مطرح شده، کمابیش پرسشگری و نقادی در روش آغاز شده است. اکنون با واقعیت تازهای رو به رو میشویم بدین صورت که کلیت روش را موضوع بحث قرار دهیم و به جای اینکه کتاب روش تحقیق بنویسیم، درباره کلیت روش بحث کنیم.
وی با اشاره به کتاب خود با عنوان «زندگی سراسر فهم مساله است» که سال گذشته توسط پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر شده است، گفت: من در بخشهای مختلف کتاب مسأله روش را مطرح کردم. مسأله روش در جامعه ما در سطح آکادمیکش همین تعبیر گاری را جلوی اسب بستن است که توسط یک اندیشمند خارجی مطرح شده است. باید درباره روش تأمل کنیم. البته هدف، انکار جایگاه یا معنای روش تحقیق در دنیای علم یا انکار و حتی نقد روششناسانه روش تحقیق یا دستاوردهای آن نیست بلکه بحث ما نقد تصور ویرانگری است که از روش داریم.
فاضلی گفت: بحث ما کژکارکردیهای گفتمان روش در آکادمی است که لازم است شالوده شکنیای از هژمونی روش صورت گیرد. بدین معنی که این سئوال طرح شود که چرا گاری را جلوی اسب بستیم؟ چه اتفاقی افتاده که روش جایگاه بیش از حد فاخری یافته و همه رشتهها ایمان آوردهاند که اگر روش را گسترش دهند، خلاق و تئوری پرداز میشوند و پیشرفت علمی صورت میگیرد و اینکه روش چگونه باعث از خود بیگانگی علم در ایران شده است.
فاضلی با اشاره به اظهارات دکتر میرزائی در این همایش در خصوص شکاف بین مسأله و روش توضیح داد: یکی از مشکلات ما بیگانگی روش در آکادمی است. از سوی دیگر دانش مردمی بر کشور از جمله دانشگاهها سیطره یافته به طوری که دیگر مسأله تحقیق وجود ندارد بلکه مجموعهای از مشکلات داریم که چون طرح آنها ارزش پوپولیستی و سیاسی دارد روز به روز بیشتر به آنها پرداخته میشود.
وی خاطرنشان کرد: مجموعه این وضعیت باعث شده روش تحقیق به امر هژمونیک به تعبیر گرامشی تبدیل شود به طوری که جامعه علمی با رضایت پذیرفته که روش میتواند معجزه کند و جای ادراک و شهود و منش تحقیق را بگیرد. گویی روش به معجزه علم برای جامعه دانشگاهی تبدیل شده به طوری که اگر افراد تکنیکهای تحقیق را یاد بگیرند، اندیشمند و دانشمند شده اند در حالیکه این یک توهم محض است. جامعه دانشگاهی ما اندیشمند شدن را ساده فرض کرده است. گویی دیگر لازم نیست که محقق دغدغه و شهامت و تخیل داشته باشد و قلندروار زندگی کند و دانستن تکنیکهای تحقیق کافی است!
استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: ببینید تصوری که ما از روش پیدا کردیم چه بلایی بر سر دانشگاه و علم در ایران آورده است. اصلا فراموش کردیم که پژوهش و پژوهشگر مستلزم خلاقیت و شهود برای روایت و منطق ارائه است. فردی که فکر میکند روششناس است، احساس میکند دانشمند است در حالی که اینگونه نیست. برای اینکه بتوانیم روش را خلاق کنیم باید هنر و زیبایی شناسی را با علم و رشته و روش تلفیق کنیم. از سوی دیگر هژمونی روش باعث شده بین کاراکتر و منش محقق و تحقیق شکاف عظیمی ایجاد شود. روش اینگونه تلقین کرده که گویی دانستن تکنیک، اندیشیدن است در حالی که اساساً اینگونه نیست.
وی تصریح کرد: اگر داستان اندیشمندان بزرگ را بخوانیم از ماکس وبر تا دورکیم میبینیم که چگونه شخصیت و ویژگیهای عاطفی و اخلاقی آنها نقش تعیین کنندهای در کیفیت نوآوری و خلاقیتشان داشته است.
وی با اشاره به کتاب «بزرگان جامعه شناسی» که دقیقاً روایتی از این گونه زیستن است گفت: در این کتاب آمده که دورکیم میخواسته کشیش شود اما آتئیست شد با این حال مشی اخلاقیاش همراهش بود و دغدغهاش این بود که فرانسه در بحرانها نیازمند اخلاق است و تمام ریاضیت کشیها و انضباط فکری کشنده دورکیم برای این بود که این مسئولیت را داشته باشد.
فاضلی تصریح کرد: مسأله روش در جامعه ما باعث شده نوعی از خودبیگانگی محقق به وجود بیاید. گویی تحقیق بیرون از ذهنیت محقق است و روش، تبدیل به مقررات صوری تحقیق شده است. ما نیاز به ورود به تحقیق خلاق داریم که متفاوت با تحقیق صوری است.
وی خاطرنشان کرد: امروز عمده تحقیقات ما صوری است در حالی که تحقیق فقط روایت جامعه نیست، بلکه ساختن جامعه است. اگر ما پژوهش خلاق داشتیم و از خودبیگانگی محقق نداشتیم آن وقت روش را شیوهای از اندیشیدن میدانستیم که در فرایند ساختن جامعه به وجود میآید.
وی تأکید کرد: فهم مسأله تحقیق برای ما بسیار ضروری است و باید بین دانشگاهیان گفتوگو در این باره صورت گیرد. ما تلاش میکنیم وضعیت موقعیت خود را بازاندیشی کنیم. روش وقتی میتواند خود را صورت بندی کند که درباره نسبت ما با تاریخ، هنر، علم و … بازاندیشی شود. روش باید از درس فراتر برود و تبدیل به ابژه انتقادی شود که در آن کلیات روش مورد بحث باشد.
فاضلی تصریح کرد: در کتابم تلاش کردم نشان دهم که چگونه پژوهش مسأله محور میتواند راهگشای تفکر در جامعه ما باشد و جای پژوهش روش محور را بگیرد.
پس از ارایه سخنرانی ها این نشست با جلسه گفت و شنود سخنرانان و حاضران در پنل ادامه یافت.
دکتر ماحوزی که اداره این پنل را برعهده داشت این سوال را از سخنرانان مطرح کرد که «آیا موضوع تحقیق است که باید روش متناسب خودش را عرضه کند و اگر جواب مثبت است، بر اساس چه منطقی؟» و سوال دیگر اینکه «نظریهای که روش خاص بررسی یک موضوع را پشتیبانی میکند چه ارتباطی با موضوع تحقیق دارد؟» وی خاطرنشان کرد: دکتر فاضلی در سخنرانی خود دوگانه خلاقیت و عدم خلاقیت را مطرح و تأکید کردند که محقق باید در انتخاب روش و مسأله و تئوری پشتیبان و تشخیص مسأله، خلاقیت داشته باشد و انتخاب غلط روش میتواند شخصیتکش و علمکش باشد و انتخاب درست میتواند شخصیتساز و علم ساز و جامعه ساز باشد. ما معمولاً خلاقیت را به قوه خیال نسبت میدهیم که عمدتاً با یک درک زیباییشناسی همراه است؛ حال پرسش این است که این انتخاب بر اساس چه ساختاری اتفاق میافتد و براساس چه معیاری میتوانیم تشخیص دهیم که پژوهشگر در انتخاب روش و نظریه در تحقیق خود دچار خطا شده یا نه؟
دکتر محمد حسین صبحیه، عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس هم اظهار داشت: به تجربه دیدهام که ما معمولاً مسئله تحقیق را از سؤال تحقیق تفکیک نمیکنیم. ما مسئلهای را که در جامعه هست مشاهده میکنیم و با مرور نقادانه ادبیات و چهارچوب نظری، براساس شکاف یا اشکالی که در دانش میبینیم سوأل تحقیق را استخراج میکنیم و بر مبنای آن با خلاقیت به دنبال طراحی روش تحقیق میرویم.
وی خاطرنشان کرد: دغدغه من این است که افراد تصور کنند روش تحقیق اهمیت ندارد در حالی که طراحی خلاقانه روش تحقیق بسیار اهمیت داد چرا که به ما میگوید که باید دنبال چه باشیم. نکته دیگر اینکه که ما کمتر به تفکیک مدلهای نظری و مدل تجویزی اهمیت میدهیم. از آنجا که دانشگاه ما با صنعت ارتباط ندارد مدل تجویزی هم نداریم چون لازمه آن این است که اگر پیشنهادی داریم، بتوانیم آن را در جامعه پیاده کنیم و بعد فیدبک بگیریم و بر این اساس آن را اصلاح کنیم.
دکتر فاضلی با بیان این که ظاهراً انتقاد مطرح شده، چنین القا میکند که وی برای روش تحقیق اهمیتی قائل نشده است گفت: هیچ دانشگاهی عاقلی، اهمیت روش را نادیده نمیگیرد ولی همانطور که دکتر صبحیه گفتند ما نیاز داریم که نادیده بگیریم! به این معنا که در گفتمان علوم اجتماعی در ایران، روش در جایی نشسته که جای خودش نیست!
وی خاطرنشان کرد: این مسئله نه یک سوء تفاهم تکنیکی یا اشتباه در آموزش که یک رخداد فلسفی- تاریخی است که در ایران رخ داده است. البته دکتر صبحیه هم اشتباه خطرناکتری میکنند که تصور میکنند اگر مدل فیدبک داشته باشیم میتوانیم در طراحی روش مشکلات را حل کنیم و مسأله در جای خود قرار میگیرد. این اتفاق رخ نمیدهد چون مشکلی که ما داریم یک اشتباه لپی نبوده بلکه حاصل توسعه نیافتگی جامعه و قرار نداشتن علم در جایگاهی درست در جامعه است.
فاضلی تصریح کرد: این مشکل به مسأله گریزی تاریخی ما بر میگردد. وقتی روش را میتوان به یک ابزار ساده تقلیل داد، آن را آموزش داد و کسب و کاری هم با آن راه انداخت، نشان میدهد که مشکل بی ارتباط با دیگر ویژگیهای دانشگاه و علم در ایران نیست و مشکل در گفتمانی است که این گونه شکل گرفته است.
وی تصریح کرد: ما نیاز داریم که درباره موقعیت تاریخی خود و نظام دانشی که در آن هستیم، بحث کنیم و از تقلیلگرایی و فنی دیدن مشکلات پرهیز کنیم. اصولاً برای اینکه مسأله، هدایتکننده تحقیق باشد شروطی وجود دارد مثلاً در دانشگاهی که افراد در آن آزادی بیان و اندیشه ندارند، انجام تحقیق مسأله محور، اساساً امکان پذیر نیست. در نظام سیاسیای که دانشگاه را پادگان میداند و میخواهد با کمک نهادهای امنیتی، نظامی و سیاسی خود آن را هدایت کند یا کنترل نظام علمی را سیاستمداران و سیاست بازان در دست دارند نمیتوان انتظار داشت که گاری را پشت مسأله ببندیم.
فاضلی خاطرنشان کرد: این «پارادایم پژوهشکش»- به تعبیر دکتر زیباکلام – با نوشتن یک یا چند کتاب رفع نمیشود. شرط اصلاح این گفتمان این است که منافع اساتید به شیوههای دیگر تأمین شود. الان استادان از این روش نان میخورند و اگر تحقیقات، مسأله محور شود باید جور دیگری عمل کنند. در واقع کل آموزش عالی ایران که آموزش و پرورش و تربیت انسان و یادگیری، دال مرکزی گفتمان آن نیست، باید تغییر کند.
استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان این که خود «پژوهش محور» شدن و «پژوهش گرایی»، دانشگاه، فاجعهای حاصل از سیطره اقتصاد و سیاست است، اظهار داشت: پژوهش به معنای جستجوی حقیقت، پرسشگری یا نقادی و «علم به مثابه یک کنش رهایی بخش» اساساً در دانشگاههای ما وجود ندارد چون در دانشگاهی هستیم که رسالتش این است که رهایی بخش نباشد!
وی با بیان این که پژوهش از طریق آموزش امکان پذیر است، خاطرنشان کرد: ما با خطایی تاریخی، پژوهش را جای آموزش قرار دادهایم و آموزش را به حاشیه بردهایم. تصور نکنید که با تغییری در طرحنامهها و کتابهای روش تحقیق یا سخت گیری بیشتر این بحران حل میشود چون اساس مشکل این است که به تعبیر استاد فرهنگ رجایی، دانشگاه ما «معرکه آرا» نیست، بلکه «معرکه جهانبینیها و سیاستها»شده است.
فاضلی تصریح کرد: مادامی که آزادی آکادمیک تضمین شده باشد، امکان مسأله محور شدن پژوهشها وجود ندارد.
دکتر فراستخواه هم اظهار داشت: با دکتر فاضلی بسیار موافقم و تأکید دارم که موضوع، مسألهمندی، سؤال، نظریه و روش یک سیاله گردون هستند یعنی یک مسیر خطی و پاسخ از پیش آماده برای محققان وجود ندارد و پاسخها، تجربههای زیسته و نهادینه شده در اجتماع علمی است. دانشگاه هم محل اجتماعی شدن علمی است نه جامعه سازی سیاسی!
استاد مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی خاطرنشان کرد: تحقیق همان خلاقیت و مکاشفه و به مثابه کوهپیمایی است که نمیتوان خط و نشانی برای آن ترسیم کرد. دوستان جوان با حضور در دانشگاهی که استقلال نهادی داشته و در ارتباط با جامعه است و تحت راهنمایی اساتیدی که آزادی علمی دارند، تحقیق کردن را فرامیگیرند و درباره خطاهای احتمالی مطرح شده در پرسش دکتر ماحوزی هم هراسی ندارند زیرا نهایتاً اجتماع علمی است که هر پژوهشی را محک میزند و راه را نشان میدهد.
وی تصریح کرد: به عدد محققان میتوان تحقیقات مبتکرانه بدیع داشت و نمیتوان از قبل، قالبهای آماده شدهای برای پژوهش در نظر گرفت، البته تحقیق و علم ورزی به شکل اجتماعی ساخته میشود.
در ادامه، دکتر خضریان با اشاره به بخشی از اظهارات دکتر ایمان گفت: برایم عجیب است که چگونه میتوان معرفتشناسی در نظام اجتماعی را از نظریهها و تئوری های علمی جدا دید. این دو چنان در هم تنیده و گام به گام هم جلو میآیند که حداقل با نگاه کلاسیک نمیتوان تصور کرد که این دو را میتوان جدا از هم دید. مسأله دیگر اینکه به نظر میرسد در موضوع متدولوژی در ایران تفاوت یا نزاعی بین دقت در یک ساخت هندسی و ریاضیاتی با مسأله معنا وجود دارد و حتی شاید مسأله دقت در روش تحقیق هم در ایران تحت تاثیر تقاضای بیرونی باشد که دنبال راه حل فوری است؛ بدین ترتیب امکان اینکه به آن موقعیتها یا چیزی که دکتر فراستخواه گفتند، برسیم، وجود ندارد. در شرایطی که همه چیز باید در یک دقت هندسی خلاصه شود، معنا، اساساً به دست نمیآید.
در ادامه، دکتر طاهری کیا، عضو هیئت علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی اظهار داشت: یکی از مهمترین مسائلی که به عنوان جامعه شناس با آن مواجهیم این است که میدان پژوهش و جمع آوری دادهها و روایت آنها، تبدیل به یک ابژهوارگی شده، یعنی یک میدان پژوهش به مثابه یک ابژه بزرگ داریم که حکم میکند، چگونه به شکل سنتی تحقیق و بررسی کنیم و در واقع نوعی بیگانگی و فاصله بین پژوهشگر و این حاکم بزرگ وجود دارد.
وی خاطرنشان کرد: در این وضعیت، جمعآوری دادهها به شیوههای کمی و کیفی و ارائه خشک و خالی آنها در قالب آمار و ….، محققان را شبیه گزارشگران فوتبال کرده است! یعنی آن جریان خلاقیت، حدس زدن و تخیل کردن و «متن به مثابه شدن» کاملاً از بین رفته چون جسارت گذشتن از فکتهای قطعی که در میدان پژوهش حکم فرماست از بین رفته و متن تحقیق که باید از طریق مفهوم سازی به فرابازنمایی بپردازد به بازنمایی صرف آنچه در بیرون وجود دارد تقلیل پیدا میکند.
طاهری کیا تصریح کرد: در این شرایط، خوب است مشخص کنیم که اساساً خلاقیت و تخیلات چیست و چگونه شکل میگیرد و چگونه میتوان به رؤیا و خلاقیت اعتبار داد و آن را وارد پژوهش کرد و چه طور میتوان از آن روایی (Validity) که همیشه با آن سروکار داشتهایم، گذر کرد.
در ادامه دکتر ذکایی هم به بیان این مطلب بسنده کرد که از صحبتهای دکتر فاضلی نباید این طور استنباط کرد که موانع و مشکلات را آنقدر زیاد دیدهاند که قابل تصحیح نیست بلکه این ظرفیت در اساتید و دانشجویان هست که به وضعیت روش تحقیق سامان دهند.
وی خاطرنشان کرد: این که نظریه را چه کسی و چگونه تدریس میکند و عملکرد او چگونه داوری میشود به نوبه خود حائز اهمیت است و طبعاً کمکاریها در این حوزه نیز قابل توجیه نیست. فارغ از اینکه در دانشگاههای ما انقباض و مقداری تنگنظری حاکم است ولی اینکه در مقام استاد یا دانشجو با وسواس و چشمهای باز به مسائل تحقیق توجه کنیم طبیعتاً در بهبود شرایط مؤثر است.
دکتر حسین میرزایی دبیر علمی همایش هم گفت: از باب تأکید عرض میکنم که به نظرم باید به همه سطوح توجه کنیم و تفاوتی را هم قائل شویم. نباید امر اجتماعی را به روش و تکنیک تقلیل دهیم و لاجرم نمیتوان از خود بحث روش و بحث نظریه هم گذشت.
رئیس مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی خاطرنشان کرد: ما الان در جایگاه معلم نظریه و معلم روش و … قرار گرفتهایم یعنی همه چیز را درس میدهیم که طبعاً راه به جایی نمیبریم. باید درباره روش و نظریه بحث کنیم و همه اینها هم باید در خدمت حل مسئله باشد و به اختصاصات آن هم توجه کنیم. باید به همه موارد در جایگاه خودشان بپردازیم و وجوه تکنیکی پژوهشها را هم ببینیم.
وی در پایان گفت: نباید بین روش شناسی و روش فاصلهای باشد و اساساً اگر ساحت هستی شناسی و معرفت شناسی و روش شناسی را بدون ارتباط ارگانیک با هم ببینیم راه به جایی نخواهیم برد. در جامعه علمی باید خیلی بیشتر از اینها گفتگو کنیم تا راه خروج از مشکلات فعلی در علوم اجتماعی را پیدا کنیم.