در زمان و زمینهای که حدّ و مرز واقعی هر کنش و کنشگری به روشنی مشخص نیست، در مرزبودگی نوعی تلاش برای رهایی از اسارت در یکی از میدانهاست. هر میدانی از دانش، فرهنگ و سیاست به حسب سنتها و آیینهای خود، میتواند ورود به میدانهای دیگر را در خلاف آمد آن عادات و آداب بداند و از اندیشیدن و نوشتن از این بابت در بابی دیگر پروا کند. موضوع و میدان «دانشگاه» هم از این رسم زمانه برکنار نمانده است. دانشگاه در ایران همسرشت و همسرنوشت با فرهنگ، سیاست، آزادی و توسعه است، اما این درهمتنیدگی و درهمآمیختگی در بیشتر زمینهها یا مغفول مانده و یا گرفتار سادهاندیشی شده است.