به گزارش روابط عمومی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دومین نشست از سلسله نشستهای آسیبشناسی، بررسی مسائل و ارائه راهکارهای پیشنهادی در موضوع نخبگان و مسئله هویت در مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد.
پنل نخست
در پنل نخست دکتر ناصر باقری مقدم؛ سرپرست قائم مقام بنیاد ملی نخبگان، دکتر علی نقی مشایخی؛ استاد بازنشسته دانشکده مدیریت دانشگاه شریف و دکتر محمد جواد اسماعیلی؛ عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات بنیادین علم و فناوری سخنرانی کردند.
دکتر باقری مقدم در ابتدای این نشست با بیان اینکه بنیاد ملی نخبگان طی حیات خود فعالیتهای مختلف حمایتی و توانمندسازی را برای نخبگان اجرا کرده و امروز روی اثر بخشی نخبگان متمرکز شده است گفت: امروز کشور زحمات زیادی را برای تربیت نخبگان و دانشگاهیان میکشد اما وقتی ما نیازمند این هستیم که از ثمرات توانمندسازی و سوادآموزی آنها استفاده کنیم آنها مهاجرت میکنند.
او افزود: دغدغه فعلی بنیاد نخبگان پاسخ به چرایی مهاجرت نخبگان از کشور است. برخی از افراد وقتی میروند دیگر بازگشتی ندارند و این یک معضل است و اگر نتوانیم به این سوال پاسخ دهیم دچار مضرات زیادی میشویم.
او ادامه داد: بیان میشود نخبگان شغل مناسب، درآمدهای مکفی، نبود زیرساختها ... ندارند و به عبارتی افراد چون منزلت معیشتی ندارند میروند، با این وجود تعدادی از این افراد که در شرکتهای دانش بنیان خوبی کار میکنند باز هم میل به مهاجرت دارند و این چرایی برای ما مهم است.
سرپرست قائم مقام بنیاد ملی نخبگان گفت: برگزاری این نشستها از سوی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی بسیار مهم است و امیدواریم به این سوال پاسخ داده شود که چرا بخشی از نخبگان ما در مسئله هویتی تمایل به مهاجرت دارند.
به گفته دکتر باقری مقدم، البته تعریف هویت هم در میان نخبگان فنی، پزشکی و علوم انسانی متفاوت است و لذا در کارگروههای مختلف در موسسه قرار است از منظر هر یک از این رشتهها مسئله هویت بررسی شود.
او در پایان بیان کرد: انتظار ما از این نشستها توصیف وضعیت موجود نیست و به دنبال چرایی و تحلیل وضعیت از یک سو و از سوی دیگر تجویزهای راهبردی و سیاستی هستیمو امیدوارم نخبگان بتوانند در این زمینه راهگشا باشند.
دکتر مشایخی نیز در بخش دیگری از این نشست با طرح این سوال که اگر هویت را تعلق به موجودیتهای فرهنگی، اجتماعی، جغرافیایی و انسانی بدانیم باید بپرسیم عوامل سازنده این هویت چیست؟ افزود: تعلق به یک مجموعه تابع داشتهها و دستاوردهای گذشته آن است. به طور مثال تمدن از این جمله است. ما وقتی خودمان را متعلق به یک تمدن میدانیم متوجه میشویم که به چه میزان به آن تمدن تعلق داریم. اگر دستاوردهای ما درخشان باشد احساس تعلقمان به تمدن بیشتر است.
این استاد دانشگاه بیان کرد: در گذشته ستارههایی مانند سعدی، فردوسی و ... ظهور داشتند که نظام فکری، حکمرانی و ... را ایجاد کردند و اینها همان دستاوردهای تمدنی است که میتواند برای ما احساس تعلق ایجاد کند. باید ببینیم چه قدر این ستارهها را تقویت یا تضعیف کردیم. بعد از انقلاب نسبت به ستارههای پیش از اسلام توجهی نشده است و به طور مثال روی این ستارهها خط کشیده است. یکی دیگر از عوامل موثر در احساس تعلق نهادهای مربوط به گذشته است که برخی از آنها محکم و زیبا هستند مانند نوروز که علی رغم تحولات سیاسی و قدرتی پایدار باقی مانده است. ایرانیها به زندگی مسالمت آمیز در پهنه جغرافیایی معروف بودند و این هم یکی از هنجارهای رفتاری است که میتواند جاذبه گذشته هویتی ما باشد و باید آن را حفظ کنیم.
او افزود: مهم است که ما گذشته خود را در کتب درسی به درستی معرفی کنیم و این میتواند علاقه مندی ایجاد کند. ما امروز چه قدر متفکر به وجود آوردیم که محصولات فکری در سطح ملی و منطقه ای تولید کرده باشند؟ در حوزه اسلامی ما قبل از انقلاب شهید مطهری را داشتیم الان چرا نداریم؟ آیا ما تعاملات فکری و ذهنی مان را محدود کردیم؟ امروز چه چیزی برای بالیدن به آن داریم؟
دکتر مشایخی تاکید کرد: دستاوردهای هنری وقتی میدرخشد که در یک صحنه و بستر آزاد بتواند اصلاح شود اما اگر بستر را محدود کنیم آن هنر واقعی به وجود نمی آید به طور مثال اگر فقط از یک نوع هنر حمایت کنیم هنر رشد نمی کند. دستاوردهای سیاسی هم در احساس تعلق مهم است. دستاوردهای ورزشی، اجتماعی و ... نیز در این باره تاثیرگذار است. وقتی یکی مثل مریم میرزاخانی جایزه میگیرد باعث احساس تعلق به میهن میشود.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه ما در صنعت حرف زیادی نداریم و صنعت جوشان و درخشانی نداریم یادآور شد: همچنین متفکر برجسته ای نداریم که محصولات فکری اشان ارائه شود.
او با بیان اینکه عامل دیگری که به جامعه احساس تعلق میدهد افق آینده است توضیح داد: یعنی انسان در جامعه خود چه افقی به لحاظهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ... در آینده دارد. پس امید به آینده مهم است و با حرف هم محقق نمی شود و باید در عمل نشان داده شود چون اگر امید به آینده ضعیف باشد تعلق به آن جامعه هم کم میشود. پس سه عامل تعلق به گذشته، دستاوردها و امید به آینده میتواند در تعلق به جامعه مهم باشد.
دکتر مشایخی گفت: اما عامل چهارم مشارکت در اداره امور است. اگر شما در شکل گیری ایران مشارکت کنید به آن احساس تعلق هم پیدا میکنید. نخبگان ما نیز درگیر ساختن ایران و مشارکت در آن نشدند. وقتی این افراد از نظر توان فکری مشارکت نکنند آن وقت از یک سو صنعت و جامعه ما ضعیف شده و از سوی دیگر جامعه مبدا امکانات بهتری را در اختیار نخبگان قرار میدهد.
به گفته استاد بازنشسته دانشکده مدیریت دانشگاه شریف عامل پنجم هم تامین معاش است. اگر شما بهترین استاد را بخواهید در ایران استخدام کنید نمی تواند با بهترین حقوق هم زندگی اش را اداره کند بنابراین معاش هم یکی از مهمترین دلایل مهاجرت نخبگان است.
او در بخشهای پایانی سخنانش درباره راهبردها و سیاستها بیان کرد: راهبرد این پدیده این است که ما کانونهای فکری و سیاسی با مشارکت نخبگان تاسیس کنیم و البته باید تعریف نخبه را مشخص کنیم. یعنی نخبه کسی است که تولیدات فکری اش برای همه دنیا قابل قبول است. الان مراکز سیاسی و اداری ما از کجا فکر میگیرند؟ چه نخبگانی در فرایند آن نقش دارند؟ ما باید نظام فکری را تقویت کنیم که کشور به درستی اداره شود و از این طریق احساس تعلق به ایران زیادتر شود.
دکتر مشایخی تاکید کرد: ما باید در نظر داشته باشیم که ما جمعیت بسیاری از نخبگان را در خارج از کشور داریم که تخصص و ثروت دارند و این دارایی بسیاری مهمی برای ایران است که از آن استفاده نکردیم. باید راه استفاده از این نخبگان را باز کرد. باید خرد جمعی را در برابر خرد فردی در حل مهاجرت نخبگان به کار گرفت. سیاستهای دولتی هم باید به کمک نخبگان صورت بگیرد و بدون بازی گرفتن از نخبگان نمی توان به توسعه یافتگی رسید. باید راهی را با ملاحظات سیاسی که داریم برای مشارکت نخبگان در اداره جامعه باز کنیم.
دکتر محمد جواد اسماعیلی نیز در بخش پایانی این نشست طی سخنانی گفت: سالهاست درگیر بحث نهاد علم در ایران بودم و از این منظر به توصیف، تحلیل و تبیین به این موضوع خواهم پرداخت. من قبل از دانشگاه با دولت همکاری داشتم و بر این اساس متوجه شدم که ذائقه مدیران و سیاستگذاران این است که مرحله توصیف را رد کنیم، در حالیکه در نگاه جامعه شناختی توصیف بسیار مهم است و توصیف دقیق از پدیدههای اجتماعی و در موضوع نخبگان در این زمینه کارامد است. باید ببینیم دقیقا منظور از مهاجرت نخبگان به چه معناست؟ هنوز کمتر تحقیقی دیدم که توصیف کند که چه مسیری باعث شده ده هزار دانشجو به مهاجر تبدیل شوند؟
او با تاکید بر اینکه توصیفات گذشته ما دقیق و علمی نبوده لذا توصیف نام گذاری درباره مهاجرت و نخبگان نخستین مشکل ماست افزود: باید در مرحله نام گذاری به ویژه نخبه دقت کنیم. به لحاظ آماری هم باید توصیف قومیتی، طبقاتی، مذهبی و ... داشته باشیم. در مرحله توصیف، مسئله مهاجرت رسانهای شده است و در ایران مطبوعات این مسئله را برجسته کردند در حالیکه باید در بازنمایی مهاجرت در رسانه دقت بیشتری شود چون مسئولان و سیاست گذاران ما هم بر اساس همین بردهای خبری تصمیمگیری میکنند.
دکتر اسماعیلی با بیان اینکه جمهوری اسلامی بسیار دانشجوی ناراضی تربیت کرده است و بحران آموزش عالی در ایران از قبل انقلاب تاکنون ادامه داشته است عنوان کرد: مهاجرت یک کنش پرریسک برای جامعه ایرانی است اما در مرحله توصیف این موضوع به صورت دقیق بیان نشده است.
او با طرح سؤالاتی ادامه داد: در علوم تجربی و فنی تعریف نخبه باز مشخصتر است اما در حوزه علوم انسانی توصیف نخبه سختتر و ناروشنتر است. آیا ما انبوه نخبه داریم یا کمبود نخبه؟ مسئله اساسی ما روی نرخ پایین بازگشت یا افزایش مهاجرت است؟
این استاد دانشگاه با بیان اینکه در کشور ما نخبه مستقل کارش در سازمان و دانشگاه سخت است و این ساختار باعث میشود که نخبگان ما فرسوده شوند افزود: نخبه در ایران و آلمان با هم فرق دارد. در ایران نخبه شدن بسیار سختتر است اما در آلمان اینگونه نیست. نخبه بودن در ایران چالشها، محدودیتها و دستاوردها پیچیدهتری دارد.
به گفته دکتر اسماعیلی، گفته میشود نخبه به لحاظ هویت و نگرش مشکل دارد و باید از این منظر هدایت شود. ما همواره دچار پارادوکس اعتماد و بی اعتمادی به نخبه هستیم. ما همواره میشنویم فلانی چون آدم سالمی بود نمی توانست کار کند این پارادوکسها ما را رها نمی کند.
او با اشاره به مسئله تضاد نخبگان گفت: اینکه نخبگان چگونه میتوانند در کنار هم کار کنند هم مسئله مهمی است. در فنلاند یکی از مسایل توسعه شان این است که نخبگان روی حل مسایل با هم اجماع دارند. اما جامعه ایرانی به لحاظ گفتمانی و هویتی کثرت نخبگان دارد و اساسا وقتی جریانی غالب میشود مسئله اصلی این است که چگونه دیگر جریانها را هدایت کند. ما دانشمندی داریم که انقلابی نیست اما متعهد به رشته خودش است خب ما برای این دسته از نخبگان چه کردیم؟ ساختن تیپ ایدئال متخصص ونخبه باعث حذف شدن بخش زیادی از نخبگانی میشود که در تعارض با این تیپ هستند.
دکتر اسماعیلی گفت: از سوی دیگر فرض کنید مهاجرتی رخ ندهد و ۲۰ هزار مهاجر نروند! طرح ما برای برنامه ریزی برای این افراد چیست؟ ما در جامعه شناسی میگوییم آدمها کنشگرند و منفعل نیستند برخلاف اینکه میگویند فلانی کم آورد و رفت! ما در تحلیل جامعه شناختی از تمایل به مهاجرت تعبیر میکنیم بنابراین مسئله غربت نخبگان در داخل بسیار مهم است.
او بیان کرد: نخبگان وقتی احساس کنند با بحران مخاطب مواجه شوند تمایلشان به مهاجرت بیشتر میشود. در دانشگاه مسئله بیگانگی، حس بی معنایی، انزوا و بی قدرتی زیاد شده است. فرد با خودش فکر میکند که اصلا کتاب بنویسم یا ترجمه کنم بعدش چه؟! اگر نخبه را یک ابرانسان و قهرمان بدانیم یک مسئله است و اگر آن را یک انسان معمولی بدانیم یک یحث دیگر. الان بحث اساتیدی مانند دکتر آزاد ارمکی این است که نخبه هم میخواهد زندگی کند و چون شرایطش در ایران نیست میرود.
دکتر اسماعیلی با بیان اینکه در مرحله تبیین چشم انداز مغفول زیاد داریم چون مهاجرت یک تصمیم جمعی و خانوادگی است عنوان کرد: تعادل روی عامل فردی و زیر ساختی در حل مسئله مهاجرت نخبگان بسیار مهم است. از سوی دیگر حداقل سه دهه است روی این موضوع بحث شده اما اساسا نمود تحقیقات درباره مهاجرت نخبگان کجا دیده شده است؟ آیا بنیاد نخبگان، وزارت آموزش عالی و ... اینها را دیده یا تنها روی بحث منزلت معیشتی متمرکز شده است؟
به گفته این استاد دانشگاه، راه حل اقتصادی درباره مسئله مهاجرت نخبگان تنها به معنای میزان دستمزد آنها نیست بلکه مسئله اقتصاد کشور است اقتصاد ما صنعتی نیست. راه حل مهاجرت نخبگان بین بخشی است و تنها راه حل آن سیاست صنعتی است. وقتی صنعت و اقتصاد ما دچار شود مهاجرت نخبه حل میشود.
دکتر اسماعیلی در پایان گفت: ما باید پارادوکس اعتماد و بی اعتمادی به نخبه را حل کنیم. اینکه نخبه آیا قهرمان است یا نه یک انسان معمولی؟ باید این مسایل را روشن کرد. همچنین باید در نظر داشت که دانشگاه در ایران معطوف یک صنعت و جامعه شکل نگرفته است. ساختار دانشگاه ایرانی متحول نشده امروز همین طور رشتههای بیهوده تاسیس میشوند بدون اینکه به شغلشان فکر شود.
او تاکید کرد: از سوی دیگر این تلقی وجود دارد که کشور در حال اداره شدن است و نیازی به تصمیم گیری از سوی نخبگان ندارد در حالیکه در دنیای مدرن حکمرانی دو بازوی سیاست و علم را دارد و اگر این گفتمان در سطوح خرد و کلان شکل بگیرد ما میتوانیم حکمرانی خوبی داشته باشیم.
پنل دوم
در پنل دوم مصطفی تقوی؛ معاون فرهنگی دانشگاه صنعتی شریف، اسماعیل خلیلی؛ پژوهشگر علوم اجتماعی و محمد حسین بادامچی عضو هیئت علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری سخنرانی کردند.
دکتر تقوی در ابتدای این پنل با بیان اینکه بحث هویت در میان نخبگان بسیار مهم است گفت: مسئلهای که کمتر در وادی نخبگان و هویت مورد توجه قرارگرفته این است که تصور ما این است که نخبه به تنهایی برای رفتن به سوی فرهنگ دیگری تصمیم میگیرد و به همین دلیل باید مسایل شخصی، فردی، مالی و ... این را حل کرد تا نخبگان مهاجرت نکنند. در حالیکه ساختارهای ما به سوی بی هویتی رفته و هویتی را ترویج میکند که هویت ایرانی اسلامی نیست. هویتی که ما روی آن اجماع داریم هسته سختی دارد اما بی هویتی ساختار اجازه نمیدهد.
او افزود: وقتی صحبت از ساختارهای اجتماعی شامل نهاد، روابط، ارتباط میان و .... میشود بدین معنی است که ساختارها به صورت نامرئی حضور دارند ساختارهای اجتماعی ما غربی شده اما ما به نخبه فشار میآوریم که چرا ایرانی اسلامی فکر نمی کنید. شما وقتی میخواهید یک کودک را با کتاب آشنا کنید باید توبه کنید! چون عمده کتابها ترجمه شده از غرب است. از شوخی در مدرسه تا کتابهای کودک و نوجوان با فرهنگ ما زاویه دارند شما چطور میخواهید جلوی آن را بگیرد؟ از سوی دیگر در کشور ما جوانی که در آستانه کنکور است چطور زندگی میکند؟ تمام زندگی اش کنکور میشود در حالیکه باید فرهنگ اسلامی ایرانی را یاد بگیرد اما ما زندگی را از او گرفتیم که دانشگاه قبول شود. حالا وقتی وارد دانشگاه هم میشود سوگیریهای اسلامی ایرانی ندارد. بنابراین ما فرد را وارد ساختاری کردیم که سوگیری اسلامی ایرانی ندارد اما ما او فشار میآوریم که ایرانی اسلامی فکر کند.
دکتر تقوی گفت: جمهوری اسلامی با این عرض و طول نتوانسته فضای مجازی را کنترل کند و این فضا تمام سوگیریهای فرهنگی ما را تغییر داده است. وقتی کودکی با فضای غربی بزرگ شده چطور میتواند سوگیرهای اسلامی و ایرانی را درک کند!
دکتر بادامچی نیز در بخش دیگری از این نشست با بیان اینکه ما در این موضوع با بحران سه لایه مواجهیم و احساس میکنیم پا درهوایی دانشگاه، نخبگان و توسعه داریم گفت: مهندسی در سیاق تاریخی کشور ما هسته اصلی نخبگی است و اگر ما قایل باشم طبقه نخبگان وجود دارد این طبقه هسته اصلی اش در مهندسی شکل گرفته و این طبقه هم هسته اصلی طبقه متوسط مدرن در ایران هستند. بنابراین اگر ما مسئله نخبگان مهندسی را درست تبین کنیم میتوانیم درک درستی از مساله نخبگان و حتی مسئله طبقه متوسط مدرن داشته باشیم.
او ادامه داد: مهمترین دانشگاههای نخبگانی ما در ایران مهندسی هستند و حتی بدنه اصلی رتبههای برتر کشور ما مهندسی و فنی است. تبار دانشگاه در ایران پلی تکنیکی است و طبق این الگوی خاص توسعه یافته و در این الگو مهندسی در مرکز است. دارالفنون بر همین مبنا تاسیس میشود. بنابراین مهندسی در ایران تنها یک رشته نیست بلکه یک سیستم سیاسی تکنیکی در ایران است و دانشگاههای پلی تکنیکی در ایران پایه گذار یک سیستم سیاسی تکنییکی در ایران هستیم.
به گفته این استاد دانشگاه، در الگوی پلی تکنیکی کارگزاران جامعه مهندس هستند و هسته اصلی الگوی توسعه هم مهندسان هستند. در این الگو تکنولوژی و فن داربست اصلی دولت سازی و دولت مدرن و در نهایت ملت سازی است. دپارتمانهای مهندسی در ایران سازمان سلامت عمومی را تغییر میدهد یا وقتی سازمان نقشه برداری در ایران تاسیس میشود سازمانهای جغرافیایی ایران را تغییر میدهد بنابراین دانشگاه در ایران در این معنا دولت سازی میکند.
دکتر بادامچی با بیان اینکه نخبگان علمی در ایران نخبگان نوسازی و اداره کشور در دوره قاجار و پهلوی هستند عنوان کرد: نظام علم در ایران با نظام توسعه و حکمرانی پیوند دارند. پس در اینجا نخبگان نیرو و دانش توسعه در ایران هستند. پیشران توسعه در ایران نخبگان هستند و آنها با آموزش تلاش میکنند مدرنیزاسیون را پیاده کنند. طبقه نخبگانی در ایران بعدا طبقه متوسط مدرن را تشکیل میدهند. با وقوع انقلاب اسلامی این ساختار بهم خورده و رابطه نظام نخبگانی با دولت بهم ریخته و انقلاب فرهنگی هم جایگزینی برای این ارتباط ارائه نداده است.
به گفته دکتر بادامچی، امروز گویی قرار نیست اساسا نخبگان در ایران مشارکت داشته باشند چون ساختارها امروز به نوعی طراحی شده که نخبه نتواند در ایران نقش داشته باشد. انقلاب فرهنگی رابطه آموزش عالی را با توسعه و حکمرانی عمدا قطع کرده است. از سوی دیگر باید در نظر داشت نخبگان قدرت در ایران از منطق قدرت تبعیت میکنند نه دانش.
او با تاکید بر اینکه ما نیازمند احیای مفهوم نخبگی، دانشگاه نخبگانی، گفتمان نخبگانی توسعه و حکمرانی بر اساس نخبگان هستیم یادآور شد: اما امروز در مسیر عکس حرکت میکنیم و به جای مشارکت نخبگان هدایت آنها را در پیش گرفتیم. امروز نخبهای که مشکل هویتی را دارد میخواهیم به او سمت و سوی ایرانی اسلامی بدهیم در حالیکه این طور نمیشود. به همین دلیل است که مهاجرت یا سرخوردگی و انزوا صورت میگیرد و از سوی دیگر حکمرانی از نخبگان خالی میشود و چرخه توسعه از نخبه تهی میشود.
آقای اسمعیل خلیلی هم در بخش پایانی این پنل با بیان اینکه معکوس دکتر بادامچی حرف میزند گفت: من از بازتعریف امر نخبگی و بحران شروع میکنم و بعد به وضعیت رشتههای فنی و مهندسی در ایران میرسم.
او با اشاره به تعریف نخبه و نخبگی گفت: هر جامعهای مولد بحران است و امر مطلق در حیات این جهانی محقق نمیشود و نخبگان کسانی هستند که با درک جدی از بحران موجود طرحی نو برمیاندازند. وقتی کسی از نظر زمان وجودی و هویتیاش مهاجرت نکرده باشد مهاجرت نخبه رخ نداده است.
ما آرزوهایمان از نخبه در جهان غرب را به ایران تعمیم میدهیم و آن وقت نام آن را نخبه میگذاریم. ما در جهانهای شرقی و غربی بنیان گذاری چون ارسطو، افلاطون و ... داریم آنها از زمان وجودی خود مهاجرت کردند و شرایط جامعه را تغییر دادند. با این معنا ما اساسا نخبهای در ایران نداشتیم. انقلاب اسلامی نمونهای از سازگاری نخبگان ما با بحرانهای موجود و باز تعریف این بحرانهاست.
آقای خلیلی با بیان اینکه مهاجرت اقتضای قطعی نخبگی است افزود: نخبگان وقتی متوجه میشوند در زمان اجتماعی دیگری زیست میکنندکه با زمان وجودیاشان متفاوت است اگر بتوانند مهاجرت میکنند. حال نخبه گاهی میتواند از زمان وجودی اش مهاجرت کرده و شرایط جامعه را تغییر دهد. آنچه در ایران رخ داده از جمله ملکم، تقی زاده، جمال زاده، محمدتقی بهار، فروغی محصول پراکسیس نیستند بلکه نخبگانی هستند که سعی میکنند با بحرانهای موجود مقابله کنند.
او در ادامه با طرح این سؤال که مهندسی چه نوع کنشی است؟ توضیح داد: مهندسی امر فرهنگی را به امر تمدنی تبدیل میکند. فرقی نمیکند که این مهندسی برای اسکندر راه عبور را از یک تنگه را فراهم میکرده یا تغییر شکل یک داس را در مصر رقم میزند. بنابراین مهندسی واسط بین امر تمدنی و فرهنگی است. این انتقال در عصر مدرن دیسپلینهای علمی را مبنا قرار میدهد و به تمدن سازی تبدیل میکند.
این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه امروز مهندسی کنونی ما از اساس عاجز است چون میخواهد از طریق خواندن به زمان اجتماعی جدید برود اما به دلیل درگیر شدن در بحرانهای موجود این امکان را ندارد و اساسا ساختارهای موجود هم این امکان را به او نمی دهند بیان کرد: مهم است که زمان وجودی با زمان اجتماعی در امر نخبگی رخ دهد. این اتفاق در رنسانس رخ داد؛ داوینچی قبل از اینکه یک هنرمند باشد یک مهندس بود و ایده ساخت بسیاری از وسایل در آثار بود چون معرفت ساخت تمدن در رنسانس رخ داده بود. ایرانیان در ابتدای تاریخ توانسته بودند از مهندسی برای ساخت تمدن استفاده کنند اما امروز ما نمی توانیم محصول فرهنگی را به ابزار تمدنی تبدیل کنیم.
خلیلی در پایان گفت: اگر یه دستگاهی مثل بنیاد ملی نخبگان یا هر نظام دیوانی دیگر ما کاری برای نخبگان باید بتواند ابتدا به سراغ کسانی برویم که سازگاران فعال هستند و میتوانند زمان وجودی خود را با زمان امر اجتماعی هماهنگ کنند. این مدل نخبگان مانند محمد مصدق، علی شریعتی و ... هستند اینها تسری وجود به ساحت اجتماعی دارند. بنابراین اگر قرار است در ایران کسی به عدم مهاجرت نخبگان فکر کند باید این دسته را مخاطب قرار دهد. این دسته میتوانند امکانی برای هویت ایجاد کنند. این گروه میتوانند در الگوهای هویتی موجود امکانی بیابند و آن را بازتولید کنند. علی شریعتی و مصدق هم به نوع دیگری این کار را کردند.
پنل سوم
در پنل سوم سید حسن حسینی سروری؛ عضو هیئت علمیدانشگاه صنعتی شریف، دکتر غلامرضا ذاکرصالحی؛ عضو هئیت علمی مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی و دکتر صابر جعفری؛ عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی سخنرانی کردند.
دکتر ذاکر صالحی در ابتدای این نشست تعریفی از نخبه ارائه داد و گفت: ما در تعریف نخبه در کنار مفاهیمی چون هوش، نبوغ و ... اثر گذار اجتماعی را هم دیدیم اما الان در ایران بیشتر روی استعدادهای درخشان تکیه میشود و شرایط و معیارها هم برای تشخیص نخبه سهل گیرانه است.در ایران سیستم اختراع بر اساس ادعایی است که مطرح میشود نه بر اساس تحقیق. بنابراین افراد اختراعشان را ثبت میکنند مگر اینکه شاکی به لحاظ تقدم زمانی پیدا کند.
او با اشاره به پدیده مهاجرت معکوس نخبگان گفت: بیان شده ۲۵۰۰ نخبه به ایران برگشتند در حالیکه باید دید تفاضل برون کوچی و درون کوچی چیست؟ باید دید چه قدر ماندگار شدند و برنگشتند؟ از سوی دیگر این ۲۵۰۰ نسخه اکنون چه قدر اثر بخشی داشتند؟
او افزود: چین در گذشته توانست بسیاری از نخبگان را با فراهم کردن زیرساختها برگردانده و آنها را حتی در شهر دانش مستقر کند. با همه اینها چینیها بعد از دو دهه اعلام کردند شکست خوردند. این تجارب ما را به این میرساند که چگونه میتوان اثر بخشی نخبه را زیاد کرد؟
به گفته این استاد دانشگاه، در ایران درباره نخبه گرایی افراط میشود و باید از همه اجتماعهای علمی حمایت کرد. شاید اگر خود پارتو زنده شود نظریه نخبه گرایی را نقد کند چون در اینکه چه قدر این با عدالت سازگار است و میتواند حتی اثر بخش باشد جای سوال است.
دکتر ذاکر صالحی با بیان اینکه در هویت هم سو فهم وجود دارد و ما احساس هویت را با خود هویت اشتباه گرفتیم عنوان کرد: الان نخبه ای که حتی در خارج است میگوید فرهنگش ایرانی و ملیتش ایرانی است. بنابراین عناصر هویت با مهاجرت تغییر نمی کند اما شاید احساس هویت در طولانی مدت تغییر کند با این وجود روند تغییر هویت بسیار پیچیده و طولانی است. اگر سیاست ما این باشد که برای حمایت از نخبگان فقط بخواهیم کارهای تبلیغی بکنیم همان بهتر است که هیچ کاری نکنیم چون حتی اگر رهایشان کنیم خودشان تورهای مجازی و حقیقی بگذارند و اجتماعات علمی خودشان را داشته باشند. امروز هویت نخبگانی همان ارتباطات فرهنگی نخبگان با یکدیگر در اجتماعات علمی مجازی و حقیقی است که میتواند در این میان تقویت هویت صورت گیرد.
او با اشاره به دیاسپورای علمی و تقویت آن گفت: وقتی نخبه از ایران میرود بسیاری از سرمایه اجتماعی آن از بین میرود که میشود آن را با جایگزین کردن اجتماعات علمی مجازی یا حضور در خارج از کشور جبران کرد و سرمایه اجتماعی را افزایش داد. همچنین پاداش دهی نخبه از طریق مادی و معنوی میتواند صورت بگیرد مانند چاپ مقاله، درک از خود از طریق داوری، جامعه پذیری علمی برای دریافت پاداش و تقدیر و ... مواردی است که میتوان با آنها دیاسپورای علمی نخبگان را تقویت کرد.
دکتر حسینی سروری نیز در بخش دیگری از این نشست طی سخنانی گفت: در تعریف نخبه ما میتوانیم تشخیص دهیم که چه کسانی نخبه نیستند! بنابراین ما با جمعیت منتخبی از نخبگان طرفیم. امروز مفهوم نخبگان بسیار با مفهوم مهاجرت گره خورده است. اکنون در میان برگزیدگان برخی از المپیادها کسی در ایران باقی نمانده یا رتبههای بالای کنکور مهاجرت کردند و یک بخشی از ژنهای برتر که میتواند در ایران زاد و ولد کند از ایران رفتند. بنابراین جامعه ایرانی در درون خودش از این تنوع در حال تهی شدن است.
او ادامه داد: ما به پدیده نخبگانی از نگاه سوم شخص نگاه میکنیم در حالیکه کاش زیست درونی را بیان میکردیم. از سوی دیگر برای حکمرانان کشور معلوم نیست که اساسا پدیده مهاجرت چه قدر برایشان غیر عادی است؟ چون حتی در دروه پهلوی و قاجار هم مهاجرت با نخبگان به این صورت نبوده است. حتی مقایسه ایران با کشورهای دیگر هم درست نیست بنابراین ما با مورد طییعی مهاجرت نخبگان در ایران رو به رو نیستیم و اگر حکمرانی این پدیده را طبیعی میداند آن وقت اساسا برگزاری چنین جلساتی درست نیست و باید برویم سراغ این موضوع که مشخص کنیم چرا این پدیده مهاجرت نخبگان در ایران غیر طبیعی است. اتفاقی که در این سالها افتاده غیر طبیعی است.
دکتر حسینی سروری با اشاره به عوامل موثر بر مهاجرت غیر طبیعی نخبگان بیان کرد: ما میتوانیم سراغ کسانی که مانده اند برویم و ببینیم چرا اینها ماندگار شده اند. فرضیه نخست دلبستگی به نظام سیاسی کشور است و دلشان با حاکمیت رسمی است. مساله دوم اشتغال و درآمد است. البته این دو بی ربط با هم نیستند و قابل تفکیک هستند. دلبستگی به نظام سیاسی امروز در جامعه ایران در دایره تنگی قرار گرفته است. یکی اینکه ایرانی باشید دوم مسلمان شیعه باشید و از سوی دیگر الگوهای باوری حاکمیت را باور داشته باشید. این هویت تنگی را تشکیل میدهد و سبک رفتاری شما باید تجویزی باشد. بنابراین کسانی که ماندگارند هویت سیاسی و ایدئولوژیک آنها با نظام سیاسی حاکم تطابق دارد. بحث خودی و غیر خودی باعث شده بسیاری از این نخبهها نتوانند در این دایره قرار بگیرند و مجبور به مهاجرت شوند.
او با طرح این سوال که آیا میتوان با اصلاحاتی این دایره را در تعریف هویت نخبگانی گسترش داد؟ یادآور شد: به طور مثال در سبک رفتاری تنوع بییشتری داد. الان مدیران ما در کشور همه به لحاظ ظاهری یک شکل هستند چون سبک رفتاری باید در سطح حاکمیت یک شکل باشد.
این استاد دانشگاه گفت: تاسیس بنیاد ملی نخبگان در سال ۸۴ مساله غیر طبیعی مهاجرت نخبگان را از سوی حاکمیت صحه میگذارد. همین خانه در دوره قبل تبدیل شد به یک نهاد محصول محور. بعدا اتفاقاتی که در بنیاد رخ داد اساسا فرایند را تغییر داد. حل این مشکلات امروز خیلی پیچیده و بغرنج است چون به طور مثال در دانشگاه شریف هر کسی وارد میشود همه از روز اول به دنبال آموختن زبان و مهاجرت و ... است. آمارهای مهاجرت معکوس هم که بیان شده چندان دقیق نیست و من باز هم تاکید میکنم مهاجرت نخبگان از کشور باعث شده زاد و ولد در ایران از تنوع خارج شود و این در آینده ما را با مشکل مواجه میکند.
دکتر جعفری در ادامه این نشست با بیان اینکه رویکردش به وجه رئالیستی این موضوع است گفت: در پژوهشی که من به سفارش بنیاد ملی نخبگان انجام دادم تقریبا تمام پژوهشها را خواندم و گزارشی از آن ارائه میکنم. در حوزه موضوعی از مطالعات تبیینی و توصیفی در حوزه سیاست گذاری وارد مطالعات ارزیابی شده ایم و از مسیر رفت تازه به مسیر بازگشت توجه شده است. امروز آسیب شناسی زیست شناسی سوژه یعنی نخبه بیشتر مورد توجه قرارگرفته است. همچنین از نظرگاههای نخبگان به خود نظرگاههای آنها نزدیک شدیم و امروز به زیست جهان آنها بیشتر توجه میشود.
او با تاکید بر اینکه ما بیشتر با آشفتگی داده به جای اشباع دادهها مواجهیم افزود: ما دادههایی داریم که تفسیر آن را نمی دانیم اینجا به لحاظ علمی بسیار محصول تولید شده اما تحلیل نشده است. از سوی دیگر خام خواری داده داشتیم تا تولید داده. امروزه از مطالعات فلسفی نظری به مطالعات تجربی و بعد به مطالعات کیفی نزدیک میشویم. از جامعه هیولایی نخبگان در مطالعات توانستیم به جامعه مشخص تری نزدیک شویم. از سوی دیگر عمده پژوهشهای ما دادههایشان در حد بسیار کم و ناتورالیستی است . همچنین از رویکردهای نطری به صورت بندی نظریه در این حوزه نزدیک شدیم. متاسفانه در این باره مدام چند نظریه تکرار میشود و فهم ما هم همیشه در همین کانتکس است.
دکتر جعفری با بیان اینکه ما در این باره به اشباع نظری و حتی تورم نظری درباره مهاجرت نخبگان رسیدیم و از قبل از پژوهش هم گاهی نتایج مشخص بود افزود: در سالهای اخیر کم کم پژوهشها دارند به امر اجتماعی تمکین میکنند و از رویکرد آرمان گرایانه فاصله گرفته و به رویکردهای واقعی نزدیک میشویم. امروز میخواهیم سوژه نخبه را به صورت نئولیبرال بفهمیم در حالی که این درست نیست و نمی تواند درک وقعی از این سوژه بدهد و این یکی از آفات این چرخش نظری است.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه از رویکردهای انتقادی به رویکردهای محافظه کارانه نزدیک شدیم ادامه داد: در پژوهش ما دادههای مهاجرت معکوس بررسی شد. آمار طی ۱۵ سال اخیر نشان دهنده کاهش مهاجرت نخبگان و افزایش مهاجرت معکوس بوده است. مطالعه کمی در این باره به ما کمکی نمی کرد و باید به کلان روایتها نزدیک میشدیم به همین دلیل در پژوهش ما صدها مصاحبه و هزاران متن تولید شده و به این نتیجه رسیدیم که باید مطالعه تفصیلی داشته باشیم.
او افزود: در رشتههای مختلف اعم از ریاضی فیزیک، مهندسی، پزشکی، انسانی و ... سوژههای مختلف انتخاب کردیم. همچنین در جامعه نمونه پژوهش دانشجوی کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکتری و ... انتخاب کردیم و تلاش کردیم زیست جهان اینها و تجربه ماندن کسانی که بازگشتند را بررسی کنیم.
او ادامه داد: داستان گروه به گروه اینها فاقد تجربه مشترک است به طور مثال در رشتههای فنی و تجربی میدان پیشا دانشگاهی آنها با سایه سنگین کنکور بدون زندگی تصویر شده است. تلاش مصاحبه گران همواره اینها بوده که معرفی خودشان را از دانشگاه شروع میکردند و اساسا میگفتنند کنکور اجازه نمی داده اینها زندگی کنند. این در حالی است که کسی که سوژه پیشادانشگاهی را تجربه کرده آن وقت در بزنگاه انتخاب رشته که یک مساله هویتی است بهتر عمل میکند. در رشتههای ریاضی بیان میشد ما فرصتی برای انتخاب نداشتیم.
دکتر جعفری با اشاره به مهاجرت افزایشی فارغالتحصیلان رشته کامپیوتر و علت آن بیان کرد: فضای رقابت در رشتههای کامپیوتری بسیار زیاد است اما همینها در مساله مهاجرت به هم کمک میکنند. در اینجا تازه دوستیها شکل میگیرد و مهاجرت و آداب مهاجرت در دانشگاه مثل یک سنت منتقل میشود. بنابراین کنش مهاجرت برای اینها تبدیل به یک کنش هویتی میشود.
او افزود: ما در این پژوهش از افراد پرسیدیم از مهاجرت چه میجویی؟ و در پاسخ دریافتیم مساله تجربه جویی و زندگی جویی برای اینها مهم است و این برایشان نوعی هویت یابی است. از سوی دیگر تعبیر دیستوپیا و ویران شهر اینجا و آتوپیا آنجا برای این افراد مطرح است. آنها مدام در تعریف بین اینجا و آنجا در حال رفت و برگشت هستند و در نهایت معتقدند مهاجرت باید صورت بگیرد حتی اگر آمریکا نشد ترکیه و اروپا هست. چون ایران از نظر آنها یک ویران شهر است و اساسا باید از اینجا رفت.
او ادامه داد: از آنهایی ماندند پرسیدیم چرا ماندید؟ خانواده، باور به نظام، میهن، امکان مالی نداشتن و... دلایل آنها بود. اگر خانواده تا قبل از این نیش ترمز بود الان عوض شده و الان تنها حانواده مانع نیست و مشوق است. از سوی دیگر شکلگیریهای خوشهها و کلونیهای مهاجرت در فضای مجازی در افزایش مهاجرت نخبگان موثر بوده و به هویت یابی افراد کمک میکند.
دکتر جعفری در پایان گفت: این وضعیت ماندن نخبه در ایران را به مقاومت تبدیل کرده و کسی هم که به بازگشت به ایران فکر میکند در یک وضعیت تردید به آن مینگرد.
دفعات مشاهده: 375 بار |
دفعات چاپ: 77 بار |
دفعات ارسال به دیگران: 0 بار |
0 نظر