به گزارش روابط عمومی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم،نشست تخصصی «چشمانداز تکامل و اثربخشی علوم انسانی اسلامیدر ایران» با سخنرانی اساتید و صاحب نظران یکشنبه ۵ تیرماه در محل این موسسه برگزار شد.
حجت الاسلام و المسلمین نجف لکزایی در این نشست سخنرانی خود را با موضوع «سیاستهای جدید ایران در ارتباط با ایده علوم انسانی اسلامی» ارائه کرد و گفت: سؤالی که در این باره مطرح میشود این است که سیاستهای جدید مطرح در ایران در عرصه تحول علوم انسانی به سمت اسلامی شدن، کارامد شدن، به روز شدن و بومی شدن چیست؟ ما دو نهاد علمی مهم در کشور داریم؛ وزارت علوم، تحقیقات و فناوری که دانشگاه آزاد هم زیر مجموعه آن است و دیگری حوزههای علمیه. در هر دو نهاد تحولات در علوم انسانی درون پارادایمی است نه فرا پارادایمی. یعنی آنچه که وزارت علوم در عرصه تحول در گذشته پیگیری کرده یا برایش ساختار درست میکند یا آیین نامه برایش تدوین میکند درون پارادایمی است و به همین دلیل اتفاق خاصی را رقم نزده و نمیزند!
او ادامه داد: در برخی از دورههای وزارت علوم تصدی امور دست کسانی بوده که حتی مخالف تحول درون پارادایمی بوده اند. پس آنچه تاکنون مشاهده کردیم از جنس تغییر پارادایم رایج در علوم انسانی نیست. سؤالی که مطرح میشود این است که آیا امکان تغییر پارادایم هست؟
او در پاسخ به این سؤال افزود: در وضعیت کنونی با شکلی که ما پیش میرویم امکان تغییر پارادایم یا نیست یا دشوار است و این آمادگی در وزارت علوم نیست. در حوزه علمیه رسمی هم که قبل و بعد از انقلاب وجود داشته آنجا هم در خود سازمان حوزه تحولات در علوم انسانی و اسلامی رخ داده در درون پارادایم رایج حوزههاست.
لکزایی با طرح این سؤال که آیا در ایران تحول درون پاردایمی رخ نداده؟ عنوان کرد: در ایران تحول پاردایمی در درون علوم انسانی با رویکرد اسلامی را دنبال میکنند. برخی مؤسسات از وزارت علوم، برخی حوزه و برخی از شورا عالی انقلاب فرهنگی مجوز گرفتند بنابراین این دانشگاهها و پژوهشها به شدت از سوی وزارت علوم به عنوان نهاد متفکل علوم انسانی در فشار بودند و از آزادی عمل مناسب برای ایجاد و تغییر در رشتهها برخوردار نیستند. اگر اینها بخواهند یک رشته جدید در علوم سیاسی ارائه کنند از این آزادی عمل برخوردار نیستند و با سد وزارت علوم مواجهه میشوند که جایگاه آنها را برای تصویب رشته به رسمیت نمیشناسند.
به گفته این استاد حوزه و دانشگاه، در بخش حوزوی نیز باید در درون پارادایم ارائه پیشنهاد شود. اما در بخش پژوهش امکانات بیشتر بوده و در محتوا و نوع پروژهها دخالتی وجود نداشته و به همین دلیل در محتوای علوم انسانی اسلامی کارنامه مناسبی داریم و بیش از سه هزار متن منقح و قابل عرضه در این حوزه داریم. در دوره جدید علایمی که ما از سوی وزارت علوم با آن مواجه هستیم این دلالت را دارد که در سطح وزیر، این توجه و علاقه مندی هست که تحولاتی در علوم انسانی رخ دهد. اما سیاستی هنوز به شکل رسمی تحقق نیافته است و یک بسته سیاستی برای این از سوی وزارت علوم ارائه نشده است.
او یادآور شد: البته اتاق فکری درباره این موضوع در وزارت خانه تشکیل شده که من ریاست آن را دارم. در این ۱۵ جلسه بخشی از زمان ما به بررسی ایده یک استاد یا گروه پژوهشی میگذرد و پس از نقد و بررسی درباره ایده دستورات دیگری را در نظر میگیریم. تاسیس قائم مقامی علوم انسانی در وزارت علوم اقدام مهمی بود که صورت گرفت و در اینجا باید در سطحی بالاتر از وزارت علوم خود رییس جمهور ورود پیدا کند و یک معاونت علوم انسانی تاسیس کند تا این معاونت به سوی تحولات پارادایمی حرکت کند. بنابراین باید از تحول درون پارادایمی به بیرون حرکت کنیم.
دکتر لکزایی گفت: این ایده در سطح قائم مقامی رخ داده و در چند ماهی که از تاسیس مرکز گذاشته اتفاق خاصی که اسمش را سیاست جدید بگذاریم نیفتاده است. یکی از مشکلات ما در این باره این است که ساختار وزارت علوم ما ساختاری است که مانع تحول جدی در عرصه علوم انسانی میشود ولو اینکه پست قائم مقامی ایجاد شود.
این استاد دانشگاه این ساختار را شرح داد و گفت: تقسیم معاونتها در وزارت علوم به این صورت بوده است؛ معاونت آموزش، پژوهش و فناوری و نوآوری. مشکلی که هست این است که وقتی در حیطه حکمرانی علم در کشور معاونت آموزش و پژوهش تاسیس میکنیم و رشتههای متنوع را به یک معاونت میسپاریم آنها با این استدلال که باید انسجام برنامهها را حفظ کنند لازمه اش است این است که از سیاستهای واحد آموزشی و پژوهشی تبعیت کنند. ما میخواهیم امور نامتجانس از جنس مختلف را به یک شکل اداره کنیم به همین دلیل مقاومت در برابر تغییر آن است. امور نامتجانس باید دارای ساختار متفاوت باشند و باید ساختار معاونتها در وزارت علوم تغییر یابد. اگر این اصلاح صورت بگیرد احتمال بازگشت بهداشت و درمان هم هست. علم باید در یک وزارتخانه متمرکز شود و ما حکمرانی علم داشته باشیم.
او تاکید کرد: ما به جای تاکید بر آموزش و پژوهش باید بر اساس جنس دانش معاونتها را تاسیس کنیم و معاونت علوم پایه، هنر و معماری، علوم انسانی، بهداشت و درمان و ... داشته باشیم و هر معاونتی اداره کل آموزش و پژوهش داشته باشد.اگر این تغییر رخ دهد اولین گام برای اصلاح حکمرانی علم در کشور ما برداشته میشود، ضمن اینکه تصمیمگیری و نظارتها هم تخصصی میشود و دانشهای همگن در یک بخش قرار میگیرند و میشود برای آنها سیاست گذاری کرد که به روز، کارامد، بومی، متناسب با مبانی فکری ایرانیان و ... باشند. پس در وضعیت کنونی سیاستهای جدیدی که بر اساس آن تحولات مورد نظر مقام رهبری باشد را نداریم. ما از سوی دیگر با توجه به اینکه زیرساختها ایراد دارد از کسانی که وارد وزارت و تحصیلات تکمیلی میشوند در وضعیت کنونی نمیتوانیم انتظار تحول پارادایمی داشته باشیم.
او به پیشرانهای معرفتی و انگیزشی در این باره اشاره کرد و گفت: در شورای تحول علوم انسانی تلاش میشد با رویکرد درون پاردایمی تحول رخ دهد اما آمادگی وجود نداشت به طور مثال علوم سیاسی بسته ای است که منابع آن وحی، عقل و تجربه است. اشکال کار در عقل و وحی است. چون ما ترجمه که داریم اما وقتی میخواهیم به سوی استخراج سیاست در قرآن و دین برویم دانشجو از نظر علمی آموزش ندیده که بتواند به کتاب تاریخ و سیره، قران، کلامی و ... مراجعه کند و بتواند فهم تخصصی از آن ارائه دهد. بنابراین آموزش ما هم در اینجا دست دوم و تقلیدی است. به هر حال در آن شورا دروسی آماده شده بود که روی این مبانی کار کند اما عده ای در دانشگاهها موضع گرفتند که اینها میخواهند مباحث را ایدئولوژیک کنند! پس اینجا زیرساخت هم آماده نیست و باید زیرساخت برای تحول پاردایمی ایجاد شود.
او در پایان با اشاره به راهکار پیشنهادی خود عنوان کرد: باید تلاش کنیم افراد نسبت به مباحث دریافت شده نگاه انتقادی داشته باشند و به رویکردهای مختلف ذیل یک پارادایم مستقل به آنها مجال بدهیم و اگر کمک نمیکنیم مانع نشویم. بعدا میتوانیم در درازمدت ارزیابی خروجی و اثر بخشی آنها را داشته باشیم. البته با تغیر اسم و ساختار مسایل حل نمیشود و باید عزم و اختیارات کافی هم باشد. ما در اتاق فکر راه را برای طرح ایده باز گذاشتیم.
دکتر مصطفی تقوی دیگر سخنران این نشست بود. او با اشاره به آینده پژوهی در علوم انسانی اسلامی سخنرانی خود را ذیل سه محور ارائه کرد و گفت: آینده پژوهی دانشی است که خروجی اش تجویز است. حدود ۹ تجویز پایه در آینده پژوهی مانند چشم انداز، تخمین اطلاعاتی، ره نگاشت، بسته راهبردی و ... وجود دارد. آینده پژوهی دو فعالیت را انجام میدهد؛ نخست فعالیت پژوهشی است و دیگری نوآوری. در فعالیت اول ما درباره دو وادی امور فیزیکی و تکنیکی و امور انسانی و اجتماعی پژوهش میکنیم.
به گفته او، امور فیزیکی مانند تنگه هرمز است. آینده پژوه در این حوزه وارد مطالعه میشود که چه در چنته دارد. از سوی دیگر به لحاظ انسانی و اجتماعی در جامعه ایران و یمن نیروی نظامی میتواند جان بر کف باشد یا اصلا این فرهنگ در جامعه وجود ندارد؟ آیا در جامعه ای مثل ژاپن ستاره پروری میتواند صورت بگیرد؟ پس آینده پژوه در آن دو حوزه پژوهش میکند. از سوی دیگر آینده پژوه وارد نوآوری میشود و در این دو امور دستکاری میکند تا هدف مورد نظرش محقق شود. مانند اینکه وقتی عراق به ایران حمله کرد عده ای میخواستند با تکنولوژیهای موجود ان را اداره کنند. آینده پژوه با دو فعالیت پژوهشی و نوآوری میخواهد آینده مطلوب را شکل بدهد و در این زمینه راهبرد ارائه میدهد.
تقوی با بیان اینکه البته خروجی آینده پژوهی چیزهای دیگر هم هست افزود: به طور مثال آینده پژوهی میتواند فقط متن تجویزی نباشد بلکه میتواند یک سیستم پیش نگر هم ارائه دهد. مهم است که بدانیم در شرایطمان چه تجویزی ارائه دهیم مثلا یک شرکت نیازمند ره نگاشت است، اما گاهی که شرایط پیچیده است مانند سوریه باید تجویز دیگری ارائه کنیم. پس انتخاب تجویز بسیار مهم است.
او در ادامه درباره علم دینی سخن گفت و افزود: آنچه علم نامیده میشود برای اینکه واقعیتهای فیزیکی، اجتماعی، انسانی، زیستی و ... را شرح دهد بر اساس یک داده است. دانش بشری را باید طیفی بدانیم که یک سرش وابستگی کمی به دادههای تجربی دارد و از سوی دیگر ان سر طیف هم دانشهایی داریم که وابسته به داده تجربی اند. اگر از یک سو به سوی دیگر برویم عده ای دراین میان از علم دینی دفاع میکنند چون هیچ دانشی نیست که از علم دینی متاثر نباشد. حالا در این میان عده ای روی روش، محتوا و ... علم هم بحث میکنند.
این استاد دانشگاه عنوان کرد: علم دینی در خلا معنا نمییابد. باید به روش و انسان و شهر و آزمایشگاه دینی در آن اندیشید. حالا آیا این سؤال را میتوان پاسخ داد که با هر چیزی که مواجه میشویم نسخه دینی داشته باشد؟ اینها در ابتدا سوال مضحکی است اما بر اساس یک بحث تمدنی و کل گرآیانه میتوان چنین برداشتی داشت و وادی جدیدی باز میشود که ما در آن میتوانیم در باره نسبت دین و علم و فناوری بیاندیشیم.
او متذکر شد: ما نباید علم دینی را صرفا مورد مطالعه قرار دهیم یعنی علم دینی که قرار است دفاع از دین بکند ممکن است منجربه بحث التقاطی شود و در این باره باید بحث تمدن را باز کرد. ما در این بحث کلیت این ماجرا را میپذیریم. دانش بشری را باید طیفی بدانیم که یک سرش وابستگی کمی به دادههای تجربی دارد و از سوی دیگر آن سر طیف هم دانشهایی داریم که وابسته به داده تجربی اند. حالا درباره آینده علم دینی میشود تامل کرد؟ در این باره یکی از موضوعاتی که میتوان درباره آن تامل کرد این است که آیا توانستیم متافیزیک دینی را شرح دهیم؟
تقوی در این باره پاسخ داد: ما اساسا دنبال این نیستیم که بر اساس یک روایت روان درمانگری کنیم چون ممکن است صد سال طول بکشد بنابراین روان درمانگر باید طوری تربیت شود که درمان جو را به سوی اعتماد به خدا هدایت کند. البته در این باره نباید دچار خالی بندی علمی شویم و باید مدعیات خود را آزمایش کنیم پس مثلا درباره روان شناسی باید این موارد را متخصصان و کارشناسان آن احصا کنند!
این محقق گفت: نکته دیگر این است که آیا گفتمان دینی که در عرصه فعالیتهای علمی هست زایش دارد؟ یکی از نقدها این است که شما فقط میگویید علم دینی ممکن است اما آیا گفتمان دینی توانسته در عرصه علمی زایایی داشته باشد؟نظریههای علمی دارای پیش فرض هستند و اینها سو گیری دارند آیا ما میتوانیم چون علم این ویژگی را دارد میتوانیم نتیجه بگیریم که علم دینی میتواند زایایی داشته باشد؟ سوال دیگر این است که آیا این گفتمان به سمتی رفته که عده ای متفکر آن را نقد کنند؟ آیا ما میتوانیم اندیشههای دینی را در عرصه بینالمللی ارائه کنیم؟ چون در غیر این صورت از نقد بینالمللی محروم میشویم.
او با بیان اینکه باید اندیشههای اسلامی در معرض نقد قرار بگیرد عنوان کرد: آیا بدیلهای آسان بست مبتنی بر نظریههای دینی وجود دارد؟ چون برخی از دانشها آسان بست هستند؛ مثلا روان درمان گری اسلامی جواب میدهد. حالا اگر آسان بست است میتوان این را ارائه داد؟آیا بحران علوم اجتماعی در عرصه جهانی دیده میشود که نسبت به یک بدیل تشنگی وجود داشته باشد؟ چون گاهی بحران میطلبد بدیلی ارائه شود و میتواند منجر به توسعه آن دانش شود. بنابراین این موارد باید توسط متخصصان احصا شود.
در بخش پایانی این نشست هم دکتر سید محمد تقی موحد ابطحی مروری بر تجربیات چهل ساله جمهوری اسلامی ایران در زمینه علوم انسانی اسلامی در ایران داشت و گفت: مراکزی تشکیل شدند که کار علمی و پژوهشی خاصی تشکیل میدهند مانند دانشگاه ازاد اسلامی که در هر دو حوزه محتوایی و ماموریتهای خاصی دارند. بنابراین امروزه دانشگاههایی داریم که دغدغه اشان علوم انسانی اسلامی است. موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی ماموریت درباره دانشگاه دارد و این مرکز میتواند ۴۰ سال تاریخ درباره این دانشگاه خاص تحقیق کند. این دانشگاه آسیبهای جدی دارد که باید مورد مطالعه قرار بگیرد. مثلا مرکز علوم انسانی اسلامی ساختمانی ساخته که هیچ المان اسلامی در آن وجود ندارد!
او افزود: اگر انتظار داریم تحولی رخ دهد و شاهد تغییر باشیم باید نگاه انتقادی را برجسته کنیم. این نشست هم به همین دلیل صورت گرفت. در این نشست درباره تاریخچه، ابهامات، چالشها، سیاستهای امروز و آینده علوم انسانی بحث میکنیم. یکی از سخنرانیها، دستاوردها در حوزه علوم انسانی و اسلامی است. من تصور میکنم دستاوردهایی در برخی رشتهها داشتیم و در نشست بعدی از شاخههای خاص دعوت میکنیم تا دستاوردها بیان شود و در نشست سوم هم نظریه پردازیهای در این باره ارائه خواهد شد.
او تحقیق خود را درباره تجربیات چهل ساله ایران در زمینه علوم انسانی اسلامی بیان کرد و افزود: داستان علم دینی ذیل علوم غیر رایج قابل طرح است. جریانی در علوم انسانی به وجود آمد و سلطه یافت. در غرب هم ابتدا علوم انسانی طبیعت گرآیانه سلطه داشت اما بعدها، جریانهای تفسیری، علم بومی و ... مطرح شد. اما همه اینها یک ویژگی دارند و سکولار هستند و معتقدند دین باید کنار برود. بعدها در نیمه دوم قرن ۲۰ جریان دیگری پدید میآید که میگوید مشکلات ما به دلیل کنار رفتن دین است و سنت گرایی با تکیه بر دین و با محوریت حکمت خالده کار خودش را ادامه داد. این جریان سعی میکند دین را به عرصه بازی بیاورد. حالا این دین چگونه قرار است در علم ورزی دخالت کند؟
ابطحی گفت: در کشور ما وقتی جریان علم جدید آغاز میشود به طور مثال دارالفنون تاسیس میشود نسبت به این حرکت حساسیت وجود دارد چون علوم در دارالفنون حساسیت بر انگیز نبودند اما در هما جا هم ملاحظاتی وجود داشت و حساسیتهای فرهنگی داشنند که فرد جذب غرب نشود ولی وقتی مراکز دیگری چون دارالمعلمین تاسیس شد بحثهای محتوایی هم طرح شد که این جا چالشهایی رخ میدهد.
به گفته این محقق، پیشینه دانشگاه اسلامی را قبل از انقلاب میتوان دنبال کرد و آن را در عرصه جنبشهای دانشجویی دید. این جنبشها بیان میکنند چرا دانشگاه مسجد ندارد؟ چرا حجاب نیست ؟ رژیم شاهنشاهی وقتی با این اعتراضات مواجه میشود از دین غیر سیاسی استفاده میکند و جریان سنت گرایی را با محوریت سید حسین نصر به میدان میآورد. ایشان در دانشگاه اساتید مرتبط با معارف را تدریس میکند و اینها را در دانشگاه صنعتی شریف آموزش میدهند. بعدها دانشکده الهیات دانشگاه تهران را دایر میکنند و او طیفی از بزرگان حوزه را به دانشگاه الهیات میآورد. شاه در این برهه سفارش میکند که در مشهد هم دانشگاهی اسلامی تاسیس شود.
ابطحی افزود: به هر حال دیدگاه نصر و جریان حکمت خالده با محوریت او اگر ادامه پیدا میکرد می شد در علوم مختلف و هنر تجلی یابد. اما با شروع انقلاب اینها متوقف شد. بعد از انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه و تشکیل دفتر حوزه و دانشگاه کارهای خوبی صورت میگیرد و اساتید بزرگ دانشگاه و حوزه با هم تعامل می کنند. آیت الله مصباح یزدی میگوید از طریق گفت و گوی با علوم انسانی غربی باید راهی باز کنیم. او در کتابش از علم دینی سخن نمیگوید و از رابطه علم و دین حرف میزند. این نگاه در دفتر حوزه و دانشگاه دنبال شد و در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ادامه مییابد.
او با بیان اینکه ما الان ۴۰ مرکز داریم که به صورت مستقیم و غیر مستقیم درباره علوم انسانی اسلامی کار میکنند توضیح داد: منتقدان علم دینی در کشور ما میگویند معلوم نیست در این حوزه چه کارهایی شده و چه دستاوردهایی داشته است؟ واقعا چه قدر در کشور ما در این باره هزینه شده است؟ مؤسسه در این باره میتواند تحقیق کند. همچنین ما نشریاتی را داریم که مباحث خاص و عام علم دینی را در حوزههای مختلف بررسی میکند. به هر حال شناسایی نهادهای فعال در این حوزه و ارزیابی فعالیتهای آن میتواند در موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی صورت بگیرد. همچنین همایشهایی درباره علوم انسانی اسلامی برگزار شده که قابل ارزیابی است.
به گفته او، در این حوزه نزدیک به صد عنوان کتاب چاپ شده که ۲۰ عنوان آن جدی است. ما جریانهای مختلفی در ایران داریم که به علم دینی پرداخته است. برخی معتقدند علم دینی با پروژه قابل مدیریت نیست بنابراین دین شکلی نیست که قابل مدیریت باشد، چون علم موجود وحشی است که مسیر خودش را میرود، پس علم علی الاصول شدنی است. برخی میگویند ما هم معتقدیم علم شدنی است اما قابل مدیریت است به همین دلیل از حکمرانی علم در غرب سخن میگوید. وقتی از برخی حوزهها حمایت مالی میشود یعنی قابل جهت دادن است.پس علم قابل هدایت است و میشود دو جریان در آن شناسایی کرد؛ یکی میگوید کنشگر معرفتی را در دو بخش فردی و اجتماعی هدایت کنیم و اگر او را متحول کنید او هم علم دینی تولید میکند. جریان دیگر میگوید علم دینی را باید تولید کرد و باید معرفت را هدایت کرد. ملکیان را میتوان به نوعی طرفدار علم معنوی در ساحت فردی میداند.
دکتر ابطحی در پایان گفت: حرکت ما در فلسفه اسلامی تکوینی بود و به طور مثال فلسفه یونانی را کنار نگذاشتیم بلکه در این مسیر حرکت کردیم تا به فلسفه اسلامی رسیدیم. اما برخی میگویند ما باید از علوم اسلامی شروع کنیم و تلاش کنیم علوم انسانی اسلامی تولید کنیم. در غرب نیچه وارد بحثهای روان شناسی و جامعه شناسی میشود. ما هم میتوانیم از ظرفیتهای فلسفه اسلامیدر حوزههای مختلف استفاده کنیم. پس باید از ضرورت علم دینی عبور کنیم و اکنون به ارزیابی دستاوردها بپردازیم.
دفعات مشاهده: 195 بار |
دفعات چاپ: 39 بار |
دفعات ارسال به دیگران: 0 بار |
0 نظر