EN fa

پنل سوم همایش «تاریخ، آموزش و زیست دانشگاهی در دانشکده نفت آبادان»

 | تاریخ ارسال: 1401/2/19 | 
ساخت دانشگاه پیام نور و علمی و کاربردی در عسلویه باعث وهن صنعت است!
ملاکی گفت: ما دانشگاه صنعت نفت را از طریق سیاست های نادرست وزیرنفت سابق خراب کردیم. متاسفانه امروزه در منطقه عسلویه و پارس جنوبی دانشگاه پیام نور و کاربردی درست کردند که واقعا باعث وهن صنعت است! مناطق نفت خیر ما از سوی سیاست‌های توسعه بسیار موفق در طی سه دهه اخیر خارج شد در حالی که وجود دانشگاه معتبری هموچون دانشگاه صنعت نفت می‌توانست عامل توسعه در این منطقه باشد.
به گزارش روابط عمومی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری پنل سوم همایش «تاریخ، آموزش و زیست دانشگاهی در دانشکده نفت آبادان(۱۳۱۸-۱۳۵۹) روز دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ماه با موضوع «دانشکده نفت و تحولات اجتماعی پیرامون» با سخنرانی عبدالرحیم گواهی، بهمن سروشی، اسماعیل غلامی پور، محمد علی چله مال زاده، احمد ملاکی و محمد تقی ماحوزی از سوی  مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری برگزار شد.
عبدالرحیم گواهی در این مراسم سخنرانی خود با موضوع «انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده [در کشاکش انقلاب سفید]» را ارائه کرد و گفت: مسائل و مباحث شاه و دربار، و به قول عزیزان مؤسسه «انقلاب سفید شاه و ملت» تنها یکی از دلایل و انگیزه‌های ما برای تأسیس انجمن اسلامی، و نه هرگز حتی مهم‌ترین آن‌ها، بود. بلکه مهم‌ترین دلیل و علت، به شرحی که خواهم گفت، توطئه حضور جمع زیاد و بسیار نامتناسب و نامتنابهی از بهائیان در بین اساتید، مدیران، و دانشجویان ورودی آن سال دانشکده بود که به شدت نشان از یک توطئه از پیش طراحی شده می‌داد. البته علل و دلایل متعدد دیگری هم بودند که اهم آن‌ها فضای سیاسی به شدت غیر [ضد؟] روشنفکریِ دینی زمان پهلوی، وجود جمع کثیری از توده نفتی‌ها در آبادان، وجود و یاد بزرگان دربند و حصری چون مصدق‌ها و طالقانی‌ها و بازرگان‌ها و غیره، و بالأخره بروز و ظهور روحانیت نوظهوری مثل جعفری‌ها و مطهری‌ها، و روشنفکرانی مثل آل احمدها و شریعتی‌ها، و در رأس همه آنان خود آیت‌الله خمینی بود.
او ادامه داد: ماجرای ورود و حضور نامتعارف دارودسته بهایی‌ها در دانشکده نفت آبادان و نیز اولین سال تأسیس رشته مهندسی نفت (با دو زیرشاخه پالایش و استخراج) در سال ۱۳۴۱ هم از این قرار بود که ما وقتی در اوایل همان سال کنکور دادیم، در بین قریب سه هزار نفر با معدل بالاتر از هفده تعداد ۵۰ نفر قبول شدند تا بعداً، از طریق مصاحبه، تعداد ۲۵ نفر از آن‌ها برای رشته نفت انتخاب شوند. امّا وقتی به دانشکده رفتیم دیدیم نه تنها مدیر یا رئیس دانشکده و سه نفر از چهار رؤسای دپارتمان‌های آن بهایی هستند، بلکه از ۲۵ نفر دانشجویان برگزیده رشته نفت نیز حدود ۱۱ نفر (یا ۴۴ درصد) آن‌ها نیز بهایی می‌باشند که این به کلّی غیر قابل قبول و ناباورانه بود! چون، از طرفی، از جمعیت قریب ۲۵ میلیون نفری آن روز ایران حتی ۵۰ هزار نفرشان (یعنی سه دهم یک درصد) هم بهایی نبودند، و از طرف دیگر هم بهایی‌ها به طور متوسط صد برابر باهوش‌تر از ایرانی‌ها نبودند تا جبران کسری تعدادشان را بکنند!! و این البته در حالی بود که در بین آن ۱۴ نفر غیربهایی، یا دانشجویان مسلمان ورودی رشته نفت در آن سال، تقریباً تمام شاگرد اول‌های همه استان‌های کشور وجود داشتند که هنوز هم، پس از گذشت شصت سال، اسامی خیلی از آنان در حافظه بنده هست.
او افزود: در پایه‌گذاری و تشکیل انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده نفت، علاوه بر عوامل و انگیزه‌های بیرونی مذکور در بند اول این گفتار، باید به دو ـ سه عامل نسبتاً مهم درونی نیز اشاره کرد. اول وجود و حضور استاد فقید و برادر بسیار عزیزمان آقای دکتر حسن مرشد استاد رشته الکترونیک دانشکده و رئیس و بنیانگذار انجمن اسلامی دانشجویان امریکا و کانادا که به تازگی از دانشگاه ایلینویز امریکا به دانشکده نفت آبادان آمده بود و هم او بود که ما را به برگزاری نماز جمعه در خوابگاه دانشجویان دانشکده آشنا و تشویق کرد، سنت حسنه‌ای که حداقل تا پایان دوران دانشجویی بنده (و به نظرم بلکه تا مدت‌ها بعد از آن) ادامه داشت. دوم وجود و حضور دوستان علاقه‌مند اعضای هیأت مؤسس انجمن آقایان احمدزاد، علی‌اصغر فتاحی، بهروز بوشهری، حسن سادات، احمد حکیم، حسین موسویان، صادق آیت‌اللهی، و محسن یحیوی که، به غیر از مرحوم دکتر مرشد و یکی ـ دو نفری از دانشجویان که به رحمت خدا رفته‌اند، بقیه تا به امروز در خدمتشان هستیم و توفیق دیدارشان مستدام بوده است. سوم هم وجود و حضور تعداد قابل توجهی از دانشجویان مسلمان و علاقه‌مند که شمع جمع جلسات انجمن و رونق بازار دین‌ورزی ما بودند و در «باساء و الضّراء» در کنار و یار همدیگر بودیم.
گواهی با اشاره به چهار گروه یا صنف که در بیرون از دانشکده یار و یاور انجمن بودند و در هنگام مشکلات و سختی‌ها به ما روحیه می‌دادند یاد کرد و افزود: از طبقه یا صنف روحانیت از مرحوم آیت‌الله قائمی (رئیس حوزه علمیه آبادان) و مرحوم آقای مکّی روحانی نسبتاً روشنفکر و جوان‌پسند آن دیار؛ از طبقه یا صنف بازار هم آقایان حاج بدری و حاجی آقا مباشری (برادر دوست عزیزمان آقای مباشری مدیر اداری دانشگاه امام صادق)؛ از شرکت نفتی‌ها هم مرحومین آقایان مهندس ابوفاضلی و مهندس رحمتی؛ و سرانجام از خیل عظیم فرهنگیان مشتاق و مددکار هم مرحوم آقای دکتر نراقی فهیم و دلسوز و دانشمند باید نام برد.
گواهی گفت: در اوایل تأسیس انجمن ما هیچ عِدّه و عُدّه چشمگیری نداشتیم ولذا خود بنده برای تهیه خطبه‌های نماز جمعه از مطالب بعضی از مجلاتِ بهتر و معتدل‌تر، که در اتاق چایخوری و استراحت خوابگاه دانشکده وجود داشت، و چند تا کتاب کوچک جیبی که از تهران به همراه برده بودم، و گاهی هم نسخه‌های موجود مجله مکتب اسلام آقای مکارم و این‌ قبیل چیزها استفاده می‌کردم تا این که به فکر افتادیم کاسۀ گدایی به دست بگیریم و از هر که می‌توانستیم برای تهیه تعدادی کتاب پول جمع کنیم. خود بنده فهرستی از استادان ایرانی و برخی از علاقه‌مندان غیراستاد تهیه کردم که در رأس آن‌ها هم ـ لابد برحسب حروف الفبا ـ نام آقای دکتر احمدیان فارغ‌التحصیل دانشکده فنی و استاد مکانیک ما بود که وقتی خدمت ایشان رفتم جلوی اسم خودش نوشت صد تومان که کلی بنده را خوشحال کرد! در هر صورت چند هزار تومانی جمع شد و بنده در یکی از تعطیلات ۴-۳ روزه بین ترم‌ها آن را برداشتم آوردم پیش آقای محجوب مدیر شرکت سهامی انتشار و متجاوز از هزار جلد کتاب به دردبخور دینی/ مذهبی خریدم (آن وقت‌ها قیمت کتب جیبی آقای مهندس بازرگان ده ـ دوازده قِران بیشتر نبود) و همه آن‌ها را با قطار بار کردم آوردم آبادان و بدین ترتیب ما هم کتابخانه‌دار شدیم تا به تبع آن، خطبه‌های نماز جمعه و جلسات سخنرانی‌ها و اعیاد ما هم علمی‌تر و پربارتر شود! (طُرفه آن که استاد و دوست بزرگوارمان آقای دکتر احمدیانی هم بعد از چند وقت که مرا دید گفت صد تومان من را پس بده! گفتم چرا؟ گفت من چون اسمم اول بود الکی زیاد نوشتم تا بقیه تشویق بشوند و پول زیادی بدهند!).
او با اشاره به اینکه علاوه بر جلسات داخلی سخنرانی و تفسیر و نماز جمعه، یکی از عمده‌ترین فعالیت‌های مذهبی چشمگیر انجمن برگزاری مراسم بزرگ (۱۵۰۰-۱۰۰۰ نفره) جشن‌های اعیاد مذهبی در آمفی تئاتر یا سالن بزرگ اجتماعات دانشکده بود یادآور شد: در آن جشن ها علاوه بر استادان و دانشجویان خود دانشکده، تعداد زیادی از بزرگان و معمّرین و معنونین شرکت نفت و شهر آبادان را نیز دعوت می‌کردیم و سخنرانان هم نوعاً از نام‌آوران دینی/ مذهبی و روشنفکری آن روز ایران (مثل استاد محمدتقی جعفری، شهید مرتضی مطهری، و دکتر علی شریعتی) بودند که بسیار برای استحکام ذهنیت اسلامی دانشجویان و رفع و دفع تبلیغات مسموم بهائیان و توده نفتی‌ها و بی‌دینان مفید و مؤثر بود. در همین جا خوب است یادآوری کنم که اولین سخنرانی دانشگاهی سه استاد یاد شده (جعفری و مطهری و شریعتی) در جلسات انجمن اسلامی دانشکده نفت آبادان بود که به ترتیب تحت عنوان طبیعت و ماورای طبیعت، خورشید دین هرگز غروب نمی‌کند، و چهار زندان انسان سخنرانی کردند که جزوات هر سه سخنرانی هم در آن زمان چاپ شده و بنده آن‌ها را به یادگار نگه داشته‌ام.
گواهی با اشاره به جوّ شدیداً بهایی‌زده دانشکده و تعداد زیاد دانشجویان بهایی ورودی سال اول نفت عنوان کرد: ما علاوه بر فعالیت‌های رسمی مطالعه و ارائه درست مطالب اسلامی و فهم درست و روشنفکرانه از دین و دینداری، به طور غیررسمی کلی هم مطالعه، مباحثه و فعالیت‌های بهایی‌شناسی یا به اصطلاح «ضدبهایی» داشتیم که حالا به جزئیاتی از آن اشاره می‌کنم. اوّلاً این که ما، به مدد جزواتی که در تهران از درسگفتارهای مرحوم حاج آقا شیخ محمود حلبی در انجمن ضدبهایی به دست آورده بودیم، و نیز تکرار محرمانه و خصوصی آن درس‌گفتارها توسط مرحوم حاجی آقا حدادی از کارکنان پالایشگاه آبادان که از دوستان و همرزمان شهید نواب صفوی بود برای تعداد معدودی از خواص دانشجویان مستعد و علاقه‌مند دانشکده، و ثانیاً با دعوت از برخی شخصیت‌های بهایی‌شناس از تهران، مثل مرحوم دکتر توانا نفر دوم انجمن ضدبهایی، یا مرحوم دکتر ناصرالدین صاحب‌الزمانی استاد و نویسنده معروف و نظایر ایشان، و ثالثاً با سفر به شهرستانهای خوزستان نظیر خرمشهر و اهواز و گچساران و مسجد سلیمان و بندر معشور (ماهشهر) و غیره در ارائه سخنرانی‌های دینی و مذهبی، و البته در کنار آن پاسخ به شبهات القاء شده توسط بهائیان، سعی در تقویت بنیۀ علمی ـ دینی دانشجویان و اساتید دانشکده و روشنفکران و دانشگاهیان و اهل علم خطّه شریف خوزستان داشتیم.
گواهی اضافه کرد: البته این طور نبود که همه بچه‌های انجمن اسلامی، یا حتی اعضای هیأت رئیسه انجمن، هر وقت هر کجا و به هر شهری که می‌روند یک یا چند سخنرانی مذهبی هم داشته باشند. به خصوص این که محیط شرکت نفتی آبادان و دانشکده (البته در منطقه پیشرفته کارمندی بوارده و بریم، و نه مناطق نسبتاً عقب‌مانده مسکونی کارگری که انصافاً چندان وضع خوبی نداشت) بسیار آزاد و غربی و مطابق میل و سلیقه خارجی‌ها (مثلاً با استخرهای مختلط و باشگاه‌های آنچنانی و امکانات فراوان رفاهی و شادخواری اداره می‌شد و متأسفانه عامه یا عموم مردم غیر بومی آنجا را چندان سودای دین‌ورزی در سر نبود.
او در بخش دیگری از سخنانش به تشریح چند محصول یا دستاورد جانبی تأسیس انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده نفت پرداخت و گفت: شاید مهم‌ترین این دستاوردها، که اتفاقاً در زمان خودش بسیار تأسف‌بار و نومیدکننده هم به نظر می‌رسید، همان ممنوع الخروجی حدوداً سه و سال و نیمه اوّلیه (چون بعدها ممنوع الخروجی‌های متعدد دیگری هم بودند!) بنده از کشور بود که به کلی مسیر زندگی بنده را تغییر داد و آن را دگرگون ساخت. بدین ترتیب که اگر من بلافاصله در زمان فارغ‌التحصیلی ممنوع الخروج نمی‌شدم و به خارج از کشور می‌رفتم لامحاله همان رشته نفت را ادامه می‌دادم و برحسب اوضاع داخل کشور، مثل همه دوستانی که به خارج رفتند، در همان خارج هم می‌ماندم و درس می‌دادم و ازدواج می‌کردم و به کلی راه متفاوت دیگری پیش پایم گشوده می‌شد. درحالی‌که با نرفتن اجباری‌ام، علاوه‌بر همه خیرات و برکاتی که نصیبم شد و ذیلاً بعضی از آن‌ها را ذکر خواهم کرد، اصلاً رشته تخصصی دانشگاهی من نیز عوض شد و ابتدا MBA مدرسه بازرگانی هاروارد (شعبه ایران) را گرفتم و به راه مدیریت افتادم و بعدها نیز دکترای دین‌شناسی تطبیقی و تاریخ دین/ ادیان را از دانشکده الهیات دانشگاه اوپسالای سوئد گرفتم و به کلّی مسیر زندگی و تحقیق و تدریس دانشگاهی‌ام عوض شد.
گواهی ادامه داد: از دیگر برکات این نرفتن و در ایران ماندن، یا ثمرات جانبی تأسیس انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده نفت آبادان، آشنایی بسیار بهتر و بیشتر من با روحانیت معظّم و از همه بیشتر استاد فقیدم حضرت علامه محمدتقی جعفری تبریزی بود که تا پایان حیات سعید ایشان بی‌وقفه ادامه داشت و انصافاً هر روز هم بیش از پیش قوی‌تر و پربارتر می‌شد. به طوری که قبل از انقلاب گاهی می‌شد که روزانه سه بار خدمتشان می‌رسیدم و به قول بعضی از خواص دوستان، بنده نسبت به استاد از پسر بزرگشان آقا غلامرضا (پزشک مقیم نروژ) به‌مراتب به ایشان نزدیک‌تر بودم.
به گفته گواهی، از دیگر دستاوردهای جانبی تأسیس انجمن آشنایی و دوستی عمیق بنده با معلم شهید مرحوم دکتر علی شریعتی و پدر فاضل ایشان استاد محمدتقی شریعتی مزینانی بود. از آن روزی که با فولکس واگن قورباغه‌ای خودم ایشان را برای ایراد سخنرانی در دانشکده نفت به فرودگاه مهرآباد رساندم، تا روزی که با همان ماشین ایشان را برای ایراد سخنرانی به دانشگاه ملّی بردم، تا در جلسات سخنرانی در مسجد نارمک و حسینیه ارشاد، تا پیاده قدم‌زدن از آپارتمان کوچک ایشان در طبقه دوم روبروی حسینیه ارشاد تا دفتر آرشیتکت‌ای آقای مهندس عبدالعلی بازرگان در خیابان انقلاب آن طرف دروازه شمیران. خدایش بیامرزد که در سخنوری و فن خطابه و ایجاد شور و شوق علوی و فاطمی و حسینی از نوادر دهر و عجایب روزگار بود، چنان‌‌که، بنابر علم و اطلاع من، هنوز برخی از ابعاد وجودی ایشان ـ به خصوص در حوزه عرفان و معرفت اسلامی ـ بر کسی مکشوف نیست و تنها، برای معدودی از خواص، «آن قدر هست که بانگ جرسی می‌آید». حقیقتاً که در زمره کسانی بود که قرآن کریم در حق ایشان فرمود «و مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَی نَحْبَهُ» )سوره احزاب، آیه ۲۳).
او در پایان از مهندس مهدی بازرگان و آشنایی و مراودت با ایشان به عنوان یکی دیگر از دستاوردهای این انجمن یاد کرد.
بهمن سروشی فارغ‌التحصیل دانشکده و مدیر مناطق نفت خیز جنوب در دفاع مقدس در بخش دیگری از این مراسم درباره انتقال دانشکده نفت به گچساران سخن گفت و افزود: بمباران ها موجب از بین رفتن دانشکده و بخش بسیاری از شهر شد و بنابراین تصمیم گرفتیم دانشکده نفت را به همراه دانشجویان و اساتید به گچساران منتقل کنیم اما برای این کار مشکلات زیادی داشتیم و باید مکانی را برای استقرار دانشگاه، اساتید و دانشجویان در نظر می گرفتیم. خوشبختانه با ساختاری که داشتیم و گچساران جز مناطق نفت خیز بود و مسئولان همراهی چون علی نیک روش داشت با همکاری دکتر امامزاده رئیس دانشگاه نفت موافقت شد که این مرکز را به گچساران منتقل کنیم. با همه این شرایط تلاش کردیم در فرایند جنگ هم به رزمندگانی مانند شهید تندگویان کمک کنیم. ایشان به ما تاکید کرده بودند که کوتاهی نسبت به رزمندگان نداشته باشیم. از سوی دیگر قسمت های مختلف پالایشگاه برای بازسازی پالایشگاه همراهی می کردند چون پالایشگاه در فرایند جنگ صدمه بسیار دیده بود.
او افزود: درباره دانشگاه نفت آبادان بعد از مشورت با تهران به این نتیجه رسیدیم که انتقال به گچساران انجام شود و با توجه به چالش های پیش روی ما این کار حدود دو سال طول کشید و مهرماه سال ۶۲ این دانشکده شروع به کار کرد.
سروشی در پایان تاکید کرد: تلاش های ما باعث شد در طول جنگ حتی ذره ای تولید ما قطع نشود. ما آن زمان محدودیت پول داشتیم اما درخواست می‌کردیم پرسنل با پول خودشان کار انجام دهند هر چند اما نتوانستیم جوابگوی برخی از آن ها باشیم. بنابراین می‌خواهم تاکید کنم این خلوص و نیت وجود داشت.
محمد علی چله‌مال‌زاده نیز در بخش دیگری از این همایش درباره فرایند انتقال دانشکده نفت به گچساران توضیح داد: من در ستاد مرکزی بودیم و ده تا جبهه داشتیم که آبادان را حمایت می کرد که سقوط نکند. برای انتقال دانشکده ما تلاش کردیم و با کمک دکتر سروشی که به دانشگاه علقه داشت این کار انجام شد بدین صورت که ما از طرف پالایشگاه آبادان و سروشی از طرف مناطق نفت خیز و  آقای پارسی قراردادی امضا کردیم که دانشگاه منتقل شود. بعدا من برگشتم و صادق ایت الهی از دوستان من واسطه شد و قرار شد که نامه‌ای بنویسم به آقای گرانمایه که من را از پالایشگاه به دانشگاه برگرداند.
او گفت: طی این مدت چندین بار به مجلس رفتم تاغ برای گچساران خدمات بگیرم به عبارتی یک نوع قرار داد اخلاقی امضا کردیم که برای گچساران امکانات بگیریم. بعدا تصمیم گرفته شد چندین سالن در گچساران ساخته شود. در ادامه هم نقشه هایی برای توسعه دانشگاه در گچساران طراحی و بسیاری از خدمات در آنجا انجام شد.
 جبار رحمانی نیز در ادامه سخنرانی خود با موضوع «تبدیل امر ایلی به امر صنعتی؛ نقش دانشکده نفت آبادان در تغییرات شخصیت فرهنگی مردم منطقه» ارائه کرد و گفت:  در ماطلعات تاریخ دانشگاه پرداختن به تاریخ دانشگاه نفت آبادان ضرورت دارد چراکه سبک‌های آموزشی و تربیتی خاصی در آن استفاده می‌شده که می‌تواند آن را نمادی برای یک شهر صنعتی دانشگاهی تبدیل کند. 
او با اشاره به پیوند میان شهر و دانشگاه افزود: شهر آبادان در دوره خودش یکی از پیشرفته ترین دوران ها را در دهه ۵۰ تا ۶۰ طی می‌کرده و پیوند آن با دانشکده نفت آبادان توسعه خوبی به این شهر داد و به عبارتی این الگو جواب داده بود. تاریخ دانشگاه در ایران می‌تواند الگوی چندگانه و متکثری را نشان دهد که دانشکده نفت آبادان نماد آن است و می‌تواند مصداق این باشد که چگونه دانشگاه در هر زیست بومی می‌تواند کار کند.
رحمانی با تاکید بر آموزش‌ مهارت های کاربردی در دانشکده نفت  یادآور شد: کارکرد این دانشکده نشان داد که چگونه می‌توان در یک چرخه هم افزایی میان مهدکودک، دبستان، دبیرستان و دانشگاه کار کرد. همچنین این دانشکده به ما نشان داد که چگونه می‌توان با کار روی مفاهیمی چون کالج و آکادمی به درک درستی از دانشگاه رسید.
اسماعیل غلامی پور پژوهشگر اجتماعی نیز در ادامه درباره «صنعت نفت و تغییر اجتماعی در آبادان با تاکید بر نقش دانشکده نفت» سخنرانی کرد و توضیح داد: بررسی این دانشکده و تایر آن بر جامعه شهری این سوال را ایجاد می‌کند که نمادهای علمی آموزشی مثل این دانشگاه تا امروز چه نقشی را در صنعت نفت داشته اند؟
او با تشریح روند شکل‌گیری دانشکده نفت آبادان افزود: این دانشگاه با توجه به نیازهای روز پالایشگاه نفت کار می‌کرد و مهارت ها و نیازهای لازم آن را شرح می داد.
 احمد ملاکی نیز در بخش دیگری از این مراسم با موضوع «دانشکده نفت و توسعه اجتماعی و فرهنگی آبادان» سخن گفت و افزود: بیش از ۸۲ سال از تاسیس نهاد آموزشی مستقلی در صنعت نفت می‌گذرد و می‌توان آن را به عنوان یک سیاست و برنامه ارزیابی کرد و تاثیرات آن را مثبت و منفی  بررسی کرد.
او ادامه داد: دانشگاه‌ها می‌توانند مرکز توسعه منطقه‌ای باشند و در تمام دنیا هم همین است به طور مثال دانشگاه تهران برندی برای تهران و دانشکده آبادان هم برندی برای این شهر است و به عبارتی یکی از منابع هویتی آنهاست. بنابراین با توجه به اهمیت دانشگاه ها در توسعه منطقه ای و در راهبری کانون‌های توسعه منطقه ای دانشگاه صنعت نفت تا حدود زیادی توانسته در این باره موفق باشد.
او با اشاره به اینکه دانشگاه صنعت نفت با جذب نخبگان توانسته موفق باشد افزود: ورود به این مرکز بسیار سخت بود و آدمهای کمی می‌توانستند وارد آن شوند و به هر حال ورود به صنعت عامل توسعه است. امروز ما کمبود نیروی متخصص داریم و می‌توانیم از امکانات این دانشگاه برای تربیت نیرو استفاده کنیم. دانشگاه به عنوان یک اکو سیستم مرکزی در توسعه دانش بنیان می‌تواند کمک کند و از این منظر دانشکده نفت این نقش را تا حدود زیادی در این منطقه ایفا کرده است.
به گفته ملاکی، سیاست ایجاد دانشکده نفت که در ادامه گسترده تر شد و به تاسیس دانشگاه نفت انجامید تاثیر عمیقی در کشور و آن منطقه داشته است و بنابراین سیاست موفقی بوده است و این سیاست می‌توانسته به عنوان یک کانون توسعه منطقه‌ای مورد توجه قرار گیرد. این دانشکده با تمرکز گرایی در سیاست های مختلف رونقش را از دست داد و مانند سابق عمل نکرده است و دیگر نقش مرکزی که در گذشته داشته را ندارد. 
او با بیان اینکه تمرکز گرایی در همه حوزه‌ها رخ داده است یادآور شد: این تمرکز گرایی در آموزش عالی باعث شد مراکز استان ها صاحب دانشگاه بشوند اما رونق برخی از دانشگاه ها مانند نفت کمتر شد. بنابراین بهتر بود به جای سیاست تمرکز گرایی همان روندی که در گذشته در آبادان وجود داشته ادامه پیدا کرد. متاسفانه در تهران انستیتو مهندسی نفت در تهران با هزینه هنگفت راه اندازی شد و از سوی دیگر پژوهشگاه نفت هم در تهران آغاز به کار کرد اما می‌شد این مراکز را به همان مناطق نفت خیز مانند آبادان برد. در دنیا هم چنین سیاست‌های دنبال می‌شود.
ملاکی تاکید کرد: ما با سیاست‌های غلط خود فرصت ادامه توسعه را از مناطقی چون آبادان گرفتیم. از نظر میزان فعالیت های صنعتی، در محوطه پارس جنوبی نسبت به آبادان قدیم خیلی تفاوت وجود دارد ولی ما به جای اینکه چنین دانشگاهی را در این منطقه ایجاد کنیم و باعث توسعه آن منطقه شویم همان دانشگاه صنعت نفت را هم از طریق سیاست‌های نادرست وزیرنفت سابق خراب کردیم. متاسفانه امروزه در منطقه عسلویه و پارس جنوبی دانشگاه پیام نور و کاربردی درست کردند که واقعا باعث وهن صنعت است! مناطق نفت خیر ما از سوی سیاست‌های توسعه بسیار موفق در طی سه دهه اخیر خارج شد در حالی که وجود دانشگاه معتبری هموچون دانشگاه صنعت نفت می‌توانست عامل توسعه در این منطقه باشد.


 




CAPTCHA
دفعات مشاهده: 152 بار   |   دفعات چاپ: 42 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 0 بار   |   0 نظر