به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری(پمفات)، هفتمین نشست از سلسله نشستهای آسیبشناسی، بررسی مسائل و ارائه راهکارهای پیشنهادی در موضوع نخبگان و مسئله هویت؛ کارگروه هنر به همت پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی و همکاری بنیاد ملی نخبگان با حضور اساتید و صاحبنظران این حوزه روز یکشنبه ۱۸ تیرماه در محل تالار فارابی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی برگزار شد. دبیر علمی این کارگروه بر عهده علیرضا مرادی بود.
علی روحانی استاد هنر دانشگاه تهران در بخش نخست این نشست با طرح این سؤال که آیا نسبتی بین هویت و سینما برقرار است؟ گفت: بله ممکن است در هنرهایی مانند هنرهای انتزاعی این نسبت کمتر باشد اما در سینما این نسبت بیشتر برقرار است چون سینما رسانه جمعی است و افراد در یک مشارکت جمعی فیلم را میبینند.
او افزود: اگر ژانر فیلم رئالیستی باشد مخاطب خودش را در آن جهان تصویر میکند و از منظر هویتی با آن ارتباط برقرار میکند. استورات هال میگوید ما سه نوع قرائت توافقی، تعارضی و ترجیحی داریم و در برداشت ما از سینما انواع این قرائتها برقرار است و هویت ملاک ارزیابی است که در سینمای رئالیستی وجود دارد. سینما ظرفیتهای ویژهای مانند داستان، شخصیت و ... دارد و از این ابزار میتوان برای هویتسازی استفاده کرد.
او با اشاره به تقسیمبندی هویت از نگاه کاستلز گفت: کاستلز میگوید سه هویت برنامهدار، هویت مشروعیت بخش و هویت مقاومت داریم. هویت مقاومت همیشه یک سرمایه برای سینمای ایران بوده است و به نوعی در دهه ۴۰ سینمای ایران میخواهد در برابر مدرنیزاسیون شاه بایستد. این هویت، سرمایه سینمای ایران است.
روحانی گفت: ما در ایران یک شکاف لذت داریم که گاهی خودش را در حوزه اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و ... نشان میدهد. قدرت حاکم این لذت را در اختیار دارد و سینما در برابر این لذت میایستد. ما چیزی به اسم هستی شناسی فیلم نداریم بلکه چیستی شناسی فیلم داریم. زبان سینما به شکل مستقل معنای ثابت ندارد و در سینما ما تئوری با تی کوچک داریم. باید دید فیلمسازها برای مسایل خود چه راه حلهایی داشتند. به طور مثال هر فیلمساز برای بیان ایرانی بودن در فیلمهایش راه حلهایی دارد. اساسا هنرها در ایران متفاوت است و ما در طول این صد سال در گیر هویت برنامهدار، هویت مشروعیت بخش و هویت مقاومت در سینمای ایران هستیم.
این استاد هنر با بیان اینکه امروز سینما میتواند به برنامههای ما کمک کند عنوان کرد: بخشی از سینمای ما میتواند روی هویت بخشی ما ایرانیان کار کند به طور مثال در فیلمهای مجید مجیدی هویت مشروعیت بخش را میتوانیم ببینیم. جریان تاریخی سینمای ایران که پارادایم را عوض میکند هویت مقاومت در آن ظهور مییابد.
او ادامه داد: در سال ۴۶ جمعیت تهران یک میلیون و صد هزار نفر بود اما بیش از ۹۰۰ هزار نفر گنج قارون را دیدند که بازنمایی مقاومت اجتماعی در برابر طبقه حاکم است. سینمای فارسی در برابر حکومت شاه آلترناتیو ارائه میدهد. در بعد از انقلاب در دهه ۶۰ سینما هویت مقاومت را دارد و باز ما روایتهایی از زندگی عادی مردم داریم امروز نیز سینما بخش مشروعیت بخش را به تلویزیون داده است.
روحانی با بیان اینکه مسئله لذت جمعی مهم است افزود: سینمایی دهه ۴۰ میگوید لذت خوب نیست و صفای دسته جمعی لذت ماست! در دهه ۵۰ سینما سیاسی میشود اما به تدریج مسئله لذت بر میگردد. دردهه ۷۰ به طور مثال ساعت خوش ساخته میشود. الان هم برای سینمای ایران سوژه لذت مهم است. الان خانه اعیانی در همه فیلمها هست. حالا تو میتوانی خانه اعیانی را با خلافکاری داشته باشی یا با ورود به ساختار ریاکاری به دست بیاوری. به هر حال این لذت مهم است.
این استاد هنر با بیان اینکه مسئله عدم توزیع منابع در جامعه امروز در سینما مطرح است گفت: من به آینده سینما خوش بین نیستم. سینمای ایران آینده اش در حال از بین رفتن است. در ایران سانسور ابزار سرمایه و پول در آوردن است این سانسور میل به وجود میآورد. بسیاری از فیلمها از طریق دست گذاشتن روی همین سانسورها پول در آورده میشود.
به گفته او، در ایران هنوز هم سینما ساختار نبرد برای هویت است اما در بسیاری از کشورهای دیگر این طور نیست. صنعت سینما در جهان این طوری نمی چرخد! اما در ایران با دست گذاشتن روی این میلها فیلم و سینما ساخته میشود. مسایل در ایران سینمایی نیست و محصول شکافهایی در جامعه است که مسئله اش میل و مصرف است. در چند سال آینده پیش بینی میکنم سینمای ایران باستانی شود و ما فیلمهای از این دست بسازیم. یک صنعت روی حب و بغضها نمی تواند جلو برود و ما اساسا فقط داریم روی این فازها جلو میرویم.
کامران سپهران در بخش دیگری از نشست با بیان اینکه در عالم هنر همواره از تشتت اجتناب میشود و اثر هنری تلاش میکند به راه حل مسالمت آمیز برای رفع تناقضها میرسد عنوان کرد: عالم هنر جهانشمولتر و انسانیتر مسایل را بیان میکنند پس اثر هنری بیش از آنکه تنش بربیانگیزاند تلاش میکند روی هم زیستی تمرکز کند.
او ادامه داد: تئاتر یک پیشینه قدیمی دارد و با مدنیت در یونان در هم آمیخته است. نخستین نمایشنامه نویس در یونان از آن با عنوان سرباز وطن یاد میشود. از رنسانس به بعد نیز این مدنیت در تئاتر همواره وجود دارد. بعد هویت فردی خودش را در تئاتر نشان میدهد.
او افزود: این ارکان حفظ میشود و در طول تاریخ جلو میآید. خواست ما نیز از تئاتر در ایران رهایی بخشی است و در عصر مشروطه صحنه تئاتر صحنه مجادلات آزادی خواهانه است. پس از شکل گیری دولت ملت مدرن نیز از تئاتر خواسته میشود هویت و تاریخ با شکوه ایرانی را بازنمایی کند و در نهایت در دورههای بعدی نیز تئائر به عنوان ابزار رهایی بخش استفاده میشود. هویت زنان و ... در تئاتر ایران بیان میشود. در دهه ۵۰ نیز تئاتر به عنوان اهداف سیاسی استفاده میشود. بعد از انقلاب نیز هنر نهادینه میشود و باز در هویت در هم آمیخته میشود.
او ادامه داد: شیلر نمایشنامه نویس آلمانی در قرن ۱۸ میگوید ما اگر ملت آلمان را میخواهیم باید تئاتر ملی داشته باشیم اما در ایران به صورت بدوی و تاریخی این هویت شکل گرفته است و ما هیچ گاه این مطالبه را از تئاتر نداشتیم و در این زمینه نسبت به بسیاری از کشورهای دیگر وضعیت ما مطلوب تر بوده است.
او افزود: در ایران تئاتر وظیفه تذهیب اخلاقی و روشنگری را با هم داشته است و به تدریج مسایل و تنازعات سیاسی را دنبال میکند و بنابراین تعارضات بر هویت فرهنگی غلبه دارد. در ایران در ادامه هویت فرهنگی در تئائر نهادینه میشود و امروز در تئاتر با تغذیه از سنتهای قدیمی کار میشود و پرچم هویت فرهنگی بالا رفته است.
هادی آذری در ادامه با بیان اینکه هویت گاهی میتواند به جای وحدت آفرینی مخاطرات داشته باشد و هویت ایرانی را در مقابل هویت اقوام قرار دهد افزود: ما هویت چند وجهی و پیچیده داریم که آن را ذیل ایرای بودن و ایرانیت معنا میکنیم و بنابراین این هویت پیچیده میتواند مخاطره آفرین باشد.
او در پاسخ به این سؤال که رابطه عکاسی با هویت چیست گفت: شکل گیری عکاسی با داستان انقلاب پیوند میخورد هر چند از دوره ناصر الدین شاه عکاسی شروع میشود اما محدود به دربار است و از دوره پهلوی اول و دوم عکاسی وارد جامعه میشود.هادی شفائیه از عکاسان قدیمی در ایران است او زمانی که از آثار باستانی عکاسی میکند برایش دوران باستان مسئله شده بود و تلاش میکند هویت ایرانی را بازنمایی کند. احمد عالی نیز وقتی به سراغ معماری میرود میخواهد ارتباط هویت ایرانی را با معماری بررسی کند.
او افزود: در اوخر دهه ۵۰ بحث هویتی کمرنگ میشود و تبدیل به ابزاری برای مبارزه سیاسی میشود و تحت تاثیر تفکرات مارکسیستی به حاشیه نشینها و طبقات فرودست پرداخته میشود. کارگر، روسپی و مجنون از جمله مجموعههای عکسهای مهم این دوره است که نشان میدهد چگونه بازنمایی خانواده ایرانی فرودست تحت استثمار قرار میگیرد. در دهه ۶۰ ما از ملت به امت تبدیل میشویم و بنابراین بحثهای هویتی کمرنگ میشود و باز در این دهه نیز عکاسی از طبقات فرودست زیاد میشود.
آذری با بیان اینکه از اواخر دهه ۶۰ ما برگشتی به زیست بوم ایرانی داریم و در آن فقر و بازنمایی آن وجود ندارد و به سوی بازنمایی آداب و رسوم ایرانی میرویم عنوان کرد: زندگی روستایی ساده در ایران در عکسها متبلور میشود و بیان میشود که زندگی شهری زندگی ایرانی را فاسد کرده است. در دهه ۷۰ بازگشت به سنت زیاد میشود و به طور مثال بازارهای ایرانی، معماریهای ایرانی و ... در عکاسیها پررنگ میشود.
او گفت: ما کتابی را با نام دماوند در دهه ۷۰ داریم و بسیار جالب است که در این دهه ما مجموعه عکسهای بسیاری با محوریت ایران داریم. بازنمایی تخت جمشید از جمله این مجموعههاست که در آن هویت باستانی ما تجلی یافته است. از اینجا به بعد نیز برخی از عکاسان سعی میکنند هویت خود را به صورت اغراق شده با هویت باستانی تعریف میکنند و بازگشت به هویت باستانی به یک کلیشه تبدیل میشود.
آذری گفت: در بسیاری از دعواهای سیاسی در عکس موضع گیری میشود. بنابراین مشکل هنرمندان تجسمی این است که وارد دعواهای سیاسی میشوند و کنشگری میکنند به همین دلیل است که ناتوانند از اینکه به مسئله ایران و خود ایران بپردازند. بخشی از هویت ما با اسلام و تشیع پیوند میخورد اما هیچ کدام از هنرهای معاصر ما به این موضوع نپرداختند چون فکر میکنند با حکومت پیوند میخورند اگر به این مسئله بپردازند. در حالیکه باید به این موضوع مستقل پرداخته شود. به طور مثال ما مکتب سقاخانه را داریم که فارغ از ایدئولوژی به این سوژه پرداختند.
هومان اسعدی در ادامه نشست درباره نسبت هویت و موسیقی حرف زد و بیان کرد: باید ببینیم از کدام موسیقی در ایران حرف میزنیم. موسیقی استمرار تاریخی دیرینه دارد و هنوز جدال موسیقی سنتی و پاپ را داریم. رسالات و اسناد زیادی درباره استمرار موسیقی ایرانی داریم. در ایران با توجه به تنوع اقوام ایرانی تنوع زیبایی شناسی صوتی وجود دارد که در سطح جهانی بی نظیر است. شاید هند هم پیچیدگیهایی موسیقیایی دارد اما در ایران این پیچیدگیها بیشتر است. موسیقیهای مردم پسند نیز در ایران پدیده وارداتی بوده است و از عرصههای چالش برانگیز درباره نسبت موسیقی و هویت است.
اسعدی به مسئله بازتاب هویت در موسیقی اشاره کرد و گفت: باید دید آیا موسیقی توانایی بازنمایی چیزی دارد؟ در این باره مقالات و کتب زیادی نوشته شده است. در فرهنگ درباره موسیقی ایرانی تحقیقاتی نوشته شده و در باره نسبت بین ارزشهای فرهنگی و بازتابش در ردیف کتابهایی نوشته شده است. در یکی از این آثار از غیر قابل پیش بینی بودن ایرانیها، تاخیر ایرانیها و ... نام برده میشود و این ویژگیها به ساختار موسیقی ایرانی ربط داده میشود. به طور مثال بیان میشود این روحیه که ما ایرانیها همواره به شخص اول رغبت داریم در موسیقی و در دستگاه ایرانی هم تجلی مییابد.
او با بیان اینکه هویت حوزه غیر اقبل اثبات است بیان کرد: برساخت هویت به واسطه موسیقی است. در این باره هم تحقیقات زیادی صورت گرفته است. به ویژه این در اسکاندیناوی که بحران هویت وجود دارد بیشتر این موضوع مطرح شده است اینکه مثلا فنلاند چگونه از موسیقی برای بازساخت هویت ملی و ایجاد تمایز با سایر کشورها استفاده میکند.
به گفته این مدرس هنر، ما البته در ایران به این شکل بحران هویت نداشتیم. در غرب ما موسیقی کلاسیک غرب مسیحی داشتیم اینها از یک دوره به بعد از موسیقیهای کشورهای مختلف استفاده میکردند و بین آنها هم افزایی بوده است اما در قرن ۱۹ مسئله ملی گرایی در موسیقی به وجود میاید و سعی میکنند تمایز ایجاد کنند.
او ادامه داد: ما از قرون اولیه اسلامی موسیقی ایرانی و عربی داریم و به جایی میرسد که در قرن ۱۵ میلادی موسیقی کلاسیک بین المللی شرق اسلامی داریم. از قرون اولیه تا قرن ۹ نیز در میلادی موسیقی کلاسیک بین المللی شرق اسلامی هم افزایی بوده است اما از یک دوره به بعد نیز این تمایزات ایجاد میشود و در دوره صفویه ایران تلاش میکند هویت متمایزی بسازد و موسیقی ایرانی هوشمندانه راه خود را جا میکند.
او افزود: مسئله بعد هویت موسیقیایی است. استایل در موسیقی این مفهوم را میتواند شرح دهد اینکه موسیقی چیست و خود صداها چه معنایی دارد؟ وضعیت موسیقی در ایران بسیار پیچیده است و گاهی خواندن هر موسیقی متناسب با زمانه تبدیل به نماد مقاومت شده است.
کامران افشار مهاجر پیشکسوت گرافیک در رشته گرافیک هیچ گاه این طور نبوده که یک طراح برای طراحی لوگو یک شرکت از المانهایی استفاده کند که به هویت سیاسی یا دینی ما برگردد. چون زبان تصویری یک زبان همگانی است و بنابراین بسیاری از المانهای گرافیکی زبان جهانی دارد و منحصر به المانهای هویتی خاص ما نیست. با این وجود در این شرایط وقتی قرار است برای یک دانشگاه ایرانی لوگو طراحی کنیم میتوانیم بخشی از المانهای هویتی را ارائه کنیم. بعد از انقلاب در هنرهای تجسمی انحرافی داشتیم که در دهه ۶۰ و ۷۰ برخی از هنرمندان سعی کردند به صورت کاملا شعاری مفاهیمی را بیاورند به همین دلیل سطح کارهای هنری پایین آمد چون پشتوانه اش شعار بود. پس ما باید به اصالت بیاندیشیم وقتی کی کار هنر اصیل باشد خود به خود هویت در آن وجود دارد.
او در پاسخ به نسبت هنرمندان گرافیک با دولت گفت: از سال ۵۷ به این سؤال پاسخهای گوناگون داریم. هر چه جلوتر میرویم این طور است که در ابتدای ۵۶ و ۵۷ حرکتهایی شروع میشود و در هنرهای تجسمی با توجه به هیجانات موجود دولت تحت تاثیر بود. در سال ۵۷ دولت یکپارچه ای وجود نداشت و برخی از هنرمندان علاقه مند کارهای هیجانی روی پوستر و گرافیک انجام دادند. به تدریج نهادهای دولتی مانند حوزه هنری تاسیس شد که برخی نیز تاکنون ماندهاند. دولت در ارتباط با هنرمندان موفق نبوده و نیست و همیشه کسانی مسئول هستند که یا تحصیلات هنری ندارند یا مفروضات و علم این کار را داشتند.
او ادامه داد: در حیطههای مختلف متاسفانه میبینیم که مسئولان ناکارامد وجود دارند. ارتباط دولت با هنرمندان موفق نیست. در کشورهایی مانند کوبا ارتباط دولت با هنرمندان موفق تر بود اما در ایران از ابتدای انقلاب تاکنون رابطه دولت با هنرمندان بدتر شده است.
این گرافیست گفت: الان کسانی که در هنر دستی دارند بیشتر در ایران در سختی هستند و اگر روزنه ای برای مهاجرت داشته باشند میخواهند بروند و اتفاقا تعداد هنرمندانی که میروند بسیار زیادند. مگر هنرمندانی که در اینجا مشهور شدند بعد رفتند و دیدند در ایران از آنها استقبال بیشتری شده است.
او درباره نسبت هنر گرافیک با غرب بیان کرد: آموزش هنر در ایران به دوره قاجار بر میگردد و همه الگو پذیری اشان از غرب بوده الان هم ما چیزی را در این حوزه صادر نمی کنیم. در هنرهای زیبا نیز به غیر از چند استاد همه معلمان تحصیل کرده خارج بودند و نوع آموزششان غربی بود بنابراین ما نتوانستیم هنری را صادر کنیم اما در عین حال هنرمندان معاصری داشتیم که در جهان موفقیت داشتند اما به معنای صدور هنر ایرانی نبوده است. به طور مثال کامبیز درمبخش کاراکترهایش المان خاص ایرانی ندارد.
او تاکید کرد: ما چیزی را در گرافیک صادر نمی کنیم اما در خط ایرانی حرف برای گفتن داریم. به هر حال گرافیک هویت ایرانی نداشته و از غرب آمده است.
امیر راد دیگر سخنران این نشست بود. او در پاسخ به این سؤال که آیا پرفورمنس نسبتی با هویت ایرانی دارد یا اینکه یک هنر وارداتی است؟ عنوان کرد: وقتی درباره هویت صحبت میکنیم به معنای برجسته کردن برخی ویژگیها در برابر ویژگیهای دیگر است. هویت امر برساخته است و ما ویژگیهایی را درباره یک مقوله برجسته میکنیم. ما قبل از سده شمسی۱۴ چیزی به نام هویت ایرانی نداریم. امروز هویت ایرانی بحثی است که در ابتدای سده ۱۴ شمسی مطرح شده و این هویت ایرانی در این سده ساخته شده است.
او ادامه داد: افراد مشخصی فروغی روی این مسئله متمرکز شده است. ما اساسا تاریخ پیوسته ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی نداریم اما این گپها به هم متصل شده تا این ایرانی بودن ساخته شده است. همچنین بیان شده بان فارسی زبان مشترک ملیت ایرانی است در حالیکه در مجلس به سختی به این زبان حرف زده میشود. شیعی بودن نیز شاخصه دیگر ایرانی بودن تعریف میشود. بعد از جمهوری اسلامی مسئله شاهنشاهی کار میرود و تمرکز روی شیعه بودن گذاشته میشود.
او با اشاره به مفهوم نخبه و نسبتش با هویت گفت: نخبگان از عصر روشنگری در جامعه تاثیر گذار میشوند. آنها ویژگیهایی دارند که مختص عصر روشنگری است. نخبه کسی است که خردورز و عقل گراست. او روادار است. از سوی دیگر انسان مداری ویژگی دیگر اوست. هنرمندان هم صاحب این سه ویژگی عصر مدرن هستند به ویژه انسان مداری برای آنها امر مهمتری است.
راد با بیان اینکه همواره هنرمندان همراه برساخته شدن هویت نیستند و گاهی هم در تقابل و تعارض با آن هستند بیان کرد: در نقاشی معاصر ایران دو گروه برجسته هستند یکی جنبش سقاخانه که برساخته هویت ایرانی هستند و هنر ایران را میخواهند در ویترین جهانی به نمایش بگذارند. در مقابل هم گروههای مستقلی هستند که گاها چپ هستند مانند نقاشان روایی. در ابتدای انقلاب هم ما هنرمندان انقلاب اسلامی را داریم و در مقابل هم هنرمندان متفاوتی داریم.
این مدرس هنر بیان کرد: هنرمند نمی تواند در جامعه زندگی کند و متاثر از جامعه ایرانی نباشد پس اگر هنرمند نسبتی با کانتکس برقرار کند بر اساس آن هنر خلق میکنند و بر آمده از زندگی روزمره و زمانه اثری را خلق میکنند.
او با اشاره پرفرومنس گفت: این کلمه به معنای اجراست که از چندهزار سال پیش تاکنون آن را داریم. بنابراین اجرا در تمام فرهنگها و تمدنها وجود دارد و ما اجرای کلاسیک، مدرن و .. داریم. هر فردی که یک مخاطب دارد در حال اجرست این تعریفی عام از اجرا دارد.
راد افزود: هنر در ایران همواره به گونه ای بوده که هنرمندان همراه دولت نبودند. کمترین ارتباط هنرمند با دولت در حوزه نقاشی است. این در حالی است که به طور مثال در مجسمه سازی ارتباطی بین هنرمندان و دولت وجود دارد. در ابتدای انقلاب بخشی از نقاشان با ایدئولوژی زمانه همراه شدند و هنر انقلابی خرج کردند اما امروزه همین هنرمندان از اینکه هنرمند انقلابی نامیده شوند ناراحت میشوند.
به گفته او، هنرمند وابسته به بستر و زمینه است و اگر زمینه عوض شود هنر هنرمند هم عوض میشود. ما امروزهنرمندان مهاجر زیادی داشتیم و از وقتی از این حوزه خارج شدند از دسته هنرمندان خارج میشوند و دیده نمی شوند.
او در پاسخ به این سؤال که بین هنر ایرانی و هنر جهانی در این حوزه چه نسبتی است گفت: ما همواره به یک زبان هنری بصری مسلط میشویم و در آن حوزه اثر خلق میکنیم. این زبان بصری دستاورد دوران مدرنیسم هنری است و در حوزههای مختلف رشد کرده و در اواسط دهه ۷۰ میلادی به اوج خود رسیده است. پس ما با زبان رو به رو هستیم و فرقی ندارد که در چه رشته ای فعالیت میکنیم. بنابراین بحث هجمه فرهنگی در نقاشی وجود ندارد. با این زبان میشود هویت فرهنگی خود را بیان کنیم.
راد گفت: نقاشی ایرانی تصویرسازی ابیات ایرانی است و نقاشان برای اینکه تصویرگری کنند به ابیات پرداختند بنابراین نگارگری همان تصویرگر آثار ادبی ماست و زبان خودش را داشته است. با تغییرات زمانه، زبان نقاشی هم به تدریج تغییر یافته است. نقاشیهای کمال الملک نشان دهنده پیوند جهان سنتی و جهان مدرن در نقاشی است.
روح الله شمسی زاده در پاسخ به اینکه مجسمه سازی چه نسبتی با ایران دارد بیان کرد: جهان ایرانی یک جهان صدایی است و نمی شود از این تاریخ، تاریخ اسلام، حکمرانی عربها و حکمرانی ترکها را حذف کرد و نمی شود بدون در نظر گرفتن این سه جهان هویت ایرانی دیگری را ترسیم کرد گرچه در دوره رضا شاه تلاش شد این سه جهان حذف شود.
او ادامه داد: هنرمند در جهان امروزی یک نخبه نیست و جایگاهی در دانش ندارد. اگر دانشکده هنرهای زیبا در دانشگاه تهران با هنرهای تجسمی نقشی، معماری و مجسمه سازی شکل میگیرد اما در جهان امروز مجسمه سازی هنوز دچار ابهام است. بعد از انقلاب ده سال مجسمه سازی حذف میشود و امروز در بحرانی ترین وضعیت مجسمه سازی در بین رشتههای دانشگاهی است و اساسا وزارت علوم مجسمه سازی را به عنوان یک رشته دانشی قبول ندارد.
شمسی زاده با بیان اینکه امروز ما وحشتناک ترین دوران صنفی مجسمه سازی داریم عنوان کرد: دو سال پیش که ما به عنوان یک عضو صنفی برای مجسمه سازی انتخاب شدیم ما اساسا هیچ جایگاهی در دولت نداریم و امروز وضعیت ما مشابه در تاریخ ایران نداشته است.
او ادامه داد: من سالها برای تدریس مجسمه سازی حق التدریس بودم. ما درباره مجسمه سازی با حذف دانش رو به رو هستیم آن قدر که درباره فقه مجسمه سازی داریم، درباره خود مجسمه سازی مطلب نداریم بنابراین ما با حذف دانش رو به رو هستیم و در هیچ هنرستانی ما رشته مجسمه سازی نداریم.
او با اشاره به مهاجرت هنرمندان مجسمه ساز افزود: در یک سال گذشته من در حال دادن توصیه نامه برای هنرمندان این حوزه هستم. من خوشحالم که رفتند چون گفتمان غرب بر اساسا هنر شکل میگیرد اما گفتمان ما امنیتی، نظامی، سیاسی و ... است.
او در پاسخ به اینکه آیا مجسمه بومی ایرانی داشتیم گفت: زبان مجسمه سازی هم جهانی است و ما با جهان سیال مواجه هستیم که در آن نظامها در دل هم حرکت میکنند در این جهان نمی شود تعریفی از المان ایرانی و اسلامی ارائه کرد. متاسفانه امروز فکر میکنند با اتصال دوتا بته جقه چیزی را ایرانی میکنند.
شمسی زاده با تاکید بر اینکه اساسا در ایران هنر به معنای دانش نیست و هر کسی میتواند درباره هنر نظر بدهد بیان کرد: امروز اگر من هنرمند جایزه در خارج بگیرم کارهایم فروخته میشود. اما جایزه ایرانی هنر ما کجاست؟ ما کدام رویداد بین المللی را داریم؟
او در پایان گفت: در مجسمه سازی وقتی بومی سازی معنا مییابد که ما زبان مشترک را بپذیریم. ما اساسا نمی توانیم برای خودمان استاندارد تعریف کنیم. باید در ابتدا از زبان مشترک بهره گرفته و بعد جهان خود را خلق کنیم.
دفعات مشاهده: 223 بار |
دفعات چاپ: 61 بار |
دفعات ارسال به دیگران: 0 بار |
0 نظر