به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری (پمفات)، نشست تخصصی سیاست پژوهی درباب رسالههای دکترا در علوم انسانی(کیفیت بخشی و افزایش کارایی) به همت پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی و اندیشکده دانشگاه ایرانی برگزار شد.
پنل اول

حجتالاسلام والمسلمین دکتر رضا غلامی، رئیس این مؤسسه، در این همایش با موضوع «واکاوی مسئله کیفیت در رسالههای دکتری علوم انسانی» به سخنرانی پرداخت و افزود: نکته اولی که باید اشاره کنم درباره تحقیقات نظری است. این تحقیقات از یک طرف، نقش تکیهگاه تحقیقات کاربردی و عملی را برعهده دارند؛ یعنی آن قدر اهمیت دارند که ضعفهایی که در ساحت نظری وجود دارد تحقیقات کاربردی را دچار اختلال میکنند. از سوی دیگر تحقیقات نظری نقش زیادی در ساخت فضای فکری کشور و ایجاد گفتمانها و جریانات فکری حاکم بر مناسبات فکری، سیاسی و اجتماعی کشور دارد. لذا خواهش بنده از دوستانی که در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری کار میکنند این است که بر سر تحقیقات نظری نکوبند و آن را کماهمیت جلوه ندهند، چون در هر نشستی چند مورد درشتگویی درباره تحقیقات نظری میشنویم. ما به عنوان اصحاب علوم انسانی این حرفها را قبول نداریم و برنمیتابیم، چون فلسفه، عرفان، تاریخ، فلسفههای مضاف و امثالهم مهم هستند و بدون اینها علم تکیهگاه خود را از دست میدهد. از سوی دیگر نظام باید بنیه فکری و فرهنگی داشته باشد.
او افزود: بنده برای ارتقای کیفی و پاسخگویی رسالههای دکتری به نیازهای کشور به چند مورد اشاره میکنم. در زمینه کیفیت، پیشنهاد اولم این است؛ کسانی که معدل امتحانات پایان ترم آنها به علاوه نمره امتحان جامع، زیر هشتاد از صد باشد اجازه ورود به مرحله تحقیق و تدوین رساله را نداشته باشند، چراکه الان چندان به این مورد توجه نمیشود. دوم اینکه اساتید راهنما حداقل صد ساعت و اساتید مشاور حداقل سی ساعت موظف به وقت گذاشتن برای دانشجوی دکتری باشند و حقالزحمه در صورتی پرداخت شود که وقت گذاشته شده باشد. البته در آئیننامهها بیش از این وقت لحاظ شده است، اما چنین وقتی برای دانشجو صرف نمیشود.
او ادامه داد: پیشنهاد دیگرم این است که مراحل دفاع از رساله به میزان فصول اصلی رساله اضافه شود؛ یعنی اگر یک رساله پنج فصل دارد قبل از دفاعیه نهایی، پنج دفاعیه برای آن گذاشته شود. البته برخی دانشگاهها چنین کاری را انجام میدهند، اما برخی جاها حتی پیش دفاع را هم جدی نمیگیرند، در حالی که اساتید باید در هر مرحله اظهار نظر کنند. پیشنهاد دیگر اینکه ضوابط نمرهدهی درباره رساله عوض شود و شاخصهایی در نظر گرفته شود که استاد بر اساس آن نمره دهد. به نظرم همه بیست نمره را به اساتید ندهیم، بلکه مثلاً سه نمره را به گروه آموزشی بدهیم که در قبال فعالیتهای پژوهشی دانشجو به وی دهد و پنج نمره هم به نهادی داده شود که رساله را پیشنهاد داده است.
دکتر غلامی گفت: این سنت غلط که هر کسی از رساله دفاع میکند زیر ۱۸ به وی داده نمیشود باید منقرض شود. در این شرایط اگر کسی ۲۰ بگیرد هم ارزشی ندارد و معلوم نیست که چگونه چنین نمرهای را به دست آورده است. مدت تحقیق و ارائه رساله هم حداقل باید یک سال اضافه شود. الان، این مدت پنج سال است و به ازای هر ترمی که اضافه شود. دانشجو جریمه میشود. این رفتاری کودکانه است، در حالی که دکتری در برخی کشورها بسیار بیشتر از این زمان طول میکشد.
او درباره پاسخگویی رسالههای دکتری به نیازهای کشور نیز پیشنهاداتی داد و گفت: اول اینکه موضوع رساله باید از سامانه اولویتهای پژوهشی وزارت علوم انتخاب شود. این سامانه الان ناقص است و باید بهروزرسانی شود. دوم اینکه هر رساله باید در موقع تصویب پروپوزال یک پیشنهاددهنده از جمله از سوی شرکتها یا نهادهای دولتی داشته باشد؛ مثلا اگر کسی میخواهد در موضوع فلسفه رساله بنویسد شرکت انتشارات علمی و فرهنگی که دولتی هم هست میتواند پیشنهاددهنده آن باشد.
این استاد حوزه و دانشگاه افزود: پیشنهاد دیگرم این است که دستگاه پیشنهاد دهنده رساله باید با دانشگاه قرارداد بسته و بخشی از هزینه مثلا پنجاه درصد از آن را پرداخت کند. البته دانشجو باید آنها را راضی به این کار کند و به آنها بقبولاند که این رساله به درد آنها میخورد. همچنین این سازمان باید دائماً نیاز و مسئله خود را تبیین کند. در واقع با نگارش رساله همگام باشد و اجازه ندهد کار منحرف شود. پیشنهاد دیگرم تجدید نظر در سازوکار نمرهدهی رساله است.
غلامی با بیان اینکه تعداد دانشجویان تحصیلات تکمیلی در رشتههای علوم انسانی زیاد است عنوان کرد: بارها به این مورد اشاره کردهام و برخی میگویند حرف شما درست نیست اما من اصرار دارم. دانشگاهها ظرفیت چنین سطحی از پذیرش دانشجو را ندارند. کشور ما به این تعداد از این فارغالتحصیل هم نیاز ندارد. فراخوانهایی را برای جذب هیئت علمی برای یک شاخه از علوم انسانی منتشر میکنیم و میبینیم که دویست نفر برای آن ثبتنام میکنند و بعد از غربال، بیست نفر را دعوت میکنیم، اما حتی یک نفر از آنها صلاحیت هیئت علمی ندارد، چون در دانشگاه به خوبی روی او کار نشده است. در این زمینه هم دانشگاه و هم نظام آموزش عالی مقصر هستند که فارغالتحصیل الفبای آن حوزه را به خوبی یاد نگرفته است و با وجود داشتن مدرک دکتری توانایی علمی کمی دارد.
او یادآور شد: ورود به دانشگاه بسیار سختگیرانه و با یک کنکور بسیار طاقتفرسا و دلهرهآور و هزینه زیاد همراه است و گاهی شخص تا صد و پنجاه میلیون برای ورود به دانشگاه خرج میکند و خروج از دانشگاه همانند آب خوردن است. این دقیقاً برعکس وضعیتی است که در کشورهای پیشرفته مشاهده میکنیم. چرا به دانشجو بعد از قبولی در کنکور میگوییم که از همین الان دکترایت را گرفتهای و پنج سال دیگر مدرک داده میشود؟ هیچ کشوری چنین چیزی را قبول نمیکند. لذا پیشنهاد میکنم اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی جلوی این فاجعه را بگیرند. در انگلیس از هر ده دانشجوی دکتری یک نفر موفق میشود که مدرک خود را بگیرد، چون در میانه راه بر اثر سختگیری فراوان اساتید ۹ نفر دانشگاه را رها میکنند، در حالی که متأسفانه هر ده نفر در کشور ما به صورت تضمینی مدرک دکترای خود را دریافت میکنند و بسیاری از طرحهای علوم انسانی فایدهای ندارند؛ لذا باید جلوی بیکیفیتی علوم انسانی گرفته شود.

دکتر معتمدی در ادامه این پنل طی سخنانی گفت: جایگاه علوم انسانی در سالهای اخیر با اینکه در شان خودش نیست اما به تدریج جامعه نسبت به علوم انسانی و اثر بخشی آن بیشتر شده است.
او ادامه داد: امروز در تصمیم گیریها تلاش میشود از صاحب نظران علوم انسانی استفاده شود. همچنین برخی از فارغ التحصیلان رشته علوم انسانی به راحتی بازار کار در جامعه دارند. همین امر باعث شده در کارشناسی ارشد بخشی از رشتههای انسانی از دانشجویان کارشناسی رشتههای فنی و پایه هم داریم.
او با طرح این سؤال که چگونه میشود جایگاه و منزلت علوم انسانی را افزایش داد؟ بیان کرد: یکی از وجوه اساسی بحث پژوهش به ویژه در دوره دکتری است.
دکتر معتمدی در ادامه به سند اسلامی شدن دانشگاهها نگاه کرد و گفت: راهبردهایی که در بخش پژوهش این سند ارائه شده مغفول واقع مانده و حایز مطالب کارشناسی و جدی است که از آن غفلت شده است.
طراحی نظام موضوعات و اولویتهای پژوهشی با اولویت علم دینی در این سند راهبردی پیشنهاد شده است که میتواند راهگشا باشد.
به گفته او، تقویت و ارتقا پژوهش و تولید نهضت نرم افزاری و افزایش روحیه علمی در دانشگاه برای بسط تمدن نوین اسلامی، سامان دهی و هدفمند سازی برنامههای پژوهشی بر اساس مزیتهای نسبی و ماموریتی مراکز دانشگاهی، سامان دهی نظام موضوعات پژوهشها و رسالهها برای رفع نیازهای مادی و معنوی جامعه اسلامی با تاکید بر پیوستگی آموزش و پژوهشی از دیگر مواردی است که در این سند روی آن تاکید شده و میتوان از آن در بخش سیاست پژوهی رسالههای دکتری استفاده کنیم.
او با تاکید بر اینکه رسالهها ما مسئله مند نیستند افزود: پژوهش با مسئله آغاز میشود این در حالی است که مسئله در پژوهشها ما جایی ندارد و باید توجه کنیم در رسالهها روی مسئله مندی فکر شود.
رئیس دانشگاه علامه طباطبایی گفت: ما احساس نمیکنیم پژوهشگرانمان تفکر جدی نظری دارند و متاسفانه ما متفکر تربیت نمی کنیم و بیشتر دنبال افزایش حجم اطلاعات روی فرد هستیم تا تقویت نگرش تحلیلی آن به همین دلیل بیشتر در رسالههای دکتری ما به ویژه در فصل پنجم تحلیلی وجود ندارد و نشان میدهد محقق ما متفکر نیست.
این استاد دانشگاه گفت: شاید برای اینکه بتوانیم دانشجویان موضوع جدی داشته باشند اگر طرحهای کلانی داشتیم که بر اساس آن در پژوهشها حرکت میکردیم و رسالههای دکتری را تدوین میکردیم آن وقت این رسالهها میتوانست مثل یک پازل مسئله اصلی ما را حل کند.
او با بیان اینکه ما خلاقیت در طرحها و متدلوژیها در رساله دکتری نداریم عنوان کرد: از سوی دیگر علوم انسانی میتواند در برخی از تحقیقات به صورت روشی و خلاقانه استفاده شود و این موضوع نیز در رسالههای دکتری ما وجود ندارد.

آیتالله علی اکبر رشاد، رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در این همایش با موضوع «سیاستپژوهی رسالههای دکترای علوم انسانی» به سخنرانی پرداخت و گفت: موضوع رسالهنگاری در برخی از نظامهای آموزشی، مهمترین امر و رویداد علمی است که در حیات یک انسان و در نظام علمی و آموزشی کشور اتفاق میافتد. در نظام آموزشی دانشگاهی فعلی ما اگر هزار و یک عیب وجود دارد قطعاً یکی از بزرگترین آنها همین مشکلات متعددی است که در زمینه رسالهنگاری با آن مواجه هستیم. در برخی از دانشگاهها در شرق و غرب عالم، رسالهنگاری به این سهولتی که ما با آن مواجه میشویم، نیست. در واقع گفته نمیشود که این یکی از کارهایی است که دانشجو باید در سنوات تحصیلی انجام دهد بلکه مهمترین کاری است که باید انجام دهد و از بدو ورود به دانشگاه، تعیین وضعیت رسالهای که باید به سامان برساند به وی گوشزد میشود اما ما به آن به عنوان خاتمه تحصیل نگاه میکنیم و دانشجو بعد از امتحان جامع، این تلقی را دارد که مدرک دکتری را گرفته است و خود دانشجو میگوید کارم تمام شده و فقط رساله باقی مانده است؛ این نشان میدهد که وی معتقد است که رساله نقش مهمی در تحصیل ندارد در حالیکه رساله بخشی از تحصیل است و ما باید در جریان تحصیل، وی را به فرآیند رسالهنگاری برسانیم.
او با اشاره به هزینههای هنگفت رسالهنگاری افزود: به هر صورت خسارتهای ناشی از این غفلت، بسیار بالاست ولی عجیب است که اگر اتلافی در منابع و سرمایه رخ میدهد ما آن را خسارت تلقی میکنیم اما غافلیم که خسارت ناشی از عدم توفیق در روند ناصواب رسالهنگاری در کشور، اگر بزرگترین خسارت ملی قلمداد نشود مسلما باید در شمار چند خسارت اول ملی است و اگر تحقیقاتی صورت گیرد مدعای بنده ثابت میشود. این خسارت زمانی باورپذیر میشود که بدانیم رسالههای دانشجویی ما حدود پنجاه درصد کمیت آمار ملی تحقیقات را تشکیل میدهند. وقتی میگوییم چندصد هزار عنوان تحقیق صورت پذیرفته احیانا مجموعه رسالههای دکتری را هم شامل میشود که حدود پنجاه درصد آمار ملی تحقیقات را تشکیل میدهد و اگر این پنجاه درصد، مورد توجه قرار گیرد آن وقت میفهیمم که چه مقدار بر ما خسارت وارد میشود چون مبلغ هنگفتی هر ساله صرف رسالهنگاری در دانشگاهها میشود.
آیت الله رشاد ادامه داد: اگر این موارد را تجزیه و تحلیل و از هزینههای مالی دیگری که دانشگاهها دارند جدا کنیم آن وقت به خوبی خسارت مالی آن مشخص میشود. همچنین سرمایه عمری که تلف میشود را نباید فراموش کنیم چون سرمایه فقط پول و منابع نیست بلکه سرمایه عمر، مهمترین منبع تجدیدناپذیر است که متأسفانه به این بخش توجهی نمیشود. هزاران رساله را که بررسی کنیم متوجه میشویم گرهی از مشکلات کشور باز نکردهاند و این هم خسارت بزرگی است. با این تحلیل مسئولان و تصمیمگیران کشور متوجه خواهند شد که فاجعهای ملی در جریان است و در واقع این یک غارت سرمایه ملی است اما این فاجعه را نمیبینیم. لذا بنده ضمن تقدیر از اقدام با ارزشی که پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی انجام داده است لازم است بگویم که ما برای بیان درد دلها و ذکر دغدغهها جمع نشدهایم و باید نکاتی کاربردی و به قصد تصمیمسازی و رسیدن به طرحی کارساز بیان کنیم به مراجع تصمیمگیر و به طور مشخص شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه کنیم.
این استاد حوزه بیان کرد: یکی از تقاضاهایی که بنده از آقای دکتر غلامی از بدو شروع مسئولیت در این پژوهشگاه داشتم این بود که همین موضوع را پیگیری کنند چون اگر این معضل حل شود خدمتی تاریخی به کشور و مردم شده است. انشاء الله عوامل و دستگاههای ذیربط هم این فرآوردهها را عملیاتی کنند. واقعیت این است که مجموعهای از ارکان نرمافزاری و سختافزاری در این امر خطیر دخیل هستند و در این راستا اولین موردی که باید در نظر داشته باشیم هدفگذاری است. میتوانیم انواع هدفها را برای رسالههای دکتری در نظر گرفته و اقدامات خود را در این راستا ساماندهی کنیم. اولین هدف مهارتآموزی به دانشجو است. هدف دیگری که مهمترین هدف و دغدغه بنده از این عرایض است گرهگشایی عملی یا نوآوری علمی نسبت به یک امر یا مسئله یا حوزه در کشور است.
او تاکید کرد: اگر هدفگذاری درستی انجام ندهیم سایر اقدامات هم چندان مفید نخواهند بود و احیانا خسارتبار خواهند بود. وقتی از آسیبشناسی رسالهها صحبت میکنیم ذهن همه ما متوجه سرقت علمی میشود چون گفته شده رسالههای دکتری حدود ۳۰ درصد سرقت علمی دارند و کپیپرداری هستند. قطعا این مشکلی مهم است و متأسفانه این آسیب روندی رو به فزونی هم دارد ولی این مشکل اصلی نیست بلکه مشکل اصلی این است که این رساله که ۳۰ درصد آن از رساله دیگر اقتباس شده، همان رساله اصلی هم به درد نمیخورده است چون کاری از پیش نبرده و گرهی نگشوده است ولی با این وجود دانشجو از آن کپی کرده است.
او با اشاره به اهمیت داشتن برنامه ملی و کلان برای دستیابی به اهداف بیان کرد: دکتر معتمدی اشاره کردند که دانشگاه علامه طباطبایی با توافق با برخی از دستگاهها، چنین طرحی را پیگیری کرده است که اقدامی ارزنده است چون واقعاً نیازمند آن هستیم. مخصوصا باید در شورای عالی انقلاب فرهنگی چنین برنامه ملی تصویب شود. اقدام دیگر این است که باید شیوهها و روشهای دستیابی به اهداف اصلاح شوند. نقش عوامل کنشگر دخیل در دستیابی به اهداف نیز اهمیت دارد و باید مشخص کنیم که مدیران و کارشناسان و استادان در این طرح چه نقشی را باید ایفا کنند. نکته دیگر توجه به بار علمی استادان است چون با اینکه رسالهنگاری ما نقص دارد اما در جلسه دفاع، احساس میکنیم که دانشجو وقتی چهار سال روی این موضوع وقت گذاشته است در این موضوع از استاد هم باسوادتر است.
او با تاکید بر اینکه ما ابزارهای مناسبی هم برای سنجش رسالههای دکتری نداریم که مشخص کنیم به چه میزان نوآوری دارند و بر اساس نیازهای جامعه هستند یا خیر عنوان کرد: اصولا اگر برای رسالهای، موضوعی بدیع انتخاب شد و حاصل آن مطلوب و نوآورانه بود باید مورد حمایت بیشتری قرار گیرد در حالیکه در شرایط کنونی چنین رسالهای با رسالهای که تکراری است برای استاد تفاوتی ندارد.

دکتر میرباقری فرد هم در ادامه این نشست عنوان کرد: دو سال در ستاد ابعاد مختلف دوره دکتری و وضعیت رسالهها آسیب شناسی شد و در این باره بستههایی ارائه شد. کار دومی نه به طور خاص در حوزه علوم در شورای پژوهش در علوم انسانی صورت گرفت این است که از سال ۸۵ تا کنون این شورا فعال است و در همه ابعاد پژوهشهای علوم انسانی فعالیت میکند.
به گفته او، یکی از اقدامات این شورا هدفمند کردن رسالههای دکتری در راستای پاسخ به نیازها صورت گرفت و بر این اساس نخستین کار این شورا برای این هدف این بود که رسالههای دکتری را در کانون توجه قرار دهیم. هزینه رسالهها بین ۱۰۰ تا ۴۰۰ میلیون است. حداقل هزینهها ۱۰۰ میلیون است. ما در ۹۶ حدود چهار هزار دانشجوی د کتری داشتیم و خروجی اینها حدود بالای ۶ هزار رساله داشتیم و آن وقت این عدد را در ۱۰۰ میلیون ضرب کنید و اگر اینها ساماندهی نشود با مشکلات رو به رو میشویم. در همین راستا آیین نامهای برای هدفمند کردن رسالهها صورت گرفت و ابلاغ شد. اما در دانشگاهها بستر اجرا فراهم نبود این آیین نامه در سال ۹۷ بازبینی شد و باز رصدها نشان داد این آیین نامه هنوز اجرا نمی شود.
او افزود: اقدام دومین این ستاد طراحی سامانه ستا بود تا منابع مالی برای رسالههای دکتری تامین شود. امروز هم که شورا دوره جدیدش را فعالیت میکند به صورت جدی این موضوع مد نظر است.
قرار است از شورای عالی عطف پیوند جدی برقرار شود تا از رسالههای دکتری حمایت شود.
او در ادامه آسیب شناسی از رسالههای دکتری ارائه کرد و گفت: ما باید مراقب باشیم جزیرهای کار نکنیم و کوشش کنیم کارهایی که صورت میگیرد در حوزههای مختلف هم افزایی داشته باشیم. جایی در فضای فرادستگاهی اینها یکپارچکی پیدا کند و در نهایت این اقدامات خروجی داشته باشد و اینها منتهی به بستههای اجرایی نشود.
دکتر میرباقری فرد گفت: امیدوارم در این نشست کوشش شود موارد راهبردی در این نشست به صورت هم افزایی ارائه شود. هر رساله ای که ظرفیت داشته باشد از حمایت صندوق کارگروه برخوردار میشود. در صورت ضرورت در برخی از رشتهها بحث ارائه الگوها و مدلها صورت میگیرد. طراحی شبکههای خاص و نظام سازی و ... در این حوزه نیز صورت میگیرد.
او تاکید کرد: تنها رسالههایی از سوی صندوق حمایت میشوند که دانشگاهها طرح پژوهشیاش را حمایت کند. از سوی دیگر شرط دیگر این است که بیش از سه سال از ورود دانشجو به دوره دکتری نگذشته باشد در این حالت رساله تا مبلغ ۳۵ میلیون و ده میلیون هزینه اجرایی تا سال گذشته به دانشجو داده میشده الان این مبلغ به ترتیب به ۹۰ و ۲۰ میلیون رسیده است.
او افزود: در علوم انسانی طی این چند سال گذشته با چند مشکل رو به رو هستیم. این ظرفیت را صندوق داشته اما نامحدود نیست و گاهی میزان ورودیهای ما در علوم انسانی بسیار پایین است و گاهی اگر ظرفیت نوآوری علمی در یک رساله نباشد حمایت نمی شود. در کارگروههای دیگر صندوق میزان ورودی ما بیشتر است اما در علوم انسانی کمتر است.
به گفته این استاد دانشگاه، از سوی دیگر دانشگاههای خارج از تهران از دانشگاههای داخل تهران کمتر از این حمایتهای صندوق استفاده میکنند. همچنین برخی رشتههای علوم انسانی بیشتر از این ظرفیت بهره میگیرند و گویی برخی از رشتهها اساسا از این حمایتها خبری ندارند.
او بیان کرد: تعداد سه هزار و ۸۴۰ رساله در صندوق تصویب شده و است و حدود ۲۴ میلیارد تومان از این رسالهها حمایت شده است.

دکتر محسن ایمانی در ادامه این نشست گفت: رساله دکتری بسیار مهم است و درست است که در دکتری آموزش و پژوهش با هم است اما نقش پژوهش بسیار مهم تر است. رسالهها میتوانند علمی، بنیادی و نظری و کاربردی باشند و رسالهها میتوانند باعث دیدگاههای جدید مانند فلسفه مضاف، منطق فازی و .... شوند.
او با بیان اینکه باید توازنی بین یافتههای کاربردی و نظری در رسالهها باشد افزود: رسالهها باید تلاش کنند مسئله محور باشند و کشف مجهولی کرده و باعث تحولی در صنعت، خدمات، علوم انسانی و اجتماعی و ... باشند. ما باید ببینیم در چه حوزههایی نیاز داریم که بیشتر کار شود و وزارت علوم باید از بخشهای خصوصی نیازها را احصا کند و به دانشجویان منتقل کنیم و رسالهها را جهت دهیم.
دکتر ایمانی تاکید کرد: کادرسازی برای نیرو انسانی میتواند در رساله دکتری انجام شود اگر انتخاب دانشجو و انجام رساله به درستی انجام شود میتواند نقش مهمی در جامعه ایفا کند
این استاد دانشگاه بیان کرد: باید برای موضوعات مهمتر دانشجویان، اساتید، دانشگاه خاصی برای انجام رساله انتخاب شود. از سوی دیگر باید روی بین رشتهها هم کار انجام شود. باید دید عنوانی که دانشجو روی آن کار میکند مسئله است یا شبه مسئله؟ آیا دانشجو از حل یک مسئله احساس اعتماد به نفس میکند یا خیر؟
او افزود: سازمانها و وزارتخانه آیا به رسالههای دکتری نیاز دارند و مشکلی از آنها حل میکند پاسخ به این سؤال میتواند جهت دهنده رسالهها شود.
دکتر ایمانی با بیان اینکه حاصل رسالههای دکتری باید یک ایده جدید باشد و به تولید انبوه در صنعت و خدمات بینجامد گفت: من کتابی درباره بودجههای دانشگاه خواندم اساتید و دانشویان با گرفتن رساله و پژوهشهای مورد نیاز جامعه بودجه دانشگاه را تامین میکنند باید به این سمت رفت که دانشجویان و اساتید در این زمینه سهم خود را ایفا کنند.
او ادامه داد: اگر سازمانی در حمایت مالی از رسالههای دکتری از دانشجو، استاد و دانشگاه به یک تناسبی حمایت مالی کند آن وقت دانشگاه از غنای بیشتری برخورد میشود. همچنین امکان کارورزی دانشجو در صنعت و جامعه با یک رساله خوب صورت میگیرد. اعزامهای اداری نیز میتواند کارساز باشد و عدهای از طریق انجام تحقیقات هزینههای دانشگاه را تامین کنند.
دکتر ایمانی بیان کرد: برخی از رشتهها ممکن است وجود باشد که مسئله ای را حل نمی کنند میشود به حد مکفی فقط دانشجو در این رشتهها تربیت کرد و از سوی دیگر با رشتههای همگن اشان هم افزایی کرد.
برخی از رسالهها بیرون کار شدند و میشود این رسالهها ترجمه بشود و کارهای موازی صورت نگیرد.
دکتر خاتمی رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی در ادامه این نشست گفت: مسئله علوم انسانی یک مسئله ملی است و همگی دغدغه علوم انسانی را دارند. بنابراین بحث علوم انسانی را باید در یک سطح ملی دید و نباید رسالههای دانشجویی را مستقل از روح حاکم بر دانشگاه بررسی کرد.
او ادامه داد: دانشجو یا استاد به تنهایی ویرانگر یا اصلاحگر علوم انسانی نیست بنابراین اینکه همه اتفاقات علوم انسانی را منحصر به نقص رسالههای دانشجویی ببینیم درست نیست و توجه به این رفتار نباید ما را از سیاستگذاریهای حاکم بر کشور باز دارد.
او افزود: به رغم حمایتها از علوم انسانی اگر روندش به سوی انزوا نباشد رو به تعالی هم نیست و باید مجموعه ای از متخصصان و صاحب نظران جمع شوند و مقولات و اولویتهای علوم انسانی را شناسایی کنند.
او با اشاره به اینکه بررسی وضعیت رسالههای دکتری بدون ذکر چند سؤال و علت خارج از دانشگاه امکان پذیر نیست بیان کرد: پس من چند سؤال را طرح میکنم. نخست اینکه نقش حاکمیت را باید در شاخههای علوم انسانی بررسی کنیم و ببینیم آیا به راستی حاکمیت نسبت به علوم انسانی توجه کرده و درباره آن سیاستگذاری کرده است؟ پس باید دید دولت برای علوم انسانی چه کرده است؟
او با بیان اینکه ما پیشینه علوم انسانی ضعیف نداریم و تولید کننده علوم انسانی بودیم باید ببینیم چه شده که پایگاهش ضعیف شده است توضیح داد: کنشگران دانشگاهی تحت نظارت حاکمیت کار میکنند. تکلیف کنشگران علوم انسانی باید مشخص باشد تا بدانند چگونه باید حرکت کنند. اگر این فراهم نباشد آب درهاون کوبیدن است. انتظارات از علوم انسانی متاثر از سیاست گذاری درباره آن است. انتظار از فلسفه با تاریخ یکی است؟ دانشجو و استاد چه میداند که چه انتظاری از اوست.

دکتر احمد خاتمی با طرح این سؤال که آیا ضرورت پیوند علوم انسانی و شاخههایش با علوم دیگر تبیین شده است؟ عنوان کرد: در هیچ یک ازعلوم تجربی و فنی این کار انجام نشده که لازم است چه دروس علوم انسانی در این رشتهها قرار بگیرد.
به گفته این استاد دانشگاه، ارتباط با صنعت برای علوم انسانی معضل است و باید تکلیف این مشخص شود که صنعت باید نیازهای خود را به دانشگاه ابلاغ کرده و پژوهش بخواهد.
او با طرح این سؤال که انتظار ما از علوم انسانی چیست؟ گفت: تمدن سازی، تولید علم و ... اینها چطور باید تامین شود؟ ما سالهاست در این باره شوراهای مختلف داریم اما تغییری در دانشگاهها دیدیم؟ نظارت و تغییر در سر فصل اتفاق افتاده اما تغییرات باید به دانشگاه رسیده و استاد و دانشجو باید احساس تحول کند.
دکتر خاتمی با بیان اینکه علوم انسانی در کشور ما بیمار است و ما هم اقرار میکنیم وضع علوم انسانی خوب نیست تاکید کرد: عوامل آن هم فقط محدود به دانشگاه نیست. این نظام آموزشی و سیستم پژوهشی رسالههای علمی در کشور ما راه به جایی نمیبرد. باید اجازه دهیم دانشجو را خود دانشگاه انتخاب کند این تمرکز گرایی به چه دردی میخورد؟ سرآمد رشتههای ما قبلا به این صورت انتخاب میشدند اما الان همه چیز در دست وزارت علوم است.
او تاکید کرد: ما نباید از دانشجوی متوسط انتظار تدوین رساله دانشجویی خوب داشته باشیم. الان دانشگاههای معتبر دنیا نیز بر اساس اولویت سنجی و نیازسنجی دانشجویان را انتخاب میکنند.
مقایسه کنیم ببینیم دانشجوی تحمیلی با دانشجوی انتخابی چه تفاوتی در دستاوردها دارد. در علوم انسانی بیشترین سو تفاهمها وجود دارد چون ما ملاکی برای ارزیابی نداریم .
او بیان کرد: علوم انسانیها امتحان پس نمی دهند و سرقتها در علوم انسانی به این دلیل است که ارزیابی صورت نمی گیرد. استاد راهخنما نمی تواند کار دانشجوی خودش را ارزیابی کند چه برسد به مراتب بالاتر. این مشکلات ماست و امیدوارم برای این رشتهها یک فکری شود.
دکتر خاتمی با بیان اینکه کیفیت را نباید قربانی کمیت کرد یادآور شد: متاسفانه امروز در دور دست ترین کشورها دانشجوهای زیادی جذب شدند ما چه قدر ادبیاتی میخواهیم! باید زمینه را برای دانشجوی دکتری متفاوت کرد و باید در آنها انگیزههای اقتصادی، علمی، اجتماعی و ... ایجاد کرد.

دکتر تقی آزاد ارمکی دیگر سخنران این نشست بود. او بیان کرد: من سه دهه در این حوزه کار میکنم معتقدم کارهایی که در دانشگاه انجام میدهیم اتفاقا به اقتضائات اجتماعی در آمده است. در علوم انسانی به ویژه جامعه شناسی مجموعه کارها از جامعه و نیازهایش درآمده است.
او با طرح این سؤال که آیا رسالهها دکتری معطوف به نیازهای جامعه ایرانی است؟ بیان کرد: برای اینکه من این را نشان بدهم در رسالههای دکتری ۱۳۸۰ تا ۱۴۰۱ یک نمونه گیری کردیم و ۲۱۵ رساله را دیدیم و خواستیم ببینیم رسالهها خودشان را تکرار میکنند؟ چه قدر تخصصی نوشته شدند و چه قدر در ارتباط با نیاز سیاسی و اجتماعی ایران است؟
آزاد ارمکی با اشاره به فراوانی رسالههای جامعه شناسی توضیح داد: بیش از ۳۰ درصد از رسالهها در حوزه مسایل جتماعی ایران، ۱۹ درصد درباره مسایل توسعه و ۳۰ درصد به خود جامعه شناسی مربوط است. حدود ۸ درصد رسالهها نیز در حوزه فرهنگ، ۳ درصد گروههای اجتماعی و ۱۱ درصد سیاست است.
او افزود: اگر این سه گروه آخر را جمع بزنیم متوجه میشویم اولویت مسایل اجتماعی، جامعه شناسی، اقتصادی، توسعه و حوزه سیاسی است. این رسالهها ۷۰ درصد در دانشگاه دولتی و ۱۴ درصد در دانشگاه آزاد تولید شده است.
این استاد جامعه شناسی گفت: زنان در مرحله ای کمتر از مردان در نگارش رساله نقش دارند اما در دورههای اخیر بیشتر از مردان هستند. در بحث روش وجه کمی غالب است چون در مسایل جامعه شناسی مسایل اجتماعی، توسعه و سیاسی روش کمی است به معنای اینکه در مجموع روش کمی ۴۲ درصد، ۲۶ درصد کیفی و ۲۱ درصد ترکیبی است.
به گفته او، مسیری که علوم اجتماعی در ایران طی کرده و با حملههایی که به علوم اجتماعی تحت عنوان پوزیتویسم اجتماعی شده در یک نقد ناروا موجب شده مطالعات کیفی شروع شود.
دکتر آزاد ارمکی تاکید کرد: از سوی دیگر مشکل هزینه و امکانات اقتصادی باعث شده روشها کمی شود. جایی برای حمایت از رشتههای علوم انسانی وجود ندارد و به همین دلیل روشهای کیفی بیشتر استفاده میشود و این پژوهشها محقق محور است تا سازمان محور.
این استاد جامعه شناسی گفت: پس در علوم اجتماعی ما تغییر پارادایمی رخ نداده بلکه اقتضائات سازمانی و مالی باعث افزایش مطالعات کیفی شده است.
او با اشاره به موضوعات رسالهها بیان کرد: آسیبهای اجتماعی ۹ درصد، ده درصد زنان، دین ۸ درصد، خانواده دو درصد، جامعه شناسی مرگ یک درصد و ... است که موضوعات از توزیع نسبتا متناسبی برخوردار است و عرصه کودکی و نسلها و مطالعات کلی درباره تحولات تاریخی و فرهنی و ساختارها را در برمیگیرد.
دکتر آزاد ارمکی افزود: مطالعات جامعه شناسی رسالهها ۹۵ درصد درباره ایران و سه درصد در کشورهای دیگر و سه درصد تطبیقی است. شما وقتی دانشجوی جامعه شناسی کشورهای دیگر میشوید باز هم درباره ایران کار میکنید. حال در زمانی که دانشجویان درباره ایران و مسایل کشور کار میکنند علوم اجتماعی متهم میشود که خودش را تکرار میکند و این سخن ناروایی است.
او یادآور شد: ۷۷ درصد پژوهشها کاربردی و ۲۳ درصد بنیادی است. این کاربردی بودن به چه معناست؟ این پژوهشها دغدغه اش پرداختن به مسایل کشور و حل مسایل است. از سوی دیگر ۲۳ درصد خود دانش اهمیت دارد. در این حالت یک بدفهمی درباب وضعیت علوم انسانی و اجتماعی در ایران داریم. گویی درباره علوم اجتماعی حکمی میکردیم که حالا محقق نشده است.
او با تاکید بر اینکه علوم اجتماعی دچار بحران نیست بلکه دچار ضعف است بیان کرد: علوم وقتی باقی میماند که ضعف دارد چون آن وقت به لحاظ روشی و محتوایی تلاش میکند خودش را تقویت کند. علوم اجتماعی در ایران نه ناتمام است و نه بحرانی . ما باید ضعفهایمان را مرتفع کنیم. اینگونه دچار آسیب شناسی حکومتی درباره علوم اجتماعی در ایران نمی شویم.
دکتر آزاد ارمکی یادآور شد: دانش منطق خودش رادارد و بر اساس این منطق عمل میکند برخی از این منطق جهانی، اقتضایی و آکادمیک است پس اقتضائات حکومتی و ایدئولوژی نمی تواند علوم انسانی را متعهد کند.
او با بیان اینکه علوم انسانی و اجتماعی را در ایران به عنوان یک پروسه توسعه ای تعریف کردیم افزود: حتی موسسه مطالعات اجتماعی هم به عنوان ماجرای توسعه ای تعریف شده است. علوم اجتماعی در ایران مسئله اساسی اش ارزیابی برنامههای توسعه بوده است و در این باره سه کتاب نوشتم و میگویم توسعه در ایران چه کرده است.
این جامعه شناس گفت: همه تالیفات مؤسسه مطالعات اجتماعی بررسیهای اقتصادی است که توفیق، ساروخانی، نراقی و ... انجام داده اند. همین دانشگاه را دچار مشکل میکند. ما از دانشگاه پاسخ به سؤال بنیادی میخواهیم اما عملا طوری تعریف شده که به تحولات بعد از سیاست گذاری جواب بدهد.
او افزود: غلبه در دانشگاهها بر کارمندان است تا دانشمندان. دانشجو و استاد از بیرون گزینش میشوند و سازمانی به نام گزینش استاد و دانشجو وجود دارد خب این نمی تواند اساسا به جز کارمند تولید کند استاد و متفکر تولید نمی کند چون استاد و دانشمند اقتضائات دیگری دارد.
دکتر آزاد ارمکی با طرح این سؤال که چرا دانش در ایران مبتذل است عنوان کرد: چون اقتضائات بروکراتیک در تولید دانش داریم. ما باید کالایی به نام دانش تولید کنیم. از سوی دیگر وحدت حوزه و دانشگاه درست کردیم و قرار شد رفاقت فرهنگی ایجاد کنیم نه در هم شدگی دانش! من مخالف مطالعات میان رشته ای هستم و یکی از افتضاحات علم در ایران همین مطالعات میان رشتهای است.
او گفت: باید تقسیم کار حرفهای دانش داشته باشیم باید دانشگاه نیروی تخصص تربیت کند و دانش از طریق نیروی کارشناسی وارد سیستم شود نه استاد. من استادم ریتزر است اما ندیدم مخاطب دولتش باشد اما او کسانی را تربیت میکند که مخاطب سیستم قرار میگیرد. به جز پارتو که در خدمت موسولینی قرار گرفت و نتیجهاش را دیدیم. پس نظام دانشگاه در رفاقت یک سیستم کارشناسی تولید میکند و هر کسی باید در حوزه خودش کار کند این تقسیم کار باعث میشود ایدههای تولید شده در دانشگاه از طریق نظام کارشناسی صورت بندی شود نه استادان دانشگاه.
این جامعه شناس با بیان اینکه دانشگاه باید ایده پردازی کند و نظام سیاسی مسایلش را مطرح کند و بعد از طریق نظام کارشناسی این مسایل حل شود عنوان کرد: در ایران نظام دانش متفرق و غیر پارادایمی است و به همین دلیل است که به مسایل ایران پرداخته شده اما ناتمام است. هر کدام از پژوهشها در ایران یک پژوهش واحد است و حتی انباشتی نیست اما ناتمام است.
او تاکید کرد: ما باید اصلاح ساختاری کرده و نقش را به دانشگاهیان بدهیم نه بروکراتها. ما نباید به دیگران محول کنیم وگرنه الان موفق شده بودیم و مدرسههای متفاوتی داشتیم. من اصرار داشتم مکتب بهارستان، مکتب گیشا و مکتب بهشتی داشته باشیم تا اینها مکتبی با هم برخورد کنند. این اساتیدی که ما انتخاب میکنیم اساسا استادان برجسته نیستند. حتی چهرههایی که در فارابی انتخاب میشود هم برگزیده نیستند چون ما به آدمها رای میدهیم.

دکتر مهدی عباس زاده در پایان درباره مسئله محوری در رسالههای علوم انسانی سخن گفت و افزود: ما باید در نظر داشته باشیم پژوهش منحصر در یک قلمرو علمی است و نسبت بنیادین با حل مشکل دارد پژوهش حقیقی دارای چنین ویژگی است.
او ادامه داد: در سطح دانش و جامعه باید حل مسایل صورت گیرد. از سوی دیگر مسایل در حوزههای مختلف باید مبتنی بر پژوهش واقعی کار شود و راهکارهای اساسی مبتنی بر پژوهش واقعی است.
او با بیان اینکه علوم انسانی روح دانش است و در دنیا به همین دلیل علوم انسانی اهمیت دارد اما در ایران این اهمیت وجود ندارد گفت: بخش صنعت خودش را مستقل میداند دانشها بدون علوم انسانی مردند پس پژوهشها میتواند نقش منحصر به فرد داشته باشد.
دکتر عباس زاده با بیان اینکه پژوهش باید مسئله محور باشد تا مشکلات را حل کند یادآور شد: اگر مسئله محور باشد پژوهش است در غیر این صورت پژوهش تشریفاتی است که در نظام آموزشی و پژوهشی ما بسیار زیاد است.
به گفته این مدرس دانشگاه عمده تحقیقات رشتههای علوم انسانی موضوع محور است تا مسئله محور یعنی استاد و دانشجو موضوعی را در تعامل با مهم مشخص میکنند که تا حدی درباره آن مطالعه دارند و دانشجو رساله اش را کار میکند موضوع محور است و نه مسئله محور و راهکارش هم بحث مسئله محوری است.
او عنوان کرد: از معضلات پژوهشهای علوم انسانی این است که ادعای مسئله محوری داریم تا مسئله حقیقی. از سوی دیگر رسالههای ما ناظر به مسئله واقعی نیست.
دکتر عباس زاده با بیان اینکه پژوهش درباره موضوع آسانتر از مسئله است و به همین دلیل پژوهش درباره مسئله سختتر است گفت: مسئله با سوال هم فرق دارد چون سوال با رجوع به افراد و منابع مرجع پاسخ داده میشود برخی از پژوهشها در کشور ما به دنبال پاسخ به سؤال است نه مسئله.
او افزود: مسئله از سر دغدغه انتخاب شده اما سؤال از سر کنجکاوی و جهل پدید آمده است. سؤال فردی است اما مسئله ویژگی جامعه شناختی دارد در برخی از دانشها مسئله و سؤال با هم منطبق میشود. تحقیقات فلسفی گاه حل مسئله نمیکنند و پاسخ سؤال را میدهند.
به گفته او، از سوی دیگر مسئله با مشکل تفاوت دارد مسئله حل میشود اما مشکل برطرف میشود در پژوهش ما با مسئله ای را حل میکنیم تا مشکلی در جامعه حل شود. مسئله قابل پژوهش است اما مشکل تا زمانی که توسط دانشمندان مسئلهمند شود قابل پژوهش نیست. در نهایت نیز مسئله در سطح دانش و مشکل در سطح جامعه مطرح است.
این مدرس دانشگاه بیان کرد: باید همواره بدانیم مسئله تاکنون پاسخ داده نشده است. پژوهش باید مسئله ای را بگوید که پاسخ نیافته است. به مسئله محوری در همه پژوهشها نیاز داریم. ما گاهی در پژوهش مسئلهسازی میکنیم ساخت مسئله یک بحث است و کشف مسئله یک چیز دیگر.
او با بیان اینکه ما باید از طریق مسئله سازی سراغ حل مشکلات برویم عنوان کرد: مسئله نباید را تک رشته ای دید بلکه باید آن را میان رشته ای دید. الان مرز دانش در علوم انسانی دنیا را همین میان رشتهایها مشخص میکند اما ما به مسایل تک رشتهای نگاه میکنیم. در پایان نیز باید به تناسب سنخ مسئله روش شناسی کنیم و در رسالههای دکتری روشها درباره همه موضوعات یکی است.
دکتر عباس زاده با طرح این سؤال که چه کنیم رسالههای دکتری مسئله محور شود؟ گفت: تدوین ساختار معرفتی دانش یکی از راهکارهاست. باید کارگروههایی در دانشگاه نیز نیازسنجی در سطح جامعه کنند. همچنین رایزنی با بخش صنعت و تکنولوژی انجام شود و باید این ارتباطات با علوم انسانی برقرار شود. شکل گیری میزهای حل مسئله یکی دیگر از راهکارهاست. تهیه و اجرای طرح تخصص اعضای هیئت علمی نیز آخرین راهکارست.
پنل دوم

دکتر حسین بابایی مجرد سخنرانی خود را با موضوع ناحکمرانی در پژوهش ارائه کرد و گفت: ما در نظام حکمرانی جمهوری اسلامی با مسایل مختلفی رو به رو هستیم و پژوهش هم یکی از مسایلی است که باید درباره آن تصمیم گیری کنیم. ما اساسا بیشتر با نا مسئلهها و نا راه حلها مواجهیم تا مسئلهها. نظام حکمرانی با راهحلهایی مواجه است که اگر به نتیجه نرسد بیان میشود که اجرا خوب نیست وگرنه راه حلها مشکلی ندارند یا از سوی دیگر راه حل جایگزین پیدا میکنیم.
او ادامه داد: در حکمرانی پژوهش ما با این وضعیت مواجه هستیم که مجموعه ای از راهحلها وجود دارد و ناظر به شرایط راهحلهای مناسب را انتخاب میکنیم. ما بعد از انقلاب اسلامی چند منطق برای متناسبسازی علوم انسانی داشتیم که در خدمت جامعه قرار بگیرد. یک رویکرد کاربردیسازی است و علم باید نافع باشد و در خدمت ما قرار گیرد. رویکرد بعدی بومیسازی است البته جلوتر که میآییم مناسبات بین جوامع علمی هم وارد میشود. رویکرد بعدی اسلامیسازی است که از سوی نهادهای مختلف پیگیری میشود.
او با اشاره به کتابی از محمد فاضلی گفت: او در کتابش هر سه رویکرد کاربردیساری، بومیسازی و اسلامیسازی را در علوم نقد میکند. اما سؤال این است که آیا باید پژوهش را به حال خود رها کرد یا باید نظام حکمرانی در آن دخالت کند؟ در غرب این بیان شده که حکمرانی میخواهد در پژوهش مداخله کند. ما باید ببینیم انتفاع در فضای علمی کجاست ؟ برای محققان هم انتفاع مهم است. نظام حکمرانی پژوهش ما باید مشخص کند چه انتفاعاتی از دخالت او مشخص میشود. وزارت علوم، نظام انتفاع را در چه چیزی مشخص کرده است؟
این مدرس دانشگاه گفت: فکر میکنم جریان پژوهش در کشور یک کلاف سردرگم شده و ما باید مشخص کنیم نظام انگیزشی محققان چطور شکل گرفته و نظام ارتقا چگونه این جریان انگیزشی پژوهش در کشور را دست کاری کرده است. این جریان نفتی و بدون توجه به حکمرانی و جامعه در پژوه، ثمره نظام ارتقا بوده است.

دکتر عبدالرحمان حسنی فر در ادامه این نشست با بیان اینکه بخشی از مشکل رسالههای دکتری به فهم نامناسب از آن بر میگردد به به طرح اعتلای علوم انسانی اشاره کرد و گفت: پرداختن به مشکلات علوم انسانی بحث همیشگی و مستمر است مشکلاتی چون بیکاری گسترده، فاصله پژوهش علوم انسانی با نهادهای اجرایی، عدم ارتباط علوم انسانی با حوزه عمومی و صنعت، ناتوانی علوم انسانی در حل معضلات جامعه، بی محتوایی پژوهشهای دانشجویی و ... باعث میشود به رسالههای دکتری بیشتر توجه کنیم.
او افزود: در همه مراحل تدوین رساله دکتری مشکلاتی وجود دارد. یک رساله دکتری در قالب شبکه و عوال مسقیم و غیر مستقیم انجام میشود. شبکه ای که از عوامل آموزشی، فرهنگی وسیاسی شکل گرفته است. در این میان مبنای نگاه آسیب شناسی به رسالههای دکتری میتواند با نگاهی به اسناد بالادستی صورت بگیرد.
او با بیان اینکه در همه مدلها پژوهش علوم انسانی مهم است و جایگاه مهمی دارد ادامه داد: اشکالاتی در رسالههای دکتری وجود دارد و نقش ما این است که صورت بندی درستی از اینها داشته باشیم. من اشکلات را در دو بخش کلی و جزئی دیدم. بخش کلی مهم است و برای فهم ما مهم است و همه اشکالات رسالهها را نمیتوانیم بر گرده دانشجو بگذاریم. از سوی دیگر علوم انسانی در کشور ما نوپاست و باید ببینیم ما در چه جایگاهی قرار داریم.
به گفته دکتر حسنی فر، اشکال نخست این است که ما در ارتباط با علوم انسانی چند آرمان آموزش، پژوهش، همسو شدن با منطق بازار و جامعه محوری را دنبال میکنیم در حالیکه یک بستر داریم و بسترهای مختلف برای این اهداف وجود ندارد. ما امروز فعلا فقط در بستر آموزش حرکت میکنیم و بستر برای سایر اهداف وجود ندارد و باید به نوعی در پژوهش در ارتباط با جامعه کارهایی کرد.
این مدرس دانشگاه بیان کرد: اشکال دیگر فهم علوم انسانی و ماهیت آن است و فهم مناسبی درباره آن وجود ندارد. ما در وضعیت فقدان پارادایم در علوم انسانی هستیم. ناتوانی در گفت و گو و فقدان تضارب آرا نتیجه این موضوع است. افزایش تعداد دانشگاهها و پذیرش دانشجو دکتری به این بحران دامن زده است. ما در علوم انسانی آموزش و پژوهش را به افراد میفروشیم و بیشتر افراد دنبال اهداف فردی خودشان از جمله مدرک گرایی و ... هستند.
دکتر حسنی فر با بیان اینکه صوری بودن فرایند آموزش و پژوهش در دوره دکتری وجود دارد گفت: از سوی دیگر همه دانشجوها در هر دانشگاهی باشند موضوعاتشان با هم یکی است و گویی دانشجو در دوره دکتری رهاست و نتیجه این میشود که رسالههای دکتری هیچ ثمری ندارد. عدم پیوند بین نهادهای اجرایی و مراکز تحقیقاتی از دیگر مسایل کلی ماست.به لحاظ جزئی هم رسالههای دکتری ما درست موضوع یابی نمی شوند. موضوع باید مبتنی بر دادههای فراوان و عینی باشد و موضوعات بر مشکلات محدود بیان میشود. از سوی دیگر مساله مندی در رسالهها نیست چون ارتباطی با واقعیتها ندارد. در نهایت اینکه یافتههای تحقیق هم در رسالههای دکتری استفاده نمی شود.
او به بیان راهکار پرداخت و گفت: باید روی سیاست گذاری و مدیریت علم در علوم انسانی کار کرد. ما باید ساز و کاری طراحی کنیم که نیازها از واقعیت عینی و عملی جامعه ناشی شود و باید مشکلات آموزش و پژوهش را برطرف کنیم. اگر مخاطبی برای یافتههای پژوهشهای علمی نباشد علوم انسانی به چشم نمی آید در این حالت فرقی بین پژوهش خوب و بد وجود ندارد اگر جامعه ای روی رسالههای دکتری سرمایه گذاری میکند مهم است که به آن توجه شود. تقسیم کار باید به واسطه سیاست گذاری در حوزه پذیرش دانشجو، تعیین موضوعات و ... صورت گیرد.

دکتر غلامرضا لطیفی در ادامه این مراسم درباره واکاوی رسالههای دکتری در حوزه برنامه ریزی سخن گفت و افزود: آزاد بودن دانشگاه مهم است و نباید علم را محدود کرد چون معرفت علمی فزاینده و تکاثری است. از سوی دیگر با توجه به دگردیسی در فضای مجازی و هوش مصنوعی نهادهای دانشگاه نیازمند دگردیسی هستند.
او افزود: نهاد دانشگاه در ایران با کمی گرایی مواجه است و در جاهای مختلف ایران دانشگاه ساختیم در حالیکه در بسیاری از جاها دانشگاه نسبت به آموزشهایی که میدهد صلاحیت ندارد.
او با اشاره به تعداد اعضای هیئت علمی گفت: ۶۶ درصد اعضا مردان و ۳۳ درصد زنان است. دانشگاهی که بیشترین عضو هیئت علمی را دارد دانشگاههای دولتی است و دانشگاه علمی کاربردی کمترین اعضای هیئت علمی را دارد. ما در سال ۱۴۰۰ حدود ۷۵ هزار تا پایان نامه داشتیم که ۸ هزار رساله دکتری بوده است و به ازای هر هزار نفر یک رساله دکتری داشتیم. این نشان میدهد نگرانی ما درباره کمیت رسالهها بیهوده است و برای ما نوعی تمرین پژوهشی است.
دکتر لطیفی گفت: علوم انسانی بیشترین تعداد دانشجو و پایان نامه را دارد و جایگاه علوم انسانی بسیار برجسته است به شرطی که تاثیرگذاری آن را در نظام دانش بدانیم. دگردیسی مفهومی ما نسبت به دانشگاه باید عوض شود. انواع پژوهش چگونه است؟ برخی از پژوهش بنیادی است و برای رشد و توسعه علمی است و رویکرد اثبات گرایی دارد. دسته دوم پژوهشهای توسعه ای است.
به گفته این مدرس دانشگاه، در ایران بیشتر پژوهشهای ما عرضه محوراست حتی در زمینهدهای جدید هم دپارتمانهای ما روی یک موضوع خاص متمرکز میشوند نیازاست ما سیالیت فکری داشته باشیم. پژوهش ما نباید معلم محور باشد. باید رسالهها را به سویی سوق دهیم که نیازهای جامعه را تامین کند. باید روی موضوعات که مورد نیاز است رسالهها را سوق دهیم.
او افزود: یکی از آفتهای ما این است که همکاران به کار هم ارجاع نمی دهند باید بین اجتماعات علمی ارتباط برقرار کنیم. در نظام دانشگاهی فلان کارمند برای دانشگاهیها شاخص میگذارد و این یکدیگر از آفتهای ماست. ما باید اعتماد به نفس را در دانشجویان ایجاد کنیم تا به خود باور داشته و بارش فکری داشته باشند. از سوی دیگر ما از اخلاق علمی دور شدیم و باید این را در فرایند آموزش وارد کنیم. یاسپرس در ایده دانشگاه بیان میکند هر زمان دولتها را در دانشگاه دخالت میکند ما را از توسعه دور میکند. دانشگاه باید از آزادی عمل برخوردار باشد.
دکتر لطیفی گفت: پایان نامه باید از ایدههای خلافانه و نواوری برخوردار باشد و جای پای دانشجو باید در رساله دید شود. بسیاری از دانشجویان با روشهای پژوهشی آشنایی ندارد. از سوی دیگر انگیزه نداشتن، راه حل طلبی، بررسی نکردن چالشهای پیش رو، عدم انتخاب روش مناسب، ضعف زبان خارجی و عدم استفاده از منابع دست اول ارائه پیشنهادات کلی و ضعیف از مشکلات رسالههای دانشجویی است.

دکتر جبار رحمانی با بیان اینکه رساله نویسی موضوعی مهمی است گفت: از سال ۹۷ تا ۹۸ ، ۶۳ هزار ساله و از ۹۸ تا ۴۰۰ ، ۴۲ هزار رساله داشتیم که ۲۱ هزار تا مشابهت علمی داشتند. صحبت در باب رساله نویسی بدون توجه به منطق رسالات و بده و بستانهای آن برای بقای دانشجو و استاد ممکن نیست. ما اساسا رساله نویسی را بدون توجه به جهان موجود و بر اساس ایده آل و معیارهای موجود بررسی میکنیم در حالیکه مهم شرایطی است که رساله نویسی در آن انجام میشود.
او ادامه داد: برای هر ساله بین ۲۰ تا ۳۰ میلیون هزینه میشود و این هزینه فقط دانشگاه است و بخشی هم هزینه برای برون سپاری است که خیلی هم مشروعیت پیدا کرده است. قیمت برون سپاری هم بسته به انجام کار متفاوت است و کف هزینه رساله یک علوم انسانی بین ۲۰ تا ۳۰ میلیون است.
او افزود: در این پدیده اجتماعی باید ببینیم چگونه از خلال این موقعیت عینی رساله نویسی میتواند بر زندگی دانشجو و اساتید تاثیر بگذارد. استادان برای رساله نویسی حق الزحمه برای راهنمایی و مشاوره میگیرند که امتیاز مادی است از سوی دیگر اساتید قابلیتهای معنوی همچون تسویه حسابهای بین دپارتمانی از رساله نویسی کسب میکنند.
دکتر رحمانی با بیان اینکه دانشگاهها در رتبه بندی نظام آموزشی مهم است بیان کرد: رساله نویسی و مقالههای منتشر شده از آن در این بین مهم است. نظام سیاسی نیز از این میتواند یک پروپاگاندا داشته باشد که چه قدر بر اساس این رسالهها تولید علم میکند.
به گفته این مدرس دانشگاه، پس ذی نفعان رسالهها شامل دانشجو، نظام آموزشی و نظام سیاسی وجود دارد و البته است که در این ذی نفعان جامعه و بخش صنعت در آن نیست. رساله نویسی حدود ۱۸۰۰ میلیارد تومان گردش مالی دارد و بخش اعظم از ارتقای اساتید به واسطه همین رساله نویسی رخ میدهد. بنابراین با همه مشکلاتی که در این حوزه است اما هنوز این مساله پاسخ داده و دانشجو و اساتید برای حفظ وضعیت موجود که منافعی برای همه دارد مدام بازتولید میشود.
او با بیان اینکه این بازتولید باعث شد فرهنگ دپارتمانی شکل بگیرد توضیح داد: بدین معنی که سیاست تقسیم غنایم دارد و استادان دانشجویان را به منزله چک حامل میبینند گویی دانشجو یک غنمیت است که باید حفظ شود و به تدریج قواعدی در دپارتمانها شکل گرفته که این تقسیم غنایم متوازن باشد.
دکتر رحمانی عنوان کرد:من از مفهوم قبایل دانشگاهی برای رساله نویسی استفاده میکنم. نظامهای دانشگاهی ما قبیلههای بسته ای شدند که امکان تعامل با بیرون ندارند. آنچه در ادبیات تولید علمی دانشگاه وجود دارد که تولید علمی در اجتماعات علمی رخ میدهد اما در ایران شبکه در آن عمل میکند که انحصارگرایی دارند و برمبنای گروهی از افراد ذی نفع شکل گرفته است. این رسالهها به جای اینکه وارد منطق اجتماعات علمی شود وارد گروههای ذی نفع میشوند و در نتیجه ما شبکههای ذی نفعان علمی بروکراتیک دارد نه اجتماعات علمی. این شیوه باعث شده اساتید در همه حوزهها مقاله داشته باشند! مرز تخصص در این نوع رساله نویسی در نوردیده شده است.
به گفته او، مفهوم دوم خشونت نمادین در رساله نویسی است. این خشونت با همکاری خود سوژه است و گویی همه چیز طبیعی است و هیچ ایرادی ندارد. دانشجو نمی تواند از استاد دیگری خارج از دپارتمان استفاده کند اما در واقع این یک خشونت نمادین است. نتیجه این فرایند تحقیر دانشجو است و دانشجو میفهمد بازی رساله یک بازی بروکراتیک است نه علمی به همین دلیل خودش وارد این بازی شبکه ای میشود. به همین دلیل است که همه وارد یک بازی جعلی میشوند.
دکتر رحمانی با بیان اینکه ما با رساله نویسی برای تمرین پژوهش که نه بلکه یک امر بروکراتیک مواجه هستیم و لذا با ابتذال پایان نامه نویسی مواجه هستیم نه تولید علم تاکید کرد: این شبکه باعث شده که تولید رسالههای خوب در این شبکه با مشقت انجام شود. از دل این قبیله گرایی حجم بالای خشونت نمادین به دانشجو بیرون میآید. آخرین کسی که در این بازی فجیع پرچم را به دست گرفته دانشجو است و قبل از آن نظام دانشگاه، آیین نامه ارتقا و اساتید و ... هستند.
او در پایان گفت:باید از رسالهها پول برداشته شود و در آیین نامه ارتقا هم اصلاح صورت گیرد بعد فهمیدم این اصلا شدنی نیست چون همه این پول ناحلال را خوردیم و از بهشت رانده شدیم. بنابراین برون سپاری نتیجه ساز و کارهای درون دانشگاهی ما و قبیله گرایی در دانشگاه است.

دکتر محمدهادی همایون در ادامه این نشست بر لزوم تغییر سازوکارها در تدوین رساله نویسی گفت: جامعه میپیچد اما ما تغییر نمیکنیم. روزی ما فقط کلاس در داشتیم بعد امتحان اضافه شد بعد پایان نامه به برنامه درسی اضافه شد بنابراین میشود صرف نظر از اینکه پایان نامه چه گرهی از مشکلات ما باز میکند تغییراتی در این روند داد.
او افزود: هر نوع سیاست گذاری درباره رساله بسته به این است که ما آن را چه تعریف کنیم. بسیاری از اساتید رساله را فرصتی برای پایان مهارت آموزش به دانشجو میداند. ما در نظام سرمایه داری مدرن رساله را مکمل آموزش و پژوهش ندانستیم و آن را ابزاری برای تجارت دانشگاه میدانیم. از سوی دیگر ارتباط رساله با بازار هم قطع است.
دکتر همایون گفت: ما دانشگاههایمان رسالت و کارویژههای خاص خود را تعریف نمی کنیم تا بر اساس آن رسالههای ویژه داشته باشیم. نتیجه این میشود که ما رسالههای تکراری یک دست داریم. همین دیروز نظام استاد و شاگردی در هنر تصویب شد من فکر میکنم این نظام دوای درد ماست. باید دانشجو با اساتید همراهی کند. در گذشته این نفس همراهی با اساتید برای دانشجو راهگشا بود . این روش شاگردان بزرگی را تربیت کرده است.

دکتر علیرضا منجمی سخنران پایانی این پنل بود که طی سخنانی گفت: دوگانه آموزشی و پژوهشی در مقطع دکتری درباره رساله نویسی چالش ایجاد کرده است اساسا قرار است در دانشگاه پژوهش و آموزش باهم انجام شود و این تفکیک کاملا ساختگی و بروکراتیک است. این موضوع لازم است در یک نشست مجزا بررسی شود.
او افزود: ایدهآل ما این است که محقق ما هدف داشته باشد اما این ساز و کاری میخواهد نمی شود شما در یک سیستم آموزشی فردی بی هدف را تربیت کنید بعد از او انتظار داشته باشید در رساله دکتری دغدغه مند عمل کرده و به نیاز جامعه پاسخ دهد. تصور ما از حل مساله در پژوهش نیز صرفا به انجام آن بر میگردد و طی کردن فرایند بروکراتیک. از سوی دیگر اگر یک محقق علوم انسانی نسبت اصیل با مساله برقرار کند بدین معنی که مساله با زیست آن مرتبط باشد آن وقت نتایج پژوهش اثر بخش میشود.
او در پایان با تاکید بر اهمیت مقاله نویسی گفت: مقالههاست که دانش تولید میکنند و چهارچوب برای حل مساله ارائه میدهد اما ما در این باره غفلت کردیم و به نقش مهم مقاله نویسی صحه نگذاشتیم و مدام میگوییم مگر مشکلات کشور فقط مقاله نویسی است؟! باید سازوکارها را اصلاح کرد.