همایش علمی «کریم مجتهدی؛ فیلسوف ایرانی» سهشنبه ۲۳ خردادماه در پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی با حضور اندیشمندان و صاحبنظران برگزار شد.
پنل اول
موسی نجفی، رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی سخنران آغازین پنل اول بود. او درباره سابقه آشنایی خود با کریم مجتهدی عنوان کرد: من ابتدا از نحوه آشناییام با ایشان بگویم؛ سال ۶۷ استادی در دانشکده حقوق داشتیم، یکبار فلسفه سیاسی کانت را درس دادند و گفتند منبع من کتاب دکتر مجتهدی است. آنجا من برای اولین بار اسم ایشان را شنیدم و علاقهمند شدم ایشان را ببینم. یکبار در کلاس درس ایشان حاضر شدم و در آخر کلاس خواستم سؤال بپرسم ولی ایشان گفتند شما حق سؤال نداری! پرسیدم چرا؟ ایشان گفت کسی باید پرسش کند که به موضوعی مسلط باشد. بعد از کلاس خدمتشان رفتم، گفتم این چه برخوردی بود داشتید. ایشان گفتند باید مطلب را بلد باشی تا سؤال کنی. من گفتم پس من یک ترم سر این کلاس میآیم بعد سؤال میپرسم. ایشان گفتند پس اصلا نیا! پرسیدم چرا؟ گفتند چون بلد نیستی فارسی حرف بزنی. من از روحیه ایشان و تعصبشان به زبان فارسی خیلی خوشم آمد.

او موضوع سخنرانی خود را «سیدجمال الدین اسدآبادی؛ روایت دکتر کریم مجتهدی» قرار داد و افزود: من با دکتر داوری اردکانی تماس گرفتم و از ایشان پرسیدم آیا برداشتی که من از دیدگاه دکتر مجتهدی داشتم درست است یا خیر. استاد مطهری، دکتر حمید عنایت و دکتر مجتهدی درباره شخصیت سیدجمال صحبت کردند. من از ایشان پرسیدم آیا این سه نفر زلزله انقلاب اسلامی را حس کرده بودند که به سیدجمال توجه کردند؟ ایشان گفتند بله، خود من هم حس کرده بودم و این حس در من به آگاهی رسید. بعد پرسیدم تفاوت دکتر مجتهدی با شهید مطهری و دکتر عنایت چیست؟ چون شهید مطهری سید را بین تجددگرایی افراطی و سلفیت خشونتبار قرار داده است و سید را خط وسط میداند. دکتر عنایت هم دنبال خط متعادل در اندیشه عرب است و از نوشتههای سید استفاده کرده و سید را خیلی تجلیل کرده ولی دیدگاه مجتهدی چیست؟ دکتر داوری گفت نگاه آن دو نفر سیاسی بوده است ولی دکتر مجتهدی چطور به این نقطه رسید؟
دکتر نجفی با بیان اینکه سیدجمال را نمیشود ندید تاکید کرد: کسانی که بخواهند وارد عمق مسائل اجتماعی شوند باید سید را ببینند. همینطور نمیشود روی شخصیت سیدجمال ایستاد، چون شخصیت سید خیلی شناور است و اگر رویش بایستی ممکن است خودش رکود باشد. پس باید از سید عبور کرد و این خودش رشد است ولی چطور از سید عبور کنیم؟ این کار سادهای نیست چون سیدجمال آدم بزرگی است. پس شناخت سید واجب است ولی روی سید نباید بایستیم. در عین حال سؤال این است که عبور از سید چطور باید صورت بگیرد؟ باید معمای سید حل شود. حل این معما میتواند برای سیاست امروز ما و شناخت ما از سیاست مغتنم باشد.

به گفته رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، دکتر مجتهدی در کتابش از دو مقاله سید استفاده کرده است. سیدجمال دو بعد دارد یک بعد در مقابل متجددین افراطی مثل آخوندزاده و سپهسالار و ...، دکتر مجتهدی در این قسمت از سید تعریف میکند ولی نقد ایشان برای من مهم است، نقدی که نه شهید مطهری وارد آن شدند و نه مرحوم عنایت. به نظر من این درکی که ایشان دارند فوقالعاده است. ایشان میگوید در اثر سیدجمال، در میان دانشمندان نامهای گالیله و کپلر و دیگر متخصصان علوم طبیعی آورده شده ولی صحبتی از دکارت و هگل و کانت و ... به میان نیامده است و ایشان چندان به سهم این افراد در بنیاد دادن به تمدن غرب توجه نکرده است یعنی فلسفههای عمیقتر غرب را نشناخته است.
او ادامه داد: از نظر دکتر مجتهدی، سید جمال به علل صرفا سیاسی مسائل را در حد احتیاج روز و ضرورت آنی مطرح کرده است و کار او از این لحاظ شبیه کار یک روزنامهنگار است، نه متفکر واقعی. بعد بحثشان این است که برای امروز قابل قبول نیست که کسی فلسفه را اینطور نگاه کند. از نظر ایشان علیرغم اینکه مجتهدی در میدان غرب و غربستیزی حرکت میکند ولی تحت تاثیر فلسفه غرب است. آیا در سیاست امروز هم چنین چیزی میبینیم؟ کسانی که خیلی غربستیزی میکنند و شعار ضد غربی میدهند ولی در مقطعی شدیدا غربزده شدند. علتش همین است، همین فرهنگی که از سیدجمال به ارث بردند. پس در معمای سیدجمال یک طرف غربستیزی است و یک طرف غربزدگی و جالب اینکه خودش متوجه این پارادوکس نیست.
دکتر نجفی در پایان گفت: نکته عالی دیگری که دکتر مجتهدی میگوید این است که او عملا هر وسیلهای را برای رسیدن به غایت مورد نظر صلاح و صواب میدانسته ولی کسی که همه چیز را به عنوان وسیله تلقی میکند دربارهاش این خطر هست که خود نیز وسیله دیگران قرار بگیرد. چقدر این حرف عجیب است. کسانی که هر وسیله را مجاز میدانند ممکن است خودشان وسیله قرار بگیرند. این حرف درباره خود سیدجمال صدق میکند و ایشان هم در برهههایی وسیله افراد دیگر قرار گرفت.

در ادامه این نشست دکتر حسین کلباسی؛ استاد دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه سلوک و نحوه معاشرت استاد خاص و ممتاز بود و التفات ویژهای به بنده و دکتر نجفی داشتند عنوان کرد: این التفات سبب شد برخی مطالب خاص را از ایشان شنیدیم. در عنوان انتخابی بنده آمده است «استاد مجتهدی؛ نشانی از فضیلتهای بیشمار» شاید فکر کنید میخواهم تعریف و تمجید کنیم که البته بحث من شامل تعریف از ایشان هست ولی نه به نحو عادی و معمول. اولا فضائلی که بنده از ایشان سراغ دارم یکی دو مورد نیست و اگر آدمی یک فضیلت را محقق کند خیلی هنر کرده است چون یک فضیلت نمایندگی از فضائل دیگر دارد، حالا اگر در کسی مجموعه فضائل بروز کند کاری کرده کارستان.
او افزود: از قضا دکتر مجتهدی مردی است که از تعریف و تمجید فوقالعاده بیزار است و بنده که شاگرد ایشان بودم و هستم اگر بگویم از تعریف آزرده و ناراحت میشوند درست گفتهام. نکته دیگر اینکه در این همایش بناست در باب آرا و اندیشههای استاد سخن گفته شود. توجه کنید در این عبارت «آثارنا تدل علینا» اگر از فضیلت استاد میگویم در آثار ایشان منعکس است و آثار دلالت بر صاحب آثار میکند. این مطلب، مطلبی است که جنبه علی و معلولی دارد.
این استاد دانشگاه بیان کرد: ایشان میگفتند همه آیات قرآن شگفتانگیز است ولی برخی آیات شگفتانگیزتر است از جمله این آیه: «أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی»، معنای سخن این است در این عالم هیچ چیز ضایع نمیشود و همه ثبت و ضبط میشود. دکتر مجتهدی میگفتند وقتی چیزی مینویسیم مخاطب ممکن است دریابد ممکن است درنیابد ولی اثر آن میماند. شاید آیندگان دریابند چنانکه افلاطون و ارسطو در زمانه خودشان معروف نبودند، محبوب هم نبودند. افلاطون در سفر سوم به عنوان برده خرید و فروش شد و هنگامی که از دنیا رفت ارسطو از آتن فرار کرد. غرض اینکه شهرت و معروفیت چیز بدی نیست ولی اگر استادان در زمانه خودشان شهرت پیدا نکنند ملالی نیست و اثرشان باقی خواهد ماند.
کلباسی عنوان کرد: بنده شاگرد ایشان بودهام و یکی از مهمترین مواردی که لازم است در مورد اخلاقیات ایشان اشاره کنم تأکید بر انضباط و حضور و غیاب مرتب و با کمال دقت و صراحت بود. پیام این رفتار دکتر مجتهدی این بود که اینجا پارک و چایخانه نیست بلکه کلاس درس است و وقتی وارد دانشگاه میشوید باید پای لوازم آن بنشینید لذا اهتمام به آموزش در اندیشه ایشان جایگاه والایی داشت. معتقدم دکتر مجتهدی، جامع فلسفه غرب و شرق و اسلامی است. البته وی در اینها محدود نشده بلکه توجه ایشان به ذات و جوهر فلسفه بوده است. وی به سنت ما از جمله ابن سینا، خواجه نصیرالدین طوسی، سهروردی و ملاصدرا توجه زیادی داشته است. کتاب «مغولان و سرنوشت فرهنگی ایران» نیز کتابی درخشان است که دکتر مجتهدی به رشته تحریر درآورده است.
او با بیان اینکه پاسداشت عالم، پاسداشت علم است تاکید کرد: کاری که دوستان انجام دادهاند نیز ارجگذاری علم است و ای کاش این سنت و فضیلت ارجگذاری پایدار بماند و اهل خود را بیابد و معرفی کند تا نسل جوان ببینند که این افراد چه کردهاند. انسان به هوا و طعام زنده است لذا میتوانم بگویم دکتر مجتهدی بعد از هوا با معلمی و فلسفه، بیش از طعام زنده است. هیچ مبالغهای در این جمله بنده نیست. وی برای همه دقایق زندگی خود حساب و کتاب دارد و وجود چنین افرادی نامکرر است. در پایان این بیت از حافظ را به ایشان تقدیم میکند: «حسن تو همیشه در فزون باد / رویت همهساله لالهگون باد»

دکتر سیدمصطفی شهرآئینی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ضمن تشکر از برگزاری این نشست گفت: برگزاری چنین جلساتی، سنت بسیار پسندیده و نیکویی است چون بزرگی را در جلسهای وزین با حضور شاگردان مورد تکریم قرار میدهیم و اضلاع فکری وی را بررسی و برجستگی فکر او را شرح میدهیم. چنین کاری قطعاً آثار مثبتی در جامعه علمی کشور بر جای خواهد گذاشت. همه ما به نوعی از سفرهای که استاد مجتهدی پهن کردهاند استفاده کردهایم لذا ابتدا لازم میدانم خاطراتی در مورد مدت زمانی که افتخار شاگردی ایشان را داشتهام ذکر کنم. معلمیِ استاد مجتهدی واقعا برای ما نمونه بود. بنده از سال ۱۳۷۰ تا الان دانشجوی استاد بودهام و هستم. در دو مقطع کارشناسی ارشد و دکتری، هم در پایاننامه و هم رسالهام از نظریات و راهنماییهای ایشان استفاده کردهام. مطلبی که توجهم را در مراودات با استاد مجتهدی به میزان بسیار زیادی جلب میکرد این بود که در ابتدای ورود به دانشگاه که ما فکر میکردیم دیگر از حضور و غیاب و ناظم و مدیر مدرسه خبری نیست و برخی از اساتید هم نسبت به این امر حساس نبودند اما کلاس دکتر مجتهدی از این منظر استثنا بودند و اگر دیر سر کلاس رفته یا میخواستیم زودتر از کلاس برویم کاری میکردند که از کارمان پشیمان میشدیم.
او افزود: تکالیفی که استاد به ما میدادند بسیار جالب توجه بود. در حالیکه نمیدانستیم بقیه اساتید تکالیف ما را نگاه میکنند یا نه؟ اما دکتر مجتهدی تکالیف بسیار کوتاه برای هر جلسه تعیین میکردند و مثلاً میگفتند برای هفته بعد که سر کلاس حضور پیدا میکنید راجع به این بحثِ کانت، دو سؤال طراحی کنید و هفته بعد هم با ذکر توضیحات به ما بر میگرداندند بنابراین ما میدانستیم چیزی که مینویسیم حتما در جلسه بعد، بازخورد آن به ما بازمیگردد. البته ایشان در اوج مهربانی به ما تذکر میدادند تا ما رنجیده نشویم و کلاس و درس را ترک کنیم. استاد مجتهدی حتی به افرادی که به شکل مستمع آزاد در کلاسها حضور پیدا میکردند نیز تکلیف میدادند و میگفتند هر کسی سر کلاس من حاضر میشود باید تکالیفی که به وی سپرده میشود را انجام دهد.
او با بیان اینکه تواضع ایشان مثال زدنی بود یادآور شد: برخی از هم کلاسیهای ما در زمان دانشجویی به اقتضای رشتهای که داشتیم، از افراد حوزوی بودند و بارها میشنیدم که به آنها میگفتند آیا وقت دارید به دفتر گروه بیایید و اشارات ابن سینا را به زبان عربی یا فلان مبحث ملاهادی سبزواری را به من یاد دهید؟ این هم نشان دهنده تواضع بسیار بالای دکتر مجتهدی است. بسیار هوای ما را داشتند و به ما کمک کرده و دانشجو پروری میکردند.
دکتر شهرآیینی نکاتی را درباره فلسفه از منظر افضل الدین کاشانی مطرح کرد و گفت: دکتر مجتهدی دو رساله از بابا افضل کاشانی را به فرانسه ترجمه کرده و کار مقایسهای در این زمینه انجام دادهاند. استاد مجتهدی میگویند که وقتی به فرانسه آمدم استادانم به من تذکر دادند که در زمینه فلسفه سنتی خودتان کار کنید بهتر است لذا موضوع رساله دکترای خود در دانشگاه سوربن فرانسه را بابا افضل کاشانی انتخاب میکنند چون رفتن به سمت بابا افضل اهمیت زیادی داشته و حتی برای وی هم تعبیر فیلسوف ایرانی به کار رفته است. چون تنها فیلسوفی است که تمام مطالب خود را به فارسی نوشته است و حتی تأکید دارد که مطالبم را برای جوانان کاشان مینویسم. بابا افضل کاشانی، مخاطبان خود را دانشجو میداند و میگوید ما از فلسفه، بیداری مردم را میخواهیم.
او یادآور شد: برای بنده جالب است که دکتر مجتهدی بعد از دفاع از رساله و آمدن به ایران، دیگر راجع به بابا افضل چیزی ننوشته و صحبتی از ایشان در مورد بابا افضل نشنیدهام. این برایم جالب بود که چرا دکتر مجتهدی در مورد بسیاری از افراد دیگر مینویسند اما در مورد وی نمینویسند و گویا دکتر مجتهدی، خودشان در کسوت یک بابا افضل جدید ظهور پیدا کردهاند. استاد مجتهدی پیوسته توصیه میکند من وقتی میآموزم یا میآموزانم شعفی بر من مستولی میشود که با هیچ شادی قابل قیاس نیست. بابا افضل هم میگوید طربی که در دانستن هست در هیچ لذت جسمانی نیست. مولوی هم میگوید: «اگر تو یار نداری چرا طلب نکنی/ وگر به یار رسیدی چرا طرب نکنی» دکتر مجتهدی نماد رفت و برگشت میان قوس طلب و طرب است.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه یکی از تکیه کلامهای استاد مجتهدی این است که نباید مخاطب را مأیوس کنیم چون یأس، آدمی را از حیّز انسانیت خارج میکند تاکید کرد: این نگاهی کاملا فرهنگی است چون اگر مأیوس شویم از قوس طلب و طرب خارج شده و افسردگی بر ما مستولی میشود. دکتر مجتهدی میگوید فرهنگ ما بیمار است و دچار سطحیاندیشی مزمنی شدهایم و مخصوصا این فساد به میزان زیادی در زبان پدیدار شده است.
شهر آیینی گفت: بابا افضل میگوید اصل و مایه همه خوبیها، خرد است و چون خرد در جان، ماندگار شد و با جانِ من در آمیخت، من خردمند شدم. در این شرایط خوبیها فراوان میشوند و چون خرد از ساحت وجود من بیرون رفته و بیکار و بیبهره شود و دیگر عقل در من ثمرهای نداشته باشد نیکوییها با زشتیها یکی گردند. پس خردمندی امری یکباره نیست که ما خردمند شده و برای همیشه خردمند بمانیم بلکه پیوسته این احتمال وجود دارد که از انسانیت به حیوانیت سقوط کنیم. این امر با فلسفه و خردورزی محقق میشود و دکتر مجتهدی در این زمینه توجه زیادی به بابا افضل داشته است.
او در پایان بیان کرد: این اقدام دکتر مجتهدی در توجه به متون فلسفی، در دهه سی و چهل بوده که فلسفه در حوزههای علمیه اصلا جایگاه مناسبی نداشته و حتی برخی افراد در حوزهها، کتابهای فلسفی را با انبردست جا به جا میکردند و علامه طباطبایی هم مدتها تحت فشار بودند که چرا فلسفه تدریس میکنند. ما از دکتر مجتهدی بسیار دیدهایم و آموختهایم و معتقدم اساتیدی مانند ایشان، بسیار ثروتمند هستند و ثروت ایشان هم همین شاگردانی هستند که این افکار و اندیشهها را ترویج میکنند لذا امیدواریم این صداها به میزان بیشتری در جامعه ما شنیده شوند.

دکتر محمد اکوان، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی سخنران پایانی این نشست بود. او طی سخنانی عنوان کرد: بنده از استاد بزرگمان دکتر مجتهدی تشکر میکنم که چیزهای زیادی را به ما آموختند. ما از ایشان، علاوه بر فلسفه و فکر کردن، معلمی، اخلاق، رفتار و تواضع به معنای واقعی کلمه را یاد گرفتیم. یکبار از بنده پرسید شغلت چیست؟ گفتم معلم هستم. گفت چه تدریس میکنی؟ گفتم عربی. گفت لازم است یک روز نزد من بیایی و به من عربی یاد بدهید. بنده خندیدم اما گفت اصلا شوخی نکردم بلکه جدی گفتم؛ لذا تواضع ایشان واقعی بود و حد و حدود را هم در معنویات و مادیات رعایت میکرد.
او افزود: موضوع بحث بنده به تعبیر خود دکتر مجتهدی «هولدرلین؛ شاعری در میان فیلسوفان» است. دکتر مجتهدی در همه آثار خودش که درباره غرب و فلسفه غرب نوشته است به گونهای به فریدریش هولدرلین اشاره میکند اما در کتاب «فلسفه در آلمان» حدود پنجاه صفحه درباره هولدرلین نوشته است و این بسیار شگفتآور است چون بنده هیچ کتابی ندیدهام که پنجاه صفحه در این زمینه نوشته شده باشد اما سؤال این است که چرا دکتر مجتهدی به این میزان به هولدرلین پرداخته است و چه ضرورتی احساس میکرده است و چرا در پرداختن به هولدرلین بیشتر به یونان باستان توجه دارد در حالیکه بقیه فیلسوفان ما به میزان زیادی به فیلسوفان یونان پیش از سقراط نپرداختهاند؟
او ادامه داد: دکتر مجتهدی به مسئله نقد و نقادی و فلسفه تطبیقی و سنت تاریخی گذشته و دقت به آینده که برای هولدرلین مهم است توجه زیادی دارد. حال باید ببینیم هولدرلین چه میگفته که برای دکتر مجتهدی مهم بوده است. هولدرلین در سال ۱۷۷۰ در آلمان به دنیا میآید و در مدرسه الهیاتی پروتستان توبینگن با هگل و شلینگ همکلاس، هم درس و هم اتاق بوده است. وی در بیست و سه سالگی مدرسه توبینگن را ترک میکند. در این ایام، وی در آلمان به عنوان یک شاعر شهرت داشته است. از سال ۱۷۹۴ تا ۱۷۹۸ رمان «هیپریون» یا به تعبیر دکتر مجتهدی، «صومعه نشین یونان» را خلق میکند و یکی از مهمترین آثار وی همین رمان در دو جلد است که به فارسی هم با عنوان «گوشه نشین یونان» ترجمعه شده است.
به گفته دکتر اکوان، از سال ۱۷۹۸ تا ۱۸۰۰ نمایشنامه بسیار معروف «فاجعه مرگ امپیدوکلس»، فیلسوف یونان باستان را مینویسند. وی کسی است که خودش را در آتشفشان میاندازد و به نوعی خودکشی میکند. دکتر مجتهدی میگوید امپدوکلس از دست مردم زمانهاش خودکشی میکند. هولدرلین این نمایشنامه را با سه روایت نوشته است که یکبار در فرانکفورت و دو بار در هامبورگ بود است اما هر سه بار آن ناتمام است. در واقع هولدرلین هنوز درباره امپدوکلس به نتیجه نرسیده است چون امپدولکس دو کتاب دارد که کاملا در مقابل هم هستند. یکی از کتابهای هولدرلین با عنوان «سکونت شاعرانه» که شامل بیست و چهار شعر و همراه با روایت سوم نمایشنامه امپدوکلس است به فارسی ترجمه شده است.
اکوان بیان کرد: مهمترین اشعار وی از سال ۱۸۰۰ تا ۱۸۰۶ سروده شده و حتی بعدها هایدگر به این اشعار پرداخته است. وی از ۱۸۰۷ تا سال ۱۸۴۳ به مدت سی و شش سال در یک اتاق کوچک قدیمی که دوستانش برای وی فراهم کرده بودند با حداقل امکانات رفاهی، بدون هیچگونه فعالیت و با وضعیت فکری بسیار وخیم یعنی جنون مطلق به سر برد. یعنی نیمی از زندگی وی در جنون مطلق بوده است. در سال ۱۸۴۱ مرگِ دوست، همکلاس و همدرس او یعنی هگل را به او اطلاع میدهند اما در حالت بهتزده او تغییری ایجاد نمیشود. هولدرلین شاعر و متفکر بزرگ آلمان در هفتم ژوئن ۱۸۴۳ از دنیا میرود.
او با بیان اینکه وی را میتوان از شاعران پر آوازه دوره رمانتیک آلمان و شخصی بسیار تأثیرگذار دانست یادآور شد: هیچ کس به اندازه وی بر هگل و شلینگ تأثیرگذار نبوده است. مخصوصا در مواجهه با فرهنگ و تمدن یونانی این امری آشکار است و دکتر مجتهدی تأکید دارد که از ابتدای حضور آنها در شهر توبینگن، هگل و شلینک به محاورات افلاطون توجه داشتهاند و هولدرلین بیش از پیش، این علاقه را در میان آنها تقویت کرده است. پیداست که توجه وی به فرهنگ یونان با هگل و شلینگ متفاوت است چون نگاه آن دو بیشتر بر فلسفه یوتانی و نگاه هولدرلین، توجه به زیبایی شناسی و امیدی است که یونانیان در مواجهه خود با طبیعت کشف کرده بودند. این امید یکی از عواملی است که دکتر مجتهدی هم به آن توجه خاص میکند. توجه به فرهنگ یونان برای آلمان دوران رمانتیسم که یوهان گوتفرید فون هردر، در بر انگیختن این توجه بیتأثیر نبوده، بیشتر برای بر انگیختن روح ملی بوده است.
به گفته این استاد دانشگاه، اگرچه به گفته دکتر مجتهدی، هولدرلین، بیش از همه هگل و شلینگ را به خواندن محاورات افلاطون تشویق میکرده اما بدون اینکه کوچکترین توهمی درباره ارزش موقعیت خاص آلمان آن زمان داشته باشد به نحو تخیلی و بسیار شاعرانه در فرهنگ یونانی در جست و جوی نوعی آرمان والا بود تا از طریق آن بتواند جوانان آلمان را از یأس و ناامیدی رهایی بخشد؛ یأسی که بر اثر انقلاب فرانسه، در آلمان ایجاد شده بود و زمانیکه زندان باستیل در فرانسه فتح شد همان روز هولدرلین، هگل و شلینک را مجبور کرد که در حیات مدرسه، درختی به نام درخت آزادی بکارند. بنابراین وی دنبال این بود جوانان آلمانی را از یأس و ناامیدی رهایی بخشد.
دکتر اکوان با بیان اینکه هولدرلین در توجه به طبیعت، تنها به مفاهیم انتزاعی بسنده نمیکند بلکه نگرش وی دربردارنده تصاویری ملموس و انضمامی به زندگی است افزود: او چنانچه مینویسد اگر کسی از سازگاری با عناصری که زندگی او را ممکن میسازد غفلت کند و نوعی تطابق عاشقانه با طبیعت نداشته باشد، با خود نیز سازگاری نخواهد داشت یعنی اگر سازگاری بیرونی نباشد سازگاری درونی نیز حاصل نخواهد شد در حالیکه هگل در مورد فرهنگ یونان چنین شوق باطنی از خود نشان نمیدهد بلکه به گفته دکتر مجتهدی او بیشتر به شناخت و ارزیابی فرهنگ یونانی میپرداخته است و شاید به همین علت بود که هولدرلین، هگل را به نام مردی با روحیه آرام مینامد.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه مجتهدی مطالبی بسیار عالی در مورد هولدرلین نوشته و مخصوصا به دو کتابی که عنوان شد به میزان زیادی پرداخته است و خواندن اینها بسیار مفید است یادآور شد: از نظر دکارت، انسان، جوهری به ذات متمایز از جهان است چون جهان مجموعهای از اشیاء است. هایدگر این تمایز معرفتی میان انسان و جهان را بر نمیتابد و به نقد ریشهای آن مبادرت میکند و در مواجهه با این رویکرد، شعر معروف هولدرلین به نام «بازگشت به خانه» را مورد استفاده قرار میدهد. هولدرلین معقتد است ما به جای خدایی که خود را از ما پنهان کرده نخواهیم نشست بلکه در انتظار او خواهیم بود تا روزی خود را بر ما آشکار سازد. به همین دلیل است که دکتر مجتهدی اعتقاد دارد وی شاعری در میان فیلسوفان است نه یک فیلسوف.
پنل دوم
دکتر یوسف نوظهور سخنران آغازین پنل دوم بود. او طی سخنانی گفت: من از زمانی که افتخار دانشجویی ایشان در دانشگاه تهران را داشتم دریافتم ایشان نسبت به مسئله سنت و تجدد اهمیت قایل میشوند.

او ادامه داد: درباره سنت و تجدد مباحث زیادی طرح شده اما حکایت همچنان باقی است و مسئله حائز اهمیتی است. بسیاری از چالشهای امروز ما هم ریشه در این امر دارد بنابراین در سخنرانی خود به مسئله تجدد و سنت در آثار و افکار ایشان اشاره دارم.
او افزود: چرا مسئله سنت و تجدد در کشور ما مطرح است؟ برای پاسخ به این سؤال بدون رجوع به تاریخ نمی توانیم در این باره درک درستی داشته باشیم. با تحولات قرن ۱۶ جوامع غربی وارد دوران تازه ای شدند و تسلطشان بر عوالم بیشتر شد. در نهایت انقلاب صنعتی به وقوع پیوست و شهر نشینی رواج یافت و در پایان دولت مدرن شکل گرفت. همه اینها باعث عبور از سنت به تجدد شد که از آن با نام توسعه یاد میشود. از لحاظ جغرافیایی بخشهای زیادی از این قافله جا ماندند و کشور ما هم جز این مناطق بود.
دکتر نوظهور بیان کرد: جوامع مدرن احساس کردند باید از منابع جوامع دیگر بهره ببرند و اسثتمار شکل گرفت و شرق به جای سنت و غرب به جای دنیای مدرن قرار گرفت و مجتهدی در نوشتههای خود به این موضوع متعرض شد.
این مدرس دانشگاه گفت: مجتهدی به تقابل اسلام و مسیحیت و شرق و غرب توجه دارد و این البته به ریشههای ایشان بر میگردد. او از خاندان مجتهدیها در تبریز است. تبریز علاوه بر اینکه شهر سنتی است با این وجود دروازه ورود تمدن غربی است و خانواده مجتهدی با اینکه سنتی هستند اما دوست دارند فرزندانشان به سبک مدرن در مدارس درس بخوانند. بنابراین این تقابل در کودکی در ایشان شکل میگیرد و پس از مهاجرت نیز او از یک جامعه شرقی به غربی رفته است و ایشان میگوید در ابتدای مهاجرت احساس تحیر داشته است.
او عنوان کرد: مجتهدی اشاره کرده که از لحاظ تاریخی از ایران عهد ناصری این خودآگاهی شکل میگیرد که ما باید مدرن شویم و از سنت عبور کنیم. ایشان تاکید داشتند که فلسفه در فهم تجدد به ما کمک کرده است. این در حالی است که سید جواد طباطبایی میگوید ما درکی از تجدد نداشتیم اما مجتهدی میگوید ما میتوانیم به تدریج به نوعی از خودآگاهی از تجدد برسیم هر چند این خودآگاهی ناقص است و نیازمند کار بیشتر و فهم همه جانبه دنیای جدید هستیم.
او با بیان اینکه آشنایی ایرانیان با تفکر مدرن غربی از این جهت برای دکتر مجتهدی مهم است بیان کرد: یکی از عمده ترین مشکلات ما این بوده که اولویتهای ورود به تجدد را درست تشخیص ندادیم و ذهن مشوشی در این باره داریم بنابراین نیازمند فلسفه ورزی و اندیشه انتقادی برای تشخیص درست الویتها از نگاه دکتر مجتهدی هستیم. او میگوید فلسفه یکی از اضلاع شناخت تجدد است و آن را در کنار سایر علوم مهم میداند.
دکتر نوظهور در ادامه با بیان اینکه ایرانیان سه دوره با تمدن غرب مواجهه دارند گفت: نخست دوره حیرت است که در آن سفرنامههایی چون حیرت نامه نوشته میشود. دوره بعدی اقتباس است که در آن نظریه پردازی وجود ندارد. این دوره با عباس میرزا و امیرکبیر ادامه مییابد. در دوره سوم که نظریه پردازی است متفکران سعی میکنند درباره تجدد بیاندیشند.
دکتر نوظهور در پایان عنوان کرد: مجتهدی معتقد است باید در فهم تجدد غربی نظریه پردازی کنیم و آنها را در موضع مقابل خود به تعبیر هگلی قرار دهیم و مواجهه داشته باشیم. او میگوید سنت و تجدد را باید با اندیشه انتقادی بررسی کرده و در مسیر واقعیتها گام برداریم.

دکتر میثم سفیدخوش هم در بخش دیگری از این نشست با بیان اینکه بحث و نشست ما بر سر فیلسوف ما مجتهدی نیست بلکه بر سر فلسفه است. گفت: در دوران اخیر فلسفه در کشور ما تحت تاثیر ایدئولوژی بوده و بیش از هر دوره مورد اقبال و در عین حال تحت خطر هم بوده است.
او افزود: فلسفه به مثابه یک سوژه فعال در جامعه ایرانی در کنش و واکنش ایدئولوژیهای فعال در جامعه ایرانی بوده است. در اینجا فلسفه باید از جایگاه خودش سؤال کند. در سده معاصر هیچ پرسشی تا این اندازه اهمیت نداشته که جایگاه فلسفه کجاست و مجتهدی در آثارش به این سؤال پرداخته است.
به گفته دکتر سفیدخوش، او در پاسخ به این سؤال در مقام یک فیلسوف عمل کرده است. ما همواره از ایشان شنیدیم که فیلسوف دانشجو است و فیلسوف معلم است و در همین راستا من مسئله فلسفه و رابطه اش با آموزش را صورت بندی میکنم.
او ادامه داد: ادارک ایشان این بوده که تنها راه بقای فلسفه در مقابل ایدئولوژی تاکید بر اهمیت آموزش بوده است. در شرایطی که فلسفه نتوانسته پژوهشهای بنیادین داشته باشد برپایی کلاس درس و کتاب نوشتن بهانهای است که فلسفه در جامعه باقی بماند.
این مدرس دانشگاه گفت: در دهه ۷۰ با ظهور تفکر لیبرالیستی و رشد فلسفه تحلیلی بیش از پیش برای مجتهدی نگرانی بقا برای فلسفه بیشتر میشود. اگر اوهایدگر، کانت، هگل و ... را مینویسدآن هم در زمانه ای که دسترسی به اینترنت نبود به این دلیل بود که ایشان نگران بقای فلسفه بود اینکه فلسفه باید باشد و لذا معتقد بود باید این را از طریق آموزش زنده نگه داشت.
دکتر سفیدخوش با بیان اینکه در تاریخ فلسفه از حیث نسبت فلسفه و آموزش اختلاف جدی وجود داشته و همواره این سؤال مطرح بود که آیا فلسفه و آموزش با هم هماهنگی دارد یا خیر؟ گفت: کانت میگوید این دو با یکدیگر دو روش کاملا متفاوت دارد و به همین دلیل بسیاری از فیلسوفان قبل کانت اساسا به دانشگاه برای کار آموزش نمی رفتند. بعدها هگل این روش را عوض میکند و درس تاریخ فلسفه ارائه میکند.
او با بیان اینکه روند تفکر مجتهدی تاریخی نیست گرچه ارجاع به منابع تاریخی وجود دارد بیان کرد: نحوه و شیوه آموزش مجتهدی تاریخی نیست و ایشان از یک روش کانتی در آموزش استفاده میکنند.
دکتر سفیدخوش در پایان یادآور شد: این فقدان تفکر تاریخی در آثار دکتر مجتهدی مسئله بنیادین محسوب میشود چون کار آموزش با تاریخ گره خورده است. اگر ایشان به سنت یونانی مراجعه میکرد شیوه دیگری داشتند.

دکتر محمد علی فتحاللهی در ادامه این نشست با اشاره به کتاب مغولان و سرنوشت فرهنگی ایران مجتهدی گفت: انتظار از یک فرد فیلسوف به پرداختن وقایع تاریخی نیست اما ایشان در چندین آثار خود به این موضوعات پرداختند.
او ادامه داد: مغولانی که به ایران حمله کردند ماندند و جذب جامعه ایران شدند. مغولها اختلافات درونی داشتند و این اختلافات به جوامعی که در آن حضور داشتند سرایت کرد. آنها به دین اسلام گرایش پیدا کردند و این باعث اختلاف بین آنها شد. بعدها نیز پس از ورود مغولها به ایران اختلافات زیادی بین مغولان ایران و مغولان چین و روسیه به وجود میآید. اما در نهایت قرائت شیعی این استقلال را به مغولان میداد که بیشتر در مقابل مغولان دیگر بایستند.
او افزود: در دوره مغول کل درآمد اوقاف در اختیار خواجه نصیر قرار میگیرد و این را در هیچ دوره تاریخی دیگر نمی بینیم و او میتواند بعد از حملات فخر رازی دوباره فلسفه را احیا کند. از سوی دیگر ریاضیات و نجوم احیا میشود.
به گفته این مدرس دانشگاه، در این دوره به عرفا و اهل صوفیه توجه ویژه ای میشود و به همین دلیل موقعیت اجتماعی آنها محکم تر میشود بنابراین دوره مغولان دوره سیاسی شدن عرفان در ایران است.
او با بیان اینکه همچنین شاهنامه خوانی در این دوره ترویج شده است و نگارگریهای در شاهنامه همه مغولی است بیان کرد: آنها نقاشی را از چین وارد ایران کردند و آن را در ترویج شاهنامه به کار گرفتند. بنابراین در این دوره زبان فارسی احیا شد.
او در پایان گفت: مغولها تعصب نداشتند این در حالی است که ایرانیان پیش از این دچار تعصبات مذهبی بودند. از سوی دیگر حکومت مغولها علاوه بر مردم مقید به نظامات قانونی بود و چنگیز خان کتاب قانونی برای حکومتیان داشت. پس اینکه خود حکومت مقید به قانون باشد بسیار مهم بود.

دکتر فاطمه مینایی دیگر سخنران این نشست بود. او با بیان اینکه در بین نوشتهها و آثار دکتر مجتهدی به کانت بسیار پرداخته شده است و یکی از اولین تک نگاریها درباره کانت توسط ایشان نوشته شده است گفت: رومن زایدل میگوید: در اندیشه مجتهدی نوعی میهن دوستی فلسفی وجود دارد و رویکرد او به فلسفه کانت دانشگاهی است وهدر مقابل رویکرد مقایسه ای تطبیقی است.
او با اشاره به دو جریان ایرانی در پرداخت به کانت گفن: زایدل میگوید جریان نخست مانند شهید مطهری و حائری است که به فلسفه کانت از منظر فلسفه اسلامی پرداختند و به نوعی دفاعیه ای برای فلسفه سنتی است. جریان دیگر مانند محمد علی فروغی است که میکوشد فهم فلسفه غرب از کانت را به ایرانیان معرفی کند.
به گفته دکتر مینایی، شناخت دانشگاهی در ایران نیز از کانت توسط مجتهدی صورت میگیرد و رویکرد مجتهدی با قرار دادن افکار کانت در زمینه تاریخی و تعارض قرار ندادن سنت و تجدد در کنار هم راهگشا بوده است.
او در ادامه درباره نظریه زمان کانت و مواجهه ایرانیان با آن توضیحاتی ارائه کرد و گفت: امروز نقدهای به فلسفه کانت در ایران به دلیل نگرشهای تازه او، به تاریخ پس و پیش از کانت تقسیم میشود.
دکتر مینایی گفت: پژوهش درباره کانت مقدمه ای برای گفت و گو و تحلیل از آرا و اندیشههای کانت است و از این منظر تلاشهای دکتر مجتهدی در این باره قابل ستایش است چون ایشان تلاش کرده از درون فلسفه غرب با کانت مواجهه داشته باشد. گفت و گو با فلسفه جدید بدون گفت و گو با کانت امکان پذیر نیست و دکتر مجتهدی تلاش کرده از این منظر با کانت گفت و گو داشته باشد.

دکتر عبدالرحمان حسنی فر هم در بخش دیگری از این نشست گفت: من از سال ۸۱ با ایشان آشنا شدم و خاطرات زیادی با او دارم و امیدوارم بتوانم این خاطرات را مکتوب کنم. من از ایشان نکات زیادی را آموختم و در پژوهشگاه به محضر ایشان میرسیدم و با ایشان گفت و گو داشتم.
او ادامه داد: من درباره کتاب فلسفه تاریخ ایشان صحبت میکنم و به اهمیت فرهنگ و فکر در این اثر میپردازم. این اثر به صورت خاصی به فرهنگ پروری پرداخته است.
او با طرح این سؤال که چه استفاده ای از محتوای این کتاب برای حل مشکلات میتوان کرد؟ افزود: مجتهدی فلسفه را دوست داشتن حکمت و روایت تاریخ میداند. او به فلسفه تاریخ میپردازد چون بشر دارای تاریخ است و این تاریخ میتواند محل توجه باشد اما جامعه ای از تاریخ خود بهره میبرد و جامعه ای نه.
دکتر حسنی فر افزود: حیات بشری دارای یک وحدت است اما روح تاریخ میتواند به صورت محدود هدف باشد و میشود رابطه میان وضعیت گذشته و اکنون پیدا کرد. از دل بررسی فرهنگها در گذشته میتوان مفاهیم مهمی در جامعه را بررسی کرد و مجتهدی میگوید اگر جامعه ای با تاریخ خود ارتباط برقرار نکند نمی تواند نسبت به آینده رویکردی داشته باشد.
این مدرس دانشگاه بیان کرد: مجتهدی میگوید چرا فلسفه تاریخ مهم است؟ چون او میگوید بین گذشته و حال نسبت برای حل مشکلات زمانه وجود دارد. با توجه به اینکه ایدئولوژیهای غالب زمانه در جهت یکسان سازی و سطحی کردن فکر حرکت میکنند ایشان ترغیب میشود کتاب فلسفه تاریخ را بنویسد. فلسفه تاریخ اگر توجه به گذشته دارد به دلیل افق گشایی برای آینده است.
او با طرح این سؤال که آیا از دل تاریخ اصول برای بهره برداری وجود دارد؟ بیان کرد: تاریخ چیزی فراتر از واقعیتهای سیاسی است و بسیاری از متفکران از تاریخ برای تحلیل شرایط جوامع و فرهنگها استفاده میکردند.
به گفته او، از جمله مباحث در فلسفه تاریخ؛ تحول تاریخ، عامل تحول تاریخ، مسیر تحول تاریخ، سرانجام تاریخ، قانونمندی تاریخ، علیت و پیش بینی در فلسفه تاریخ است.
دکتر حسنی فر با بیان اینکه کتاب مجتهدی در دو بخش تنظیم شده است توضیح داد: این کتاب به طور مفصل به بحث مهم فلسفه تاریخ پرداخته است و مجتهدی در آن میگوید فلسفه تاریخ به معنای عام کلمه، یعنی تصوری که اقوام مختلف در امکنه و ازمنه ی متفاوت از سرنوشت و از گذر حوادثی که بر آنها رخ میداده، داشته اند. به هر ترتیب در هر نقطه ای از جهان هم قومی چه از لحاظ اعتقادات دینی خود و چه به نحو دیگر، تصوری در مورد سرنوشت خود داشته اند و سرگذشت خود را بر آن اساس میفهمیده اند.
او افزود: فلسفه تاریخ به معنای اخص کلمه یعنی نظریههایی که بیشتر در عصر جدید - احتمالا از قرن هفدهم میلادی به بعد - درباره تاریخ مکتوب بیان شده است. به این معنی فلسفه تاریخ نه قدمت دارد و نه عمومیت و خاص فرهنگهای عصر جدید است. با این که در اواخر قرن بیستم و در مرحله ای که «پسامدرن» گفته میشود، از اهمیت آن به مراتب کاسته شده است.
این محقق تاریخ بیان کرد: از نظر مجتهدی مقوم فلسفه تاریخ تاریخ فرهنگ و اعتقادات اقوام است و تامل در تاریخ میتواند مقوم تفکر اقوام باشد. این نگاه فرهنگی به فلسفه تاریخ است که تمرکزش روی فرهنگ و فکر است.
او گفت: با فرض این پذیرش که اگر فلسفه تاریخ را مساوی با فرهنگ و فکر بدانیم کتاب دکتر مجتهدی مزیتهایی دارد و باعث توسعه افق فکر برای متفکر میشود و در راستای گسترش افق فکری و معلومات عمومی و تخصصی است.
دکتر حسنی فر تاکید کرد: از سوی دیگر با مطالعه فلسفه تاریخ و با وجود ایسمهای زیاد جلوی غلبه ایدئولوژیها گرفته میشود. مجتهدی میگوید با نگاه به تاریخ و روابط میبینیم آگاهی باعث قدرت شده و ما را از سطحی اندیشی دور میکند.

دکتر مالک شجاعی جشوقانی نیز در ادامه این نشست گفت: من وقتی به کارنامه فکری وفرهنگی ایشان نگاه میکنم یکی از آثار ایشان برای من الهام بخش است. کتاب آشنایی ایرانیان با فلسفههای جدید غرب برای من الهام بخش است و از نظر من این اثر وجه ممیزه ایشان با دیگر متفکران است.
او درباره تحولات نسلی اساتید از فروغی تاکنون توضیحاتی ارائه کرد و گفت: نخستین مواجهه ما با غرب در کتاب «سیر حکمت در اروپا» است. فروغی در این کتاب تلاش کرده تا تاریخ فلسفه غرب را بنویسد. او در این کتاب بیان میکند که هدفش از نگارش این کتاب مقدمهای برای فهم دکارت بوده است در واقع این اثر نخستین کتاب به زبان فارسی است که افکار فیلسوفان اروپا را در ایران مطرح کرده است و به گفته خود فروغی هنر اصلی نویسنده این است که سعی کرده تحقیقات اروپاییها را به زبان فارسی نگارش کند.
او با بیان اینکه فروغی تجدد فلسفی را در فرهنگ ایرانی بنیادگذاری کرده یادآور شد: فروغی بین سالهای ۱۲۵۴ تا ۱۳۲۱ زیست کرده و نگارش کتاب سیر حکمت در اروپا بین سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۷ درست در زمانی است که او در دوران پختگی خودش قرار دارد. فروغی خودش را بنیانگذار تجدد فلسفی میداند و مصادیق هم در چنین امری صحه میگذارد.
دکتر شجاعی جشوقانی گفت: پس از تاسیس مدرسه علوم سیاسی، دارالمعلمین و تاسیس دانشگاه تهران ما با نسل دیگری از اساتید فلسفه مواجهه میشویم. نسل اول نسل فروغی بود. نسل بعدی مرحوم یحیی مهدوی و همکارانش که در سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۷ فعالیت میکردند. نسل سوم شاگردان دکتر مهدوی و نسل چهارم اساتید دهه ۵۰ و ۶۰ هستند.
او با تاکید بر اینکه باید امکانات و محدودیتهای سنت فلسفی این اساتید را بررسی کرد یادآور شد: در این چهار نسل دوازده رویکرد به فلسفه غرب وجود دارد؛ ریچوال، آکادمیک، اپیستمولوژیکال، ایدئولوژیکال، هیستوریکال، تئولوژیکال، اثبات گرایی، پراگماتیسم، هرمنوتیکال، گفتمانی و هرمونتیک بحران.
دکتر شجاعی جشوقانی گفت: هر چه از نسل اول به سوی نسل چهارم میرویم اگرچه پیشرفتهایی در حیث آکادمیک فلسفه میبینیم اما نقش آفرینی گفتمانی فلسفه کمتر میشود. باید بگویم دکتر مجتهدی بیشتر به بعد آکادمیک فلسفه پرداختند و نسلهای بعدی حتی به این کارکرد آکادمیک هم ننگریستند.

دکتر اسماعیلی در ادامه درباره سنت نوافلاطونی در اندیشه دکتر مجتهدی توضیح داد و گفت: من درس فلسفه هگل و کانت را محضر ایشان تلمذ کردم و از سوی دیگر کتابهای ایشان را درباره فلسفه قدیم خواندم و درباره فلسفه یونان و قرون وسطی با ایشان گفت و گو کردم.
او افزود: ایشان فلسفه را فلسفه شناسی معرفی میکردند. او نگرش پدیدارشناسانه و تاریخی به فرهنگ را ذیل فلسفه شناسی قرار میدادند. در کتاب افلاطونیان متاخر او کوشید نکاتی را در که در سنت نو افلاطونی مورد توجه قرار دهد.
به گفته او، مهمترین شروح بر آثار ارسطو به واسطه شارحان یونانی است که با سنت نو افلاطونی در پیوند است و اینها در نهایت در مسایل خاصی رای افلاطون را به رای ارسطو ترجیح میدهند. دغدغه مجتهدی این بوده که به سراغ مکتب نو افلاطونی برود و این باعث میشود پیوند سنت فلسفی ما با سنت فلسفی یونان برقرار شود.
دکتر اسماعیلی گفت: ایشان ملاحظات مقایسه ای بین برخی از متفکران نو افلاطونی با مکتب اشراق دارد. او در کتاب فلسفه در قرون وسطی نیز ملاحظاتی را درباره فیلسوفان قرون وسطی داشته و به برخی از مسایل مورد مناقسه آنها نیز میپردازد. او میگوید چگونه در این دوران غربیها با فلسفه مسلمانان آشنا شدند.
این مدرس دانشگاه گفت: او همواره دغدغه برای پیوند بین آموزش و پژوهش داشته و تلاش کرده در آثارش نیز این دغدغه را انعکاس بدهد و به زوایای مغفول در کلاسهای درس ایشان بپردازد.
دکتر اسماعیلی افزود: مجتهدی گزارشات کلاسهای درسی را با دقت میخواند و ایرادات دانشجویان را به صورت مکتوب مطالعه و به ما منتقل میکرد. همچنین روحیه پژوهشگری را در دانشجویان ترغیب میکرد.
او به وارستگی و رهایی اسپینوزا اشاره کرد و گفت: اسپینوزا همواره حضور در دانشگاه را به دلیل رهایی داشتن قبول نمی کرد اما هگل برعکس او بود و میخواست در دانشگاه حضور داشته باشد.
او با اشاره به دو خاطره از دکتر مجتهدی بیان کرد: مجتهدی در دیدار با هابرماس به او گفت که ما فیلسوفی به نام ابن سینا داریم که در سدههای میانه روی اروپا بسیار تاثیر گذار بوده است. همچنین ایشان به اتفاق هانری کربن در گفت و گوهایی حضور داشته است. او در یکی از جلسهها به کربن میگوید که این جلسه آمبیانس لازم برای حضور ما را ندارد اما کربن به دکتر مجتهدی میگوید آمبیانس خود ما هستیم.
دکتر اسماعیلی در پایان بیان کرد: ایشان ورودش را به فلسفه از طریق ادبیات میداند و میگوید مطالعه و دیدن نمایشهای فرانسوی یا مطالعه ادبیات روسی او را به سوی فلسفه کشانده است.
دکتر اصغری در پایان این نشست به بررسی هگل در اندیشه دکتر مجتهدی پرداخت و گفت: او در کتاب هگل و فلسفه او نقل قولی را بیان کرده و میگوید در فلسفه هگل همیشه مسئله اینجا و اکنون مطرح است. این عبارت برای من مهم بود و من روایت ایشان را بر این اساس بررسی کردم.
او افزود: دغدغه اجتماعی و عملی مجتهدی از هگل مهم است مراد او از اینجا و اکنون زمانه آن فیلسوف در بررسی اندیشههای آن فیلسوف است. او از بافت زمانی و مکانی به هگل مینگرد و چهار کتابی که درباره هگل نوشتند همه به نوعی حول و حوش مفهوم اینجا و اکنون است.
به گفته دکتر اصغری، او در مصاحبههای خود میگوید فیلسوف نه باید از زمانه و مکان خودش خارج شود. از سوی دیگر مجتهدی روی عنصر تاریخیت در اندیشه هگل تاکید میکند. او میگوید هگل کوشش کرده حقیقت فلسفه را در بستر تاریخ به دست آورد. این مسئله برای مجتهدی چنان مهم است که میگوید افکار هر فیلسوفی را ابتدا باید در پیوند با زمینه و زمانه خودش بررسی کرد.
او میگوید اینجا و اکنون بر کل فلسفه هگل سایه انداخته است و مطالعه هگل بیش از مطالعه سایر فیلسوفان برای ما خودآگاهی ایجاد میکند.
به گفته دکتر اصغری، او به جدایی هگل جوان و پیر معتقد نیست. مجتهدی میگوید در تعریف فلسفه که همان حکمت است در ارتباط با زیست جهان انسان حاصل میشود. مسئله ای که او روی آن تاکید میکند این است که هگل فیلسوف زندگی است و از این منظر روی اینجا و اکنون تاکید دارد.
پنل سوم
دکتر سید رضا حسینی در ابتدای پنل پایانی این نشست گفت: من نزدیک به ۱۵ سال با ایشان معاشرت داشتیم و درباره فلسفه غرب با هم گفت و گو کردیم. ایشان علاقه مند به هگل هستند و بارها از او شنیدم که میگوید من هگلی نیستم. اما نمی توان علاقه او را با هگل نادیده گرفت. من در دوره دانشجویی دو متفکر را برای بررسی انتخاب کردم که یکی از آنها هگل بود و جلسات با دکتر مجتهدی به فهم من از هگل کمک کرد.

او با اشاره به نسبت روش شناسی و هستی شناسی در فلسفه گفت: مجتهدی کتاب فلسفه تاریخ دارد و من در آنجا این به ذهنم رسید که آیا چیزی به نام منطق تاریخ داریم و آیا منطق تاریخ بر فلسفه تاریخ تقدم دارد یا خیر؟
دکتر حسینی گفت: درباره علم منطق فلسفه هگل و پدیدارشناسی آن مباحثی صورت گرفته است. مجتهدی در اوایل دهه ۸۰ درباره پدیدارشناسی روح مطالبی را بیان کرده است. او معتقد به این است که پدیدار شناسی روح به صورت جنین در شکم خودش علم منطق را دارد.
این مدرس دانشگاه گفت: مجتهدی در تقریر بحثش در تقدم و تاخر علم پدیدارشناسی یک نوع روند تقریر تکاملی را دارد بنابراین در مباحث بعدی او به این اشاره میکند که نمی شود بدون روش سراغ فلسفه رفت. در ادامه مباحث به نوعی دیالکتیک بین فلسفه و منطق قایل میشود و میگوید اگر هگل به کانت محدودیت وارد میکند این محدودیت به فلسفه خودش هم وارد است.
دکتر حسینی در پایان گفت: اگرچه فلسفه هگل با محدودیت و سؤال مواجهه است اما به لحاظ آموزشی و وسعت فکر و اندیشه امکانات زیادی را در برابر ما قرار میدهد که به لحاظ اندیشه و تمرین عقلانیت گامی رو به جلو برداریم.

دکتر صدرمجلس هم در ادامه این نشست بیان کرد: مجتهدی سال ۱۳۵۴ و ۱۳۶۲ به ترتیب دو مقاله درباره شیخ افضل الملک کرمانی به چاپ رساند. شیخ افضل الملک کرمانی در پایان کتابش اشاره کرده که متن رساله نطق از ترجمه ترکی در شهر شیراز صورت گرفته است و برای من این پرسش مطرح بود که نسخه ترکی از چه کسی بوده است؟
او ادامه داد: دو سال پیش ترجمه شیخ افضل الملک کرمانی از رساله نطق توسط علی اوجبی تصحیح شده است. آنچه در مطالعات مجتهدی و تصحیح اوجبی خودش را نشان میداد این بود که آنها به هنگام نگارش مقاله و تصحیح دسترسی به نسخه ترکی نداشتند و این سوال بود که آیا مقدمه شیخ افضل الملک کرمانی متعلق به اوست یا نسخه ترکی آن؟
دکتر صدر مجلس گفت: این موارد سبب شد من به نسخه ترکی مورد استفاده شیخ افضل الملک کرمانی رجوع کنم. مترجم ترکی این اثر در ترکیه شخصی به نام ابراهیم ادهم بیگ است. او در حدود ۱۸۹۵ میلادی رساله نطق را از زبان فرانسه به ترکی ترجمه میکند. چاپ دوم رساله نطق در سال ۱۹۲۸ صورت میگیرد.
او با بیان اینکه شیخ افضل الملک کرمانی در ایران در سال ۱۳۲۲ ترجمه خویش را از این رساله ویرایش کرده و در همان سال فوت میکند افزود: ابراهیم ادهم بیگ بعدا کتابی به نام ثمرات عقل را به چاپ رسانده است. او بعدها به سوربن اعزام میشود و در رشته علوم سیاسی تحصیل میکند. او نقل میکند در یک نمایشگاه بین المللی مجذوب نسخه میشود. او به بحثهای فلسفی و شخصیت دکارت توجه کرده است.
دکتر صدر مجلس عنوان کرد: او در نهایت در برگشت از فرانسه اقدام به ترجمه رساله نطق میکند. افرادی مانند ابراهیم ادهم بیگ و شیخ افضل الملک کرمانی تلاش میکنند تا برای درک شرایط مدرن به ریشهها بر گردند و به همین دلیل به سراغ دکارت میروند.
او در ادامه با بیان اینکه دکارت به همه انسانها شرافت خاص انسانی میبخشد و نگاه او در نگاه شرقیها منصفانهتر است بیان کرد: نسخه دکارت میتواند به خوبی به دست شرقیانی مانند ابراهیم ادهم و شیخ افضل الملک کرمانی برسد.

دکتر صادقی در ادامه به بررسی مفهوم میان در مباحث مجتهدی پرداخت و گفت: مفهوم میان همیشه همراه ما هست و این سؤال مطرح است که چرا اندیشیدن در میانه مهم است؟ در پاسخ باید گفت در دنیای امروز هر کسی در ساحت اندیشه ای به نسبت ارتباط با دیگر فرهنگها روی آن فرهنگها تاثیرگذار است. ما چارهای نداریم جز اینکه در ارتباط با فرهنگها یک میان را در نظر بگیریم.
با نگاهی به آثار دکتر مجتهدی متوجه میشویم که او همواره اندیشیدن در میانه و تاکید بر میانه در زیست ایرانیان داشته است. او در چندین کتابش تلاش میکند بر این دو مؤلفه که ذکر شد تاکید داشته باشد.

دکتر علی اکبر عبدلآبادی در ادامه با بیان اینکه بزرگترین ویژگی مجتهدی دانشجوپروری اوست گفت: در دانشگاه تهران پیش از ورود ایشان تصمیم گرفتم با اینکه رتبه دو رقمی در دانشگاه قبول شده بودم میخواستم از دانشگاه انصراف بدهم اما رفتار کریمانه و مجتهدانه ایشان باعث شد من در خاستگاه فلسفه بمانم.
او ادامه داد: من اولین مقاله را در ۲۰ سالگی در سی صفحه طی سؤالی از ایشان نوشتم و برای نخستین بار ایشان به یک دانشجو ۱۸ داد. او به معنای واقعی کریم و مجتهد است و من نیز سعی کردم به ایشان اقتدا کنم و به دانشجویانم کمک کنم.
دکتر عبدلآبادی بیان کرد: او نشان داد میشود راه و رسم دانشجو پروری از ایشان آموخت و من هر چه در گروه فلسفه دانشگاه تهران آموختم از ایشان و دکتر محسن جهانگیری بوده است.

دکتر محمدی کیا هم در ادامه نشست به روایت مجتهدی از سهروردی و مکتب اشراق پرداخت و افزود: این سؤال مطرح است که فیلسوفی که عمدتا به فلسفه آلمان پرداخته چرا به فلسفه اشراق میپردازد؟ من در ابتدا به رویکرد ارتباط فلسفه اسلامی و غرب در نگاه استاد میپردازم. او میگوید ما دیگران را در اینه خود پیدا میکنیم و تجدید حیات فلسفه غرب تحت تاثیر تحولات اسلامی رخ داد.
او ادامه داد: این اثرگذاری با ابن سینا و ابن رشدگرایان ادامه یافت. رویکرد مجتهدی به شناخت فلسفه اسلامی در برابر رویکردی است که توجه به فلسفه اسلامی را مهم نمی داند.
او بیان کرد: طباطبایی میگوید برداشت از فلسفه یونانی با انحراف رو به رو بوده است و این نگاه در برابر نگاه مجتهدی قرار میگیرد. در کتاب سهروردی و افکار او رویکرد جالبی دارد و تاکید بسیاری بر منطق ارسطویی دارند و درک شناختی را به بحث میگذارند تا درک شهودی.
دکتر محمدی کیا با بیان اینکه مجتهدی در کنار کار برای کاشانی به سهروردی بر میگردد عنوان کرد: سهروردی در کنار ابن سینا کارهای فارسی زیادی دارد و ایشان برای پرداختن به سهروردی تعمد داشتند.
این محقق با بیان اینکه سهروردی معرفت ایرانی و اسلامی را پیوند میزد و میان دار بزرگی است گفت: وقتی به روایت مجتهدی از سهروردی در کتاب میپردازیم تشابههایی بین سهروردی و مجتهدی مییابیم. هر دو میخواهند فلسفه را به زیست عمومی میآورند. سهروردی وقتی به سیاست میپردازد سعی میکند نگاه اشراقیاش را انضمامی کند و این انضمامی کردن را در مجتهدی هم میبینیم.
او بیان کرد: خیال عنصر دیگری است که هم در سهروردی و مجتهدی وجود دارد. مجتهدی میگوید فیلسوف دارای هدف است و اوج این رسالت را در سهروردی میبینیم که جانش را بر سر این راه میگذارد. مجتهدی سهروردی را میراث دار سنت ایران باستان و نوافلاطونیان میداند. از سوی دیگر جنبههای عقلی تصوف در این کتاب بررسی شده و نفی عقلانیت را تئوریزه نمی کند و سهروردی به عنوان یک فیلسوف عقلی مورد بررسی قرار میگیرد.
دکتر محمدی کیا با بیان اینکه اغلب سهروردی را در پرتو ملاصدرا مطالعه میکنند اما مجتهدی سهروردی را یگانه بررسی میکند افزود: این کتاب تک خوانی از سهروردی دارد و به نوآوریهای او میپردازد و خلاصهای را از حکمت اشراق در اختیار مخاطب قرار میدهد.
او در پایان گفت: وجود شناسی و انسان شناسی و روش شناسی خیال در سهرودی توسط دکتر مجتهدی در این کتاب بررسی میشود.

دکتر حسینی دیگر سخنران این نشست بود. او گفت: برگزاری چنین نشستهایی میتواند در کاهش گسست نسلی موثر باشد. از سوی دیگر برگزاری این نشستهانباید تنها به بررسی افکار مشاهیر محدود شود و باید نسلهای جوان را هم در بربگیرد.
او با بیان اینکه مجتهدی یک معلم به تمام معناست و شخصیت اخلاقی در آن به بلوغ رسیده و به جای خودش تشویق و تنبیه میکند و در این زمینه هم جدی است افزود: من در سخنرانی ام فلسفه تاریخ از منظر فرهنگی و کتاب تاریخ فلسفه دکتر مجتهدی بررسی میکنم.
او افزود: این کتاب کوچک و موجزی است و مقدمه شیرینی دارد گرچه خودشان میگوید که رضایتی ازاین درس و دانشجویان نداشته است.
دکتر حسینی عنوان کرد: کتاب درسی است و انتظار کتاب تخصصی را نمی توان از آن داشت. من درباره این کتاب الگوی نقد را پیاده نکردم و این برگرفته از کتابی به همین نام از من است که منتشر شده است.
علت اهمیت مطالعات فلسفه تاریخ از منظر مجتهدی مسئله فرهنگ بوده و برای ایشان پدیدارشناسی فرهنگ مسئله است. او میخواسته نسبت فلسفه تاریخ را با فرهنگ بررسی کند.
این مدرس دانشگاه با باین اینکه مسئله من در مواجهه با این کتاب این بوده که از مراجعه به چنین کتابی بتوانیم به نظام مفهومی دست پیدا کنیم بیان کرد: ما اگر نتوانیم طراحی، حل و مسئله از فلسفه تاریخ داشته باشیم راه به جایی نمی بریم.
او ادامه داد: تقسیمبندی مجتهدی در این کتاب دورهای و شخصیت محور از فلسفه تاریخ است. اینکه ما بتوانیم دورههای تاریخ را بر اساس شخصیتها پیش ببریم مساله دیگری است.
دکتر حسینی گفت: هدف مجتهدی از این کتاب این است که نگاه به فلسفه تاریخ از منظر فرهنگ داشته باشدگویی او در سیر ملل گشتی داشته و برخی از مسایل فلسفه تاریخ را دنبال کرده اما پاسخهای درخوری از آن ارائه نکرده است.
او با تاکید بر اینکه منظر فرهنگی ازمنظر فلسفی متفاوت است افزود: در مطالعات تاریخ فلسفه باید ببینیم چه رویکردی را میخواهیم دنبال کنیم در غیر این صورت تاریخ فلسفه با تاریخ علم یکی میشود و به نوعی فلسفه تاریخ با علوم اجتماعی یکی میشود.
او با طرح این سؤال که منظر فلسفی چه خصوصیتی دارد؟ عنوان کرد: منظر فلسفی یعنی فلسفه ورزی و نگاه فلسفی داشتن. در فلسفه تاریخ نگاه کلی، بنیادین و برهانی و استدلالی نسبت به مسایل ارائه میشود. هر گاه به مسئلهای از این سه منظر نگاه شود نگاه فلسفی است.
دکتر حسینی گفت: این کتاب اما در بسیاری از جاها از این منظر دور شده چون مجتهدی بیشتر نگاه فرهنگی دارد در نگاه مجتهدی فلسفه تاریخ با فرهنگ یکی شده است در حالی که این درست نیست.
این مدرس دانشگاه گفت: من به این نگاه کتاب کمی هم داشتم دراین اثر ۱۹۰ صفحهای، ۴۱ مورد مسئله فلسفه تاریخی پیدا کردم و این برای چنین کتابی آمار کمی محسوب میشود. البته این اشکالی به این کتاب نیست چون در ابتدای انقلاب از جمله آثار نادر در این حوزه محسوب میشود.
دکتر حسینی در پایان بیان کرد: در جمع بندی باید بگویم میتوان فلسفه خواند اما فلسفی نگاه نکرد. فلسفهورزی با فرهنگ پژوهی و مردم شناسی متفاوت است و این فلسفه نیست. ضرورت مسئلهمندی در مطالعات فلسفه تاریخ بسیار مهم است. ما باید مسئلهمند در این حوز حرکت کنیم.
او با تاکید بر اینکه چرا فلسفه تاریخ بخوانیم؟ گفت: من معتقدم برای نگاه فلسفی به تاریخ و برای رسیدن به یک علوم اجتماعی باید فلسفه تاریخ بخوانیم. اگر فلسفه تاریخ بخوانیم در تاریخ گم نمیشویم بسیاری از محققان ما در تاریخ گم میشوند و به طور مثال در یک شخصیت یا یک حادثه تاریخی گم نشوند. تاریخ را ما میسازیم و باید بر اساس یک نگاه کی آن را دنبال کنیم. همچنین با مطالعه فلسفه تاریخ میتوانیم نگاه جزئی و استدلالی به تاریخ داشته باشیم.

حجت الاسلام و المسلمین دکتر رضا غلامی در ادامه این نشست درباره خصلتهای غربی شناسی دکتر مجتهدی سخن گفت و افزود: من در کلاس غرب شناسی ایشان شرکت کردم و در قالب مقدمه به پنج نکته اشاره میکنم؛ برای آغاز چنین باید بپرسیم غرب شناسی چیست؟ غرب شناسی مطالعه آکادمیک و روشمند حول ابعاد تمدن مدرن غرب از جمله فلسفه، فرهنگ، هنر، تاریخ و غیره. غرب شناسی ساحت بین رشته ای است و تمرکزش روی تبیین و تحلیل و نقد اندیشه و فرهنگ و بعد بر اساس شرح دستاوردهای غرب است. غرب شناسی به بررسی روابط و پیوند تمدن غربی با تمدنهای دیگر توجه دارد و طیف وسیعی از مباحثی که از اروپا و آمریکای شمالی سرچشمه گرفته را پوشش میدهد.
او افزود: نمیشود غرب را بدون در نظر گرفتن قرون وسطی و تاریخ آن شناخت به همین دلیل بیش از ۵۰ درصد از مباحث دکتر مجتهدی به این قرون وسطی پرداخته است. واکاوی غرب در قرون وسطی باعث میشود که ما شرقیها مواجهه جدی با غرب داشتیم و از فلسفههای یونان باستان بهرههای زیادی گرفتیم و از سوی دیگر نقش نگهدارنده برای حفظ و ترجمه این فلسفهها داشتیم. ما نمیتوانیم وارد غرب شناسی شویم و مواجهه مسلمانان با فلسفه غربیها را در نظر نگیریم.
او با اشاره به تفاوت شرق شناسی و غرب شناسی گفت: اگر شرق شناسی و رمز گشایی از شرق بیش از همه مولود اندیشه استعکار بر شرق بوده غرب شناسی پدیده ای در جستجوی حقیقت غرب و آسیب شناسی آن است. ما نگاه استعماری نه داشتیم و نه میتوانستیم داشته باشیم. غرب شناسی نه در برابر غرب منفعل است و نه نگاهی متوهمانه و سیاه بافی ندارد. در این بین کسانی هستند که معتقدند امروز غرب شناسی با شرق شناسی نباید مقایسه شود و دارای پیشینه مشترک نیستند و مقایسه اینها کاری درست نیست.
دکتر غلامی با بیان اینکه ما هیچ گاه با امکانات وسیع برای غرب شناسی مواجه نبودیم بیان کرد: یک درصد ثروتی که پای شرق شناسی خرج شده روی غرب شناسی صورت نگرفته به همین دلیل رشدی هم نداشته است. مجتهدی نیز وقتی از غرب شناسی صحبت میکرد نمی خواست آن را هم سطح شرق شناسی در نظر بگیرد.
او با باین اینکه ما به پنج دلیل به غرب شناسی نیاز داریم توضیح داد: نخست تجربه عظیم غرب برای هیچ جامعه ای قابل چشم پوشی نیست. دوم بخشی از مسیر پیشرفت ما با غرب یکی است و به همین دلیل نیاز به تعامل و هم افزایی داریم. سوم راه رفته غرب درسها و عبرتهای زیادی برای ما دارد و باید نقاط ضعف آن را هم دید. چهارم نمی شود غرب را به عنوان یک رقیب جدی نادیده گرفت. پنجم پیوند آینده بشریت با غرب قابل انکار نیست.
به گفته این استاد حوزه و دانشگاه، یکی از مسایلی که در فرمایشات دکتر مجتهدی چندان صراحتی ندارد این است که میتوانیم از غرب شناسیهای بی شمار حرف بزنیم. ایشان یک غرب شناسی خاص خود را داشت که منحصر به فرد است اما گاهی دو اندیشممند مشترکا به یک پدیده نگاه میکنند اما پاسخهای یکسان ندارند. به عدد هر فیلسوفی میشود فلسفه داشت و لذا فلسفه غرب مجتهدی خاص خود ایشان است.
دکتر غلامی با بیان اینکه مجتهدی یک دانشمند جامع الاطراف است و در حوزههای مختلف دانشی صاحب نظر هستند افزود: غرب شناسی در آثار ایشان بیش از هر چیز دیگری خودنمایی میکند و گاهی ایشان خود شناسی را در برابر دیگری شناسی مانند غرب شناسی معنا کرده است. فلسفه غرب از منظر دکتر مجتهدی غرب شناسی است و برای ایشان مواجهه با غرب به مثابه یک جریان فکری از پایگاه شرق است. او خودش را در مواجهه با غرب یک شرقی میداند. همچنین از دیدگاه او غرب شناسی ارزیابی غرب است.
او خصلتهای غرب شناسی دکتر مجتهدی را برشمرد و افزود: او پیش داوریهای غیر علمی را در غرب شناسی کنار میگذارد. او در غرب شناسی بی طرفی حداکثر را رعایت میکند و دلبستگی به ایسمهای خاصی ندارد و انصاف را مد نظر قرار داده است. پاره کردن جو القائات استعماری و نو استعماری از دیگر ویژگیهای غرب شناسی دکتر مجتهدی است. کنار گذاشتن نگاه پایین به بالا در غرب شناسی و عنایت به وام داری غرب از شرق در نگاه ایشان به غرب شناسی وجود داشته است.
به گفته او، نیفتادن در ورطه شهرت زدگی، مقابله با فروکاست گرایی، واضح و متقن صحبت کردن در غرب شناسی، بهره مندی فراوان از تاریخ، هوشمندی درباره زیرپوست اندیشهها، مبناگرایی و ناهمسویی با نسبی گرایی رادیکال و طلب غرب شناسی برای ایران شناسی از ویژگیهای دیگر غرب شناسی دکتر مجتهدی است. او تاکید میگوید غرب شناسی باشید نه غربزده. در مصاحبه دکتری من ایشان هم حضور داشتند و در آن جلسه ایشان از من درباره تاریخ معاصر سؤالی پرسیدند و من زیرکی به خرج دادم و از زاویه غرب زدگی وارد شدم و ایشان خوشحال شدند و این حساسیت مثبتنی برای او بود.
دکتر مبلغی آخرین سخنران این نشست بود که با موضوع روش شناسی مجتهدی در مطالعات سیاسی و اجتماعی سخنرانی کرد و گفت: مجتهدی میگوید فیلسوف دانشجو است.
او ادامه داد: منظور از روش شناسی در علوم اجتماعی از نگاه مجتهدی چیست و او چگونه این روش را در حوزه دانشگاه استفاده کرده است؟ دکتر مجتهدی استاد مسلم عرصه فلسفه است و آثار او نماینده است اما در حوزه مباحث تاریخی، اجتماعی و سیاسی سخنان ارزشمندی برای گفتن دارد.
او افزود: وقتی از روش شناسی بومی حرف میزنیم باید به آثار موفق خود برگردیم و ببینیم در آثار موفق خود چه روش شناسیهایی داشتیم از این منظر باید روش شناسی افرادی مانند دکتر مجتهدی را دریافت.
به گفته مبلغی، رویکرد دکتر مجتهدی در روش شناسی به علوم اجتماعی واقع نگارانه است و این رویکرد ساده نیست و مبتنی بر تبارشناسی انتقادی است. آثار او درباره مغولان، دانشگاه، شیخ اشراق و ... رویکرد واقع نگارانه و درک دالانی از تاریخ وجود دارد.
او ادامه داد: رئالیسم معرفتی در مواجهه با تاریخ نیز یکی دیگر از ویژگیهای روش شناسی مجتهدی است. برای دکتر تاریخ عینیت، واقعیت، مصدریت و ... دارد. او نگاهی به موقعیتهای علوم اجتماعی با بی طرفی دارد و از عنصر تعلیق استفاده میکند.
او افزود: توجه مجتهدی به وجوه سوژهگی آدمها به مثابه یک کنشگر یکدیگر از ویژگیهای روش شناسی اوست. توجه به زبان در معنای عام برای فهم موقعیتها و سوانح تاریخی در نگاه مجتهدی وجود دارد او مدام به ریشه شناسی زبانها بر میگردد.

دکتر مبلغی با بیان اینکه ویژگی مهم دیگر لحاظ فلسفه به مثابه کل فرهنگ است یادآور شد: اگر کسی با ایشان آشنایی نداشته باشد ممکن است از بازی ایشان با دو واژه فرهنگ و فلسفه گیج شود اما از نظر ایشان فلسفه و فرهنگ با هم در آمیخته است و این دو جهان در هم آمیخته شدند.
دکتر مبلغی گفت: بر این اساس ایشان با روش شناسی که ویژگیهای آن ذکر شد به مسایلی چون دانشگاه بپردازد. رویکرد مجتهدی به دانشگاه مانند یک پدیدار تاریخی است و رویکرد او به دانشگاه به مثابه پرداختن به یک پدیدار تاریخی است. او میگوید چگونه دانشگاه زاده شد، گسترده شد و در آن آگاهی بروز و ظهور یافته است؟
به گفته این مدرس دانشگاه، مجتهدی ذیل منطق روش شناسی تلاش میکند دالان تاریخ را در دانشگاه نشان دهد و به تقدم زمانی و برنامه ای مسلمانان در دانشگاه میپردازد. او در مطالعه دانشگاه برای بررسی نسبت دانشگاه با اندیشه مشایی نشان میدهد چگونه مفاهیم و واژهها ناظر بر یکدیگر هستند.
دکتر مبلغی با بیان اینکه این روش شناسی به مجتهدی یک ارزش افزوده ای در مطالعات اجتماعی داده است و آن آسیب شناسی موقعیتهای اجتماعی بر پایه رصد آگاهی است تاکید کرد: ذیل چنین کاری او در مطالعه دانشگاه آسیب شناسی ارائه میدهد و میگوید در دانشگاه یک بحران بزرگ نهفته است و او را از کارکردش باز داشته است و آن را با ناکامی مواجهه کرده است. او میگوید وقتی به دانشگاه در ایران نگاه میکنیم بر خلاف دانشگاه در غرب که از دل رنسانس در آمد، آگاهی را در درونش نداشت و بنابراین اراده برای حل مساله نداشت و به همین دلیل دانشجویان و اساتید اهل تفکر نیستند و نمی توانند بگویند و بفهمند که چرا اهل تفکر نیستند.
او افزود: مجتهدی میگوید ما در دانشگاه معضلی بزرگ داریم و نسب دانشگاه با فلسفه مانند نسبت روح و کالبد است اگر در دانشگاه فلسفه به معنای موثر آن نداشته باشید علوم هم با جایگاه اصیل خود نمی رسند.
دکتر مبلغی در پایان گفت: او نماد استاد بودن است و در عین حال یکی از بربسامدترین واژههای او این است که خودش را دانشجو میداند او میگوید اگر در راه استادی میخواهیم گام بگذاریم باید بدانیم که ابتدا دانشجو هستیم.