EN fa

پنل دوم همایش «سنجش و ارزیابی آیین نامه ارتقاء اعضاء هیات علمی‌دانشگاه‌ها»

 | تاریخ ارسال: 1401/3/5 | 
پنل دوم همایش «سنجش و ارزیابی آیین نامه ارتقاء اعضاء هیات علمی‌دانشگاه‌ها» روز گذشته سه شنبه سوم خردادماه با دبیری ناصرالدین‌علی تقویان در تالار فارابی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد. 
تقویان در ابتدای این نشست با موضوع «ایده‌هایی برای مواجهه با تکاپوی سرسام‌آور ارتقای آکادمی» سخن گفت و افزود: امروزه حال علوم انسانی و اهالی‌اش خوش نیست. ما اهالی علوم انسانی ایران چنان درون چرخه‌ای از سازوکارهای تولید شبه‌علم گیر افتاده‌ایم که نه توان بیرون آمدن از آن داریم و نه نیروی ادامه دادن. فرصت نداریم لختی درنگ کنیم و به خود و به این سازوکاری که خود نیز در چرخیدنش نقش داریم بیندیشیم و دریابیم که به کجا میرویم چنین شتابان. این در حالی است که در علوم انسانی همین درنگ‌ها است که موجد و موجب آفرینش افق‌های نو و بینش‌های تحول‌آفرین می‌شود. این تکاپوی سرسام‌آور، این مسابقه‌ی بدون برنده، این وضعیت خراب و حال ناخوش، پدیده‌ای است که تنها بخشی از آن به «آیین‌نامه‌ی ارتقا» برمی‌گردد. آیین‌نامه‌ی ارتقا فقط به سان حلقه‌ای در انتهای زنجیره‌ی تولید شبه‌علم در علوم انسانی ایفای نقش می‌کند. پس نباید بپنداریم که بازنگری در آن و تغییر مفادی از آن به خودی خود معجزه می‌آفریند، چه بسا سرکنگبینش صفرا نیز فزاید. 

او ادامه داد: اینکه می‌گویم حال علوم انسانی و اهالی‌اش خوش نیست نباید گزک به دست بدخواهان علوم انسانی بدهد که بگویند «بیا... دیدید گفتیم علوم انسانی علم نیست و به کاری نمی‌آید؟ و علوم دقیقه‌ی طبیعی و فنی فقط علم به شمار می‌روند و نه مهملاتی به نام علوم انسانی...» و چه و چه. و بدین سان بکوشند، چنان‌که تا کنون چنین کرده‌اند، که بر تیره‌روزی آن بیفزایند. بدحالی و تیره‌روزی امروزین علوم انسانی نه در ذات پویا و پرتضاد آن بلکه عارض‌شده از سوی بیرون آن است، بیرونی که می‌کوشد همین ذات پویا و پرتضاد و حال‌خوب‌کن آن را اخته کند و آن را از پویایی و سرزندگی و افق‌گشایی بیندازد. این بیرون نیز نه علوم دقیقه به خودی خود بلکه خواست‌ها و منافع کسانی است که با تشبث به علوم دقیقه در پی برآوردن همان خواست‌ها و منافع ناروا و غیرعلمی خود برآمده‌اند. چراکه به‌دستی دریافته‌اند که همان ذات پویا و پرتضاد علوم انسانی عرصه را بر پیگیری خواست‌ها و منافع ناروا تنگ می‌کند و افق آزادی و شادی همگانی را برای «انسان»ها مهیا می‌سازد. تیره‌روزی امروزین علوم انسانی بازتاب تیره‌روزی امروزین انسان‌های ایرانی است. حال انسان ایرانی خوب نیست، پس چگونه انتظار داریم حال علوم انسانی ایرانی خوب باشد. پیگیری و برآوردن همان خواست‌ها و منافع ناروای بدخواهان علوم انسانی است که حال انسان ایرانی را خراب کرده و احساس تیره‌روزی را میان عموم ایرانیان و از جمله اهالی علوم انسانی دامن زده است. 

این استاد دانشگاه خطاب به وزیر علوم گفت: وزیری که بنا به سنتی دیرین و ستبر نمی‌تواند از اهالی علوم انسانی باشد و نیست. اما انتظار بجایی از او می‌رود که در قامت وزیر علوم نگران علوم انسانی هم باشد و شاید باید بیش از علوم دیگر نگرانش باشد، چرا که اهالی علوم دیگر هر چه باشد به هر حال «انسان»اند و موضوع همین علوم انسانی. اگر نگران نیست، اگر حال ناخوش علوم انسانی و خودِ انسان ایرانی را درک نمی‌کند، اگر به تیره‌روزی علوم انسانی ایرانی و اهالی‌اش باور ندارد، و اگر بدتر از اینها، علوم انسانی را چندان نیز «علم» نمی‌داند، آنگاه دیگر سخنی هم باقی نمی‌ماند. در این صورت حتی دیگر نرود میخ آهنی در سنگ. اما اگر بختی برای ما اهالی علوم انسانی باقی مانده باشد و وزیر کنونی  اندکی از حال ناخوش ما و علوم انسانی باخبر باشد، آنگاه نیکوست که این سخن را نیز بشنود و اگر از دستش برآید کاری برای بهروزی علوم انسانی بکند. کاری که باید بکند و گمان می‌رود که از عهده‌اش برآید این است: از این پس نخست دیگر نه در قامت یک «مسئول اجرایی» بلکه در قامت یک «رهبر» ظاهر شود و «رهبری» کند و نه صرفاً «مدیریت». این رهبری فعلاً و علی‌العجاله رهبری در آرام کردن تلاطم و آشوب‌ناکی اوضاع علوم انسانی است. 

تقویان افزود: او باید همچون کاپیتانی که هواپیمای تحت رهبری‌اش گرفتار توفانی سهمگین است بکوشد اولاً سرنشینان را آرام کند و ثانیاً هواپیما را در نزدیک‌ترین مکان ممکن به سلامت فرود آورد. او باید فضیلت درنگ را همچون روحی در جان علوم انسانی و اهالی‌اش بدمد. او باید دست‌کم وقفه‌ای در چرخه‌ی سرسام‌آور تولید شبه‌علم بیفکند. او باید میدان این مسابقه‌ی پوچ و تباهی‌آورِ ارتقا را برای تحقق فضیلت درنگ برچیند. هیچ اتقاقی در کائنات نمی‌افتد اگر مثلاً اعلام کند فعلاً برای مدتی فرایندهای ارتقا متوقف می‌شود تا همگی درنگ کنیم که چه کرده‌ایم و چه باید بکنیم. او باید مدام با اهالی دانشگاه سخن بگوید و مدام به درنگ فراخواند. او باید دروغین بودن فضیلت ارتقا را با صدایی رسا اعلام کند و به جایش بر فضیلت راستین درنگ پای فشارد. درنگ نخستین و بنیادین‌ترین فضیلت دست‌کم برای علوم انسانی است. درنگ فضیلتی است که فرهیختگی زاید و کیفیت فزاید. درنگ اما فضیلتی فراموش‌شده در میان ماست، باید به صحنه بیاوریمش و بر صدر نشانیمش. وزیر علوم ما می‌تواند و باید پیشاهنگ و راهبر این کارِ کارستان باشد. 

این استاد دانشگاه با بیان اینکه افزون بر ضرورت احیای فضیلت درنگ به‌مثابه‌ی راهبردی کلی و سراسری، می‌توان به مواردی از اقدامات فوریِ جزئی‌تر نیز اندیشید و به اجرا درآورد یادآور شد: این اقدامات ضرورتاً در چارچوب بازنگری و اصلاح آیین‌نامه‌ی ارتقا محدود نمی‌ماند اما برای هرگونه بازنگری آن ضروری است و زمینه‌ساز اجرای موارد اصلاح‌شده‌ی آتی در آیین‌نامه. همچنین فوریت آن نیز از سنخ فوریت سلبی است، یعنی از سنخ توقف روندهای معیوب است. اقدامات ایجابی بماند برای لحظات درنگ و بازاندیشی. 

تقویان گفت: رفع و حذف فوری الزام پذیرش و انتشار مقاله برای اخذ مجوز دفاع رساله‌های ارشد و دکتری؛ قطع پیوند زیان‌آور میان «تبدیل وضعیت استخدامی» و «ارتقای رتبه‌ی علمی» و ایجاد محدودیت در پذیرش دانشجوی تحصیلات تکمیلی؛ حذف بندی که متضمن «وتویی بودن» مقاله در احتساب امتیازات ماده‌ی ۳ آیین‌نامه‌ی ارتقا و لغو مجوز نشریات علمی کم‌کیفیت و توقف اعطای مجوزهای جدید از جمله این موارد است. اینها فقط از حیث سَلبیت و فوریت‌شان اینجا آمده‌اند. همچنین در اجرای آنها، وزیر علوم باید قاطعیتی که از یک «رهبر» انتظار می‌رود نشان دهد، وگرنه در سمت یک مدیر اجرایی صِرف نمی‌تواند از پس ساختارهای صُلب و سخت دیرین برآید. اگر بختیار باشیم و این اقدامات در بازه‌ی زمانی دست‌کم یک‌ساله به اجرا درآید و اندکی از تلاطم و تکاپوی بیهوده‌ی کنونی کاسته شود، آنگاه فضیلت درنگ آرام‌آرام رخ می‌نماید و کار خود را می‌کند. آن زمان خود راه بگوید چگونه باید رفت، کافی است فقط پای در راه نهیم و فعلاً هیچ نپرسیم. 

عباس زاده در این مراسم با بیان اینکه هرچند به نظر می‌رسد آیین‌نامه ارتقا، تاحدی دچار فرمالیسم و کمیت‌گرایی است،  لیکن تعابیری مانند «جلوه‌های فرمالیسم» و «سیطره کمیت»، کاملاً سوگیرانه است گفت: در مباحثات علمی، بی‌طرفی لازم است و نباید سوگیری پیشینی داشت.
او با اشاره به اینکه اگرچه کمیت‌گرایی در امور و مسائل علمی معمولاً نکوهش شده است، لیکن نباید برخی از مزایای آن را از نظر دور بداریم افزود: سنجش‌پذیری کیفیت یکی از این مزایاست. هر امر کیفی، به‌خودی‌خود، سنجش‌ناپذیر است. برای امکان سنجش آن ناچار لازم است آن را به کمیت بازگرداند. ضرورت این امر، در فرآیند علم‌سنجی، غیر قابل انکار به نظر می‌رسد.
عباس زاده درباره فعالیت‌های بعضاً کیفی موجود در آیین‌نامه کنونی ارتقا توضیح داد: اثر بدیع و ارزنده هنری یا ادبی یا فلسفی،  نظریه جدید و نوآوری (در قالب کرسی‌های علمی)، کیفیت تدریس، دانش فنی، اختراع و اکتشاف، محصولات پژوهشی کاربردی، ثبت مالکیت فکری، و ... از جمله این موارد است.
به گفته این مدرس فلسفه، اگرچه فرمالیسم نیز در امور و مسائل علمی معمولاً نکوهش شده است، لیکن نباید نقش آن را در هویت و ساختار دانشگاه از نظر دور بداریم.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی درباره نقش فرمالیسم علمی در هویت دانشگاه توضیح داد: از ابتدای تأسیس دانشگاه‌ها در مغرب‌زمین از قرن ۱۳ میلادی به این سو، از محتوای دانشگاه (یعنی مطالب علمی که میان استاد و دانشجو رد و بدل می‌شود و نیز علومی که توسط این دو قشر تولید می‌گردد) که بگذریم، آنچه از دانشگاه باقی می‌ماند، همین امور و شئون صوری (از قبیل آیین‌نامه‌ها، ضوابط، مقررات، آداب و ...) است و لذا «فرمالیسم علمی» نقش اساسی در هویت و ساختار دانشگاه داشته و دارد. 
او با اشاره به خطر احتمالی آنارشیسم علمی گفت: حذف فرمالیسم علمی، ممکن است منجر به «آنارشیسم علمی» (بی‌ضابطه‌گی و نبود هیچگونه قاعده و قانون در امور و شئون علمی و سلیقه‌ای عمل کردن و سنجشگری دلبخواهی) شود که تبعات منفی بسیاری دارد.
او تاکید کرد: علیرغم مزایایی که تا بدین‌جا برای کمیت‌گرایی و فرمالیسم علمی برشمرده شد، اصلاح نظام علم‌سنجی و آیین‌نامه ارتقا با نظرداشت کیفیت‌گرایی بیشتر و پرهیز از صورت‌گرایی محض، ضروری می‌کند.
به گفته او، برقراری توازن میان کیفیت و کمیت، وزن‌دهی و امتیازگذاری جدید در شاخص‌های موجود و  شاخص‌گذاری جدید از جمله عوامل اصلاح نظام علم سنجی است.
عباس زاده در بخش دیگری از سخنانش درباره اصول و سیاست های پیشنهادی در اصلاح آیین‌نامه ارتقا گفت: با توجه به نقش اساسی و بی‌بدیل پژوهش در عرصه‌های چهارگانه دانش (پژوهش، آموزش، ترویج و عمومی‌سازی، و کاربردی‌سازی)، به جای اصالت آموزش، و لزوم رفع تبعیض‌های بی‌دلیل و ناموجه موجود باید در دستور کار باشد.
او با بیان اینکه پژوهش نسبت به آموزش به لحاظ رتبی «مقدم» است یادآور شد: هرچند رابطه پژوهش و آموزش، دیالکتیکی است، اما منطقاً ابتدا باید پژوهشی توسط محقق انجام شود که به تولید علم جدید بینجامد، سپس علم تولیدشده از طریق آموزش استاد به دانشجو منتقل شود.
به گفته عباس زاده، پژوهش نسبت به آموزش «پچیده‌تر» است: پژوهش عالمانه همواره پیچیدگی‌های خاص خود (کشف مسئله‌، رجوع به پیشینه داخلی و خارجی، قدرت استنباط و استنتاج، قوه ایده‌پردازی و نوآوری، و ...) را دارد، اما آموزش دست‌کم به نحوی که اکنون بعضاً در دانشگاه جریان دارد، کمتر واجد چنین خصوصیتی است.
این مدرس فلسفه گفت: مع الوصف در حال حاضر، هم کادر آموزشی، امتیازات بیشتر و بهتری نسبت به کادر پژوهشی دارد و هم در آیین‌نامه ارتقا، نسبتاً از شرایط سهل‌تری برخوردار است.
 عباس زاده با بیان اینکه امروزه در دنیا در علوم مختلف، خاصه علوم انسانی و اجتماعی، مرز دانش از طریق «رویکرد میان‌رشته‌ای» (بینارشته‌ای، چندرشته‌ای و فرارشته‌ای) تعیین می‌شود توضیح داد: در غالب پژوهش‌های علوم انسانی و اجتماعی موجود در کشور ما، همچنان این رویکرد جدی گرفته نشده است. تقویت این رویکرد، نیازمند حمایت جدی است.یک راهکار مهم حمایتی، لحاظ امتیاز درخور برای پژوهش‌های بینارشته‌ای در آیین‌نامه ارتقا است.

او با تاکید بر توجه به پژوهش‌های گروهی در آیین نامه ارتقا گفت:  امروزه در دنیا، وجود پیوندهای عمیق و مهم در بین رشته‌های مختلف از دانش، بهره‌گیری از دانشمندان و محققان با تخصص‌های متفاوت را در اجرای پژوهش‌ها لازم ساخته است. پژوهش‌ها عمدتاً به دست «گروهی از محققان» به انجام می‌رسند.
عباس زاده عنوان کرد: در کشور ما خاصه در علوم انسانی و اجتماعی، همچنان شاهد غلبه «پژوهش‌های فردی» هستیم. مراد ما پژوهش‌های گروهی، معنای واقعی این کلمه است، نه آنچه امروزه بعضاً به منظور حل مشکل ارتقای مرتبه استاد یا حل مشکل دفاع پایان‌نامه یا رساله دانشجو، بین استاد و دانشجو می‌گذرد. تقویت این رویکرد، نیازمند حمایت جدی است.
به گفته او، یک راهکار مهم حمایتی، لحاظ امتیاز درخور برای پژوهش‌های گروهی در آیین‌نامه ارتقا است (نه آنچه اکنون اتفاق می‌افتد، نظیر تقسیم درصدیِ امتیازات میان نویسندگان کتاب یا مقاله).
عباس زاده درباره حرکت در مرزهای دانش و توسعه آن گفت: کتاب (تصنیف/ نه تألیف، گردآوری، تصحیح و ...) آنگاه در فرآیند تولید علم نقش دارد که بتواند در مرزهای کنونی دانش حرکت کند و این مرزها را گامی جلوتر برد؛ در غیر این صورت، «پژوهش به معنای دقیق کلمه» تلقی نخواهد شد.  «روزآمدی» در طرح و حل مسئله، حداقل شرط پژوهش است. در مورد مقاله پژوهشی نیز همین شروط، جاری است.
این مدرس فلسفه یادآور شد: آنچه اکنون در فرآیند ارتقا به عنوان اثر تصنیفی یا مقاله پژوهشی لحاظ می‌شود، خاصه در عرصه علوم انسانی و اجتماعی، بعضاً فاقد چنین شروطی است.
او درباره مسئله- محوری به جای موضوع- محوری توضیح داد:  امروزه برخی تحقیقات علوم انسانی در مراکز پژوهشی و آموزشی، بیشتر موضوع‌- محور است تا مسئله- محور. مسئله، امری است که واقعاً وجود دارد (در قلمرو ساختار دانش یا در سطح جامعه). بنابراین مسئله باید «کشف» شود، نه اینکه «ساخته» شود. کشف مسئله، مستلزم مطالعه دقیق و عالمانه پیشینه دانش و مشکلات جامعه است و در برخی مطالعات از طریق فرآیند «نیازسنجی علمی» به انجام می‌رسد.  مناسب است آیین‌نامه ارتقا، بر مسئله- محوری در پژوهش‌ها تمرکز داشته باشد.
عباس زاده گفت: هر دانشی دارای یک «ساختار منطقی-معرفتی» است که اجزاء مشخصی دارد و تکمیل آن اجزا به تکمیل دانش می‌انجامد (همانند یک جورچین و قطعات آن).
او افزود: تکمیل ساختار یک دانش، از طریق پژوهش در زمینه «خلأهای معرفتی» آن دانش به انجام می‌رسد. ممکن است برخی از اجزاء یک دانش مفروض، به دلیل وجود پژوهش انباشته قبلی، نیازمند کار پژوهشی تازه‌ای نباشد.
عباس زاده با اشاره به اینکه پژوهش به معنای دقیق کلمه، فعالیتی علمی است که یافته‌های علمی حاصل از پژوهش‌های قبلی را «یک گام به جلو»  ببرد یادآور شد: لازمه این سلسله‌مندی پژوهش، «تمحض علمی» است؛ بدین معنا که پژوهشگر، تا حد ممکن در یک قلمرو معرفتی خاص و محدود به فعالیت بلندمدت بپردازد و پراکنده‌کاری نکند. 
او در پایان به ذکر ملاحظاتی در فرآیند ارتقا پرداخت و گفت:  پژوهش اگر هیچ تأثیری در حل مسائل و مشکلات جامعه نداشته باشد، ممکن است مصداق «علم لاینفع» تلقی شود. پیوند پژوهش با جامعه و نظامات اجتماعی (سیاست، اقتصاد، حقوق، اخلاق، مدیریت، تقنین و ...) و نیز با صنعت و فناوری، از ضروریات امروز است. نقش پژوهش در «تولید دانش‌بنیان و اشتغال‌زا» بسیار چشمگیر است.
عباس زاده گفت: همچنین تولید «دانش بومی و اسلامی» خاصه در عرصه علوم انسانی و اجتماعی می‌تواند در حل مسائل و مشکلات جامعه ما بسیار مفید و مؤثر واقع شود.
او همچنین به برخی موارد که می‌تواند در آیین نامه ارتقا برجسته تر باشد اشاره کرد و افزود: امروزه هم در عرصه پژوهش و هم در عرصه آموزش، نیازمند «تکثیر نیروی علمی شایسته» هستیم (استادان باید «تکثیر مثل» را در برنامه کاری خود قرار دهند). تربیت پژوهشگر و استاد، اگر به شیوه دقیق و تخصصی صورت نگیرد، در آینده کشور دچار «رکود علمی» خواهیم شد.
عباس زاده گفت: به نظر می‌رسد «امیدآفرینی» در پژوهشگر و دانشجو (ما می‌توانیم!)، گام اول در پرورش نیروی علمی است.  پرورش نیروی علمی، در صورت تعیین شاخص‌های دقیق برای آن، می‌تواند به نحوی در فرآیند ارتقا ملحوظ شود.
این مدرس فلسفه با اشاره به توجه آیین‌نامه ارتقا به «تفاوت‌های موجود» در گروه‌دانش‌های علوم انسانی و اجتماعی، علوم پایه، معماری و هنر توضیح داد:  اصل «کاربردمندی»، در این گروه‌دانش‌ها باهم متفاوت است. مثلاً نقش «پژوهش گره‌گشا» در علوم انسانی و اجتماعی؛ نقش «آفرینش اثر هنری» در رشته‌های هنر، و ... باید برجسته‌تر شود. توجه به قالب‌های جدید در آیین‌نامه ارتقا، همچون «گزارش سیاستی» برآمده از فعالیت اندیشکده‌ها و تأسیس میزهای علمی، «مقاله کوتاه»، حتی «یادداشت علمی نوآورانه»، و ...
عباس زاده در پایان گفت: در فرآیند ارزیابی‌ علمی و حتی فرآیند ارتقا، در کنار «ارزیابی همتا»، از «ارزیابی ذینفعان» که مخاطبان اصلی پژوهش‌ها هستند، کمک بگیریم.

حسین میرزایی دیگر سخنران این پنل بود. این جامعه شناس با بیان اینکه ما در یک سازمان قرار داریم و مجموعه ای از معیارها و شاخص ها را در این سازمان در نظر می گیریم گفت:  استاد کسی است که جامعه علمی او را استاد بنامند و بدانند و نمی شود آن را با سنجش کمی سنجید و تقلیل به شئون کمی ما را دچار مشکل می کند به همین دلیل است که وقتی می شنویم فلانی استاد شد سورپرایز می شویم!
او افزود: آیین نامه ها چراغ راهنما هستند و افراد بر اساس آن امتیازهای کمی حرکت می کنند و گویی جدول پر کردن می شود هدف نهایی یک عضو هیئت علمی و تقلیل به شغل می یابد. کسی نباید با فرم پر کردن استاد بشود! باید فردی استاد باشد تا او را استاد بنامند و بدانند! سیطره کمیت ما در حدی است که کسانی برنده هستند که در این چهارچوب عمل می کنند.
او ادامه داد: سیاست گذاری هم گاهی نقد غرض است گفته می شود اگر کسی یک اثری را تالیف کرد که در ارتقا مهم است و بعد در سال های بعدی اگر ۴۰ چاپ هم منتشر شود هیچ فرقی نمی کند با کتابی که ممکن است خود استاد سفارش چاپش را داده باشد! بحث کیفیت اینجا مهم است که کتابی که تاثیرگذار بوده مگر می شود با کتابی که یک چاپش هم به دست مولف جای تردید است یکی باشد؟!
میرزایی گفت: بعد در ارتقا گفتیم که اگر در چاپ بعدی ۳۰ درصد محتوا تغییر کند نیم درصد امتیاز می گیرد! این تقلیل دادن به کمیت است! از سوی دیگر شما اگر یک موضوع را به بحث گذاشته باشید و اساتید ان را دور هم جمع کرده باشید، دو امتیاز می گیرید! این یعنی نادانستن شئون علمی! چرا ما باید سیاست گذاری غلطی کنیم که این کارها در نطفه خفه شود و اجتماع علمی شکل نگیرد!
او عنوان کرد: بنابراین اگر بحث کمیت را هم بپذیریم می بینیم در همین سنجش هم کلی ایراد هست. هر چند اخیرا بحث هایی درباره مسئولیت اجتماعی و تاکید بر فناوری و ... رخ داده و آیین نامه اصلاحاتی داشته اما باز هم ایرادات اساسی دارد!
این جامعه شناس با بابیان اینکه هیئت امنایی دانشگاه ها و مقوله استقلال دانشگاه و اساتید از  ضرورت هایی است که می تواند به ارتقا سامان دهد اما متاسفانه اساسا به این موضوع توجه نمی شود توضیح داد: امروز از هیات امنای مستقل جز نامی باقی نمانده است! از سوی دیگر آیین نامه بیش از حد فردگرایانه است گویی هر کسی باید گلیم خودش را از آب بیرون بکشد و حتی در برنامه های پژوهشی افراد که حتی در راستای مسئولیت اجتماعی است کار گروهی معنا ندارد.
به گفته میرزایی، صنعت کتابسازی و مقاله سازی در آیین نامه رواج یافته است و وقتی کمیت سیطره دارد، می بینیم فردی با سن کم در مقطع دکترا ۱۵ مقاله نوشته است! ما می‌خواهیم این مسیر آیین نامه ارتقا را پیش ببریم و از سوی دیگر در علوم انسانی مرجعیت جهانی داشته باشیم  و شعار مسئولیت اجتماعی و حل مسایل هم بدهیم! در حالیکه سیاست گذاری هایمان متناقض است! باید غلبه فرمالیسم را در دانشگاه کم کنیم  چون حل مسایل کشور مهمتر از افتادن در پروپاگانداهاست!
حمید جاودانی نیز در ادامه این نشست طی سخنانی گفت: دانشگاه برلین، با رویکردی شالوده‌شکنانه، در رویارویی با «ایدئولوژی سودگرایی» یا سوداگری، بنیان نهاده شد که در «مدارس ویژه نوین فرانسه» و در ستیز با «نهادهای کهنه‌اندیش کلیسایی» تجسم یافته‌‌ بود.  به‌سخنی‌دیگر، نواندیشی هومبولت در این نکته نهفته بود که دریافته بود «راه نجات اندیشه ورزی و  دانشگاه جز از رهگذر فدا‌کردن نهادهای سنتی (اروپایی/کلیسایی) نمی‌‌گذرد. در این صورت، نیاز است که «پژوهش ناب» (جستجوی حقیقت/ تحقیق) که برپایه اندیشه «دانش برای دانش» استوار است، جانشین «پژوهش سودمند» شود. چنین رویکردی که هر دانشی و هنری را آفریده‌‌ای نوین و به‌خودی‌خود گرانقدر می‌‌انگاشت، هم‌هنگام بر پیوند میان «نظریه و کنش» و «کنش و نظریه» نیز پای می‌‌فشرد.
او افزود: برپایه چنین رویکرد شناخت‌شناسانه‌‌ای، «دانش ناب» (حقیقت‌جویی) سپهری است که بر فراز دانشگاه برافراشته می‌‌شود، بدون آنکه «چشم‌‌انداز عملی» را نادیده بینگارد، چراکه برپایه چنین انگاشتی «فراگیری فوت‌وفن یا مهارت‌‌آموزی» همچون «دانش‌‌اندوزی»، هم‌زمان با شکل‌‌گیری دانش پدید می‌‌آید و به‌این‌ترتیب، آموزش دانشگاهی به یادگیری از سوی دانش (Bildung durch wissenschaft)  می‌‌انجامد.
او با اشاره به اینکه بایستگی استقلال و آزادی دانشگاهی بر دو پایه استوار است توضیح داد: ازیک‌سو، پرورش موجود انسانی، به‌سانِ شکل‌‌گیری انسانیت او، به‌سانِ شکل‌‌گیری انسان با هدف انسان یادگیرنده (Building)  درک می‌‌شود، چراکه انسان موجودی آزاد انگاشته می‌‌شود و نیاز است آزاد پرورش یابد: وانگهی، گزیده‌‌ترین راه درک این آزادی، از رهگذر کنش دانشگاهی علم به‌سانِ «کنش مستقل» امکان‌پذیر است که هدفش در خود آن نهفته است. از سوی دیگر، و شاید به‌ویژه پرورش (شکل‌‌گیری) انسانیت در انسان را نمی‌‌توان به بدست‌آوردن چند چیره‌دستی فنی(مهارت)  از هم گسسته فروکاست: فقط می‌‌توان سوگیری عملی بدان بخشید؛ بنابراین، نیازمند دانشی بیش‌ازپیش  کل نگرو فراگیر (جامع) است که برپایه اندیشه‌‌ای فلسفی و آرمان‌گرایانه که بیانگر قلمرو بی‌‌پایان دانش‌‌ها در دانشی یکدست و ساخت‌یافته باشد.
او تاکید کرد: در چارچوب چنین چشم‌‌اندازی که برپایه «بنیان شناختی»، «دانش دانش»  پی نهاده شده، دانش ناب، هم‌هنگام کنشی مستقل و نگاهی کل‌‌نگرساز است که برپایه آن دانشگاه می‌‌تواند در «آموزش اخلاقی ملت»، به‌سانِ آموزشی برای آزادی و خرد نقاد مشارکت کند. 
او افزود: به همین دلیل، هومبولت و هم‌اندیشانش مانند فیخته و شلایرماخر می‌‌پنداشتند که نیاز است دانشگاه نوین از دانشگاه سنتی از چنبره قدرت کلیسا و امپراتور بگسلد. چراکه دانشگاه سنتی اروپایی (سده میانی) تنها به کنارهم‌چیدن آشوبناک رشته‌‌های فروبسته در اندیشه‌‌های دگرگون ناپذیر کلیسایی بسنده می‌‌کرد. 
جاودانی گفت: شاید به پنداشت برخی، چنین رویکردی آرمان‌گرایانه یا حتی گذشته‌‌گرایانه انگاشته شود.  اما شرایط ناگوار ناپایداری که دانش ابزاری و سودگرایانه کنونی و در چنبره قدرت جریان چیره  نولیبرال (Mainstream )  و عملکردهای برپایه آن پدید آورده است،  بر پایه تازه ترین داده ها و یافته های علمی که حتی محافظه کار ترین افراد و نهادهای جهانی، نه تنها  آنها را پذیرفته اند، بلکه گذر از چنین رویکردهای انسان محور و سود گرایانه  را ناگزیر می پندارند و  بر بایستگی و گریزناپذیری تغییرات دگرگون ساز ( Transformative Changes) و روی آرودن به رویکرد نوین در دانش (New (Knowledge Approche بشری سخن می گویند. این گریزناپذیری، تنها به‌سانِ نظریه‌‌ای دگراندیشانه در کنار دیگر نظریه‌‌ها  قلمداد نشده است، بلکه واقعیتی است که نپرداختن به آن، بهای سنگین نابودی زودهنگام را برای بشریت و زیست‌بوم به همراه خواهد داشت. 
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه هشدار برخی اندیشه‌‌پردازان هم‌روزگار ما نیز بازتاب‌دهنده چنین نیاز ناگزیری است به نقل قولی از دریدا پرداخت و افزود: دریدا نخست به «بی‌‌کرانگی افق حقیقت»  و «افق انسان» اشاره می‌‌کند تا نشان دهد که افق دانشگاه و علوم انسانی نیز کرانه‌ناپذیر است. او همچنین یادآور می‌‌شود که «دانسته است که دانشگاه رها از بند، «در عمل» یافت نمی‌‌شود. اما جوهره پذیرفته‌شده دانشگاه وامی‌‌دارد که دانشگاه آخرین پایگاه ایستادگی  نقادانه -و فرانقادانه - در برابر تمام قدرت‌‌های تملک‌جویانه  بسته‌‌اندیش و ناعادلانه باقی بماند.
به گفته او، « فرانقادانه»، به‌گونه‌ای به مفهوم «شالوده‌شکنانه» است (چرا مستقیم و بدون ازدست‌دادن زمان بیان نشود؟) منظورم فراخواندن به «حق شالوده‌‌شکنی» به‌سانِ حق بی‌‌قیدوشرط پرسشگری نقادانه، نه‌تنها از دیرینه مفهوم بشر، بلکه حتی از دیرینه مفهوم نقد، شکل و قدرت پرسش و دیرینه پرسش برانگیز اندیشه و اندیشه ورزی است. 
دریدا سپس یادآور می‌‌شود که: «رو راست باید گفت که علوم انسانی می‌‌تواند کوشش برای شالوده‌شکنی را بر دوش بگیرد و با شالوده‌شکنی در دیرینه خود و نقد آنچه آن‌ها را «حقیقت آشکار» می‌‌پندارد، آغاز کند» 
جاودانی عنوان کرد: سرانجام چنین برنهاده‌‌ای، یعنی ایستادگی  بی‌‌قیدو شرط می‌‌تواند دانشگاه را رویاروی قدرت‌‌های پرشماری قرار دهد: در برابر قدرت حکومت‌‌ها [...] قدرت‌‌های اقتصادی، قدرت‌‌های رسانه‌‌ای، ایدئولوژیک، فرهنگی و غیره یا به کوتاه سخن، در برابر تمام قدرت‌‌هایی قرار می‌‌دهد که مردم‌سالاری را کرانه‌‌دار می‌‌سازند. 
بنابراین، دانشگاه همچنین باید جایی باشد که هیچ‌چیز از پرسشگری آن در امان نباشد. نه حتی وضعیت کنونی و پذیرفته‌شده مردم‌سالاری، نه حتی اندیشه سنتی نقد، به‌سانِ نقد نظری و... به همین دلیل بی‌‌درنگ و بی‌‌پرده از شالوده‌‌شکنی سخن به میان آوردم. فراخوان به دانشگاه بی‌‌قیدوشرط یعنی حق بنیادین از همه‌چیز گفتن، خواه از دانش خیال‌پردازانه یا تجربی، خواه حق گفتن در قلمرو عمومی و نشر آن.
او در ادامه با اشاره به پاتوق های عمومی در دانشگاه های اروپایی در گذشته گفت:  نهاد دانشگاهی، به خودی خود، نزدیک به خاموشی به نظر می¬رسید تا جایی که تصمیم به بستن  تمامی دانشگاه¬ها گرفتند، حتی در آلمان از سوی برخی که تردیدی نداشتند که دانشگاه از درد بی¬درمانی در رنج است.
جاودانی در پایان گفت: با توجه ب آنچه در گذشته دانشگاه پاریس یا بلونیا وجود داشته نمی‌توان چه دانشگاه پاریس یا بلونیا را خاستگاه دانشگاه‌های نواندیش امروزی پنداشت. 
ناهمسو با  پنداشت برخی از نویسندگان اروپایی، و ازجمله، به تازگی برخی نویسندگان ایرانی، آن چه دانشگاه اروپایی یا غربی خوانده می‌شود، از دل جامعه اروپایی برنیامده است؛ بلکه، برساخته‌ای کلیسایی یا امپراتوری بوده است، که نه تنها پیوندی با نواندیشی و آسایش و خرسندی ندارد، بلکه برعکس، برای سده‌ها توانسته بوده است اروپا را در نادانی و تاریکی نگهدارد. آنگاه که نیز، از فراچنگ کلیسا رها می‌شود، به چنبره قدرت طلبانه و جنگ افروزانه-یا به تعبیر نولیبرال امروزین آن " رقابت پذیری-   امپراتوران،  یا هرنیروی برسریر قدرتی، گرفتار می‌آید.  به هر رو دستاورد پایانی چنین نهادی  نیز وضعیت ناگواری است که بشریت امروز و زیست‌بوم او را به نابودی تهدید می‌کند.

خرسندی طاسکوه نیز در ادامه این پنل با اشاره به بحث آزادی انتخاب مساله وموضوع پژوهش در آیین نامه ارتقا گفت:  دانشگاه قرن ۱۶ ازمایشگاه را بر نمی تابد اما بعد از آن آزادی آکادمیک مطرح می شود و آزادی ذیل نقد قدرت و ایدئولوژی و ... در دانشگاه مطرح می شود. این در حالی است که در اجتماعات مختلف جبر ایدئولوژی حاکم این ازادی را محدود می کند.
او با اشاره به اینکه آزادی آکادمیک نسبت وسیعی با حکمرانی کلان جامعه دارد افزود: اگر کشورهای جهان را بر اساس این نقشه ببینیم متوجه می شویم کشورهایی که دموکراسی دارند اینها ازادی آکادمیک در دانشگاهشان به صورت نسبی قابل ارزیابی است اما کشورهایی که دموکراسی ندارند دانشگاه هایشان به لحاظ آزادی آکادمی ضعف جدی دارند.
این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه استقلال آکادمی یک ارزش بنیادین است توضیح داد: اگر ارزش های محوری و بنیادی را از دانشگاه بگیرید چیزی جز مدرک از ان باقی نمی ماند! پس بعد هستی شناسی دانشگاه بدون آازادی آکادمیک معنا ندارد.
او با اشاره به حقوق و آزادی اعضای هیات علمی در دانشگاه ها گفت: این موضوع در خارج از کشور با توافق اعضای هیات علمی و دانشگاه صورت می گیرد و بد نیست ما در این باره از تجارب بین‌المللی درس بگیریم. سیاست نگاری ارتقا باید بر اساس مبانی باشد. نخستین مبحث در این حوزه تفاهم پارادایمی است. در ایران به ویژه باید تفاهم بین صف و ستاد باشد. بین من معلم دانشگاه با وزیر و ... تفاهم پارادیمی نیست و معلوم نیست هر کدام از ما از چه نوع دانشگاهی حرف می زنیم.
خرسندی طاسکوه گفت: آیین نامه باید دغدغه توسعه ملی و کشوری را داشته باشد و باید آن را در سطح ملی و محلی دنبال کند. همچنین ارتقای حرفه ای اساتید باید مد نظر باشد و آیین نامه باید هویت استادی را تقویت کند. 
او با تاکید بر اینکه استقلال آکادمی جز سه ارزش مهم در سطح بین المللی در دانشگاه است یادآور شد: شما هر منبع و هزینه ای صرف دانشگاه کنید اماآازادی آکادمیک وجود نداشته باشد دانشگاه برتر بی معناست.
این استاد دانشگاه پیشنهاداتی را در این باره مطرح کرد و گفت: آیین نامه ارتقا در فرمالیسم اداری محو شده است. این آیین نامه باید استقلال حکمرانی دانشگاه را تقویت کند چون الان مشخص نیست دانشگاه چه سهمی در حکمرانی دارد.
او با نیکداشت هویت های دانشی در دانشگاه یادآور شد: امروزه در جهان دانشگاه آکادمیک را در هفت حوزه تقسیم بندی می کنند و نباید هر کدام از این حوزه ها را یکسان دید. در علوم انسانی اصالت با مقاله نویسی نبوده اما از مقاله نویسی به مقاله پروری رسیدیم و همیشه کتاب اصالت داشته است. اگر استاد امروز فهم بین المللی از تعاملات آکادمیک نداشته باشد دیگر یک معلم ارتقا یافته است که در دانشگاه تدریس می کند.
خرسندی طاسکوه در پایان گفت: دانشگاه های ما معاصر دانشگاه های جهان نیست و آیین نامه ارتقا اساسی ترین سند آموزش عالی ماست و بر همین اساس باید بازنگری شود. 
 




CAPTCHA
دفعات مشاهده: 275 بار   |   دفعات چاپ: 76 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 0 بار   |   0 نظر