دانشیار مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی با اشاره به گسترش تخلفات علمی و بروز سویههای جدید بیاخلاقیهای پژوهشی در سالهای اخیر، ریشه این بحران را در عدم استقلال و دور ماندن دانشگاهها از دانش جهانی و در سطحی بنیادیتر، فقدان ایده و کارویژهای مشخص برای دانشگاه در ایران عنوان کرد.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، دکتر رضا ماحوزی در نشست تحلیلی «اخلاق پژوهش در جامعه دانشگاهی از آییننامهها تا وضعیت موجود» که سیام آذرماه به مناسبت هفته پژوهش در دانشگاه الزهرا برگزار شد، اظهار داشت: طبق آمار مؤسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی، بیش از ۲۵ هزار عضو هیئت علمی در دانشگاههای وزارت علوم و نزدیک به ۱۹ هزار عضو هیئت علمی در دانشگاههای علوم پزشکی (وزارت بهداشت) و دو هزار و ۸۰۰ نفر در دانشگاههای غیردولتی و غیرانتفاعی فعالیت دارند. علاوه بر این، دهها هزار دانشجو هم در مقاطع مختلف تحصیلات تکمیلی مشغول به تحصیل هستند. ضمن این که تاکنون بالغ بر ۷۹۰ هزار پایان نامه کارشناسی ارشد و ۷۹ هزار رساله دکتری دفاع شده در پایگاه ایرانداک، بدون احتساب دانشگاه تهران، نمایه شده است.
وی با اشاره به انتشار بیش از هزار و ۴۰۵ عنوان مجله علمی – پژوهشی در کشور خاطرنشان کرد: این حجم عظیم از دانشگاهها و مؤسسات پژوهشی، محققان و مجلات و انتشاراتیهایی که در داخل و خارج دانشگاهها فعالند میطلبد که قوانین و مقررات روشنی در زمینه فعالیتهای پژوهشی وجود داشته باشد تا از بروز اشتباهات و موارد خلاف اخلاق در حوزه پژوهش جلوگیری شده و نسبت به شناسایی خطاها و تخلفات احتمالی و اعاده حقوق دیگر محققان و ذی نفعان اقدام شود. در این راستا، معاونت پژوهشی وزارت علوم با همکاری دانشگاههای مختلف نظامنامه ویژهای را تحت عنوان «منشور و موازین اخلاق پژوهش» تدوین کرده است.
ماحوزی تصریح کرد: این مجموعه مشتمل بر ۹ فصل است که فصل اول صلاحیت تخصصی پژوهشگر، فصل دوم، انتخاب موضوع پژوهش، فصل سوم، ویژگیهای فردی پژوهشگر، فصل چهارم، تعهد و مسئولیت نسبت به ذینفعان، فصل پنجم، حقوق آزمودنیها، فصل ششم، رفتارهای سوء پژوهشی، فصل هفتم ضوابط استناد، فصل هشتم مالکیت معنوی و مسئولیت پژوهش انجام شده و فصل نهم ضوابط انتشار را تبیین میکند.
معاون آموزشی و پژوهشی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی اظهار داشت: حدود ۱۰ سال از تدوین و ابلاغ این نظامنامه که در فقدان هرگونه قانون لازم برای جلوگیری از تخلفات پژوهشی و دفاع از حقوق پژوهشگران، مهمترین ضوابط و موازین اخلاقی پژوهش را به پژوهشگران و دستگاههای پژوهشی عرضه میکند، میگذرد و با این حال، سال به سال شاهد سویههای رنگارنگ بیشتری از زیر پا گذاشتن اخلاق پژوهشی هستیم. در خود این مجموعه به نمونههای رایجی از تخلفات پژوهشی از قبیل جعل و تحریف دادهها، سرقت علمی، اجاره علمی و تعارف منافع پرداخته شده اما در عمل با گسترش انواع تخلفات مثل واگذاری پایاننامهنویسی به افراد و مؤسسات و گسترش پدیده «کارگران پژوهشی» – افرادی که توسط مؤسسات پایان نویسی با دستمزد پایین برای نوشتن پایاننامه و مقاله و … به کار گرفته میشوند – هستیم. امروزه تقریباً در اکثر شهرهای کوچک و بزرگ کشور هستند افرادی که از انتخاب موضوع پایان نامه و نوشتن پروپوزال تا تدوین پایان نامه و مقاله را انجام میدهند و مجلات علمیای هم هستند که به ازای دریافت سهمی به این پایان نامهنویسها کمک می کنند. این قبیل مجلات یا مقالات آنها را چاپ میکنند یا به صورت موقت در سایت مجله نمایش میدهند تا دانشجو تأییدیه دانشگاه را دریافت کند!
ماحوزی افزود: پدیده دیگری که خصوصاً در سالهای اخیر بسیار رایج شده، «دانشگاه درمانی» است یعنی افرادی، عمدتاً خانمها از ورود به دورههای تحصیلات تکمیلی به چشم یک درمان برای مشکلات روانشناختی خود از جمله ضعف اعتماد به نفس، بیانگیزگی، افسردگی و … استفاده میکنند!! پدیده تأسف بار دیگر، افزایش شمار کارمند – دانشجوهاست یعنی افرادی که صرفاً برای کسب مدرک به منظور تثبیت و ارتقای شغلی وارد دانشگاه میشوند و طبعاً برای این گروه هم موضوع و کیفیت پایان نامه و تحقیق اهمیتی ندارد.
وی اضافه کرد که حتی در بسیاری از جلسات تصویب و دفاع پروپوزال و پایان نامه هم شائبه همدستی استادان راهنما و مشاور و داور وجود دارد و در واقع هر چه جلو آمدهایم، موارد انحراف از استانداردهای پژوهشی بیشتر و بیشتر شده است.
دانشیار فلسفه مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در ادامه سه عامل را در گسترش فزاینده تخلفات و بیاخلاقیهای پژوهشی در دانشگاهها و مراکز علمی – پژوهشی کشور مؤثر دانست؛ فقدان استقلال دانشگاه و دور افتادن آن از علم جهانی به عنوان دو عامل پدیداری (ظاهری) و فقدان ایده و کارویژه برای دانشگاه در کشور به عنوان یک عامل بنیادی.
وی خاطرنشان کرد: در حال حاضر حدود دو هزار مرکز آموزش عالی در کشور فعالیت دارند که عمدتاً تحت مدیریت وزارتین علوم و بهداشت هستند و الگوی اداری استخدامی تقریباً یکسانی دارند. مدیریت دانشگاهها از رئیس دانشگاه تا رؤسای گروههای آموزشی همواره توسط دولت – به عنوان قویترین نهاد قدرت در کشور که ابزارهای مختلفی را برای کنترل دانشگاه در اختیار دارد- انتخاب میشوند. در شرایطی که با نوعی حاکمیت دینی هم مواجهیم دولت از طریق نهادهای مختلف در برنامههای آموزشی پژوهشی دانشگاهها از جذب و ارتقای اعضای هیأت علمی تا پذیرش دانشجو و برنامه درسی و … کنترل مستقیم و غیرمستقیم دارد.
به گفته ماحوزی در این شرایط، دوره مدیریت رؤسای دانشگاهها، کوتاه مدت و در بهترین حالت به اندازه عمر دولتهاست و به تبع تغییر دولت و رؤسای دانشگاهها، برنامههای دانشگاه هم مجدداً تغییر میکند، بنابراین تثبیت حیات مالی و اداری اعضای هیئت علمی در گرو پذیرش نوعی دیگرآیینی به جای خودآیینی در دانشگاههاست. یعنی دانشگاهیان همه چشم به دیگری بیرون دانشگاه دارند که چه آیینی را تجویز خواهد کرد تا تبعیت کنند!
وی تصریح کرد: چنین اوضاعی، طبعاً مجالی هم برای برنامهریزی فعالیت درون آکادمیک نمیدهد و دانشگاه بهمثابه نوعی جامعه کلنگی کوچکتر در درون جامعه دستخوش تغییرات دائمی ناشی از برنامههای کوتاهمدت است. دانشگاه در فقدان استقلال و در سیطره نهاد دین، دولت، نظامیان و … که تلاش میکنند، قدرت خود را بر آن تحمیل کنند دچار نوعی بیهویتی و کژکارکردی میشود که خطاکاری را به امری رایج و عام در آن تبدیل کرده و پوپولیسم علمی را در آن حاکم میکند تا جایی که کارهای علمی با ارزش، قدر نمیبینند.
ماحوزی در توضیح دومین عامل پدیداری گسترش تخلفات پژوهشی در دانشگاهها گفت: عامل بعدی، دوری از جامعه علمی جهانی به دلیل بدبینی به علوم انسانی و پایه مدرن و غربی دانستن آنها است. در کنار این بدبینی، نوعی توجه ویژه به فناوریهای قدرت آفرین برای حاکمیت مثل فناوری هستهای، نانو و موشکی نیز همزمان مورد توجه سیاستگذاران بوده است. رکن سوم این بسته، تلاش برای طراحی صورتهایی مختلف از علم بومی بدون ارتباط با علم جهانی بوده است. این سه روند که در یک پک سیاستی پی گرفته شده باعث شده که این دو هزار مرکز دانشگاهی کشور – که بسیار هم پرتعدادتر از بسیاری از کشورهای پیشرفته است- از شبکه به هم پیوسته جهانی و بازی بزرگ کنشگری علمی و آکادمیک دنیا و تعامل و کارهای مشترک تیمی با دانشگاههای جهانی دور بیفتند. در این قبیل همکاریهای بینالمللی، جدیت ذیل استانداردهای پژوهشی، راهنمای پژوهشگران است و وقتی از دایره تعاملات علمی جهانی خارج هستیم از مزایای آن هم بیبهره میمانیم.
عضو هیئت علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی با بیان این که تنها مرکز تحقیقاتی ایران که در پروژههای بین المللی، مشارکت جدی دارد پژوهشگاه دانشهای بنیادی است اظهار داشت: تعدادی از محققان این پژوهشگاه در پروژه شتابگر بزرگ هادرونی «سرن» مشارکت دارند. البته محققان ایرانی دیگری هم هستند که در برخی پروژههای علمی بینالمللی همکاری دارند ولی همکاری آنها عمدتاً به صورت فردی و نه در قالب تیمی صورت میگیرد. متأسفانه سیستم آموزش عالی ما به حدی صلب است که از خلاقیتها و تجارب فردی محققانی هم که کار در محیطهای آکادمیک و پژوهشی خارجی را تجربه کردهاند و به کشور بازگشتهاند، استقبال نمیکند. ساختار به جای این که حالت ژلهای داشته و خود را با تجربههای جهان روزآمد و همراه کند، جلو انتقال این تجربهها را میگیرد و به حدی قدرت خود را به نمایش میگذارد که افرادی که با تجربه کار در محیطهای علمی خارجی به دانشگاههای ایران بازگشتهاند سعی میکنند خود را با سازمان تطبیق داده و همرنگ جماعت شوند. در واقع سازمان دنبال افراد متوسط و مطیع و یک شکل است و از آیین نامههای جذب و استخدام و ارتقا و جوایز و دیگر ابزارهای در اختیار خود برای رسیدن به این هدف استفاده میکند. در چنین شرایطی تعجب ندارد که دانشگاههای ما و کنشگران دانشگاهی از تولید علم به ترویج علم و انتحال روی بیاورند.
ماحوزی خاطرنشان کرد: وقتی رویههای حاکم بر فعالیتهای آکادمیک ما همپا با تغییر و تحولات سریع جامعه، تغییر نمیکند، طبیعی است که فاصله دانشگاه با جامعهای که نمیتواند پاسخ سوالات آن را بدهد، بیشتر و بیشتر میشود. با به هم خوردن تعادل رابطه تقاضا (جامعه) و عرضه (دانشگاه)، دانشگاه از عینک اعتبار جامعه ساقط شده و دچار نوعی بیاعتباری مضاعف میشود. یعنی در حالی که از خانوادهها برای تحصیل فرزندانشان پول میگیرد برای آنها، بیفایده است، لذا خود دانشگاهیان هم خود را جدی نمیگیرند و احساس اضافی بودن و مفید نبودن میکنند.
دانشیار فلسفه مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی تصریح کرد: عامل سوم که پدیداری نیست و لایه دیگری از بحث است، فقدان «ایده دانشگاه» – یعنی هر ایدهآل و آینده معقولی که دانشگاه خود را در خدمت رسیدن به آن به کار ببرد- است.
وی در ادامه به تبیین چند ایده دانشگاهی که در ۲۰۰ سال اخیر مطرح شده پرداخت و گفت: حدود ۲۰۰ سال پیش، «ایده دانشگاه آلمانی» مطرح شد که میگفت قدرت سرزمین من در گرو وحدت سرزمینی است که این خود با وحدت علمی و دولت حاصل میشود. به عبارت دیگر بر همزمانی فرایند تشکیل دانشگاه و دولت تأکید داشت؛ یعنی دولت خود را متناسب با پیشرفتهای علمی جلو ببرد و ضرب امر معقول (دانشگاه) و ضمنی (دولت)، وحدت سرزمینی را محقق کند. انتخاب در ایده دانشگاه آلمانی، اعضای آکادمی توسط خود آنها و بدون دخالت دولت انتخاب میشوند مثلاً در طرح منسجم دانشگاه برلینی دیدیم که آلمانی که همواره از همسایگان خود سیلی میخورد با پیاده کردن این ایده در کمتر از ۱۰۰ سال، فرانسه را که در دوره ناپلئون به قدرت اول اروپا تبدیل شده بود به زیر کشید و در اوایل قرن بیستم به چه جایگاه رفیعی رسید.
ماحوزی افزود: ایده دیگر، مدل دانشگاه انگلیسی است که شأن والایی برای فرهنگ انگلیسی قائل بود و به دانشجویان تأکید میکرد که شما صاحب بریتانیای کبیری هستید که قلمرو آن از شرق تا غرب دنیا گسترش یافته و باید مدیریت شود. لذا شما باید بزرگ و جنتلمن باشید. علی رغم اهمیتی که در این ایده به دانش داده میشد، انگلیسیها به تدریج از نیمه دوم قرن نوزدهم متوجه ایده آلمانی شدند و پژوهش را جدی گرفتند و مؤسساتی را تأسیس کردند که درباره مناطق و کشورهای دیگر جهان مطالعه کنند و در سیستم کلی نظام قدرت این کشور ایفای نقش کنند.
عضو هیئت علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی تصریح کرد: ایده دیگر، ایده فرانسوی و ناپلئونی بود که به تکنیک و آموزش علوم تکنیکی اهمیت میداد. فرانسویها در ۱۸۸۷ پس از شکست از آلمان و تصرف شرق این کشور، ایده ناسیونالیسم و رویه پژوهشمحوری ایده آلمانی را اقتباس کردند و ایده جدیدی را مطرح کردند که در آن، زبان و فرهنگ فرانسوی و پژوهش اهمیت خاصی داشت. تأثیر این ایده را در آموزش عالی ایران هم به خصوص بعد از مشروطه میتوان دید.
ایده چهارم که ایده غالب در جهان کنونی است ایده دانشگاه آمریکایی است که بر پژوهش محوری و ارتباط با بنگاههای اقتصادی تأکید دارد. در دانشگاه آمریکایی هر دانشکده و حتی هر گروهی استقلال لازم را دارد و میتواند پروژههایی را در ارتباط با صنایع مختلف تعریف و اجرا کند. ایده دانشگاه آمریکایی که دانشگاه لیبرال و ثروت آفرین نیز خوانده میشود در ایران هم ذیل انقلاب سفید اجرا شد.
ماحوزی با بیان این که ذیل این ایدهها است که هر دانشگاه میفهمد چه کار میکند اظهار داشت: دانشگاههای ما که چنین ایدهای ندارند، بیهدف و بیغایت و تحت تأثیر انتظارات مختلفی هستند که به آنها تحمیل میشود. زمانی از دانشگاه انتظار داشتیم که انقلابی باشد و بعد از آن خواستیم در کنار انقلابی بودن، آموزش محور باشد، بعد از مدتی انتظار داشتیم، پژوهش محور باشد، گاه از آن انتظار داریم، مسئولیت پذیر باشد و خلاصه با تغییر دولتها و نقدهایی که هر از چندگاهی نسبت به دانشگاهها مطرح میشود، انتظارات تازهای را به دانشگاه تحمیل میکنیم. ازسوی دیگر، بحرانها و مشکلات متعددی که جامعه ایرانی در آن غوطه میخورد به دانشگاه هم بهعنوان جامعهای کوچکتر در درون آن منتقل شده است. دانشگاه نه تنها زیر ضرب بحرانها و مشکلات مختلف جامعه قرار دارد بلکه از شبکه علمی جهانی هم جدا افتاده است. در این شرایط چگونه انتظار دارید که کنشگر دانشگاهی ما یک کنشگر درجه یک منطبق با استانداردهای بین المللی باشد؟ پارادوکس و معمای پیشروی ما در این آشفته بازار آن است که، آیا دانشگاهی که خودش دچار بحران است میتواند برای حل بحرانهای جامعه کاری کند؟
عضو هیئت علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی خاطرنشان کرد: به عقیده من، دو راه آموزش و پژوهش جدی پیش پای دانشگاهیان است تا این پارادوکس را حل کند. اما لازمه اول برای پیمودن این دو راه، استقلال دانشگاه است.
وی با تأکید بر اینکه استقلال دانشگاهها نه یک غایت بلکه ابزاری ضروری برای نقشآفرینی مؤثر دانشگاه در قبال جامعه است، اظهار داشت: یکی از انتظاراتی که از دانشگاه داریم تربیت افرادی است که دیگری را بفهمند، نسبت به محیط زیست و بحرانهای محلی و ملی و جهانی حساس باشند. لازمه آن وجود دانشگاهی است که مشکلات و مسایل پیرامونی را بشناسد و با درکی درست از آینده کشور و جهان برنامهریزی کند. بر این اساس، استقلال دانشگاه به معنای بستن درها و خزیدن در دانشگاه نیست بلکه دانشگاه در متن محیط بیرونی حیات دارد، اگر این منطق دوسویه دیده نشود هر طرحی برای دانشگاه محکوم به شکست است.
ماحوزی خاطرنشان کرد: نمیتوان در تدوین برنامههای دانشگاه نسبت به دولت و محیط و نهادهای بیرونی بیتفاوت بود بلکه براساس گفتوگوی دائم بین اجتماعات آکادمیسینها با محیط بیرونی (اقتصاد، دولت، سازمانها، محیط زیست، افراد، خانواده و …) است که میتوان به برنامهای مناسب و مفید و بادوام دست پیدا کرد. بر این اساس، طبیعی است که ایده دانشگاه در سیستان و بلوچستان با ایده دانشگاه در کردستان که محیط و مسائل پیرامونی متفاوتی دارد یکسان نخواهد بود.
وی در عین حال تأکید کرد که منطق این گفتوگو را دانشگاه تعیین میکند چون دانشگاه است که در جستوجوی یک الگوی منطقی برای خود برآمده است.
وی با بیان اینکه اگر دانشگاه و پژوهشگاه ایده و غایت مشخصی نداشته باشد، حتی اگر سختترین مقررات و پیشرفتهترین تقلب سنجها را هم به دانشگاهها بدهیم و سختترین مجازاتها را برای متخلفان تعیین کنیم راه به جایی نخواهیم برد. لازمه رفع این رخوت، استقلال دانشگاه و قرار گرفتن دانشگاه در چرخه دانش جهانی است.
در پایان این وبینار، پس از سخنرانی دکتر ماحوزی، سئوالاتی از سوی برخی شرکت کنندگان مطرح شد که سخنران به آنها پاسخ داد.
ماحوزی در پاسخ به یکی از حاضران که تعریف اصطلاح اجاره علمی را جویا شده بود گفت: منظور از اجاره علمی این است که محقق به جای اینکه خود به پژوهش بپردازد انجام آن را به دیگری بسپارد و در نهایت آن را به اسم خود منتشر کند. شکل دیگری از آن این است که دانشجویی به تنهایی تحقیقات پایان نامه خود را انجام دهد و در پایان نامه خود و مقالات مستخرج از آن، اسم استاد راهنما و مشاور را که برای اولین بار در جلسه دفاع، پایان نامه را دیدهاند، بنویسد. جالب است که گاهی این قبیل استادان از دانشجو میخواهند که اسمشان به عنوان اسم نویسنده اصلی مقاله نوشته شود! شکل رایج دیگر اجاره علمی را در کتابسازی برخی استادان میبینیم که ترجمه هر فصل کتاب را به یک دانشجو محول میکنند و در آخر کتاب را به اسم خود منتشر میکنند!
وی در ادامه با بیان این که مجموعههایی مثل «منشور و موازین اخلاق پژوهش» که توسط وزارت علوم تهیه شده نمیتواند در دانشگاه سایبری کارایی چندانی داشته باشد، اظهار داشت: در این نظامنامه به مسئله هویت پژوهشگر در فضای سایبر توجهی نشده است. در عرصه سایبر افراد هویت سیال و ژلهای دارند و لذا استاد و دانشجو هم کاملاً متفاوت عمل میکنند و حضور دارند. یعنی برخلاف آموزش کلاسیک که رابطه استاد و دانشجو از بالا به پایین است در محیط سایبری این دو در گفتوگو با یکدیگر هستند و کلاسهای آموزشی به تدریج هویتی پژوهشی پیدا میکند.
معاون آموزشی و پژوهشی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی خاطرنشان کرد: گروه مطالعات ارتباطات و فضای مجازی مؤسسه در همکاری با سایر گروههای مؤسسه در حال بررسی این موضوع است که آیا در محیط سایبری باید همان هویت قبلی خود را داشته باشیم یا باید آماده مواجهه با هویت جدید و کار کردن با جهان در سایه نوعی استقلال آکادمیک باشیم.
ماحوزی در پایان تأکید کرد: باید تهیه و تدوین آییننامههای اخلاق پژوهش از وزارت علوم به دانشگاهها واگذار شود تا بر اساس شرایط هر دانشگاه و موقعیت زمانی و محلی خود در ارتباط با فضای بینالمللی کدهایی را تعریف کنند. شرایط خاص و تفاوت رشتهها هم مسأله دیگری است که نباید از نظر دور داشت مثلاً بدیهی است که اخلاق پژوهشی در محیط آزمایشگاه با کارگاه نقاشی یا موسیقی متفاوت است و نمیتوانیم برای همه نسخه واحدی بدهیم.