پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی- اخبار
منطق ارزیابی و رتبه بندی دانشگاه‌ها متن سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین دکتر رضا غلامی در نشست تخصصی معیارهای ارزیابی و رتبه بندی دانشگاه‌ها

حذف تصاویر و رنگ‌ها  | تاریخ ارسال: 1401/3/25 | 
متن سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین دکتر رضا غلامی، رئیس موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در نشست تخصصی معیارهای ارزیابی و رتبه‌بندی دانشگاه‌ها، ۲۵ خردادماه ۱۴۰۱، تهران، تالار فارابی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم
 

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. سلام عرض می کنم خدمت سروران گرامی، استادان و دانش پژوهان محترم. به سهم خودم خوش آمد عرض می کنم خدمت محققان و استادان گرامی حاضر در نشست و عزیزانی که از طریق فضای مجازی مباحث این نشست را دنبال می کنند.
همانطور که مستحضرید، امروز برای ما دست یابی به شاخص ها و ملاک های ارزیابی و رتبه بندی دانشگاه ها از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است و این نشست می تواند گام کوچکی در این جهت تلقی شود. به دلیل ضیق وقت، صرف نظر از مقدمه چینی، وارد بحثی که آماده کرده ام می شوم.
فقط این را عرض می کنم که منظور من از معیار، قاعده یا پیمانه ارزیابی است. من مخصوصاً از واژه استاندارد استفاده نمی کنم چراکه عموم استانداردها، کف کیفیت را مشخص می کنند و برای کار ما که بیش از کف، به سقف وجه داریم، استاندارد گذاری خیلی مفید نیست. به نظر می رسد ما برای هرگونه رتبه بندی دانشگاه ها به ارزیابی نیاز داریم. بدون ارزیابی نمی توان به سمت رتبه بندی رفت. در واقع نمره یا رتبه هر دانشگاه، از دل ارزیابی معیارمند خارج می شود هرچند ارزیابی می تواند اهداف دیگری مانند کیفیت سنجی هم داشته باشد.
لزوم تعیین مبانی ارزیابی و رتبه بندی
برای هرگونه معیارگزینی برای ارزیابی دانشگاه ها، روشن شدن رویکرد ما به علم و فلسفه علم، ضروری است. البته قبول داریم که رویکرد به علم نه یکسان است و نه یکسان بودن آن امکان پذیر است. از همین منظر، حرکت علم در دنیا هم لزوما خطی نیست؛ این ساده اندیشی است که کسی تصور کند، می شود به علم نگاه واحد داشت و یا همین الآن لزوماً چنین نگاهی وجود دارد. خیر؛  نگاه به علم متفاوت است و بر اساس همین تفاوت، دستاوردهای علمی نیز همه از مبانی و یا شاخص های ارزیابی واحدی تبعیت نمی کنند؛ بنابراین، هنر ما این است که بتوانیم از رویکردهای متنوع به علم، به نحو نسبی، به یک مخرج مشترک دست پیدا کنیم.
جدای از ضرورت روشن شدن رویکرد ما به علم، رویکرد به عالم و دانشمند و مختصات و رسالت آن نیز اهمیت فراوانی دارد. آیا عالم و دانشمند یک عنصر صرفاً علمی و حلقه ای از حلقات زنجیره تولید علم است و یا خیر، ما عالم و دانشمند را یک مربی انسان سازی و حتی فراتر از آن، یک مصلح اجتماعی هم در نظر می گیریم؟ پاسخ به این سئوال در نوع معیارها و شاخص های ما برای ارزیابی دانشگاه تغییر می کند.
علاوه بر این، رویکرد ما به پیشرفت علمی و نظریه ها و مدل های آن باید روشن شود. اگر قرار است دانشگاه های ما فرصت های پیشرفت علمی را فراهم کنند، منظور از پیشرفت علمی چیست؟ چه تئوری یا ئتوری هایی و چه مدل یا مدل هایی می توان برای پیشرفت علمی در نظر گرفت؟ حتی اگر قائل هستیم که پیشرفت علمی رکن مهمی از پیشرفت کشور است، باید تئوری یا تئوری ها یا مدل و مدل های خودمان را از پیشرفت مشخص کنیم. مثلاً من هر وقت از پیشرفت صحبت می کنم، نه تنها پارادایم پیشرفت را با پارادایم توسعه متفاوت تلقی می کنم بلکه منظور از پیشرفت را پیشرفت همه جانبه در نظر می گیرم که همه ابعاد جامعه، شانه به شانه هم پیشرفت می کنند و یکی از ابعاد جامعه بر دیگری تقدم ندارد.
البته در کنار این ها، نوع تلقی از انسان، نوع تلقی از جامعه، نوع تلقی از تکنیک و صنعت و به تبع آن، سبک مواجهه دانشگاه با انسان، با جامعه و با تکنیک و صنعت و حتی مراحل بعد از صنعت مانند توزیع، خدمات، مصرف و آثار و تبعات مصرف و غیره، همه و همه در ساخت مبانی ما در معیارهای ارزیابی و رتبه بندی نقش آفرین هستند. 
نکته بعدی در حوزه مبانی، تعریف دانشگاه مطلوب است. دانشگاه مطلوب از نظر ما چه دانشگاهی است؟ من برای توصیف دانشگاه مطلوب، از تعبیر دانشگاه ایرانی- اسلامی استفاده می کنم. البته شاید بعضی این تعبیر را نپسندند اما من از این تعبیر دفاع می کنم. دانشگاه ایرانی-اسلامی، دانشگاهی است که نه فقط به صورت طبیعی در زیست بوم جامعه ایرانی و اسلامی متولد شده و کاملا با اقتضائات چنین جامعه ای هم‌آهنگی دارد بلکه مساله اصلی آن، رشد و پیشرفت جامعه خودش است.
البته از نظر بنده دانشگاه ایرانی و اسلامی با ایده جهانی بودن دانشگاه منافاتی ندارد و من مخالف جهانی بودن دانشگاه های ایران نیستیم. در واقع، وجه جهانی دانشگاه منافاتی با وجه ملی و دینی دانشگاه ندارد. یعنی پاسخگویی دانشگاه به نیازهای کشور، تعارضی با حرکت در مرز علمی یا مشارکت جهانی در پشرفت علم ندارد. دانشگاهی که از بطن جامعه متولد شده باشد، نمی تواند، نه به اقتضائات جامعه خودش، و نه به ارزش های معقول حاکم بر جامعه خودش و نه نیازهای جامعه خودش بی تفاوت باشد. اگر جهانی بودن دانشگاه یعنی گرفتن هویت ملی و دینی از دانشگاه، نامتعهد کردن دانشگاه به جامعه خودش و از همه مهم تر، نادیده گرفتن جهان بینی و ارزش های الهی، حتما این جهانی بودن مذموم است؛ اما اگر منظور از جهانی بودن دانشگاه، ارتباطات و تعاملات جهانی و مشارکت موثر با جامعه علمی دنیا در جهت توسعه علم باشد، جهانی بودن دانشگاه نه تنها ممدوح است بلکه یک ضرورت است. البته این نکته را در پرانتز عرض می کنم که اگر جهانی بودن دانشگاه را حتی با همین تعریف بنده از جهانی بودن بپذیریم، نمی توانیم به استانداردهای جهانی دانشگاه ها بی تفاوت باشیم و حتماً بخشی از شاخص ها و ملاک های ارزیابی و رتبه بندی ما، جهانی خواهد بود.

 

 
تعریف خروجی دانشگاه، لازمه دست یابی به معیارهای ارزیابی و رتبه بندی
به نظر می رسد تعریف خروجی دانشگاه سهم مهمی در فرایند دست یابی به معیارهای ارزیابی و رتبه بندی دانشگاه‌ها دارد. همانطور که اشاره کردم، اگر دانشگاه را صرفاً محل پرورش انسان های متخصص و نهایتاً خلاق بدانیم، شاخص ها و معیارهای ما از محدوده علم و تخصص ( آنهم با تعبیری خنثی از علم ) خارج نمی شود. اما همانظور که عرض شد، من در این بحث، نه تنها دانشگاه را صرفاً محل پرورش متخصص نمی دانم بلکه فرهنگ و معنویت با علم را دو روی سکه قلمداد می کنم. با این وصف، خروجی دانشگاه های ما که از آن چه بسا به نادرستی به فارغ التحصیل تعبیر می شود، باید علاوه بر تخصص و خلاقیت، مومن، با اخلاق، قانونگرا، آزاداندیش، واقع بین، ناقد و نقدپذیر، خودباور، شجاع، مردمی، دلسوز برای کشور و جامعه هم باشد.  
البته منظور از خروجی فقط خروجی انسانی نیست بلکه شامل محصول هم می شود. البته من معتقدم دانشگاه‌ها محصولات متنوع دارند اما طبیعی است که یکی از مهم ترینِ این محصولات، محصول علمی است. با این ملاحظه، چه در تعریف خروجی انسانی، و چه خروجی محصول، تعریف  چشم انداز آینده دانشگاه های ما از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. مثلاً اگر بگوییم دانشگاه های ما محور پیشرفت همه جانبه کشور هستند و یا دانشگاه های ما بسترسازی شکل گیری تمدن نوین اسلامی هستند، این چشم انداز کلان نقش موثری در معیارهای ارزیابی و رتبه بندی دانشگاه ها خواهند داشت.  
علاوه بر این، سهم نقشه جامع علمی نیز نباید در خروجی های دانشگاه فراموش شود. خوشبختانه کشور ما صاحب نقشه جامع علمی است هرچند من به این نقشه نقدهایی دارم و معتقدم باید این نقشه اصلاح و تکمیل شود، اما تصور می کنم، نقشه جامع علمی کشور در تولید معیارهای ارزیابی و رتبه بندی از اهمیت فراوانی برخوردارند. در واقع، اگر نقشه جامع علمی کشور بخواهد به طور واقعی در راهبری حرکت علمی کشور نقش آفرین باشد، طبیعی است که باید در معیارها و شاخص های ارزیابی و رتبه بندی دانشگاه ها حضور معناداری داشته باشد.  
آثار و فوائد ارزیابی و رتبه بندی دانشگاه ها
من از گذشته جزو موافقین ارزیابی و رتبه بندی دانشگاه بوده‌ام. در این جا اگر بخواهم به اهمّ آثار و فوائد ارزیابی و رتبه بندی دانشگاه ها اشاره کنم به این موارد اشاره خواهم کرد :  
یکم. امکان تهیه برآورد از فاصله دانشگاه ها با نقطه مطلوب
دوم.  امکان اصلاح و تقویت کل دانشگاه ها یا دانشگاه های ضعیف و عقب مانده
سوم.  فراهم کردن فرصت رقابت سالم، سازنده و پرنشاط میان دانشگاه های کشور
چهارم. امکان عدالت ورزی در توزیع منابع مالی و منابع انسانی در میان دانشگاه ها
پنجم. اعطاء اطلاعات صحیح به دانشجو، به استاد، به جامعه و به صنعت درباره دانشگاه ها و فراهم کردن فرصت های حقیقی برای انتخاب دانشگاه یا دانشگاههای مناسب از سوی آنها
ششم. امکان نقد و ارزیابی کل دانشگاه ها یا دانشگاه خاص. 
ماموریت های اصلی دانشگاه ایرانی-اسلامی
برای دانشگاه ها می توان مأموریت های فراوانی را در نظر گرفت لکن باید توجه داشت که این مأموریت ها باید با مبانی و تفکر ما درباره دانشگاه کاملاً سازگاری داشته باشد. من در این بحث به دلیل ضیق وقت به پنج مأموریت اصلی دانشگاه اشاره می کنم و توضیحات مربوط به هر یک از این مأموریت ها را به وقت دیگری مؤکول می کنم :
یکم. تربیت متخصص در سطوح گوناگون
دوم. تربیت انسان های متعالی
سوم.  قراردادن جامعه در ریل پیشرفت همه جانبه
چهارم. رصد و نقادی مستمر جامعه و تلاش برای آفت زدایی و اصلاح جامعه (‌مساله مندی محصول دیده بانی و نقد جامعه است )
 پنجم. مشارکت در رشد علم و در رشد فضائل انسانی و تعالی انسانی و تعالی اجتماعی و صلح و دوستی در سطح جهان 
ویژگی های اصلی دانشگاه ایرانی- اسلامی
ویژگی های دانشگاه ها بعد از مأموریت ها نقش مهمی از دست یابی به معیارهای ارزیابی و رتبه بندی خواهد داشت. من در اینجا فهرست وار به هفده ویژگی مهم دانشگاه مطلوب یا همان دانشگاه ایرانی- اسلامی اشاره می کنم و توضیح این ها را در وقت دیگری خدمتتان ارائه خواهم داد :
یکم. مبدع باشد و نه مقلد
دوم. آزاد و تابو شکن باشد (‌ آزاد فکر کند )
سوم. مستقل باشد (یعنی دچار جناح زدگی و حزب زدگی نباشد، در  کارتل ها خصوصا کارتل های اقتصادی نشود هضم نشود؛ البته سیاسی بودن با سیاست زده بودن تفاوت دارد؛ از نظر من سیاسی بودن دانشگاه اجتناب ناپذیر است و آنچه مذموم است، سیاست‌زده شدن دانشگاه هاست. )
چهارم. دموکراتیک باشد نه مستبد و خودکامه ( چه در اداره خودش و چه در مواجهه با جامعه  )
پنجم. اهل مشارکت و تعاون باشد هم مشارکت و تعاون درون دانشگاهی و هم برون دانشگاهی ( به تعبیر دیگر، جامعه گرا باشد نه دچار فرد گرا )
ششم. عدالت گرا باشد ( یعنی بین حقوق و آزادی های فردی و حقوق و آزادی های اجتماعی پیوند روشمند ایجاد کنه )
هفتم. مبتنی بر جهان بینی الهی متولد شده باشد و در مدار جهان بینی الهی حرکت کند
هشتم.  نسبت به ارزش های دینی و معقول جامعه بی تفاوت نباشد و در جهت صیانت از آنها تلاش کند.
نهم. در کنار عالم پروری، انسان‌ پروری را وظیفه خودش تلقی کند.
دهم. به نیازهای مبتلابه کشور دائماً پاسخگو باشد.
یازدهم. نقش پل ارتباطی میان فارغ التحصیلان دانشگاه و محیط کار را به درستی بازی کند ( اعم از جامعه، صنعت، بازار و غیره )
دوازدهم. بین دانشگاه و متن جامعه شکافی وجود نداشته باشد. خودش را برآمده از مردم و در خدمت مردم تلقی کند. ( به تعبیر دیگر، تافته جدا بافته نبیند ) در عین حال  دانشگاه نباید به هیچ وجه عوام زده باشد.
سیزدهم. نه تنها در مرز علمی حرکت کند، بلکه در پروسه رشد علم در جهان سهم جدی داشته باشد.
چهاردهم. نه فقط به پاسخگویی به نیازهای کشور ملتزم باشه بلکه سهم‌ جدی در پیشرفت و اصلاح جامعه داشته باشد.
پانزدهم. صاحب مرجعیت باشد ( یعنی عقل منفصل جامعه باشد. نه تنها هادی جامعه باشد، بلکه جامعه دانشگاه را فصل الخطاب تلقی کند. )
شانزدهم. دوستدار محیط زیست باشد و صیانت از محیط زیست را خط قرمز خودش تلقی کند.
هفدهم. در برقراری و بسط و تعمیق صلح جهانی خودش را صاحب نقش و سهیم تلقی کند.

 

 
معیارها چگونه خلق و وزن بندی می شوند؟
اینکه معیارها چگونه خلق می شوند سئوالی است که باید برای آن یک بحث مستقل داشت اما آنچه مسلم است، معیارها از درون تفکر حاکم بر دانشگاه و ماموریت ها و ویژگی های کلان متولد می‌شود. متاسفانه ما امروز در مطالعات دانشگاهی شاهد نوعی مبنا گریزی هستیم که همین امر موجب می شود که یا در معیارگزینی از دانشگاه های خارجی تقلید شود و یا معیارها از جهت علمی قابل توجیه نباشند.
البته معیارها هم باید جنبه کمی و هم جنبه کیفی داشته باشد در عین حال معیارهای کیفی باید محاسبه پذیر باشد.
مسأله دیگر وزن‌بندی معیارها و روش شناسی آن است که آن هم بک بحث حرفه ای است. من در اینجا تنها به ذکر این نکته بسنده می کنم که معیارها به اندازه منزبت و ارزشی که در تفکر حاکم بر دانشگاه پیدا می کند، باید وزن پیدا کند.  
ایده شناور و چندوجهی شدن معیارها
 نکته مهمی که باید عرض کنم این است در کشور ما دانشگاه ها در یک تنوع بومی با اقتضائات خاص هر بوم توزیع شده اند؛ مثلاً دانشگاه های تهران با دانشگاه های استان خوزستان یا دانشگاه های استان گیلان لزوماً از خاستگاه واحدی تبعیت نمی کنند. با این وصف، ما باید ضمن پرهیز از یکدست سازی دانشگاه ها، به سوی معیارها و شاخص های شناور برویم تا بتوانیم انتظار خود را از دانشگاه های مختلف واقع بینانه کنیم. این شناوری، حتی می تواند در وزن بندی ها نیز اثرگذار باشد.
علاوه بر تنوع بومی دانشگاه ها، نمی توان معیارهای رتبه بندی دانشگاه ها در همه علوم را یکدست تلقی کرد. مثلاً دانشگاه های علوم پایه با فنی و مهندسی یا دانشگاه های پزشکی با دانشگاه های علوم انسانی و اسلامی معیارهای تماماً واحدی ندارند. حتی در علوم انسانی هم رشته های گوناگون با هم تفاوت دارند و نمی توان مثلاً معیارهای ارزیابی و رتبه بندی رشته جامعه شناسی را با مثلاً فلسفه مساوی دانست.
داده صحیح و به روز، لازمه ارزیابی و رتبه بندی دانشگاه‌ها
یک بحثی که در آخر عرایضم باید روی آن تاکید کنم، بحث داده هاست. اگر داده ها در کشور ما سامان دهی، یکدست سازی و مهم تر از همه، راستی آزمانی نشود، نه تنها در فرایند ارزیابی اختلال ایجاد خواهد کرد، بلکه نتایج ارزیابی ها را با شک و تردیدهایی روبرو خواهد ساخت.

از توجه شما عزیزان سپاسگزارم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
نشانی مطلب در وبگاه پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی:
http://iscs.ac.ir/find-1.10.15266.fa.html
برگشت به اصل مطلب