به گزارش روابط عمومی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، بیستمین نشست از سلسله گفت و گوهای انتقادی در باب علوم انسانی «ارغنون خرد» با حضور دکتر مصطفی زالی و دکتر حسین هوشمند با عنوان «ارزیابی مدلهای عدالت اجتماعی در جهان» با اجرای دکتر ادبی در محل تالار ابونصرمحمد فارابی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم بهصورت حضوری و مجازی برپا شد.
دکتر هوشمند در ابتدای این نشست درباره اینکه عدالت در جهان در دهههای اخیر و رونق آن در سطح جهان به چه معناست؟گفت: در دنیای مدرن و جامعه جدید به ویژه طی ۵۰ سال با حاکمیت اقتصاد نئولیبرالی مسئله طبقه، افزایش ثروت در دست عدهای و ... فراوان است و امروز گویی طبقه متوسطه وجود ندارد و فئودال دیجیتالها هستند که مناسبات را تعیین میکنند. ثروت انبوه تاریخ بشر در دست عدهای است که میتوانند فرهنگ، سیاست، اقتصاد و ... را دستکاری کند.
او ادامه داد: برخلاف اینکه عدهای فکر میکردند تکنولوژی رهایی بخش است اما به نظر میرسد از عوامل تهدید دموکراسی است بنابراین مسئله طبقه و نابرابریهای اجتماعی حتی در تاریخ دو قرن سرمایه داری هم بی سابقه است و این جهان ما را با بحران بی عدالتی و فقر مواجه است و جنبشهایی مانند وال استریت در همین راستا صورت گرفته است.
او با بیان اینکه مسئله عدالت، مسئله طبقه است افزود: یعنی تامین نیازهای اقتصادی و اجتماعی همه طبقات و کاهش شکاف طبقاتی. از سوی دیگر این سؤال مطرح است آیا قومیتهای مختلف میتوانند از حق زندگی و حقوق برخوردار باشند؟ بنابراین مسائل تضاد طبقاتی، فقر و انباشت سرمایه در دست عدهای معدود، در تاریخ بشر و حتی در تاریخ سرمایهداری در دو قرن گذشته بیسابقه بوده و طبیعتا این امر جهان ما را با بحران بیعدالتی مواجه میکند.
به گفته دکتر هوشمند، در نتیجه جنبشی همانند وال استریت شکل میگیرد اما مسئله این است که عدالت اجتماعی با عدالت اقتصادی و هویت از جمله هویتهای دینی، قومی و جنسی نیز همراه است و باید بررسی کنیم آیا این هویتها در چنین جوامعی میتوانند از حق زندگی بر اساس دین و فرهنگ خود برخوردار باشند یا خیر؟
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه مسئله دین و دموکراسی نیز از چالشهای جامعه ما و دیگر جوامع است عنوان کرد: از جمله مسئله سقط جنین باعث شکاف جدی در میان نظریهپردازان لیبرال و محافظهکار شده است و این نشان میدهد هنوز رابطه باورهای دینی و ساختار سیاسی از بین نرفته است. مفهوم عدالت آنگونه که ارسطو میگوید این است که هرکسی جایگاه طبیعی در عالم دارد و میزان حق او در عالم طبیعت تعیین شده است یعنی به صورت طبیعی، برده یا فیلسوف یا ثروتمند است.
او افزود: این رویکرد وارد اخلاق ناصری شده و در نتیجه به جهان اسلام هم راه پیدا کرده است. در دوران مدرن مفهوم عدالت توزیعی اهمیت زیادی پیدا کرده است چون با انقلاب صنعتی، ثروت انبوهی در اختیار کارفرمایان قرار گرفت بنابراین عدالت توزیعی به معنای توزیع عادلانه منابع است. مارکس میگفت تعارض منافع و قلّت منابع است که باعث احساس نیاز به عدالت میشود اما این موارد در جامعه سرمایهداری رخ میدهد بنابراین آنها دنبال عدالت میروند تا این را درمان کنند اما در جامعه کمونیستی که تضاد طبقاتی وجود ندارد اساسا نیازی به عدالت نداریم به همین دلیل وی میگوید که لیبرالیسم و مفاهیمی همانند آزادیها برای تأخیر در انقلاب پرولتاریا است.
دکتر هوشمند گفت: جریان فایدهگرا نیز جریان دیگری است که باید برای بررسی عدالت به آن پرداخت. در این جریان، با اینکه توجه جدی به مقوله عدالت میشود اما از آنجا که فایدهگرایی تمامی ارزشهای اخلاقی را به یک ارزش واحد یعنی حداکثر منابع برای حداکثر شهروندان و افزایش لذت در جامعه تقلیل میدهد ولی تفاوت شخصی را نادیده میگیرد و خواهان جذب فرد در اکثریت جامعه است بنابراین به نظر میرسد فایدهگرایی هم تئوری روشنی درباره عدالت ندارد.
به گفته این مدرس دانشگاه، جریان دیگر در زمینه عدالت توسط جان رالز مطرح میشود که البته وی میراث ارسطو، فایدهگرایی و مارکس را پشت سر خود دارد. وی میگوید وقتی درباره عدالت بحث میکنیم باید چهار کار انجام دهیم؛ اول اینکه بکوشیم تمامی نظریههای معقول درباره عدالت را پیدا کنیم، گام دوم این است که بکوشیم از این نظریات به بهترین شکل دفاع کنیم، گام سوم این است که بکوشیم جدیترین نقدها را به این نظریات وارد کنیم اما چهارمین و اساسیترین مرحله این است که ببینیم آیا این انتخاب با باورهای جدی ما درباره جامعه عادلانه سازگاری دارد یا خیر؟ از نظر رالز، این پروژهای باز است و هیچ وقت به نتیجه نمیرسد بنابراین میگوید عدالتپژوهی هیچ وقت به پایان نمیرسد بلکه همواره وجود دارد چون عدالت نقطه پایانی ندارد و در همه جوامع به عدالت نیاز داریم.
او با اشاره به تطور مفوم عدالت اجتماعی در ادوار تاریخی گفت: بحث عدالت اجتماعی در دهه ۱۹۷۰ شامل عدالت اقتصادی بود اما در دهه بعد این مطرح بود که آیا عدالت برگرفته از ارزشهای مشترک جامعه است یا ارزشهای لیبرالی؟ در دهه ۱۹۹۰ مسئله حقوق اقلیتها و شهروندی مطرح میشود و بیان میشود مهاجرت به جامعه غربی چالش ایجاد کرده و دیگر جامعه یکپارچه لیبرالی وجود ندارد. در دهه بعدی بحث فمینیستها مطرح میشود که میگویند رالز حق زنان را در خانواده توجه نکرده است. در نهایت در یکی و دو دهه گذشته مقوله عدالت جهانی مطرح شده است.
او ادامه داد: رالز معتقد بود در جوامع دموکراتیک غربی تنها میتوان عدالت اجتماعی را برقرار کرد اما برخی از شاگردان او به مخالفت با وی برخاستند و گفتند که عدالت جهانی را میتوان فارغ از فرهنگ و جامعه ای به آنجا برد. رالز در نظریه عدالت جهانی اش میگوید این نظریه دامنه اش بسیار محدودتر است تا نظریه عدالت لیبرالی. چون میگوید این نظریه تنها در جامعه ای میتواند اجرا شود که جامعه سلسله مراتبی موجه است و مدل خاصی از حکومت در آن برقرار است. من فکر میکنم این بسیار شبیه مدل جمهوری اسلامی است.
دکتر هوشمند با بیان اینکه عدالت جهانی امروزه هم مهم است و نزاع درباره عدالت اقتصادی در میان جریانهای مختلفی چون اجتماع گرایان و لیبرالها وجود دارد یادآور شد: همچنین عدالت برای اقلیتها، فمینیستها و عدالت جهانی و نسبت دین و دموکراسی از دیگر مسایلی است که در جامعه ما امروز با چالشهایی مواجه است.
او در پاسخ به این سؤال که چرا نظریه رالز در جهان اجرا نشده گفت: نوزیک هم گفت وقتی درباره عدالت حرف میزنیم باید مشخص کنیم که رالزی هستیم یا نه! رالز میگوید اساسا فهمیدن نظرات یک فیلسوف بسیار از نقد کردن آن سخت تر است. بنابراین رالز یک پارادیمی را ایجاد کرده و همه فیلسوفانی چون نوزیک، کوهن و ... به دیالوگ با آن میپردازند اما چارچوبش را نمی توانند انکار کنند.
دکتر هوشمند با بیان اینکه رالز در کتابش ۵ نظریه اقتصادی و اجتماعی را نام میبرد و میگوید سرمایه داری لجام گسیخته با نظریه من هماهنگی ندارد افزود: رالز میگوید سوسیالیزم دولتی هم به دلیل اینکه آزادیهای اساسی را نقض میکند هماهنگی ندارد. دولت رفاه هم باعث میشود ثروت کلان در اختیار عده ای قرار گیرد و آزادیهای اساسی ارزش واقعی خود را از دست میدهد. او دو مدل ارائه میدهد و دموکراسی مبتنی بر مالکیت فراگیر را که از مید گرفته شده به عنوان مدل ارائه میدهد و میگوید در این دولت منابع اساسی جامعه در مالکیت خصوصی جامعه نقض نمی شود و اداره شرکتهای بزرگ باید از طریق کارگران صورت بگیرد و سهمی در شرکت داشته باشند. این باعث میشود انگیزه کاری بالاتر برود. مدل دیگر رالز سوسیال دموکراسی است که میگوید نظر او را محقق میکند.
دکتر زالی نیز در بخش دیگری از این نشست با بیان اینکه داغ شدن موضوعی به نام عدالت اجتماعی، مقداری جنبههای اجتماعی همانند افزایش نابرابریها و مقداری جنبه نظری دارد بیان کرد: کتابی با عنوان «تاریخ مختصر عدالت توزیعی» منتشر شده که در آن گفته شده عدالت اجتماعی یعنی دولت موظف است حداقلهای زندگی اجتماعی را برای همگان فراهم کند. ادعای عجیب نویسنده این است که این مسئله اولین بار توسط آدام اسمیت مطرح شده و از تأمین حداقلها برای همگان توسط دولت دفاع کرده است.
او ادامه داد: آدام اسمیت دفاع میکند از اینکه بازار به شایستگان پاداش دهد و این مبنایی الهیاتی هم دارد. هگل و مارکس، خود مسئله نابرابری و بازار را تحلیل کرده و گفتند برخلاف تصور ما بازار، طبقاتی از جامعه را طرد میکند و مارکس میگوید اتفاقا این طبقات یعنی پرولتاریا، طبقه محرک جامعه هستند. البته آزادی بازار نشان داد به آزادی بشر منجر نمیشود بلکه سرمایهداری را رواج میدهد. مارکس اندیشمندی است که اساسا منکر عدالت اجتماعی است چون مارکسیستها معتقدند تا در جامعه نابرابری باشد این جامعه ثبات ندارد و در جامعه ایدهآل یعنی بدون طبقه آنقدر وفور نعمت وجود دارد و خودخواهی از بین رفته بنابراین نیازی به عدالت اجتماعی نداریم. لذا مارکس را نمیتوانیم به عنوان مبدع عدالت اجتماعی معرفی کنیم بلکه چنین افرادی دلایل پدیده نابرابری را تئوریک کردند.
به گفته دکتر زالی، اتفاق مهمی که در قرن بیستم میافتد این است که شاهد افول فلسفه سیاسی هستیم یعنی به دنبال موج پوزیتیویسم و انکار ارزشها، فلسفه سیاسی هم افول میکند اما در سال ۱۹۷۰ با انتشار کتاب رالز با عنوان «نظریهای در باب عدالت» وی با بازتعریف قرارداد اجتماعی نشان داد میتوانیم چهارچوبی داشته باشیم که در این چهارچوب از ارزشهای خاصی در زندگی اجتماعی دفاع کنیم و مشخصا وی از عدالت اجتماعی دفاع کرد.
او تاکید کرد: آن چیزی که مسئله عدالت اجتماعی را در سالهای اخیر جدی کرد بحران مالی سال ۲۰۰۸ و تحولات در علم اقتصاد بود. در این دوره آن چیزی که عدالت اجتماعی را داغ کرد این بود که این بحران مالی و شکست اقتصاددانان در تحلیل آن، نابرابری را فراتر از مسئلهای اخلاقی، تبدیل به پدیدهای اقتصادی کرد. بنابراین برخی رویدادها که در سطح سیاسی و اجتماعی رخ میدهد منجر به یک سری رویدادهای تئوریک میشود که بحث عدالت اجتماعی را در جهان داغ میکند.
دکتر زالی با بیان اینکه عدالتپژوهی به عنوان یک مسئله فلسفی را باید از تحلیل توصیفی نابرابری جدا کنیم یادآور شد: فیلسوفی به نام جرالد کوهن که صبغه مارکسیستی دارد و منتقد رالز است میگوید امروزه دیگر از یک مارکسیست تمام عیار جدا شدهام و علت این است که تحلیلهای مارکسیستی شکست خورده است. بنابراین باید تحلیل توصیفی نابرابری که مارکسیستها انجام میدهند را کنار بگذاریم چون مارکسیسم یک علم اجتماعی است و پدیدههایی همانند نابرابری را توصیف میکند و میگوید مادام که نابرابری باشد تضاد طبقاتی وجود دارد و در نتیجه جنگ کارگر و سرمایهدار ادامه دارد بنابراین اساسا در این تحلیل رایج، جایی برای عدالت پژوهشی وجود ندارد.
او در پاسخ به این سؤال که چرا لیبرالیسم در دهه جدید قرائت دلخواه خود را از عدالت ارائه کرده گفت: نظریههای عدالت در جهان در بستر لیبرال شکل گرفتند و چهار دسته نظریه عدالت را به نمایندگی از هایک، هابز، فریمن و کوهن بیان میکند. در سه سطح مبنا، اصول و لوازم بنیادین میتوان این نظریههای عدالت را از هم جدا کرد به طور مثال شما در سطح مبنا میتوانید سوسیالیست باشید و بگویید یک نوع برادری باید بین همه اعضای جامعه باشد. میتوانید در سطح اصول و لوازم بنیادین هم سوسیالیست باشید.
دکتر زالی با اشاره به چالش عدالت پژوهی خاص در ایران بیان کرد: نظریههای عدالت در جهان به ویژه این چهار نظریه اصلی در سطح نظری آزادی را در مرحله اول قرار میگیرند و به طور مثال مسئله آزادی دگرباشهای جنسی در این سطح میشود اما در ایران ما در سطح مبانی با نظریههای رایج عدالت اجتماعی اختلاف جدی داریم.
او اضافه کرد: اما کاری که رالز با نظریه عدالتش انجام میدهد این است که ما شهودی به نام کاهش نابرابری داریم. دیگری شهود آزادی شغل داریم. ما در جهانی قرار گرفتیم که میدانیم نابرابری باید کاهش بیابد و از سوی ارزشهایی هم داریم حالا باید چطور بین اینها تعادل برقرار کنیم؟ او میگوید اگر عدالت بخواهد محقق شود میتوان از طریق مالیات پلکانی و ... آن را انجام داد و در این باره لوازم بنیادین را مطرح میکند.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه ما در سطح مبانی با نظریههای رایج سرسازگاری نداریم اما در نقد نابرابری ما حتی به لحاظ دینی هم با این نظرات سازگاری داریم عنوان کرد: آنچه رالز به ما یاد میدهد این است که کاهش نابرابری یک ارزش است و ما هم با توجه به دینمان این را میپذیریم. رالز میگوید عدالت موضوع اصلی ساختار جامعه است و این شاکله کتابش است. او این را در مقابل این نظریه مطرح میکند که میگوید عدالت امری میان ارتباطات دوسویه بین افراد است. رالز میگوید عدالت چیزی است که ما آن را به گردن دولتها میاندازیم. ما برای کاهش نابرابریها نمی توانیم دولت را کنار بگذاریم و آن را بر عهده ارتباطات دو سویه بین مردم بگذاریم. دولت باید جدای از افراد باشد و باید بر عهده آن وظایفی گذاشت.
او با بیان اینکه یکی از مهمترین چالشهای نظریه عدالت این است که لوازم نهادی نظریه عدالت در سیاست گذاری واقعی چیست؟ عنوان کرد: مولف کتاب «انصاف در بازار آزاد» بیان کرد اگر امروز آزادی کسب و کار را به معنای لیبرالها به رسمیت بشناسیم همان عدالت رالزی محقق میشود. سوال جدی ما امروز این است که چگونه میتوان نابرابریها را کاهش داد؟ برخی در ایران میگویند ساماندهی بازار آزاد راه حل است، اما سؤال درباره راهکار برای کاهش نابرابریها در ایران همواره سؤال بازی است و برای آن پاسخهای زیادی وجود دارد.
او افزود: حالا بپذیریم که دولت باید مداخله کند اما در عمل نظریه عدالت چه چیزی میخواهد به نظام اقتصادی موجود اضافه کند؟ یکی از کتابهای مطرح در این باره میگوید امروز نرخ بازگشت سرمایه از نرخ کار بیشتر شده است یعنی شما اگر ملکی داشته باشید درآمدتان بیشتر از درآمد کار است و تنها راه حل این مسئله مالیات جهانی بر سرمایه است.
او ادامه داد: نظریههای عدالت مبتنی بر الگوهای ایده آل ترسیم میشوند و نظریههای عدالت نظریههای الگودار ایده آل هستند اما انتقال از موقعیت نامطلوب به ایده آل چطور باید صورت گیرد؟ مثلا ما به این نتیجه برسیم که نظام آموزش و بهداشت دولتی شود آیا با یک ابلاغیه درست میشود؟ بسیاری از مشکلات اخلاقی و اقتصادی برای جامعه درست میشود! پس شما هر چه مدلتان ایده آل باشد اینمسئله است که چگونه باید در یک جامعه نامطلوب به مطلوب رسید.
او در پاسخ به این سؤال که چرا نظریه رالز در جهان اجرا نشده گفت: یکی از شاگردان رالز در پاسخ به من بیان کرد: ما در دهههای اخیر فقط یک درخشش داشتیم و آن هم رالز است چون نظریه رالز درباره عدالت قابل اجراست. به طور مثال نوزیک نظریه ای درباره عدالت بیان میکند اما قابلیت عملیاتی شدن ندارد. برخی از شارحان رالز هم تنها توانستند جزئیاتی درباره نظر او مطرح کنند بنابراین درباره رالز نه منتقدانش توانستند یک نظریه ایجابی بیان کنند و نه شاگردانش توانستند جز شرح چیز دیگری بر نظرات او بیافزایند.
دکتر زالی تاکید کرد: عدالت پژوهی قله ای به نام رالز داشت و بنابراین درباره رالز نه منتقدانش توانستند یک نظریه ایجابی بیان کنند و نه شاگردانش توانستند جز شرح چیز دیگری بر نظرات او بیافزایند. البته انتقادات زیادی به او شده اما ایجابی نبوده است. از سوی دیگر در هیچ جامعه ای نظر رالز اجرا نشده است و نشان داده نشده که لوازم بنیادین برای اجرای این نظریه چیست؟
او با تاکید بر اینکه ما در عرصه آکادمیک هیچ مسامحت جدی درباره عدالت پژوهی نداشتیم و اساسا فلسفه سیاسی را جدی نگرفتیم بیان کرد: در عدالت پژوهی در نقطه صفر هستیم و هیچ تدریس و تحقیقی هم وجود ندارد! حتی پایان نامههای در این باره پنج عنوان شاید باشد. پایان نامههای کانت و هایدگر ببینید چه قدر است و ادبیات این حوزه چه قدر؟
دکتر زالی با بیان اینکه در عدالت اجتماعی بین دو جریان دولتی سازی مفرط و آزاد سازی مفرط در نوسانیم تاکید کرد: در دهه ۶۰ قوطی کبریت هم کوپنی بود! اما در دهه ۷۰ دهه آزاد سازی بود و خصوصی سازی صورت گرفت. ما به شکل طنز آمیز بین این دو در نوسانیم گاهی حتی یک دولت هر دوی اینها را در سیاستهایش اجرا میکند! بنابراین این تناقضها گویی در ایران حل نمی شود!
این مدرس دانشگاه گفت: امروز در کشور ما ضریب جینی نیست. در آموزش و پرورش ما اوضاع بسیار خراب است و نابرابریهای زیاد است. پسمسئله ما فراهم کردن فرصتهای برابر رقابت از طریق آموزش است. از سوی دیگر به دلیل فقر تئوریک در سطح عملی هم نتوانستیم موفق عمل کنیم.
|