دومین نشست از سلسله گفتوگوهای انتقادی با عنوان ارغنون خرد، روز چهارشنبه هفتم اردیبهشت با حضور تقی آزاد ارمکی و علیرضا شجاعی زند و اعضای هیئت علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی به بررسی و ارزیابی «کارآمدی دانش اجتماعی ایران» اختصاص داشت. این سلسله گفتگوهای انتقادی ارغنون خرد، دو هفته یکبار در مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم برگزار میشود.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، آزاد ارمکی در ابتدای این نشست در پاسخ به این سؤال که پایه علوم اجتماعی و خاستگاه این رشته در فضای کشور ما به چه سبک و شانی آغاز شده و کارکرد علوم اجتماعی از چه وجوهی کارامد و موثر بوده گفت: جامعهشناسی سخن از بیرون بر نمیتابد و باید سر به درون کرد و با هم گفتوگو کرد. علوم در ایران به معنای خاصش علومی است که بر اساس سؤال توسعه و دغدغههای توسعهای در ایران شکل گرفته است. من این مباحث را در کتاب «جامعهشناسی در ایران» نوشتم که جامعهشناسی وقتی به ایران آمد بر خلاف آنچه گفته میشود، دغدغهاش توسعهای است و بحثش ساختن ایران جدید به شکل نهادی و سازمانی بود. گروه نخبگان تکنوکرات پروژه توسعه ایران پهلوی را در دستور کار قرار دادند و مجموعه عناصر نظام آکادمی در ایران بر اساس قبض و بسط توسعه شکل گرفت.
او ادامه داد: در تاسیس دارالفنون و تطور آن و نیز بنیان دانشگاه تهران بنیان توسعهای است و طراحان دانشگاه تهران نیز به دنبال پاسخگویی به فرهنگ و خلقیات ایرانی و … نبودند بلکه میخواهند با توجه به درگیری بازی بروکراتیک در ایران به توسعه بپردازند.
به گفته این استاد جامعهشناسی، ضرورت تشکیل علوم اجتماعی و جایگاهش در ایران و حتی تحولات بعدش نیز توسعهای است. ظهور عرصه روشنفکری در ایران در خارج و داخل آکادمی باعث میشود علوم اجتماعی به سوی دیگر برود. یحیی مهدوی وقتی «علم الاجتماع» را مینویسد به سؤالات اثباتگرایانه در علوم اجتماعی پاسخ میدهد بنابراین یک تلاش بروکراتیک است تا آکادمیک!
او افزود:کارهای مؤسسه تحقیقات و مطالعات اجتماعی هم بر این اساس است و اگر کتاب «مسایل اجتماعی شهر تهران» نیز که در آن همه آدمهای روشنفکر در این باره سخن گفتهاند ببینید متوجه میشوید، سؤالاتش توسعهای است، ولی در درون دانشگاه ظهور یک جریان اندیشمندانه و روشنفکرانه شکل میگیرد که یا مارکسیستی است یا ایرانگرایانه مانند احسان نراقی، توسلی جوان قبل از انقلاب و غیره.
آزاد ارمکی گفت: در بیرون هم افرادی مانند شریعتی ظهور پیدا میکنند. بنابراین خاستگاه جامعهشناسی به گونهای است که در فضای حیاتش تبدیل به بستری برای طرح سؤالات روشنفکری و پاسخگویی به سؤالات اساسی و ریز توسعهای است و بین این دو ساحت یعنی سؤالات اساسی و سؤالات توسعهای تضاد وجود دارد.
آزاد ارمکی درباره کارآمدی جامعهشناسی در ایران سخن گفت و اضافه کرد: جامعهشناسی برخلاف علوم دیگر نقشآفرینی و اثرگذاریاش به لحاظ ساماندهی حیات اجتماعی و هم ایجاد بحرانها بیشتر از علوم دیگر در ایران بوده است. اگر جامعهشناسی را با علوم دیگر مانند روانشناسی مقایسه کنیم، میبینیم جامعهشناسی توانایی عمق بخشیدن به سؤالات را دارد، چون اساسا ایدئولوژی است که میخواهد به سؤالات پاسخ دهد. بنابراین جامعهشناسی فقط میخواهد دامنه بحران را دربیارود و آن را بررسی کند و با شناسایی ابعاد بحران آن را اصلاح کند.
این استاد جامعهشناسی با بیان اینکه جامعهشناسی ایران متهم است به اینکه غربزده است و مسایل بیرونی را داخل آورده توضیح داد: این اتهام نشان بدفهمیاست؛ جامعهشناسی وظیفهاش پیدا کردن بحرانهای اجتماعی ناشناخته است و اساسا قرار نیست از بحرانهای اجتماعی در ایران فروپاشی دربیاید، چون قرار است رویکردهای اصلاح طلبانه پیدا شود که نظام فرو نریزد. جامعهشناسی در ایران از این منظر نقشهای دوگانهای قدرتمند آنجا که تاریخ پیدا کرده، ایفا کرده است. من چهار نسل جامعهشناسی را در یکی از آثارم تشریح کردم و گفتم نسل معاصر جامعهشناسی در ایران دغدغه ساختن ایران بدون فروپاشی دارد. نسلهایی مانند اباذری، کچوییان و … را با مهدوی و نراقی و … مقایسه کنید ببینید چه تفاوتی دارند؟
او با تاکید بر اینکه ما جامعهشناسی آموزش میدهیم اما جامعهشناسی هم میکنیم و اتفاقا خیلی جاها بیشتر جامعهشناسی میکنیم یادآور شد: هر کدام از جامعهشناسان در ایران پروژههای بازی دارند؛ زمانی پروژههای توسعهای وجود داشت اما اکنون پروژههای مختلف انجام میشود. جامعهشناسان در ایران هر یک به شکلی دستور کار دارند و کار خودشان را میکنند. من به عنوان کسی که آخرین کارهای جامعهشناسی رسمی در ایران را دنبال میکنم، یکی از پروژههایم جامعهشناسی در ایران، خانواده و … است. شجاعیزند درباره دین کار میکند. اینها پروژههای بازی هستند که نمیتوان کارآمدی آن را زیر سؤال برد.
آزاد ارمکی با بیان اینکه ما جامعه مفتوحی داریم که هنوز از ساحت نوسازی خودش عبور نکرده و به لحاظ اجتماعی هنوز در مرحله شروع نوسازی و نوگرایی هستیم و با جامعه دیگری که چندین معلق زده فرق میکند عنوان کرد: امیدوارم از مجموعه این پروژههای باز، جامعه ایرانی وارد عرصه جدیدی شود. من در کتاب جدیدم از «جامعهشناسی و رنجهایش» نوشتم و گفتم جامعهشناسی دو دشمن اساسی دارد؛ فیلسوفان و متالهان! این دو دشمنان جامعهشناسی هستند البته ما متقلبان جامعهشناسی هم داریم که بخشی خود جامعهشناسان و بخشی هم برخی شبهروشنفکران هستند.
به گفته او، امروز جامعه ایرانی موضوع جامعهشناسی است و اساس قبلا این موضوع نبوده است. این یک دوره طلایی برای جامعهشناسی است و نمیتوان از ناکارآمدی آن سخن گفت.
آزاد ارمکی با اشاره به اینکه مشکلاتی در فهم جامعهشناسی داریم که اگر به آن توجه نکنیم نمیتوانیم به کارآمدی پاسخ بگوییم توضیح داد: من جامعهشناسی را علمی میدانم که صاحب منطق تحلیلی شده و علم وارداتی نیست. برخلاف اینکه بسیاری میگویند ما در حال ترجمه هستیم و مترجمان به دانش در ایران فشار میآورند، باید گفت پزشکی هم همین است! علم باطل شده در ایران پزشکی است و کرونا این را ثابت کرد. با همه اینها و با اینکه فشار مترجمان در ایران زیاد است و ایدههای بیرونی را مطرح میکنند اما جامعهشناسی منطق یافته است.
او با تاکید بر اینکه جامعهشناسی در ایران بزرگ شده و ۸۰ سال چالش داشته و چالش درست کرده و خودش تبدیل به چالش مهمیشده افزود: این استعداد جامعهشناسی است که تبدیل به چالش شده چرا علوم دیگر مانند باستانشناسی این چنین نشده است؟! این نشان میدهد باستانشناسی استعداد نداشته که چالشی شود! اما جامعهشناسی در ایران این گونه بوده است. جامعهشناسی در ایران تاریخمند است و نمیشود بیرونش کرد. حتی روحانیت هم درایران گزارههایش جامعهشناسی است. مسایل اساسی در ایران پژوهشهای جامعهشناسی است. به طور مثال جامعهشناسان در ایران گفتند طلاق مسئله مهمیشده و این گزارشها امروز منشا بسیاری از گزارههای جامعهشناسی در ایران شده است.
آزاد ارمکی گفت: جامعهشناسی در ایران پارادایم بند است و علم درونش نهادینه شده است. ایدئولوژی بعد از جامعهشناسی نیست. این نیست که صاحبان و مرام ایدئولوژیک میآیند و جامعهشناسی را به کار میگیرند. بزرگترین جامعهشناسان دنیا چه میکنند؟ دورکیم مدافع دموکراسی میشود که خشونت رخ ندهد. نقش وبر در ساماندهی جنگ جهانی اول اساسی است و هیچ جامعهشناسی این کار را نکرده است. سیاست اجتماعی مقوله متولد شده از درون این موضوع است. من جامعهشناسی در ایران را علمی فربه میدانم که استعداد داوری پیدا کرده است.
او یادآور شد: ما هنوز در دورههای تاریخی ناتمام هستیم و همه مباحث اعم از جامعهشناسی، دین و … بحثهایش ناتمام است و این در حالی است که بسیاری از کشورها این دورههای تاریخیاش تمام شده است. بیرونهای جامعهشناسی فقط میتوانند از جامعهشناسی سؤال کنند اما حق ورود ندارند! آنها حتی میتوانند از منظر ایدئولوژی سؤال کنند اما اساسا جامعهشناسی را نمیفهمند که بخواهند ورود کنند!
آزاد ارمکی عنوان کرد: جامعهشناسی در ایران حساب و کتاب ندارد. منصورفر جانش را برای آمار اجتماعی در ایران داد. سرطان داشت اما آمار درس میدهد اینها باید حق ورود داشته باشند! اما فیلسوف و متاله حق ورود به جامعهشناسی را ندارند. من هم حق ورود به فلسفه و دین ندارم! از سوی دیگر روشنفکران باید از دانشگاه بیرون بروند و دانشگاهی باید دانشگاهی باشد. من میتوانم از مجتهد و فیلسوف سؤال کنم اما حق ورود ندارم. شجاعیزند کار جامعهشناسی دین میکند وگرنه این جامعهشناسی هم هوا میشد و میشد شریعتی! جامعهشناسی دین به تغییر رفتارهای دینی میپردازد.
او با بیان اینکه سؤال از کارآمدی از جامعهشناسی میتواند اغفال کننده باشد توضیح داد: چون اساسا ممکن است جامعهشناسان نخواهند به آن پاسخ بدهند و کارشان را مخفی کنند. ما باید مراقب باشیم فربهسازی جامعهشناسی به ابتذال نکشیده شود. نخبهگرایی در علم بعد از مرگ متفکر است و در زمان حیاتش باید کار جامعه شناسانه بکند تا بمیرد! من وظیفهام جامعهشناسی است نباید از من تجلیل شود، الان همه در حال تجلیل هستند.
آزاد ارمکی گفت: غذا شخصیت سفره است اگر چیزهای دیگر مثل سوپ و سبزی در سفره نباشد چیزی نمیشود اما اگر سفره را پر کنیم و غذا نباشد انگار هیچی نیست! فضای اصلی علم جامعهشناسی بسیار مهم است که شخصیتش را مشخص میکند. بقیهاش زوائد است. جامعهشناسی منابع متعددی برای بازآفرینی و تحول داشته اما منطق تحولش معطل فیلسوف نیست! جامعهشناسی با دورکیم شروع میشود هر چند قبل از آن فلسفه است. الان کسی که نقد جامعهشناسی میکند گزارههای دورکیمی دارد. ما دو جامعهشناس مؤسس داریم؛ دورکیم و وبر.
این استاد جامعهشناسی در پاسخ به این سؤال که جامعهشناس ۱۴۰۰ در تببین موفق بوده یا خیر؟ توضیح داد: جامعهشناسی تا جایی که امکان بازی داشته نقشآفرینی داشته، چون همیشه جامعهشناسی علم غیرمشروع بوده است. من جاهایی تحلیل کردم اما تهدید بنیادی شدم. ما به اندازهای که امکان بازی داشتیم تا حدودی توانستیم گفتمان آسیبشناسانه راه بیندازیم. تعارض اصولگرایی و اصلاح طلبی مغز مردم ایران را در آورده است. این تعارض را رسانه ایجاد کرده است. بی بی سی حرامزادگی میکند و به یک کشور صبح تا شب فحش میدهد. به هر حال ما تلاش کردیم دانش تولید کنیم. البته ممکن است بحث از فروپاشی خانواده و … باشد اما تلاش همیشه بر اصلاح بوده است.
او تاکید کرد: جامعهشناسی علم معطوف به خدمات اجتماعی است نه رادیکالیسم و فروپاشی! ما باید به این سمت برویم. جامعهشناسی علمی است که امکان به بحث گذاشتن خیلی از مسایل را فراهم میکند اما به همین سبب بسیاری از مسایل را هم از متن خارج میکند، چون میخواهد بقا و اصلاح ایجاد کند. اگر جامعه باقی نباشد، اصلاح معنا ندارد. پس جامعهشناسی ممکن است بسیاری از مسایل را از دستور کار خارج کند. نباید از هر مسئلهای رادیکالیسم دربیاید. من به رییس جمهور هم چند شب پیش گفتم اجازه ندهید مسایل زیادی روی میز شما بگذارند. روی چند مسئله اصلی تمرکز کنید!
او تصریح کرد: جامعهشناسی علم نرویی بوده و به علم پهنا دامن و فربه تبدیل شده است. گستردگی جامعهشناسی امکان نظر را برایش فراهم کرده است اما اینکه فیلسوف وارد جامعهشناسی شده به این دلیل است که اساسا آنها به مسایل خودشان نپرداختهاند. جامعهشناسی امروز از این نرو بودن، نحیف بودن و… خارج شده و حتی حوزههای دیگر را هم اشغال کرده است لذا بسیاری از مسایل ممکن است زبانش جامعهشناسانه باشد اما سوالش فیلسوفانه است.
آزاد ارمکی گفت: جامعه ما جامعه خوبی است! از این جامعه نترسید! اما این جامعه امروز مسایلش بیرون زده و فقط باید به سامان شود. باید با این مسایل بازی کرد و این معرفت جامعهشناسانه است. جامعهشناسان فقط روی تکثر موضوعات مقصرند! باید پارادایمی یا مکتبی نگاه کنید. هر مکتب باید یک موضوع را مشخص کند و روی آن کار کند. باید پروژههای فردی جامعهشناسانه تبدیل به موضوعات مکتبی شود.
او در بخشهای پایانی سخنانش اظهار کرد: امروز بخشی از جامعهشناسان کنشگر اجتماعی و بخش دیگر پژوهشگر و … هستند؛ هر چند پژوهشگر صرف بودن در جامعهشناسی امتیاز است اما نمیشود همه جامعه شناسان را دعوت به کنشگری کرد. این بر میگردد به سرنوشت آکادمی. چون به هر حال در نظام سیاسی هم، همه نمیتوانند کاندید برای رییس جمهوری شوند! جامعهشناسی هم همین است همه نمیتوانند حرف علمی بزنند!
آزاد ارمکی یادآور شد: جامعهشناسی علم صاحب نظریه است. همه جامعهشناسان در رسالههای دکترایشان مفهومپردازی میکنند و این اتفاقا کار تئوریک است اما ما این را به رسمیت نمیشناسیم. جامعهشناسان ما روشمند و مکتبی حرف میزنند و بسیاری از آموختههای غربی را نقد میکنند اما جدی گرفته نمیشوند. بسیاری از کسانی که وبر میدانند او را نقد میکنند. الان در جامعهشناسی ایران بسیاری درباره فروپاشی خانواده ایرانی و … سخن میگویند و روشمند از آن صحبت میکنند. به هر حال جامعهشناسی در آمریکا هم علم ضاله است در ایران هم.
شجاعیزند هم در بخش دیگری از این نشست درباره میزان توجه به مفاهیم ملی و دینی در شکلگیری نظام اجتماعی گفت: من در بحثم به عقبتر بر میگردم. دوگانه انتظار توسعهای یا اندیشهای از جامعهشناسی بسیار مهم است، اما بحث این است آیا جامعهشناسی دچار تغافل است و آیا ما بعد از ۷۰ سال باید ایستاده به عقب نگاه کنیم؟
او ادامه داد: کسانی امروز به این صرافت افتادند که این کاروان را متوقف کنند و به مثابه یک ابژه آن را بررسی کنند که آیا کارآمدی دارد؟ بومیسازی، اسلامیسازی و … به تبع طرح این پرسش است که آیا میشود ارزیابی دوبارهای از جامعهشناسی صورت داد؟ کارآمدی جامعهشناسی دو ساحت دارد؛ یکی اینکه برای آکادمیموفقیت داشته است و از سوی دیگر چه دستاوردها و آوردههایی برای جامعه داشته است؟ پس پرسش کارآمدی ناظر به دستاوردهای جامعهشناسی برای جامعه است. این سؤال مطرح است که آیا ما صرفا درگیر کارمندی در اکادمی بودیم و متوجه بحث کارآمدی نبودیم یا اینکه باید درک از کارآمدی را اصلاح کنیم و به آن بپردازیم.
این استاد جامعهشناسی افزود: جایگاه این بحث هم معلوم است کجاست! جامعهشناسی در ایران آن را تبدیل به ابژه و در بستری اجتماعی خاص بررسی میکند. هر از چندگاهی کسی بحث کارآمدی را طرح کرده اما انگیزه برای درگیری درباره این پرسش و پاسخگویی به آن وجود ندارد پس این پرسش مکملهایی نیاز دارد و باید فضایی ایجاد شود که جامعهشناسان خودشان را ابژه کنند، چون آنها بهتر از هر کسی میتوانند به این مسئله بپردازند. بعد از آن نیز باید بررسی شود که آیا امکان بررسی کارآمدی جامعهشناسی در ایران وجود دارد یا خیر؟ ملاکهای ارزیابی و کارآمدی چیست؟
به گفته شجاعیزند، اگر بحث کارآمدی جدی شود، این فازها باز و بررسی میشود. این گونه ما میتوانیم به یک گزارش توصیفی و آماری از جامعهشناسی برسیم و آن وقت میتوانیم آن را با ادوار مختلف یا جامعهشناسی در کشورهای دیگر مقایسه کنیم. تحلیل آمارها مهم است و تنها ارائه آن کافی نیست و پس از این است که میشود اگر ضعفی در کارآمدی وجود دارد آن را حل کرد.
عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس توضیح داد: همه نگاهها در بحث کارآمدی فقط به معنای آنچه من میگویم نیست! برخی معتقدند اساسا نیاز به طی شدن این مسیر برای بررسی کارآمدی جامعهشناسی نیست و نیازی نیست از این مسیرها برویم. کارآمدی یک امر ایدئولوژیک است و معیارهایش هم همین طور و برخی میگویند به همین دلیل نباید به این شکل آن را بررسی کرد. باید دغدغه کارآمدی روشن باشد تا اثارش را بر جامعه بگذارد. به هر حال انسانهای دانشمند کار عبث نمیکنند و اگر کسی به این نتیجه برسد که کارش حاصلی ندارد توقف میکند. پس بازنگری کارها همان اثر مورد نظر کارآمدی است لذا کارآمدی را باید در فرایند دید.
شجاعیزند گفت: جامعهشناسان البته این کار را کردند و به شیوههای مختلف دغدغه کارآمدی را داشتند و اثراتشان در کارهایشان مشخص است. دکتر آزاد طی ۴۰ سال اخیر متحول شده و این نشان دهنده این دغدغه است. پس خود دغدغه کارآمدی در جامعهشناسان زنده بوده و اینگونه نیست که کسی از بیرون جلوی کاروان جامعهشناسان را گرفته باشد.
او با بیان اینکه مسئله جامعهشناسی خواندن و جامعهشناسی کردن است و از همین منظر مهم است یادآور شد: ما ممکن است بگوییم که جامعهشناسان ارتباطی با ساختار دارند اما این دغدغه را دارند. تقلیل جامعهشناسی به آکادمی و آموزش جز نگرانیهای جامعهشناسان بوده است. از بیرون هم میگویند که اگر جامعهشناسی در ایران را از آکادمی حذف کنید هیچ چیزی از آن باقی نمیماند و در هیچ کجای ساختار و جامعه نشانی از آن نیست. پس این دغدغه بوده اما روی آن نایستادیم.
به گفته او، این تفکیک و تمایز بین جامعهشناسی نظری و کاربردی و مطالعات نظریه محور و مطالعات مسئله محور، اینها موضوعاتی است که جامعهشناسی به آن توجه کرده و در فضای آکادمیمحصور باقی نمانده البته این برچسب هست که جامعهشناسی از آکادمیبیرون نیامده اما اینگونه نیست.
شجاعیزند با بیان اینکه البته چالشهای درونی و بیرونی برای بیان حل مساله در بین جامعهشناسان داریم عنوان کرد: دغدغههای بومیسازی، اسلامیسازی، روزآمدسازی و دینیسازی و … مؤید این است که جامعهشناسان درگیرند و بی خبر از بحث کارآمدی نبودند. اما موانع درونی و بیرونی وجود داشته که انتظارات در این باره بر اورده نشده است.
او با تاکید بر اینکه جامعهشناسی ما امروز بسیار متحول شده و با قبل آن قابل مقایسه نیست اظهار کرد: کارآمدی خودش یک امر ایدئولوژیک است و وقتی بابش باز میشود لازمه ایدئولوژیک و سبقه ایدئولوژیک دارد.
شجاعیزند در پاسخ به اینکه که آیا فیلسوفان و متالهان دشمن جامعهشناسی هستند توضیح داد: ممکن است آنها دشمن باشند، اما جامعهشناسی به فلسفه نیاز دارد و باید از دشمنانش استفاده کند و جامعهشناسی دین به متالهین نیاز دارد. همین که پرسش از کارآمدی میکنید، باید بپذیرید پاسخش شما را وارد این فضا میکند.
به گفته او، در مقابل علم، ایدئولوژی به تعبیر وبر انگیزهبخش است و در جوامعی آن را به سمت خاصی سوق میدهد. پس انگیزهها را برای چنین فعالیتهای دشواری علم ایدئولوژی تعیین میکند اما بعد از اینکه به علم رسیدید محل استفاده از ایدئولوژی متفاوت است و علم در این باره برای شما تعیین تکلیف نمیکند. این پیوندها را اگر بپذیریم جامعهشناسی کردن اینجا موضوعیت مییابد. شما وقتی میخواهید جامعهشناسی کنید این ایدئولوژی است که راهنمای شماست. اما اینکه ایا ارزشها در این باره به میان میآیند سوال دیگری است.
شجاعی زند با بیان اینکه غیر از اینکه از این مسیر میشود، پیوند بین ایدئولوژی و جامعهشناسی را مشخص کرد توضیح داد: باید مشخص شود کجا اسلامیسازی صورت گیرد؟ علم در مقدماتش اسلامی است، بعد از آن علم تعطیل است و این روشن نیست و برای ما مشخص نیست که که اسلامیسازی کجا باید صورت گیرد؟
این استاد جامعهشناسی کارآمدی را مستلزم دو مؤلفه دانست و افزود: یکی وجه کارآمدی این است که به علم درست برسیم و در اینجا ایدئولوژی نباید دخالت کند و چیز دیگر به کار گیری علم درست در جای درست است. این جای درست باید مشخص شود. علم به شما نمیگوید جای درست کجاست! مصرف علم اینجا موضوعیت مییابد خود دغدغه کارآمدی هم ایدئولوژیک است.
شجاعیزند گفت: عقبههای ایدئولوژی میگوید که سؤال از کارآمدی کنید و بپرسید این همه کتاب و رشته چه کمکی به جامعه کرده؟ این پرسش را مسیر مطرح میکند که دغدغه خارج از آکادمیدارد و ایدئولوژیک مینگرد. حالا ما میخواهیم کارآمدی را تعریف کنیم. خب باید معیارهایش مشخص شود که جامعهشناسی چه چیزی بشود کارامد است! این دو عنصر دیگر است که به کارآمدی وجه ایدئولوژیک میدهد.
او در بخش دیگری از سخنانش با بیان اینکه اگر کسی بخواهد فلسفه را از جامعهشناسی محو کند چیزی از آن باقی نمیماند عنوان کرد: اما من معتقدم کسی حق ورود ندارد ماهیت توسعهای بدون ماهیت اندیشهای معنا ندارد. نباید سراغ تفکیک جامعه شناس با فیلسوف برویم بلکه باید سراغ تفکیک جامعهشناسی و فلسفه برویم. به هر حال کار روی آسیبهای اجتماعی منحصر به جامعه شناسان نیست و خب ممکن است افراد دیگری هم تحلیل امارهای اجتماعی را بفهمند. همه میتوانند یک حدی از تحلیل را بفهمند اما جامعهشناسی در تبیین درست از ماجرا وارد عمل میشود. بحث از کارآمدی یا ناکارآمدی را هم کسی نمیتواند مشخص کند به کی جایزه بدهیم یا ندهیم.
شجاعیزند با بیان اینکه جامعهشناس در سیاستگذاری از عقبه دانشی و سیاسی خودش استفاده میکند توضیح داد: جامعهشناسی تحت فشار است و اگر فیلسوف و متأله وارد ساحت جامعهشناسی شد درست نیست اما اگر بعد از جامعهشناسی باشد دعوای ایدئولوژیک است.
او ادامه داد: در جامعهشناسی شیفتهای زیادی اتفاق افتاده و این سؤال مطرح است که آیا جامعهشناسان برای پاسخ به نیازهای جدید این تغییرات را انجام دادند؟ میشود این شیفتهای نظری جامعهشناسی را با شیفتهای فلسفی متناظر دید. ما وقتی فیلسوفان را با جامعهشناسان مقایسه میکنیم به مشکل بر میخورد میکنیم اما اگر فلسفه و جامعهشناسی را با هم مقایسه کنیم میبینیم که بسیاری وقتها فیلسوفان سؤالات جامعهشناسی میکنند یا برعکس. فوکو بین فلسفه و جامعهشناسی ایستاده است. پوپر نقطه عطفی در جامعهشناسی است اما تحت تاثیر امواج فلاسفه است.
شجاعی زند با بیان اینکه جامعهشناسی یک کل یکپارچه نیست و گستره وسیع دارد و هر کدام در هر حوزهای سمت و سوها، تحلیلها و … متفاوتی دارند توضیح داد: این طور نبوده که به طور مثال جامعهشناسی در ایران سکوت معنادار یا حرکت معنادار میکنند. ما با این واقعیت مواجهایم که گاهی در جامعهشناسی تحت تاثیر نظریه قرار داریم و گاهی این نظریه توسط خودمان یا دیگری ساخته میشود. جامعهشناسی باید به سمت نگاه مسئله محور برود تا کارامد شود. ما در کارآمدی ناظر بر حل مسئله وارد نشدیم. ما گاهی وارد مسئله میشویم و آن را به مثابه نشانه میبینیم اما در جامعهشناسی ما مسئله پیدا میکنیم تا نشانه امرهای مهمتری باشد. ما نگاه به مسئله به مثابه مسئله داریم!
عضو هیئت علمیدانشگاه تربیت مدرس با بیان اینکه انتظار ما از نظریهپردازی بومی غلط است عنوان کرد: روند شکلگیری نظریه توسط دیگران رخ میدهد و دیگران باید کشف کنند، به طور مثال دکتر آزاد درباره جامعه ایرانی نظریه دارد. ما اعتماد به نفسمان هم پایین است. گاهی یک غربی برای ما بیشتر اهمیت دارد تا ارجاع به نظرات دکتر آزاد.
هیچ کس در ایران جامعهشناسی را جدی نمیگیرد و آیا اساسا جامعهشناس را به جلسات سیاستگذاری دولت دعوت میکنند؟ فقطآاقای ربیعی بود که به عنوان یک جامعهشناس وارد دولت شده است. امروز فقط روانشناسان را دعوت میکنند چون آنها تحلیل فردی دارند اما جامعهشناسان تحلیل ساختاری میکنند!
عباس کاظمی هم در این نشست نیز طی سخنانی گفت: بوردیو میگوید ما جامعهشناسان چیزهایی را مینویسیم برای کسانی که آنها را دوست ندارند بخوانند! اما عملا کسانی حرفها و نوشتههای ما را میخوانند که درکی از آن ندارند که منظورش مردم است. جامعهشناسان در دهه ۷۰ حرفهایی زدند که کسی دوست نداشت بشنود مثل منازعه بر سر عرفی شدن یا شکاف نسلی وقتی در دادگاه اسم جامعهشناسان میآید، نمیتوان گفت آنها متهم به محافظهکاریاند! دکتر خانیکی میگفت من شعور ترس را ندارم و نمیدانم ترس یعنی چه!
او عنوان کرد: جامعهشناسی در ایران بیشتر روایت جامعهشناسی اکادمی رسمیبوده است. جامعهشناسی کار حرفهای انجام میدهد و کار خاص خود را دارد و هر فردی نمیتواند وارد این دستگاه شود. کار جامعهشناسی فراتر از کار آکادمی است. جامعهشناسان وقتی مفهوم سرمایه اجتماعی را در دهه ۸۰ وارد جامعه ایران کردند موجب به طرح مسایلی در سطح سیاستگذاری شد.
جبار رحمانی هم در این نشست با بیان اینکه ما در ایران جامعهشناسی فیک زیاد داریم گفت: از سوی دیگر صحبت مدام از کارآمدی، بومیسازی، اسلامیسازی و … به نوعی اتهام زدن مداوم به آن و فشار به آن است. آیا شما میتوانید به یک مجتهد بگویید اجتهادتان کارآمد است یا خیر؟! این پرسش کارآمدی از بیرون به جامعهشناسی تحمیل میشود.
حسین بادامچی در بخش دیگری از این نشست با طرح این سؤال که کارآمدی را ما چرا با علوم اجتماعی مطرح میکنیم؟ گفت: در گذشته هم ما بیشتر فقه و الهیات داشتیم تا جامعهشناسی لذا این را باید از آنها پرسید نه جامعهشناسی. کچوییان میگوید، جامعهشناسی، فقه و کلام جدید است باید این را از آنها بپرسیم که چرا کارامد هستند یا نیستند؟
محمدرضا کلاهی نیز در ادامه نشست درباره مشروعیت سؤال کارآمدی جامعهشناسی گفت: جامعهشناسان البته بازی داده شدند و ممکن است در عرصه عمومی دور، دست روانشناسان باشد اما در حوزههای رسمی از پژوهشهای ساده و عمیق جامعهشناسان در این حوزه کار کردند. جامعهشناسی یک علم به هنجار است و درون بروکراسی هضم شده و به خدمت گرفته شده است. پرسش از کارآمدی جامعهشناسی ایدئولوژیک است و این سؤال مطرح میشود که آیا اساسا این سؤال از جامعهشناسی بیطرفانه است یا خیر؟ چون مگر این سؤال از دین، فقه و … میشود؟ کارآمدی یعنی چه؟ چرا این واژه به کار گرفته میشود؟ چرا از اثرگذاری استفاده نمیکنیم؟ آیا جامعهشناسی در جامعه اثر گذار است یا خیر؟