به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری(پمفات)، پنجمین نشست از سلسله نشستهای آسیبشناسی، بررسی مسائل و ارائه راهکارهای پیشنهادی در موضوع نخبگان و مسئله هویت؛ کارگروه پزشکی به همت پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی و همکاری بنیاد ملی نخبگان در دو پنل برگزار شد.
پنل نخست
پنل نخست این نشست با سخنرانی دکتر پوریا عبدی، دکتر نسرین شعربافچی زاده، دکتر پیمان متین و دکتر احمد کلاته ساداتی برگزار شد.
دکتر پوریا عبدی در این نشست با عنوان سرمایه فرهنگی دانشجویان علوم پزشکی سخن گفت و افزود: هویت نخبگان علوم پزشکی در این تحقیق مسئله بوده است. شروع تحقیق من از جایی بود که دانشجویان علوم پزشکی زیاد خودکشی میکردند و ما تلاش کردیم در معاونت فرهنگی و برنامههای دانشجویی تغییراتی را بدهیم. تغییر در اوقاغت فراغت دانشجویان یکی از این کارها بود. ما برای نیازسنجی دانشجویان برای پرکردن اوقات فراغتشان هیچ داده ای نداریم به همین دلیل قرار شد پژوهشی در این باره داشته باشیم.
او افزود: در همین راستا پیمایش سنجش ارزشها و نگرشها صورت گرفت. هویت شغلی دانشجویان در این تحقیق نشان داده شده که در رابطه با استادان بسیار آسیب دیده بود. ارزشها و نگرشها در این پیمایش متاسفانه به دین داری تقلیل یافت و در نهایت ۶ ماه این پژوهش طول کشید اما سرانجام درستی نداشت و تنها سرمایه فرهنگی دانشجویان سنجیده شد.
او ادامه داد: ما به تفکیک سالها از ابتدای سال اول تا پایان دوره دانشجویی این سرمایه فرهنگی را سنجیدیم و تفاوتها را بین این دورهها مقایسه کردیم. بر خلاف اغلب پیمایشها قومیت، طبقه اجتماعی و ... در این پژوهش مهم نبود و تنها درباره جنسیت، تفاوت سالهای تحصیلی و رشته تحصیلی سنجش صورت گرفت.
دکتر عبدی با اشاره به تعریف سرمایه فرهنگی از نگاه بوردیو و استفاده از نظریه او در این باره بیان کرد: ما از بین ۲۲۰ هزار دانشجو بر اساس رشته، جنسیت و سال تحصیلی نمونهها را انتخاب کردیم و بعد پرسشگر به سراغ نمونهها میرفت. همچنین پرسش نامه را در رفت و برگشت بین کارشناسان اصلاح کردیم و بعد از آن استفاده کردیم. یافتههای توصیفی تحقیق نشان داد که مهارت فرهنگی و هنری دانشجویان زیر متوسط است. فعالیتهای فرهنگی در اوقات فراغت نیز به ما نشان داد کمترین میانگین به کتاب خواندن اختصاص دارد و بیشترین میانگین برای بازی است.
این محقق گفت: دانشجویان در حوزه رسمی نیز کمترین فعالیتهای فرهنگی در فضای واقعی را دارند و در فضای مجازی هم وب گردی و بلاگری بیشترین استفاده را دارد. دانش فرهنگی دانشجویان در این تحقیق بسیار بالا بود و درباره شخصیتهای فرهنگی تاریخی ایران و جهان اطلاعات زیادی داشتند. در بعد عینیت یافته سرمایه فرهنگی مصرف کالای فرهنگی از جمله کتاب بسیار پایین بود و به طور مثال دانشجویان صفر درصد مطالعه در هفته داشتند. در بعد نهادینه شدن سرمایه فرهنگی نیز که مصداقش تالیف کتاب و مقاله است آمار پایین بود. در موارد تحلیلی نیز توانمندی و مهارت دانشجوی سال اول تا ششم کمتر میشود تا بیشتر.
دکتر عبدی با بیان اینکه معاونهای فرهنگی درکی از فرهنگ ندارند افزود: جالب است همه معاونهای فرهنگی باید پزشک باشند خب طبیعی است نمیتوان این ساختار را تغییر داد.از سویی دانشجوی پزشکی چون فرصتی ندارد امکان فعالیت فرهنگی هم ندارد بنابراین فعالیتهای فرهنگی در اوقات فراغت نیز طی مقاطع تحصیلی کمتر میشود. دانشجو البته از طریق ساختارهای دیگر مانند روابط دوستانه نزدیک ۲۰ درصد سرمایه فرهنگیاش بیشتر میشود و با وجود نقش دانشگاه باید ۵۰ درصدی حداقل سرمایه فرهنگیاش افزایش یابد اما این روند کمتر میشود.
او یادآور شد: فقط در مطالعه درسی در مقاطع بالاتر نمودار افزایشی میشود و شناخت بیشتری از شخصیتهای فرهنگی حاصل مییابد. سرمایه فرهنگی تجسم یافته در دانشگاه آسیب میبیند چون سیستم اجازه افزایش آن را نمی دهد یا امکان و فرصت برای دانشجو نیست.
دکتر عبدی در پایان گفت:ما بعد از این نتایج را خلاصه کرده و برای گروهها فرستادیم و از هر انجمنی برای ما یک نماینده آمد و بعد فوکوس گروپ انجام دادیم و متوجه شدیم که اغلب دلایل در کاهش سرمایه فرهنگی به ساختارها بر میگردد.
دکتر نسرین شعربافچی زاده در ادامه این نشست درباره تجارت بین الملل و ارتباط آن با هویت نخبگان صحبت کرد و افزود: مهاجرت نخبگان در ایران با عنوان فرار مغزها شناخته میشود. در دهههای گذشته روند جهانی شدن را در دنیا داشتیم و نیروی کار و انسانی هم جهانی شده بنابراین فرار مغزها هم رشد چشمگیر یافته و باعث توسعه کشورهای مقصد میشود. خاستگاه این مهاجرتها کشورهای در حال توسعه و میزبان نیز کشورهای اروپایی و آمریکایی است.
او ادامه داد: امروز ما روند جنوب جنوب را در حوزه سلامت داریم و کشورهای خلیج فارسی مقصد بسیاری از پرستاران و دکترهای ما شدند. این مهاجرت نیروهای سلامت رشد فزاینده داشته و از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ رشد ۶۰ درصدی داشته است و بیشترین مقصد را میتوان در آمریکا، کانادا و استرالیا مشاهده کرد.
دکتر شعربافچی زاده با بیان اینکه مهاجرت نیروهای سلامت برای ما تهدیدی محسوب میشود چون کاهش رفاه در کشور و نیز کمبود نیروی متخصص را به همراه دارد عنوان کرد: سه هزار پزشک تا سال ۹۸ و تا پایان ۱۴۰۰ هشت هزار پزشک مهاجرت کردند و اگر پرستاران را به این رقم اضافه کنیم به بیش از ده هزار مهاجر نیروی سلامت میرسیم. در حوزه سلامت افزایش میانگین سن مهاجران و نیز افزایش تعداد نیروهای متخصص از چالشهای مهاجرت نیروهای سلامت در کشور ماست.
به گفته این مدرس دانشگاه، میانگین سنی امروز مهاجران از ۴۰ سال بالاتر است و به جامعه متخصصان رسیده است. در رشتههای تخصصی پزشکی مانند چشم پزشکی، متخصص قلب و ... موج مهاجرت بالاتر است.کشورهایی در دنیا مانند هند و فیلیپین صادر کننده پرستار هستند اما در ایران تمایل کادر پرستاری به مهاجرت افزایش یافته است چون جامعه جهانی رو به سالمندی است و نیازمند تعداد زیادی پرستار از کشورهای دیگر است.از سوی دیگر طی سه سال گذشته کرونا باعث افزایش مهاجرت پرستاران نیز شد.
او تاکید کرد: پیامدهای ناشی از مهاجرت نیروهای سلامت برای ما چالشهایی ایجاد میکند که نخستین آن خروج میلیونها دلار هزینه ای است که صرف پرورش یک نیروی متخصص شده و بعد از کشور خارج میشود. کشورهایی مثل ایران گویی سوبسید به کشورهاید دیگر برای آموزش میدهد.
او یادآور شد: گسترش نامتوازن در نیروها در سراسر کشور، از دست دادن نیروی جوان، خالی ماندن صندلیهای دانشگاه در برخی تخصصهای پزشکی، پایین آمدن هوش در نسلهای بعدی و ... از دیگر چالشهای مهاجرت نیروهای سلامت از کشور است.
دکتر شعربافچی زاده به چهار دسته از عوامل که بر مهاجرت تخصصان تاثیر میگذارد اشاره کرد و گفت: عوامل شخصی، عوامل بازدارنده، عوامل دافعه در کشور مبدا و عوامل جاذبه در کشور مقصد از جمله این عوامل است. برای عوامل دافعه در کشور مبدا که ایران است سه دسته عامل وجود دارد. نخست عوامل اجتماعی مانند عدم توجه به نیروی انسانی و امکانات رفاهی کم که در شان اساتید نیست. همچنین نیاز به حقوق و خدمات شهروندی بیشتر و احساس تبعیض اجتماعی و نیاز به آزادی بیشتر.
او با اشاره به عوامل اقتصادی توضیح داد: پایین بودن تعرفههای پزشکی، عدم تناسب بین تخصص و دستمزد، ارزش پایین پول کشور در مقایسه با سایر کشورها، عدم امید به آینده اقتصادی، بیکاری برخی از نیروهای سلامت، شرایط نامتناسب برخی از مکانها برای حضور نیروهای سلامت و ... از جمله این عوامل اقتصادی است که بر مهاجرت نیروهای متخصص تاثیر گذاشته است.
او درباره عوامل شغلی تاثیرگذار بر مهاجرت نیز بیان کرد: کمبود شایسته سالاری، عدم اطمینان نسبت به اینده شغلی، بارکاری زیاد، فرسودگی شغلی، نادیده گرفتن نخبگان در دانشگاهها، عدم احساس تاثیرگذاری و بی عدالتی در نظام آموزشی به ویژه در تحصیلات تکمیلی و سیاست زدگی جامعه و محیط آکادمیک از جمله این عوامل است.
این محقق با اشاره به عوامل جاذبه کشور مقصد نیز گفت: شرایط اقتصادی پایدار، تشویق خلاقیت و نوآوری، افزایش دستمزد برای نیروهای متخصص و ... از جمله عواملی است که موجب مهاجرت به کشورهای مقصد میشود.
او در پایان سخنانش درباره راهکارهای جلوگیری از مهاجرت نخبگان پزشکی گفت: ما میتوانیم در قوانین مربوط به مهاجرت موانعی ایجاد کنیم و هزینههای مربوط به تعهدات را افزایش دهیم. اکنون مدت زمان تعهد و قیمت افزایش یافته است. از سوی دیگر اجباری کردن سهم بیشتری از سالهای تعهد؛ اصلاح ساختارهای اجتماعی، توسعه ظرفیت مشارکت مدنی، تقویت شایسته سالاری؛ متعادل سازی حقوق و مزایا، ارتباط نخبگان با سیاست گذاران و ... از مقولههای نرم برای کاهش مهاجرت است.
دکتر شعربافچی زاده عنوان کرد: ما میتوانیم از تجارت بین الملل در حوزه پزشکی استفاده کنیم بدین معنی که ما در پزشکی میتوانیم ارائه خدمات دور داشته باشیم. گردشگری پزشکی و سلامت، سرمایه گذاری مستقیم در کشورهای خارجی و برگرداندن درآمدن به کشو و مهاجرت موقت نیروی انسانی با برنامه ریزی از دیگر راههایی است که میتوانیم در این حوزه از آن استفاده کنیم.
دکتر پیمان متین در ادامه این نشست طی سخنانی گفت: متاسفانه در چنین جلساتی پزشکان ما غایبند و اساسا تیم پزشکی از صدر تا ذیل در این جلسات نیستند و آماج حملات هستند و یکی از دلایلی که پاسخ نمیدهند نگاه از بالا به پایین است. البته نسل جدیدتر تغییرات محتوایی کرده و نگاه نوتری دارند. در گروه پزشکی دانشگاه رویکرد پزشکان به علوم انسانی، انسان شناسی و ... بیشتر شده است.
او ادامه داد: من نصف بدنم علوم انسانی و نصفش پزشکی است و بدون غرض صحبت میکنم. صحبت درباره این مسئله صحبت درباره یک رفتار است و باید عوامل آن را سنجید. از نظر انسانی شناسی این میزان مهاجرت نیروهای انسانی نوعی از انقراض است و من فکر میکنم چون مسئولان درکی از این موضوع ندارند هیچ توجهی به این مسایل ندارند.
او افزود: کشور ما یک جامعه پر خطر است و ایجاد هراس و وحشت میکند بنابراین هر خانواده ای به فکر تامین آینده فرزندش است و لذا تلاش میکند تا فرزندش را به سوی اشتغال در رشتههایی مانند پزشکی ببرد تا آینده اش تضمین شود. یعنی از شروع به کار خانواده سیاستهای منزلتی را ارائه میدهد. پس از ورود به دانشگاه نیز وقتی فرد پنج سال یک روند خطی را طی میکند. دنیای پزشکی یک میدان شامل دانشکده پزشکی و بیمارستان و یک سرمایه فرهنگی دارد.دانشجو در دانشگاه عمدتا هدفش کسب دانش پزشکی است. پس دانشجو در دانشگاه به دنبال کسب کرامت و عزت نفس و در نهایت رسیدن به خودشکوفایی است. عزت نفس در دوران دانشجویی در دوران پس از انترنی و رزیدنتی آن قدر بالاتر میرود که تبدیل به نوعی خودشیفتگی برتری طلبانه نسبت به هم قطارانش است. پس هویت فردی در اینجا به سیاست هویت تبدیل میشود. این سیاست هویت به فرد میگوید اگر میخواهد بماند و منقرض نشود باید اصول بازی را یاد بگیرد.
به گفته متین، پس از این دانشجو وارد حرفه پزشکی میشود و هنجارها و نمادهای پزشکی را یاد میگیرد و به عبارتی فرد از هویت فردی وارد هویت جمعی پزشکی و بازی پزشکی میشود. وقتی افراد وارد این فاز میشوند غیر سیاسی میشوند چون سیاسی شدن موقعیت آنها را دچار لطمه میکند و به همین دلیل است که ما میبینیم نگاه اجتماع به این رشته این است که پزشکان درباره جامعه اشان کاری نمی کنند.
او در پایان بیان کرد: بهترین محقق برای انسان شناسی پزشکی محققی است که خودش پزشک باشد و بعد وارد این حوزه شود.
دکتر احمد کلاته ساداتی در بخش پایانی این پنل با طرح این سؤال که چرا مهاجرت بین پزشکان و پرستاران رخ میدهد؟ گفت: من در تجربه زیستهام پرستاران و پزشکانی را دیدم که در عین وطن پرستی زیاد باز مهاجرت کردند. البته مهاجرت پزشکان و پرستاران در تاریخ تمدن اسلامی این گونه بوده که حکمای جهان اسلام میرفتند و مهاجرت میکردند اما الان این وضعیت پاتولوژیکال دارد هر چند به نوعی مهاجرت پزشکان زیاد شده است. به دلیل شرایط حکمرانی طی سالهای اخیر بسیاری از استعدادها وارد پزشکی شدند و متاسفانه باز هم بعد از فارغ التحصیلی پزشکی مهاجرت کردند.
او با اشاره به روند تاریخی حکمرانی درباره بهداشت در کشور گفت: ما یک مجموعه متدین در دهه ۷۰ در وزارت بهداشت داشتیم. این مجموعه با نظام سنتی وزارت بهداشت را اداره میکردند در حالیکه ما نیازمند طرحهای جدید در حوزه سلامت هستیم. در حکمرانی ناقص و ناکارامد شایسته سالاری وجود ندارد و از سوی دیگر بیمهها ورشکسته هستند. طرح تحول سلامت هم پیامدهای بحرانی برای وزات بهداشت داشت و بسیاری از مشکلات را برای نیروهای سلامت ایجاد کرد.
به گفته او، پرداختهای ناقص و ضعیف، فرسوده شدن نیروهای سلامت، نگاه فنی به پزشکی، غلبه روابط قدرت بر پزشکی، نگاه کارشناسی نداشتن به پزشکی و .. از مشکلات حوزه سلامت است و بسیاری به همین دلایل مهاجرت میکنند. بخش دولتی هم از اطبا متخصص خالی شده و برخی به بخشهای خصوصی و برخی به کشورهای دیگر رفتند. از سوی دیگر بسیاری از پرستاران نخبه ما هم به استرالیا و کشورهای دیگر رفتند.
دکتر کلاته ساداتی با بیان اینکه دانشجویان پزشکی تولیت ندارند و تحصیلشان وابسته به دپارتمانهاست و احساس آوارگی میکنند عنوان کرد: فرایند تحصیل دانشجوی پزشکی همراه با بی عدالتی است یعنی دانشجوی پولدار شیفتهای شبش را میفروشد. از سوی دیگر دوران طولانی رزیدنتی و نا امیدی از آینده باعث مهاجرت آنها میشود چون بعد از فارغ التحصیلی هم برای دانشجوی پولدار امکان زدن مطب بیشتر است.
او افزود: پرداختهای بسیار ضعیف و ناقصی به دانشجویان پزشکی انجام میشود و باید حتما اصلاح ساختار صورت بگیرد. باید پوشش بیمه هم صورت بگیرد. دانشجوی پزشکی خودش را در یک مسیر پیچیده میبیند که در نهایت هم آینده ای ندارد. بنابراین تلاش میکنند که یک رزومه خوب درست کنند تا بتوانند مهاجرت کنند.
این محقق با طرح این سوال که مدیران بهداشت تا چه اندازه در سیاست گذاری دخالت دارند؟ گفت: امر سیاست گذاری امری مهم است و در انگلستان وزیر بهداشت اقتصاددان است اما در اینجا تمام طبی سازی استعدادها و طبی سازی بودجهها را داریم. جهانی شدن هم روی مهاجرت نخبگان تاثیر گذاشته است چون در داستان طبی سازی جامعه ایران و استعدادها اینها ارتباط جهانی شدنشان بیشتر است تا دانشجویان رشته علوم انسانی. جهانی شدن هم با عناصر ملی ضدیت دارد و دانشجویان پزشکی چون ارتباط علمی بیشتری دارند میتوانند راحت تر با کشورهای دیگر ارتباط گرفته و در نهایت جذب جامعه مقصد میشوند.
او بیان کرد: در بحث حکمرانی در وزارت بهداشت باید راهکارهایی چون استقرار عدالت در نظام بهداشت، پرداخت مناسب و در شان دانشجویان پزشکی، تسهیل میدان قدرت در پزشکی و ... را به کار بست. امروز کشورهای خلیج فارس نخبههای ما را در کلینیکهای خود جذب میکنند. ما سرمایههای ارزشمندی برای توریسم پزشکی داشتیم اما از آن استفاده نکردیم. بار دیگر تاکید میکنم که مهاجرت پدیده ناپسندی نیست اما وقتی بعد آسیب شناسانه پیدا میکند به مشکل بر میخوریم.
پنل دوم
پنل دوم این نشست با سخنرانی دکتر حمید نمازی، دکتر علیرضا منجمی، دکتر مزدک دانشور و دکتر نیره داوودی برگزار شد.
دکتر حمید نمازی در ابتدای این نشست بصیرتهای تاریخی درباره تشکلهای پزشکی ارائه کرد و گفت: حرفه پزشکی در کشاکش بین بازار و بروکراسی است. ما ارتباط درون حرفه ای و برون حرفه ای داریم و در این روابط نسبت حرفه با صنف و نسبت حرفه با اشتغال و نیز نسبت حرفه با تفنن مهم است.
او تأمل تاریخی روی دارالفنون داشت و افزود: مجلس اول مشروطه که تشکیل میشود بیش از صد صنف در مجلس وکیل داشتند اما خبری از پزشکان در این لیست نیست. درست است که آنها وکیل بودند اما نه به عنوان پزشک بنابراین پزشکی به عنوان یک صنف شناخته نمیشود. در سال ۱۳۱۲ محمد علی طوطیا که اپوزیسیون پزشکی ایران بوده و همیشه انتقاد داشته است مجله ای دارد که در آن حوادث ناگفته و پنهان بیان میشود. او دارالفنون را نقد میکند و میگوید محلی باید به اسم تشریع خانه و طبیب قانون عدلیه داشته باشیم. از سوی دیگر برای اولین بار ما شکایت عدهای از اطبای تبریز را داریم که از مدیریت یک غیر متخصص در بیمارستان آنجا گله دارند.
او افزود: در آن دوره بیان میشود که ما باید فاکولته در پزشکی داشته باشیم. بعد ما مدرسه طب ایران را داریم. در آنجا بیان میشود که ما با مسئلهای مواجهیم و آن این است که در روسیه چرا پزشکی رشد کرد؟ چون اطبا از طبقه کارگر بودند اما اینجا اطبا از طبقه مرفه هستند. در همین دوره رضا شاه بیان میکند که اگر صحیه بخواهد این طور برخورد کند و بودجه صحیه را صرف مردم نکند دستور میدهم در همه جا تشکیلات صحیه قشون برای مردم کار میکنند و بودجه این بخش را قطع میکنم. بعدا همین بیمارستان امام خمینی به تهدید رضاشاه ساخته میشود و ما به تدریج به سمت خدمت اجباری اطبا میرویم.
دکتر نمازی بیان کرد: در ۱۳۱۳ دانشکده پزشکی ساخته میشود و ساختمانش توسط معمار حافظیه تاسیس میشود. اولین تز دانشگاهی نیز قبل از افتتاح دانشکده پزشکی با موضوع آب ارائه میشود. در ادامه تشکلهای دیگری توسط افرادی مانند کشاورز راه اندازی میشود. او عموی بهمن کشاورز فقید است و گرایشهای چپ پیدا میکند و بعد به دلیل تهدید شاه فرار میکند و از ایران میرود. او در تشکل خود به بیمارانی رسیدگی میکند که مشکل دارند و رایگان بیماران را ویزیت میکنند.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: در ۱۳۲۲ انگلیسیها به وسط میآیند و میگویند چرا شما تشکل پزشکی ندارید و انجمن فرهنگی ایران و انگلیس متولی یک تشکل میشود. بعد ۱۳۲۶ خود پزشکان انجمن پزشکی بهارستان را میسازند. در دهه ۳۰ نیز انجمن پوست، انجمن بیماریهای واگیر و ... درست میشود. در دهه ۴۰ انجمن پزشکان ایرانی تصمیم میگیرند در خارج از کشور نماینده داشته باشند. دکتر فرزین درباره مطب پزشکان کشور مطلبی مینویسد و میگوید باید نظامی درست شود که تقسیم کاری بین پزشکان داشته باشد.
به گفته دکتر نمازی، نظام پزشکی در ۱۳۴۷ انتخاباتش انجام میشود و علاوه بر پزشکان معمولی پزشکان ارتش و قشون هم باید نماینده داشته باشند. از همان ابتدا برخی از اصناف مثل داروسازها اعتراض میکنند. پس از آن هم اعتراض درباره انتخابات صورت میگیرد. به هر حال اولین اساسنامه نظام پزشکی بر اساس بررسی ۲۰ اساسانامه پزشکی در جهان تدوین میشود. بسیار جالب است که دادستان نظام پزشکی پروفسور شمس است و فکر میکردند باید نظارت روی این باشد.
او افزود: در این نظام نامه آمده سه اصل مهم وجود دارد نخست اینکه باید دفتر مشاروه حقوقی پزشکی باید درست شود. دوم موزه ای برای پزشکی تاسیس شود و از سوی دیگر باید با پزشکان خارج از کشور ارتباط داشته باشیم.
دکتر نمازی بیان کرد: داروسازان در ۱۳۴۱ مجلهای به نام داروپزشکی میزنند برای اینکه بتوانند وارد این نظام پزشکی شوند. آیین نامه نظام پزشکی پیش از انقلاب در ۶۳ بازنویسی میشود و باز در همین آیین نامه هم سایه نظامیها را میبینید. در سال ۶۵ نیز لایحهای به دولت فرستاده میشود و اختیاراتی نظام پزشکی محدود میشود و بعد در اعتراض به محدود شدن این استقلال اعتصاب بسیار بزرگی صورت میگیرد.
او ادامه داد: از ۱۳۷۰ در واکنش به فوق تخصصی شدن روز افزون پزشکی در ایران انجمن پزشکان عمومی تشکیل میشود. تزاحم حرفه ای با سیاست گذار درونی با وزارت بهداری جدی میشود. همچنین تزاحم با سیاست گذاری بیرونی مانند قوه قضاییه نیز زیاد میشود. از سوی دیگر بین تخصصهای پزشکی نیز تزاحمهای حرفهای صورت میگیرد. در نهایت نیز به تدریج بخش خصوصی عملا تحت بخش دولتی قرار میگیرد.
دکتر نمازی با اشاره به اینکه بروکراسی سنگینی بالای سر سیستم پزشکی ایران وجود دارد چون نمیتوان روی این بازار نظارت داشت عنوان کرد: مسایل مهمی نیز در درون حرفه پزشکی موجب مهاجرت آنها میشود از جمله مسئله عقب افتادن از تورم است. بدین معنی که نسبت دستمزد پزشکان به تورم بسیار کمتر است. از آن طرف ویزیت پزشکی یک امر استراتژیک است و در ایران ویزیت پزشکی بسیار پایین است و بعد این مطرح میشود که مگر درآمد مردم چه قدر است و اینگونه مردم در برابر پزشکان قرار میگیرند.
دکتر علیرضا منجمی هم در ادامه این نشست طی سخنانی گفت: من از تاسیس وزارت بهداشت به بعد یعنی ۱۳۶۵ شروع میکنم. من وجود وزارت بهداشت را میخواهم مسئلهمند کنم و بگویم چرا نهادی متولی وزارت بهداشت است و این بسیار مهم است و تبعاتش روی پزشکی چیست؟ البته طبی سازی و بحرانهای حرفهای ممکن است در جاهای دیگر دنیا هم باشد اما این موضوع در ایران تبعات زیادی دارد.
او افزود: از سال ۶۵ ایده افزایش دانشجوی پزشکی رخ داد و به مررو با شیبی کاهش یافته است و الان هم گفته میشود تعداد پزشکان ما کم است. یکی از کارویژههای وزارت بهداشت دستکاری دانشجویان پزشکی و افزایش تهداد دانشکدههای پزشکی بود. بنابراین یکی از موتورهای پیشران طبی سازی در ایران افزایش تعداد دانشجویان است. از سوی دیگر وزارت بهداشت توزیع نیروی انسانی را بر عهده داشت. دستکاری در تعرفهها یکی دیگر از کارویژههای وزارت بهداشت بود. ما کم کم رفتیم به سمت اینکه سلامت به سمت کالایی شدن حرکت کرد.
سلامت حق یک شهروند است اما بیان میشود یک کالاست که باید در برابر آن پول داده شود.
او ادامه داد: تصور این بود که دانشجوی پزشکی یک فرد با استعداد است و پزشک شده و این با کالایی شدن پزشکی مخدوش شد چون میشد پزشکی را هم فروخت. الان رشتههای رزیدنتی طبی سازی را در ایران رواج میدهند و میبینیم بسیاری از متخصصان پوست امروز وارد کار زیبایی شدند. پس سمت دیگری از طبی سازی مفرط تخصص گرایی مفرط است و منزلت پزشک عمومی پایین آمده است.
به گفته دکتر منجمی، بخش مهمی از هویت حرفهای پزشکی به این گره خورده که یا باید تخصص بگیری یا در این نظام سرمایه جایگاهی برای خودت بیابی. از سوی دیگر برخی از آسیبهای این برای حوزه سلامت طبی سازی امر بهداشتی است. یعنی اموری که مربوط به سلامت عمومی است. امروز انقدر که مردم به زیبایی اهمیت میدهند به آلودگی هوا اهمیت نمی دهند. وقتی امر بهداشت را وزارت بهداشت واردش میشود آن را به امر طبی تبدیل میکند.
این مدرس دانشگاه در ادامه با بیان اینکه اقتدار پزشکان بالینی نیز در این سیستم رواج یافته است گفت: در ایران باید وزیر بهداشت باید پزشک بالینی باشد و این اقتدار مهم است. در پزشکی در این گفتمان اگرپزشک عمومی باشید و تخصصتان غیر از پزشکی بالینی باشد منزلتان کاهش مییابد.
او ادامه داد: پزشکی خانواده یک نهاد است که متولی اش باید دولت باشد اما به جایی نمی رسد چون نهاد پزشکی پزشک خانواده را بر نمی تابد و ما به سوی سیستم بازاری پزشکی میرویم. علوم انسانی پزشکی نیز امروز در حاشیه است و در وزارت بهداشت حالت تزئینی دارد.
دکتر منجمی در پایان به داستان غم انگیز تخصص پزشکی اجتماعی اشاره کرد و گفت: این طرح پیش از انقلاب از سوی دکتر رهنما بیان شد و ایده اش به سمت سلامت عمومی بود. بخشی از این کار در وزارت بهداشت ناقص اجرا شد و این تخصص چون مربوط به امر اجتماعی است به نتیجه نرسید.
او در پایان یادآور شد: موضوعاتی که طبی سازی میشوند صرفا در محدوده پزشکی مدرن نیستند. به طور مثال امروز طبی سازی طبهای مکمل صورت میگیرد و باید این مسایل را نیز در سپهر طبی سازی دید.
دکتر مزدک دانشور دیگر سخنران این نشست بود که درباره پژوهش خود که به طرح تحول سلامت اختصاص داشته توضیحاتی ارائه کرد و افزود: تحقیق کوچکی درباره طرح تحول سلامت انجام دادم و حدود ۶۰ هزار کلمه درباره آن از بین مصاحبه با صاحب نظران استخراج شد. من از تئوریهای تضاد استفاده میکنم و میدانم درباره تحقیقات کیفی نباید از دستگاه استفاده کرد اما با تاسی از بوردیو باید بگویم از لنزهایی برای دیدمان استفاده کنیم. من نیز پدیدهها را جدا از تئوریهای تضاد نمی بینیم و البته میدانم در این فرایند ممکن است بسیاری از چیزها را حذف کنم.
او ادامه داد: یکی از مهمترین عناصر در تئوری تضاد نابرابری است که از دهه ۳۰ به بعد وارد جامعه شناسی میشود و نابرابری بین جنسیت، قومیت، شهرها و ... و رابطه نابرابری بین دو متغیر بررسی میشود. نگرش دیگر به نابرابری از دهه ۷۰ شروع میشود که آن را در ذات خودش تعریف میکند.
او افزود: طرحهایی از دهه ۷۰ به بعد در ایران اجرا شد که ریشه اش در طرح کالیفرنیا آمریکایی بود. سال ۷۴ این طرح اجرا شد و درمان را از کل به جز تفکیک میکرد. این باعث میشود درمان کالاپذیر و برای خرید و فروش آماده شود. این طرح سهم شیر را به پزشک میدهد و ۶۵ درصد از هزینهها به پزشک میرسد. به همین دلیل از سال ۷۴ فاصله درآمدی بین پزشک و پرستار هم رده اش سه به یک بوده که به شش به یک میرسد.
دکتر دانشور گفت: طرح تحول سلامت کتاب کالیفرنیا را بهتر ترجمه میکند و در بخشهای مربوط به مداخله درمان فاصله در آمد بین پزشک و پرستار به یک به ۵۰ و یک به ۱۰۰ میرسد. در سال ۹۴ و ۹۵ این طرح اجرا شد و بر اساس این طرح هشت درصد از جامعه پزشکی برنده این طرح هستند که فقط از درمان سود نمی برند بلکه از چیزهایی مانند خرید تجهیزات، از تریبون دادن به کنگرهها، تاسیس شرکت توسط پزشکها و ... سود میبرند.
او بیان کرد: ما دو دسته پزشک داریم نخست پزشکانی که متعهد هستند و در سطوح بالای وزارتی و دولتی هستند و دیگری پزشکان الیتی که از کالایی شدن طب سود میبرند. پزشکان الیت میداند باید کسانی را در بیمارستانها داشته باشد که مدافع نظم موجود باشند. حالا وقتی نابرابری بسیار زیاد شود فقدان همدری با بیمار میآورد.
دکتر نیره داوودی سخنران پایانی این نشست بود. او با بیان اینکه رابطه بین پزشک و بیمار در بیمارستانها نامتعادل است و تصمیم گیری اساسا بر اساس فرادستی پزشک و فرودستی بیمار است بیان کرد: به نظر میرسد که پزشک است که میداند برای بیمار چه چیزی خوب است و نظر بیمار در نظر گرفته نمی شود. این تجربه هم شاید خود ما مصادیقش را بهتر بدانیم. در مشاوره پزشکی بیماران بستری این رابطه را میبینیم و شاید در حد یکی دو کلمه با بیمار حرف زده میشود و بعد به سراغ بیمار بعدی میروند.
او افزود: بیمار در این شرایط سوالی نمی پرسد یا اگر بپرسد هم با جوابهای بسیار محدودی رو به رو میشود. همراهان بیمار نیز دچار همین بی اطلاعی هستند. پس در بیمارستانهای ما بیمار از روند بیماری خودش اطلاعی ندارند. در این ارتباط فرادستی پزشک با بیمار ممکن است خواسته پزشک مورد توجه بیمار قرار نگیرد و بعد بیمار برای پذیرفتن آن تحت فشار قرار میگیرد.
در این رابطه بیمار به یک شی تبدیل میشود و حتی عنوان بیمار با شماره تخت آن شناسایی میشود و از آن هویت زدایی میشود.
دکتر داوودی با طرح این سؤال که چالشهای آموزش پزشکی چه نقشی در این رابطه فرادستی پزشک با بیمار دارد؟ عنوان کرد: من در یک پژوهش میدانی دوسال در میدان پزشکی و در اورژانس کار کردم. الگو پذیری دانشجویان از اساتید، تدوین الگوریتمهای پزشکی برای بیماری و در نظر نگرفتن نظرات بیمار، دیدن بیمار به عنوان یک کیس آموزشی، آموزش دانشجویان در مراکز پزشکی دولتی و ... از جمله این چالشهاست.