EN fa

ناکامی دروس معارف و انقلاب اسلامی در دانشگاه‌ها!

 | تاریخ ارسال: 1401/10/3 | 
متن کامل سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضا غلامی در نشست «بررسی وضعیت دروس معارف اسلامی پس از حوادث اخیر»، مورخ ۳۰ آذرماه ۱۴۰۱، تهران : پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، الصلاه و السلام علی رسول الله و علی آله الطیبین الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین 
سلام عرض می‌ کنم خدمت شما اساتید و دانش پژوهان گرامی. از فاضله گرامی سر کار خانم دکتر قوی و کلیه همکاران محترمشان در پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها متشکرم. از جناب آقای دکتر شریف لک زایی که پیشنهاد ارائه این بحث را به بنده دادند و چنین فرصتی را برای اینجانب فراهم نمودند، سپاسگزاری می کنم. همچنین لازم می‌دانم از جناب آقای مایلی که هماهنگی برگزاری این نشست را بر عهده داشتند و نیز از جناب آقای دکتر مومنی شهرکی دبیر محترم نشست قدردانی کنم. 
با اجازه شما سریع وارد بحث خودم می‌شوم : 
در جامعه ای که یک انقلاب بزرگ و نجات بخش و پیش‌برنده به نام اسلام ناب رخ داده و بنا به زنده نگه داشتن گفتمان انقلاب و به تبع آن، روحیه انقلابی است، باید مردم، به ویژه نسلهای جدید، نه فقط با انقلاب اسلامی و روح آن که اسلام ناب است، آشنایی کافی داشته باشند بلکه به انقلاب اسلامی عمیقا باور پیدا کنند. 
لازمه این امر، شکل گیری یک «خط معرفتی- پرورشی» در زمینه معارف اسلام و انقلاب اسلامی در کل کشور است. یکی از جاهایی که شایسته است این جریان بیش از هرکجا تبلور داشته باشد، دانشگاههاست. 
چرا دانشگاهها؟
برای اینکه دانشگاه‌ها محل پرورش مغزهای کشور، محل پرورش مدیران کشور، و در کل، محل تربیت کسانی است که آینده کشور و آینده انقلاب اسلامی توسط آنها ساخته و تضمین می‌شود. 
خب، سئوال مهم در اینجا این است که چقدر نظام آموزش عالی ما به عنوان متولی ایجاد «خط معرفتی- پرورشی» در دانشگاههاست، از عهده ایجاد یک خط ثمربخش برآمده است؟ دقت بفرمایید که من نمی گویم چقدر نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها از عهده این کار برآمده است، چراکه ایجاد «خط معرفتی- پرورشی» را وظیفه کل نظام آموزش عالی کشور می‌دانم که نهاد هم یکی از مولفه‌های آن محسوب می‌شود. 
من فرصت نشد به نظر سنجی‌های قبلی مراجعه کنم و اعداد آنرا برایتان بیاورم اما چه بر اساس نظرسنجی‌های متعددی که قبلا دیده‌ام و چه بر اساس تجارب شخصی که سالهاست در محیطهای آکادمیک کشور حضور دارد و حتی چند سالی در دانشگاه تهران مدرس درس انقلاب اسلامی بوده‌ام، عرض می‌کنم‌ که نظام آموزش عالی ما توفیق چندانی در ایجاد «خط معرفتی- پرورشی» انقلاب اسلامی در دانشگاه‌ها نداشته است. 
بله، قبول دارم که طی ۴۳ سال گذشته هزینه زیادی در این عرصه صورت گرفته است. مثلاً :
به دروس معارف و انقلاب در دانشگاه‌ها رسمیت اعطاء شده است؛ افراد کثیری به عنوان استاد دروس معارف و عضو هیات علمی در دانشگاها استخدام  شده اند؛ متون گوناگونی در این ساحت طراحی و تالیف شده است. اما روشن است که به رغم همه این هزینه‌ها، ثمرات چندانی از شکل گیری این خط در دانشگاه‌ها مشاهده نمی شود. 
یعنی چه؟
یعنی نزدیک به ۷۰ تا ۸۰ درصد دانشجویان، یا فارغ التحصیلان از نسل‌های جدیدِ دانشگاه‌ها، نه تنها شناخت کافی نسبت به معارف اسلامی، و گفتمان انقلاب ندارند، بلکه باور و ایمان آنها به انقلاب نیز چندان که باید از عُمق و استحکام لازم برخوردار نیست. 
از من خواستید عرایضم را ناظر به حوادث اخیر به ویژه در محیط دانشگاه‌ها ارائه کنم. در رسانه‌ها منتشر شد که وقتی نیروهای امنیتی، با صدها دانشجویی که به خاطر حضور در اغتشاشات دستگیر شده بودند، مصاحبه کردند، آنها اغلب اظهار کرده بودند، هیچ آشنایی با تاریخ انقلاب، گروههای تجزیه طلب و جنایات آنها در سالهای اولیه انقلاب و سایر گروه‌های تروریستی و در رأس همه سازمان مجاهدین یا همان منافقین ندارند. یا آشنایی با تاریخ استعمار و مبارزات ضد استعماری مردم ایران ندارند! 
در چنین شرایطی، چه توقعی هست که دانشجوی معترض کارش به اغتشاش و آشوبگری نکشد؟ کارش به رادیکالیسم نکشد؟ ما مگر برای بصیرت افزایی او چه کرده ایم که امروز از او انتظار داریم با جریان استعمار و نفاق همراهی نکند؟ 
حتی در زمینه اخلاق؛ خیلی‌ها گفتند چرا مثلاً دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف در رفتارها یا شعارهایشان بی‌اخلاقی کردند؟ باید پرسید ما برای اخلاقی بار آوردن این جوانان چه کردیم که امروز از آنها می‌خواهیم اخلاق را رعایت کنند؟ ممکن است شما بفرمایید خیلی کار کردیم! من در پاسخ می‌گویم شاید هم کار کرده باشید، اما کارتان کم فایده بوده است. 
خب، چطور می‌شود این همه در آموزش و پرورش و سپس در دانشگاه‌ها برای تعلیم اسلام و انقلاب هزینه می‌شود اما تا این حد نسل‌های جدید دانشجویان ما نسبت به معارف دینی و انقلاب اسلامی با فقر شناختی روبرو هستند و به طریق اولی باور و ایمان عمیقی هم ندارند؟!
وقتی اینگونه شد، آیا می‌توان از دانشجو انتظار داشت با رویدادهای سیاسی بصیرت‌مندانه برخورد کند؟ می‌توان از او خواست بازیچه جناح‌های منفعت طلبِ سیاسی در دانشگاه‌ها نشود؟ می‌توان از او انتظار داشت فریب رسانه‌های استعماری و ضد انقلاب را نخورد؟ می‌توان از دانشجو توقع داشت در صحنه کشور یک بازیگر هوشیار باشد؟ می‌توان از او خواست که از امانت انقلاب اسلامی که از سوی نسل‌های قبل، با تقدیم دهها هزار شهید به دست او سپرده شده است، صیانت کند؟ 
فکر نمی کنم چنین توقعاتی از دانشجویان واقع بینانه باشد. 
من نمی خواهم درباره میزان عدم توفیق دروس معارف و انقلاب اسلامی اغراق کنم و دچار بی انصافی شوم، چراکه زحمات بعضی را در سالهای گذشته دیده ام؛ اما همانطور که اشاره کردم، معتقدم این دروس در نظام آموزش عالی بسیار ضعیف و ناکارآمد ظاهر شده است. 
حالا سئوال اصلی قابل طرح است و آن اینکه چه عواملی موجبات این ضعف و ناکارآمدی را فراهم کرده اند؟ 
معماری دروس؟ اساتید؟ روش‌ها و ابزارهای آموزشی؟ متون یا منابع آموزشی و کمک آموزشی؟ برنامه ریزی آموزشی؟ فضای حاکم بر دروس معارف و انقلاب اسلامی؟ شرایط عمومی کشور؟ 
در ادامه، قصد دارم در هر یک از این عرصه‌ها، به عوامل اصلی ناکامی دروس معارف و انقلاب اسلامی اشاره کنم.
فقط قبل از ورود جزئی به هر یک از ساحت‌هایی که نام بردم، باید تکلیف یک مطلب را روشن کنیم و آن اینکه، ما در دروس معارف و انقلاب اسلامی در پی آموزش صرف هستیم، یا تربیت، یا هر دو؟ 
فکر می‌کنم هر دو؛ چراکه هدف ما، ایجاد باور عمیق و مستحکم نیز هست. با آموزش صرف به معنای مصطلح، نمی توان باور و ایمان بوجود آورد هر چند آموزش و علم، در جای خودش مهم است و مقدمه ایمان محسوب می‌شود. پس می‌توان گفت هدف، تواماً آموزش و تربیت است با این ملاحظه که آموزش و تربیت، هرچند هم پوشانی‌هایی هم دارد لکن هر یک مسیر و اقتضائات خاص خودش را دارد. 
دوستان عزیز! امروز دروس معارف و انقلاب اسلامی آموزش محور است نه آموزش و پرورش محور و یکی از دلایل عدم موفقیت دروس را در همین موضوع کلیدی باید جستجو کرد. 
البته این مطلب را هم عرض کنم که بعضی در سالهای گذشته، از بیم آنکه وزارتین علوم و بهداشت یا دانشگاه‌ها دروس معارف را به فعالیت‌های فرهنگی منتقل کند و گروه‌های آموزش رسمی معارف دردانشگاه‌ها را منحل کنند، از بکار بردن کلمه تربیت، یا ورود به این ساحت اجتناب کرده اند. این در حالی است که جا دارد بیش از آنکه منفعت افراد یا سازمان خود را در نظر بگیریم، منفعت جامعه و انقلاب را در نظر داشته باشیم. از این گذشته، وقتی نظام اسلامی در عالی ترین مراجع خود، به این نتیجه رسیده که دروس معارف در دانشگاه‌ها جایگاه آکادمیک داشته باشد، بیخود می‌کند وزارتخانه یا دانشگاهی خودسرانه از این تصمیم سرپیچی کند! چرا باید بعضی‌ها در نهاد نمایندگی تا این حد منفعل باشند؟!
یک مطلب دیگر را هم در اینجا لازم می‌دانم در پرانتز عرض کنم. نهاد نمایندگی در برخی مقاطع تاریخی خودش، به دروس  معارف و انقلاب کم توجهی داشته است؛ مثلا مشهور بود در یکی از دوره‌های مدیریتی سابق در نهاد، سرمایه گذاری بر روی فعالیت‌های دینی- تبلیغی و منبر و هیأت، بر دروس معارف ترجیح داده می‌شد. تعدادی از اساتید باسابقه نزد من آمدند و از کاهش توجه و کاهش توجه و سرمایه گذاری‌ها صحبت کردند و حتی معتقد بودند دروس معارف در سراشیبی سقوط قرار گرفته است. این رفتارها با دروس معارف، حتما در سال‌های گذشته در کم توفیقی این دروس نقش داشته است. وقتی در مدیریت نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها تفکر درستی درباره این دروس و اهمیت و جایگاه آن وجود نداشته باشد و سرمایه گذاری بر روی این دروس بدون تبعیت از منطقی درست، کاهش جدی پیدا کند، دیگر حرف زدن ما در اینجا کم فایده است.   
خُب و اما عوامل جزئی در ساحت‌های مختلف : 
الف. معماری دروس معارف
 بنده نمی گویم در این سالها طراحی‌ای در باب دروس معارف وجود نداشته است، در گذشته بعضی مدیران نهاد، طرح‌هایی را برای حقیر ارائه هم کرده اند؛ لکن عرضم این است که در یک معماری درست، واقعیت‌های اجتماعی و تحولات اجتماعی در ادوار گوناگون لحاظ می‌شود. نیازها و ذائقه‌های نوپدید منظور نظر قرار می‌گیرد. لزوم پویایی و انعطاف پذیری دروس و خیلی از عناصر دیگر، در نظر گرفته می‌شود. من فکر می‌کنم معماری دروس معارف در سال‌های گذشته ضعف‌ها و نقایص فراوانی داشته و اصول علمی در آن کم تر مورد عنایت قرار گرفته است؛ بخشی از مشکلاتی که در عمل برای دروس معارف در دانشگاه‌ها بوجود آمده، محصول همین معماری ضعیف و غیرعلمی بوده است.   
ب. اساتید معارف و انقلاب اسلامی    
وقتی دنبال انتخاب استاد معارف هستیم، صرفاً نباید بگوییم آیا تحصیلاتش با ضوابط مطابقت دارد یا نه؟ آیا سوء سابقه دارد یا نه؟ بلکه مهم ترین چیزی که باید مد نظر قرار دهیم این است که این فرد، چقدر از از استعداد لازم برای مدرسی دروس معارف بهره‌مند است؟ آیا شخصیت متعادل و جذابی دارد؟  آیا برای یک‌ کار عظیم و حیاتی انگیزه‌مند هست؟ آیا از تفاوت استاد معارف با سایر اساتید درکی دارد؟ می‌داند که علاوه بر مدرس بودن یک عنصر تربیتی هم هست؟  
نکته دیگر، مجموعه آموزش‌های علمی و مهارتی اولیه و هنگام است. معمولاً در مدرسین در ابتدای خدمت در یکسری دروه‌های آموزشی شرکت می‌کنند اما این کفایت نمی کند. مهم، دوره‌های آموزشی شش ماه یکبار است که من از آن به آموزش «هنگام» تعبیر می‌کنم. جدای از مسائل علمی و مهارتی که دائماً باید به روز شود، کشور ما آبستن حوادث گوناگون سیاسی است. نمی شود در حوادث مهم سیاسی، استاد را در برابر ابهامات و  شبهات تنها گذاشت. نمی شود با بی تدبیری شرایطی را بوجود آورد که استاد در برابر پرسش‌ها و شهبات جدید دانشجویان اصطلاحاً یخ بزند یا از سرانفعال و وادادگی با آنها در یک دیدگاه غلط همراه شود. باید افرادی که مرجعیت فکری و یا سیاسی دارند دائماً با اساتید جلسه داشته باشند و مسائل و ابهامات خود اساتید را حل کنند. یک مسأله بسیار مهم، قدرت انطباق با شرایط است. یک مدرس، اگر۳۰ سال خدمت داشته باشد، لااقل با با ۴ الی ۵ نسل متفاوت در دانشگاه‌ها روبرو خواهد شد و اگر نتواند این تحولات نسلی را به درستی درک و هضم بکند، حتماً به یک عنصر ناکارآمد تبدیل خواهد شد.  
در کنار آموزش‌های هنگام، ما به نظارت‌های هنگام هم نیاز مبرم داریم. البته نظارت هست، اما بیشتر سیاسی و اخلاقی آنهم در یک دایره محدود و بعضاً سلیقه ای. باید دید این مدرس محترم، ‌تعادل شخصیتی‌اش حفظ شده است؟ خلق و خوی مناسبی در برخورد با دانشجویان دارد؟ دچار بی انگیزگی یا پژمردگی نشده است؟ آیا وقت کافی برای وظایف خود در دانشگاه می‌گذارد؟ آیا فعالیت‌هایش در کلاس از کیفیت و اثربخشی لازم بهره‌مند است؟ 
ج. روش‌ها و ابزارهای آموزشی 
به نظر من همسان سازی در روش‌ها و ابزارها به صلاح نیست. باید به اساتید این امکان را دارد که بر اساس قواعد کلانی که وضع می‌شود نوآوری داشته باشند. مسئولان باید از یکدست سازی روش‌ها و ابزارهای این دروس  پرهیز کنند. باید اجازه داد ابتکاراتی در این ساحت شکل بگیرد. حتی جا دارد نمایشگاه و جشنواره‌ی دوسالانه‌ای برای معرفی و انتخاب نوآوری‌های برتر برپا کرد. 
از نظر من، اصل کلاس دورس معارف و انقلاب اسلامی «گفتگو» است. گفتگو باید لااقل ۵۰ درصد کلاس‌های ما را تشکیل بدهد. اینکه یک مدرس پشت میز بنشیند و از روی جزوه یا کتاب روخوانی کند، فایده ای ندارد. دانشجو باید بتواند در کلاس حرف بزند و اظهار نظر کند. 
پخش انواع مستندهای صوتی- تصویری در کلاس‌ها خیلی مهم و اثربخش است. باید لااقل ۱۰ مستند بسیار قوی، توسط مستندسازان درجه یک درباره دروس انقلاب تهیه شود و بودجه آنرا دولت تأمین کند. اساتید می‌بایست بتوانند از این مستندها در کلاس‌ها استفاده کنند و حول صحنه‌ها و دیالوگ‌های آن با دانشجویان گفتگو کنند.  
وجود انواع اینفو گرافیک‌ها یا موشن گرافی‌های پیشرفته هم مورد نیاز است.  باید در نهاد، جایی برای تولید این محصولات متنوع که ابزار آموزشی محسوب می‌شود، وجود داشته باشد. 
همچنین تورهای فکری و فرهنگی، اردوهای آموزشی- تربیتی و همه این‌ها لازم و مفید است و نباید اینطور باشد که تمام دروس در محیط کلاس ارائه شود. نهاد باید مانند آموزش و پرورش اردوگاه داشته باشد و حتماً در هر ترم یک سهیمه اردو به استاد بدهند.    
د. منابع آموزشی و کمک آموزشی 
دروس معارف نیازمند خط تولید متون استاندارد مبتنی بر دانش تولید متون آموزشی است. نمی شود با متون متوسط یا ضعیف و سلیقه‌ای که یک استاد در رودربایستی با مسئولان نهاد، با محوریت دانشجوی خود تهیه کرد، کار را پیش برد! متن نویسی خودش یک دانش است. 
از طرف دیگر من یک سئوال دارم؟ آیا هدف از تولید متون آموزشی، تربیت متخصص است؟ اگر هست که باید در باب اهداف دروس معارف حتماً تأمل کنیم اما اگر نیست که به نظر من هم نیست، پس این همه مباحث سنگین، پیچیده و سرگیجه‌آور در متون دروس معارف برای چیست؟ کدام منطقی اجازه می‌دهد این مباحث در کتاب‌ها جا داده شود؟ مگر ما می‌خواهیم متخصص معارف یا انقلاب تربیت کنیم؟ 
متون کمک آموزشی یعنی چه؟ تهیه متون کمک آموزشی در دانشگاه‌ها منطق دارد. این متون باید دست استاد و دانشجو در شاخه‌های مختلف را به صورت هدفمند پر کند. دانشجو باید امکان مطالعه تکمیلی و تحقیق را داشته باشد، استاد هم باید بتواند نیازهای متنوع دانشجویان را از طریق ارجاع به این متون تامین کند؛ با این وصف، اولاً باید شاخه‌هایی که در آن نیاز به تولید متون کمک آموزشی هست مشخص شود و ثانیاً، خط تولید هدفمندی برای تولید این متون توسط مراکز علمی ذی صلاح بوجود بیاید‌. 
منابع مولتی مدیا، یکی دیگر از نیازهای مبرم دروس معارف است. اثری که یک منبع چند رسانه ای دارد، حتماً یک متن کاغذی و سنتی ندارد. ما متأسفانه در این زمینه یعنی تولید منابع درسی چند رسانه ای برای دروس معارف سرمایه گذاری نداشته ایم.
ضمناً باید در اینجا روی این مطلب تاکید کنم که دروس معارف و انقلاب باید به مجامع علمی تخصصی دائماً تکیه کنند. به پژوهشگاهها به کرسی‌های علمی تخصصی و آنهایی که مرزهای علمی را مستمراً گسترش می‌دهند تکیه کنند. آنها هستند که حوزه تئوریک را تقویت می‌کنند. از نهاد نمایندگی نمی توان توقع داشت که وارد پژوهش‌های گسترده و نظریه پردازی در این عرصه شود. همه مراکز علمی در این زمینه باید خودشان را یاور نظام آموزش عالی در دروس معارف و انقلاب اسلامی قلمداد کنند و در این زمینه احساس مسئولیت داشته باشند.  
هـ. برنامه ریزی آموزشی
چه کسی گفته زمانبندی دروس معارف مانند سایر دروس باید۱۶ جلسه ۵/۱ ساعته باشد؟ همین میزان هم در عمل محقق نمی شود و گاهی به ۱۰ تا ۱۲ جلسه تقلیل پیدا می‌کند. دروس معارف، منطق زمانی خودش را باید داشته باشد و این منطق باید در معماری این دروس تعیین شود.  
نکته دیگر در اینجا امکان انتخاب استاد از سوی دانشجو است. نباید به دانشجویان استاد را تحمیل کرد. باید رزومه اساتید را به صورت چند رسانه ای در سایت دانشگاه گذاشت تا دانشجو ضمن آشنایی با استادان، متناسب با علایق خودش استاد را انتخاب کند.  
بحث بعدی، امکان برپایی آزمون‌های متنوع است. من جزو کسانی هستم که معتقدم آزمون‌های کتبیِ سنتی برای این دروس باید متوقف شود. دروس معارف را باید در بحث آزمون، از سایر دروس جدا کرد. این همه روش آزمون وجود دارد که باید اجازه داد استاد از هر کدام که صلاح می‌داند و موثر تر است استفاده کند.   
و. اتمسفر حاکم بر دروس معارف 
دروس معارف و انقلاب اسلامی، در هر اتمسفری اثربخشی لازم را ندارند؛ لذا ما در دانشگاهها، نیازمند اتمسفر فرهنگی، روحی و روانی مناسبی هستیم که دانشجو از رغبت و اشتیاق لازم برای تمرکز بر روی دروس معارف، آن هم نه برای کسب نمره و پاس کردن درس، بلکه برای بهره‌گیری واقعی از دروس پیدا کند. ایجاد این اتمسفر خودش یک کار مجزاست که باید توسط مدیریت فرهنگی دانشگاه‌ها طراحی و انجام شود. 
ز. شرایط عمومی کشور 
 آشوبناکی فضای فکری و سیاسی کشور، سلطه بیگانه بر روی بخشی از افکار عمومی، فاصله گرفتن از آرمان‌ها و شکاف بین حرف و عملِ مسئولان نظام و ناکارآمدی‌های مفرط مدیریتی، اجازه نمی دهد، فضای مناسبی برای ارائه موفق دروس معارف و انقلاب اسلامی در دانشگاه‌ها وجود داشته باشد. در این وضعیت، هم استاد در بیان حقایق لکنت زبان پیدا می‌کند و هم دانشجو باورپذیری لازم را نخواهد داشت. با این وصف، همه باید بدانند، این دروس معجزه نمی کند بلکه زمانی موفق است که محیط بیرون دانشگاه با آنچه به عنوان محتوا در این دروس ارائه می‌شود، هماهنگی نسبی داشته باشد.   
جمع بندی : 
به نظر من، دانشگاههای ما چه در فهم جایگاه و کارکرد دروس معارف و انقلاب و چه در ارائه این دروس آنطور که سزاوار بوده کامیاب نبوده اند و به رغم امکانات وسیعی که صرف این دروس طی چهار دهه گذشته شده است، این دروس اثربخشی لازم را نداشته اند. به ویژه، این عدم اثر بخشی را در حوادث اخیر مشاهده کردیم. با این وصف، نظام‌ آموزش عالی باید به مثابه یک امر حیاتی، ضمن درک واقعیت‌ها، اصلاحات همه‌ جانبه و شجاعانه ای را زمینه دروس معارف و انقلاب اسلامی ایجاد کند. 
از توجه شما عزیزان سپاسگزارم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته




CAPTCHA
دفعات مشاهده: 104 بار   |   دفعات چاپ: 14 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 0 بار   |   0 نظر