EN fa

نیازمند تدوین نظریه درباره هنر اسلامی هستیم

 | تاریخ ارسال: 1401/6/29 | 
به گزارش روابط عمومی و اموربین الملل موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری،سومین نشست از سلسله نشست‌های لذت فلسفه با عنوان «امتداد حکمت اسلامی در هنر؛ گذشته، حال و چالش‌های پیش رو» روز دوشنبه ۲۸ شهریورماه با سخنرانی دکتر شمس‌الملوک مصطفوی، دانشیار فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی برگزار شد.
او با اشاره ارتباط حکمت با هنر اسلامی گفت: ما می توانیم فلسفه هنر اسلامی داشته باشیم یعنی فلسفه یا نظریه هنری که بتواند آثار هنر اسلامی را تبیین کند. در سخنرانی خود سعی می کنم از امکان این موضوع سخن بگویم. اما برای طرح این سوال ذیل چند محور بحث را تقسیم بندی می کنم؛ نخست اینکه اساسا هنر اسلامی چیست؟ چون در اطراف ما انواع هنرهای مختلف وجود دارد اما در این میان هنر اسلامی چیست؟

این استاد دانشگاه در پاسخ به این سوال عنوان کرد: در این باره اتفاق نظر وجود دارد و با رویکردهای سنتی، استشراقی و ... هم معتقدند هنر اسلامی وجود دارد اما آنها که با رویکرد تاریخی می بینند ویژگی های زیبایی شناسی کار را لحاظ می کنند. در چهارچوب مطالعات اسلامی هم هنر باز از وجه زیبایی شناسی در نظر گرفته نمی شود.

 

دانشیار فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی با تاکید بر وجود هنر اسلامی گفت: وقتی نگارگری‌ها، نقاشی و ... می بینیم متوجه می شویم در هنر اسلامی صنعت علم و حکمت در هم آمیخته است و کسی که این هنر را اجرا می کند هم اهل فن است هم علمش را دارد. در معماری علم هندسه وجود دارد اما در همین میان می خواستند معنویتی را بازنمایی کنند. 

مصطفوی با بیان اینکه هنر اسلامی از توحید و وحدت الهی نشات گرفته و در این باره اختلاف نظر است اظهار کرد: هنر اسلامی و مسلمانان را نباید از هم جدا کنیم برخی می گویند در هنری که حکمت معنوی وجود هنر اسلامی است اما هنر مسلمانان را باید جدا کنیم. چون هر اسلامی در طول تاریخ بوسیله مسلمانان شکل گرفته و بنابراین میزان پایبند بودن هنرمند به اصول اسلام برای سنجش یا عدم سنجش هنر اسلامی درست نیست.

او با اشاره به وجوهی از هنر اسلامی افزود: به معماری اسلامی هنر خاموش گفته می شود چون ستون و نقوش تکرار می شوند و در آنجا نمی توانید مرکز را تشخیص دهید. این همان ایده وحدت درکثرت و کثرت در وحدت حکماست و این باعث می شود که به هارمونی موجود در معماری، هنر خاموش می گویند. جالب است که بدانید مسلمانان در معماری از دایره استفاده می کردند چون به بهترین شکل می توان در آن وجه وحدت درکثرت و کثرت در وحدت نشان داد. همچنین فنا و بقای انسان در معماری اسلامی وجود دارد. 

به گفته این استاد دانشگاه، معماری های سنتی ایرانی به گونه ای بوده که باعث می شده انسان با امر نامتناهی ارتباط برقرار کند. دیدن آسمان در حیاط ها می تواند مجرایی برای این ارتباط باشد اما متاسفانه جای همه این عناصر را برج ها گرفته است و خانه های امروز تبدیل به خوابگاه شده و عناصر سنتی معماری را امروزه در آپارتمان ها نمی بینیم.

مصطفوی درباره خوشنویسی به عنوان بالاترین قالب هنر اسلامی توضیح داد: تمام مساجد با خط تزیین می شود در حالیکه کلیسا ها با شمایل تزیین می شود چون کلام خدا برای ما مسلمانان مهم است و کلمه برای تجسدش نیاز به خط و نوشتار دارد و به همین دلیل خوشنویسی در ابتدا خطاطی احادیث و آیات بود و بعدها به نگارش اشعار عرفانی رسید. این در حالی است که در مسیحیت کلام خدا نطفه ای است در درون حضرت مریم و بنابراین کلام الهی در حضرت عیسی تجسد یافت. 

او افزود: شیمل معتقد است خود حروف هم در خطاطی معنا دارند و به طور مثال حروف در کلمه محمد نشان دهنده تسلیم در اسلام است و به این میزان برای حروف ارج قائل هستند. موسیقی هم شکلی از هنر اسلامی است و تاکید شده قرآن را با صدای خوش بخوانید. در آغاز اسلام بسیار تاکید شده بود که قرآن باید به لحن زیبا خوانده شود و این هم مصداقی از موسیقی است. موسیقی در اسلام وجه تربیتی داشته است و افرادی مانند کندی درباره آن رساله دارد. بنابراین هنر اسلامی بسیار دامنه گسترده ای دارد و تحولات بسیاری از سر گذرانده اما امروز مهجور است و باید احیا شود.

دانشیار فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی در ادامه با بیان اینکه منع تصویرگری در اسلام عمومیت ندارد و بیشتر به دلیل پرهیز از بت پرستی است و تصویر نباید انسان را از یاد خدا دور کند اظهار کرد: در فضایی که شما می خواهید عبادت کنید باید متمرکز بر عبادت باشید و نباید چیزی باشد که حواس شما را پرت کند به همین دلیل است که در مساجد کمتر نقوش می بینید.

او محور بعدی سخنانش را به نسبت هنر و حکمت اسلاامی اختصاص داد و افزود: هنر در هر دوران متاثر از حکمت دوران خودش بوده است. در مکتب حکمت اشراق آرا و نظراتش در هنر زمانه خود اعم از نقاشی، تصویرگری، شعر و ادبیات متصور است. عرفان و تصوف که بسیار غنی است روی هنرهای زمانه خود تاثیرگذ ار بود. به طور مثال شیخ اشراق زیبایی را یک امر عینی می دانسته لذا برای مقایسه آثار هنر اسلامی می توان از معیار شیخ اشراق استفاده کرد بدین معنی که اثر هنری بهتر است که بتواند واقعیت را به زیبایی بازنمایی کند. همچنین اثر هنری باید روی جزئیات تمرکز داشته باشد چون از امر جزئی می توان به عالم سرمدی رسید. نگاه کل گرا و یکپارچه دیدن جهان نیز در هنر های دوران خودش تاثیرگذار بوده در دوره صفویه هنر به سوی ساده تر شدن رفت و این تاثیر اندیشه حکمی روی فرایند خلق آثار هنری تاثیرگذار بودند.

 

دانشیار فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی با اشاره به عنصر تعادل و تناسب در هنر اسلامی گفت: در ابن سینا و ملاصدرا روی این عناصر تاکید شده و در هنر اسلامی هم می توان آن را دید. اصل قضیه ولی به نهج البلاغه برمی گردد که حضرت علی تاکید می کنند مسلمان کسی است که میانه را رعایت کند و از این به عنوان یک آموزه در مباحث اخلاقی و زندگی و بعد در هنر استفاده شده است بدین معنی که هنر نباید خیلی مبهم و نه خیلی صریح باشد. 

او گفت: به هر حال من یک سری عناصر بنیادین را در آثار هنر اسلامی شناسایی کردم وشما با هر رویکردی اعم از تاریخی، پدیدار شناسی و ... آثار هنر اسلامی را بررسی کنید می توانید این عناصر را ببینید. نخستین عنصر نور است در قرآن آمده خدا نور آسمان و زمین است. وظیفه نور حالا چیست؟ افلاطون می گوید نور است که چیزها را مرئی می کند و نتیجه آن پدیدار شدن است. بنابراین نور در حکمت و کلام ما نقش زیادی دارد. در حکمت اشراقی نور اصل است و خدا نورالانوار است. هنرمندان ما تلاش کردند کاری کنند که ماده خودش مرئی و عیان شود. ماده وقتی در اثر هنری قرار می گیرد خودش را نشان می دهد. در مساجد هم عنصر نور را زیاد می بینیم اینکه از کاشی های مشبکم استفاده می کردند.

این استاد دانشگاه با اشاره به عنصر رنگ گفت: رنگ از نظر هنرمندان و حکمای ما عالم روحانی را نشان می دهند و هر رنگی نشان دهنده یک عالم است و از سوی دیگر غنای نور را رنگ ها نشان می دهد و در آینه کاری ها غنای نور نشان داده می شود. عنصر بعدی خیال است که در سهروردی و ابن سینا مطرح می شود. هانری کربن برای عالم خیال وجه هستی شناختی در حکمت سهروردی قائل می شود و این عنصر را می توان در آثار هنر اسلامی دید. تمثیل و استعاره هم در آثار هنر اسلامی تجلی است و به طور مثال در مونس العشاق یوسف نماد زیبایی، زلیخا نماد عشق و یعقوب نماد حزن است که بسیار نمادهای زیبایی است. این ها سه نماد عقل محسوب می شوند و نشان می دهد که وقتی عشق و زیبایی با هم متحد می شوند نتیجه اش می شود حزن و اندوه. 

به گفته دانشیار فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی، زیبایی تجلی حقیقت کلی در عالم هستی است. ظهور مقام وحدت در مرتبه صورت تعبیر عرفای ما در این زمینه است. زیبایی امر بیرونی و درونی است و زیبایی یک شی یعنی کمال یک شی و آیینه صفات الهی شدن است.

او ادامه داد: نور، رنگ، خیال و زیبایی عناصر پرتکرار در هنر و حکمت اسلامی است. این عناصر در معرفت شناسی اسلامی حضور دارند و ما نقششان را می توانیم در خلق اثر هنری نشان دهیم. 

مصطفوی در ادامه ضمن پرسش از امکان تدوین یک نظریه حکمی فلسفی درباره هنر اسلامی بر مبنای معرفت شناسی اسلامی یادآور شد: تا آنجا که من دیدم حکمای اسلامی هنر را تعریف نکردند بلکه مصادیق را شرح دادند به صورت مثال شیخ اشراق درباره موسیقی حرف زده است بنابراین حکما درباره معماری، نقاشی و ... حرف زدند اما درباره اینکه هنر چیست نظری ندارند! پس درباره اینکه هنر چیست کتاب زیاد نوشته شده یا اینکه زیبایی چیست اما حکمای ما در این باره حرف نزدند.

او با بیان اینکه حکمت و فلسفه هنر دو مقوله جدایی هست و نمی توان این دو را با هم آمیخت توضیح داد: از سوی دیگر چالش این است که ما نمی توانیم یک زیبایی شناسی اسلامی تدوین کنیم و در این باره دلایل مختلفی هم آورده شده است حتی بیان می شود چرا باید زیبایی شناسی اسلامی تدوین شود؟ چون می توان با همان نظرات زیبایی شناسی موجود زیبایی شناسی اسلامی هم معنا شود. 

این استاد دانشگاه در این باره گفت: حکمت و فلسفه هنر قابلیت تلفیق با هم دارند. مرز این دو البته باید با هم شناسایی شود و قاطی نشود. استاتیک اسلامی را هم می توان در آثار هنری اسلامی نشان داد و تدوین کرد با این وجود زیبایی شناسی اسلامی حتما باید در این باره تبیین شود. زیبایی به امر محسوس در گذشته تقلیل داده شده که یکی از تبعاتش این بوده که خیر و حقیقت و زیبایی از هم جدا می شود. زیبایی وظیفه استاتیک است و مربوط به حس است و ربطی به عقل ندارد البته تلاش های برای ربط حقیقت و زیبایی صورت گرفت مانند آنچه که هایدگر در کتابش آورد.

او با اشاره به نظریات هنر در این حوزه که می تواند برای پاسخگویی به هنر اسلامی کفایت کند عنوان کرد: این نظریات مانند تقلید از عالم بیرون، فرانمایی، فرمالیسم و ... است. 

او با اشاره به عناصر هنر اسلامی و تلفیق آن با معنویت متصل به عالم قدسی گفت: سوال این است چطور می توان با چنین نظریه ای هنر اسلامی را شرح داد. ما در عالم اسلامی بازنمایی را داریم اما ما نظریه ای می خواهیم که آثار هنر اسلامی را با آن شرح بدهیم هیچ کدام از نظریات این قابلیت را ندارند و تنها ابعادی از هنر اسلامی و تفاوت های آن را شرح دهند. ما نیاز داریم چنین نظریه ای را بر اساس حکمت اسلامی و بخش هایی از آن که خودش را در هنر نشان داده مانند نور، تمثیل، خیال و ... تاسیس کنیم برای این کار لازم است ابتدا خود این مفاهیم روشن شود. به همین جهت به طور مثال در زیبایی، نور و رنگ باید این اختلافات حل شود و بر اساس آن نظریه ای تدوین شود که وجوه کامل هنر را شرح دهد. 

دانشیار فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی در پایان یادآور شد: ما قرار نیست نظریات گذشته را حذف کنیم اما هر کدام از این ها می تواند وجهی از هنرها را نشان دهد و تمام آن را نشان نمی دهد، به همین دلیل باید یک نظریه خاص درباره هنر اسلامی وضع شود. امروز مباحثی مانند خلاقیت، ذوق و ... در هنر مدرن وجود دارد که باید دوباره در آثار هنر اسلامی واکاوی شود. با همین رویکرد معرفت شناسی اسلامی می توان مبانی هنر را تبیین کرد و دوباره عناصر هنر مدرن را در هنر اسلامی جست و جو کرد.




CAPTCHA
دفعات مشاهده: 121 بار   |   دفعات چاپ: 29 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 0 بار   |   0 نظر