به گزارش روابط عمومی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، نخستین همایش «علوم شناختی و علوم انسانی» امروز چهارشنبه ۲۹ تیرماه با حضور شماری از صاحبنظران کشور در محل تالار فارابی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم برگزار شد.
دکتر عبدالرحمن نجل رحیم درکارگروه سوم درباره اخلاق و علوم شناختی سخن گفت و افزود: اخلاق محدود به انسان نیست و در تکامل ریشه دارد. در جوامع امروز چون فرهنگ فردگرایی است شما این با بودن را نمیبینید. در جامعه سرمایه داری امروزی فردگرایی تشدید شده است.
او ادامه داد: ما با شبکه ای مواجهه هستیم که امروزه میخواهد در یک ساختار، اخلاقی را به ما تحمیل کند حال این میتواند یک سیستم مذهبی باشد یا یک سیستم حاکمیتی. وقتی انسان فردمحور باشد خشونت در آن افزایش پیدا میکند.
او با بیان اینکه اخلاق نیز مانند هنر باید درونش خلاقیت و پویایی داشته باشد به همین دلیل اخلاق ایستا فرسوده است یادآورشد: اخلاقی که ما به آن عادت کنیم و به صورت اعتیاد به آن توجه کنیم با مشکل مواجه میشویم. اگر در اخلاق خلاق باشیم مانند هنر آن گاه میتوانیم یک اخلاق دموکراتیک درون جمع داشته باشیم. در اینجا اخلاق یک چیز تحمیل شونده از بیرون نیست.
به گفته دکتر نجل رحیم، اگر به غیر از این باشد و اخلاق تحمیلی باشد و از درون نجوشیده باشد آن وقت دارای فضیلت نیست. مادامی که اخلاق ما منفرد است نمیتوانیم به اخلاق پویای انسانی برسیم. امروز هم کالایی شدن از فضیلت اخلاقی میکاهد.
دکتر سبحان رضایی تاریخچه ای از فعالیتهای خود در این حوزه ارائه کرد و گفت: تجربیات من در این حوزه از این جهت ارزشمند بود که با گروههایی آشنا شدم که در موضوعاتی بسیار شبیه بهم اما با زبانهای مختلف کار میکردند. گروههایی که به صورت جزیره ای کار میکردند. بنابراین اینها یک ترکیب چند رشته ای را برای تجربه زیسته من به وجود آورده بود.
او با اشاره به موقعیت واگرایی در میان بومیان بلوچها، کردها و ترکها گفت: متغیرهای همبستگی ملی به عوامل مختلفی وابسته است. در مطالعه چهارم از رویکردی استفاده کردم که شاید پیش از این سوزان فیسک استفاده کرده است. سؤال اصلی این بخش این بوده که چه تعصبات بین مذهبی وجود دارد که بین دانشجویان کرد و بلوج و ترکمن صورت بندی یافته و درجه این تعصبات چه قدر است؟ پس بخشی از سوال من کیفی و بخشی از آن کمی است. برای پاسخ به این سوال من منطقه ترکمن صحرا، کردستان و سیستان و بلوچستان به عنوان مناطق امتزاج شیعه و سنی بررسی کردم.
دکتر منصور شیرزاد دیگر سخنران این نشست بود که به موضوع مدیریت و علوم شناختی پرداخت و با طرح این سوال که مساله بنیادین علوم اعصاب سازمانی چیست؟ عنوان کرد: تمامی تعاریف این حوزه بر سه موضوع تحلیل سطح مغز، تحلیل سطح سازمانی و تعامل میان مغز و پدیدههای سازمانی مشترک هستند.
او با اشاره به ضرورت علوم اعصاب سازمانی افزود: علوم سازمانی ماهیت بین رشته ای دارد که به سطوح تحلیلی سازمان در لایههای فردی، گروهی و کل سازمان میپردازد. اما زمانی که علوم اعصاب شناختی را به آن اضافه میکنیم به این حوزه مطالعات جدیدی اضافه میشود.
او با اشاره به متفکران این حوزه و آثار منتشر شده در این باره گفت: کتاب علوم اعصاب سازمانی اثری است که توسط سمت ترجمه شده و معتبرترین متنی است که در این باره ترجمه شده است. البته این اثر محتوای نظری دارد و با حوزههای کاربردی فاصله دارد.
دکتر شیرزاد با اشاره به نورولیدرشیب و ارتباط آن با علوم اعصاب شناختی عنوان کرد: در مطالعات سازمانی به موضوع هیجانات و احساسات توجه نشده است و اساسا جای مطالعات هیجان در این حوزه خالی است و میتواند در این باره کار صورت بگیرد. نورولیدرشیب به این دلیل مهم شده که کارمندان زیر ۲۰ درصد برای سرکار رفتن انگیزه دارند و این عدد بدی است و ریشه در سبک رهبری سازمانی دارد با اینکه در این حوزه کارهای ارزشمندی شده همچنان مساله رهبری سازمانی داریم. امیدواریم یافتههای اعصاب شناختی بتواند کمک کند که رهبران زیست آگاه را تربیت کنیم.
دکتر شیرزاد گفت: دو تا جهت در نورولیدرشیب به وجود آمده است؛ یکی مطالعات مستقیم که با تکیه بر پژوهش است و دیگری اینکه برخی میگویند یافتهها در این حوزهها زیاد است و کافی است اینها دسته بندی و استفاده شود که نورولیدرشیب ژورنال در همین راستا در آمده است. همچنین آنها کتابهای خوبی هم منتشر کردند.
او افزود: اما دسته ای که در این باره کار پژوهشی کردند از سال ۲۰۱۱ روی مفاهیمی چون رهبر تحول خواه، رهبری اخلاقی و ... پژوهش کردند. بدین معنی که پرسش نامه ای برای این حوزه طراحی شد تا نشان دهد ارتباط عصب شناختی مغز مدیران با نحوه نگرششان چگونه است. این پژوهش ۵۰ مدیر شرکت آمریکایی را دسته بندی کرده و از آنها سیگنال مغزی اشان را گزارش کرده است. گروه رهبران الهام بخش در سمت لوب پیشانی فعال تر بودند. همین پژوهش برای رهبران دیگر هم انجام شده است. من هم این کار را روی رهبران استراتژیک انجام داد.
دکتر ناصر فکوهی سخنران پایانی این کارگروه بود. او با بیان اینکه صحبتش را معطوف به حوزه علوم اجتماعی و انسان شناسی میکند عنوان کرد: البته انسان شناسی رابطه نزدیک تری با علوم شناختی دارد. علوم شناختی چند رشته ای است و متخصصان حوزههای مختلف روی آن کار میکنند و یکی از جنبههای بسیار مهمش که دهها سال است انسان شناسان در آن فعال بودند نگاه فرهنگی به علوم شناختی است اینکه شناخت چیست و چطور باید آن را ردباره انسان تعریف کرد.
استاد دانشگاه تهران ادامه داد: وقتی انسان شناسی در اواخر قرن ۱۹ و ۲۰ شروع میشود تعریف انسان تحت تاثیر ذهنیت حاکم بر آن دوره است که اروپا محور بود و شناخت یک سلسله مراتب داشت که عموما سلسله مراتبی بود که حاصل سیستمهای اجتماعی و فرهنگی در دنیا بود. در این جامعه سفید پوستها از حقوق کامل برخوردار بودند. حتی در آن موقع کسانی که صاحب کامل اختیارات بودند و آنها را دارای عقل کامل میدانستند مردان سفیدپوست مسیحی فرادست در جامعه بودند.
دکتر فکوهی افزود: بعد جامعه سلسله مراتبی میشد و در پایین ترین گروه کارگران و در نهایت زنان بودند که اساسا حق رای نداشتند. همین را انسان شناسان مورد مطالعه قرار میدهند و تصور میکنند این انسانها شناخت کاملی از جهان ندارند و با جادو این جهان را درک میکنند. افرادی چون فریزر شناخت غیر اروپایی و سفید پوست را تحقیر میکنند.
او با بیان اینکه در این شرایط وقتی دولتهای دموکراتیک آمدند به تدریج به سوی موقعیتهایی رفتیم که اشکال دیگر شناخت را به رسمیت میشناخت توضیح داد: رسانههایی چون مطبوعات در این باره موثر بودند و باعث میشدند اقشار مختلف تصویر درستی از جهان داشته باشند. هنر در این دوره دموکراتیزه شده و در اختیار همه قرار میگیرد در حالی که در گذشته شناخت در انحصار برخی بود. این اگرچه یک امکان بود اما باید مدیریت میشد.
دکتر فکوهی گفت: امروز ما در جامعه ای هستیم که همه در موقعیتی هستند که به نوعی احساس ناراحتی و گله میکنند. بنابراین این حالتی که افراد به نوعی احساس فشار و سنگینی میکنند خودش را در قالبهای مختلفی به سیستم اجتماعی منتقل میکند و در این سیستم شما شاهد تنشهای مختلف در مکانهای مختلف هستید و عوارض بیرونی بر جامعه دارد مثل بالا رفتن میزان خودکشی، تمایل به مهاجرت، طلاق و غیره. تمام اینها حاصل عدم شناخت و عقل سلیم است.
این انسان شناس یادآور شد: من اینجا از علم صحبت نمیکنم چون در جامعه ایران میزان افراد تحصیل کرده بسیار بالاست و ما دانشجو و استاد کم نداریم اما دانش کمکی به یک جامعه به طور مشخص نمیکند. اینها زمانی کمک میکند که پیش زمینه عقلانی در جامعه وجود داشته باشد.
او با تاکید بر اینکه ما در جامعه ای هستیم که عقلانیت به تدریج در حال از بین رفتن است. عنوان کرد: البته این یک پدیده ایرانی نیست و در جهان هم این پدیده احساس میشود. عقل سلیم امروز ارزش نسبی خودش را از دست داده و گونههای دیگر عقل به صورت تخصصی معنا یافته است. به همین دلیلی برخی از فیلسوفان روی بین رشته ایها تاکید میکنند چون تخصصی شدن اگر با بین رشته ایها منطبق نباشد حباب تخصصی شدن به وجود میآید و این افراد نمیتوانند به واسطه این حبابها جامعه خود را درک کنند. علوم شناختی هم یکی از حوزههای بین رشته ای است.
به گفته دکتر فکوهی، ما یک سیستم تمدنی قوی داشتیم و این یک انباشت عقلانیت مردمی ایجاد میکند که این مسئله در ایران کم نیست. در ایران ما چه قدر ضرب المثل و ... داریم.
او با اشاره به فقر میان کنشهای اجتماعی و فرهنگی گفت: امروز خیلیها معتقدند سیستمهای موجود به ما امکان کنشهای اجتماعی و فرهنگی داده در حالیکه این یک امکان بالقوه است و باید آن را تقویت کرد.
این استاد دانشگاه تاکید کرد: اینکه به بهانه ابتذال در برخی از شبکههای مجازی خود را از آن محروم کنیم به این معنی است که مثلا چون آلودگی هوا داریم نفس نکشیم! الان عدم استفاده از اینترنت یا استفاده از اینترنت محلی از نظر فنی درست نیست مانند اینکه چون آلودگی هوا داریم نفس نکشیم! از سوی دیگر وجود این سیستم فقر زده است نه به این دلیل که دولت مدیریت نمیکند بلکه در حدی میتواند مدیریت کند!
او افزود: در کشورهای دیگر دولت فقط در برخی از مسایل که منجر به عمل غیر قانونی میشود دخالت میکند اما در سایر موارد این میتواند یک میان کنش باشد. در هیچ کدام از کشورهای جهان اینترنت جایگزین میان کنش نشده و در ایران متاسفانه میان کنش رشد نکرده در حالی که ما باید تعداد بسیاری انجمن و سازمان غیر دولتی داشته باشیم که امکان برقراری میان کنش داشته باشند.
دکتر فکوهی در پایان گفت: در ایران حتی در سطح زبانی که ۵۰ درصد مردم زبانشان فارسی است ما باز میبینیم در مفاهیم مشکل داریم چون سرچشمههای میان کنشها مغشوش است و از سیستمهای نشانه شناسی مغشوشی برخوردار هستیم و به همین دلیل زبان و مفاهیم مغشوش شده و آدمها از چیزی صحبت میکنند که در آن مشارکتی ندارند! اگر در حوزه شناختی کار نکنیم نمیتوانیم به دستاورد مشخصی برسیم.
دفعات مشاهده: 159 بار |
دفعات چاپ: 46 بار |
دفعات ارسال به دیگران: 0 بار |
0 نظر